گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا
در دو سال گذشته، آنتونیو گاترس، دبیر کل سازمان ملل، ناظر وارونه شدن سیاست خارجی آمریکا به دست رئیسجمهور، دونالد ترامپ بوده است؛ دونالد ترامپ درگیر جنگهای تجاری شده و درعینحال، آمریکا را از توافقات و پیمانهای بینالمللی خارج کرده است. اکنون، گاترس به این نظر و نتیجه رسیده است؛ ایالاتمتحده آمریکا که زمانی تضمینکننده ثبات جهانی بود، توانایی تأثیرگذاری خود بر جهان را از دست داده است. در مصاحبهای که با گاترس داشتم، وی گفت: «من فکر میکنم که در حال حاضر، قدرت نرم ایالاتمتحده رو به کاهش است» و بیان داشت که «این مسئله، خطرناک است زیرا بدون آمریکا هیچ راهی برای حل بیشتر مشکلات جهان نیست». ما در دفتر او در نیویورک نشسته بودیم، در کنار یک ردیف پنجره که مشرف به پارک فور فریدِم[۳] هستند. این پارک برای بزرگداشت بصیرت فرانکلین روزولت ازآنچه در طی جنگ جهانی دوم، آمریکا و متحدانش در حال مبارزه برای حفظ و ارتقای آن بودند، احداث شده است. روزولت بود که بیش از هفت دهه قبل، تلاشها برای ایجاد یک سازمان ملل از میان مخروبههای جنگ را رهبری کرد.
گاترس افزود: «امروزه آمریکا درگیر جنگ و نزاع با کشورهای مختلف است؛ جنگهای تجاری و منازعاتی بر سر سایر موضوعات که در حقیقت، این بدین معناست که جاذبه جامعه آمریکا -که درست چند دهه قبل، یک عامل غالب در روابط بینالمللی بود- امروزه کمتر نمایان است». گاترس بیان داشت: این مسئله درست زمانی رخ میدهد که جهان، خود در حال «تکهتکه شدن» است؛ و این تکهتکه شدن از زمان پایان جنگ سرد و نظمی که تحت هدایت آمریکا پا گرفته بود تا نظمی که توسط چند قدرت به وجود آمد، هنوز هم ادامه دارد.
- نظم جهانی زیر سؤال رفته است
«لاجرم رهبری تک ایالتی نظم جهانی، بیشتر و بیشتر زیر سؤال خواهد رفت». گاترس گفت: یک ملاقات سران در پکن، در خصوص عمق بخشیدن به روابط چین با آفریقا صورت گرفت. «هم آمریکا و هم بقیه جهان، باید بتوانند خود را با این شرایط جدید سازگار کنند». گاترس مستقیماً دونالد ترامپ را نقد نکرد یا حتی اشارهای به اسم رئیسجمهور آمریکا ننمود، حتی هنگامیکه به اصرار از او خواستند تا نظر خود را درباره سیاست خارجه ناآرام آمریکا بیان نماید نیز انتقادی نکرد. در موضوعاتی نظیر اصلاح نظام داخلی سازمان ملل متحد، این شخص توانسته است به طرز ماهرانهای، رابطهاش را با دولت آمریکا حفظ نماید و این امر، علیرغم اقداماتی بوده که دونالد ترامپ، انجام داده است؛ مانند خروج دولت ترامپ از پیمان آب و هوایی پاریس و سازمانهای حقوق بشر و فرهنگی ملل متحد، خروج از تأمین بودجۀ نمایندگی سازمان ملل که از پناهندگان فلسطینی حمایت مینماید؛ و همچنین، خشونت گسترده علیه مؤسسات بینالمللی با این بهانه که چرا در آن مؤسسات، آمریکا حرف اول را نمیزند.
پیش از ملاقات با دبیر کل، مشاهده کردم که سفیر آمریکا در سازمان ملل، آقای نیکی هیلی،[۴] در طی یک سخنرانی در واشنگتن دی سی اعلام نمود که دولت ترامپ «دیگر چیزهایی را که برای ما مفید نیستند، تأمین بودجه نخواهد کرد»؛ مواردی از قبیل دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل. رئیس حقوق بشر زید رعد الحسین[۵]، منتقد سرسخت بیگانهستیزی و ملیگرای پوپولیست، اخیراً ترامپ را متهم نموده و گفته بود، مانند این است که ترامپ دارد بیهدف و بهطور ترسناکی بشریت را در یک اتوبوسی از یک جاده کوهستانی که از هر دو سو صخرههای شیبدار آن را احاطه کردهاند، عبور میدهد. استوارت پاتریک[۶] از شورای روابط خارجی بیان داشت: در شرایط معمولی، گاترس نخستوزیر پیشین کشور پرتغال، همپیمان ناتو و دوستدار دموکراسی، میتوانست شریک طبیعی آمریکا در سازمان ملل باشد؛ اما در حال حاضر، شرایط نرمال نیست. گاترس در مقام دبیر کل خدمت میکند و «در حال حاضر آمریکا پس از تردید و دوسویگی دیرینهاش در رابطه با سازمان ملل، حداقل از سال ۱۹۷۰، دیگر واقعاً نمیخواهد که حامی نظام بینالمللی باشد».
او به من گفت: بنابراین، گاترس راهبرد «سادهای» برای حفظ واشنگتن دارد و آن راهبرد، این است که «چیزهایی را که باورشان داریم و به آنها اعتقاد داریم، تأیید نماییم، نه چیزهایی را که در حال مقابله با آنها هستیم». من سیاست چندجانبه درباره هیچکس، در پیش نگرفتهام. من به این دلیل که اعتقاد به نظم چندجانبه دارم، این سیاست را اتخاذ نمودهام. من تغییر آبوهوا را بزرگترین تهدید برای جهان میبینم و چنین مسئلهای، ربطی به این ندارد که چه کسی رئیس این کشور یا آن کشور است… . اگر شما بهطور مصمم و قاطعانه در طی چند سال آینده دستبهکار نشوید و اقدامی نکنید، تغییر آبوهوا ممکن است تأثیر شدید جبرانناپذیری بر سیاره بگذارد که ما بازنده این بازی میشویم.
- سرعت تغییر آبوهوا سریعتر از سرعت ما است.
اما بااینحال ارزیابی صریح گاترس از قدرت آمریکا، روایت اصلی ترامپ را نقض میکند؛ روایتی مبنی بر اینکه او (ترامپ) دارد آمریکا را دوباره بزرگ و عالی میکند و یکبار دیگر در آنسوی مرزها، برای آمریکا احترام به دست میآورد، بهعنوانمثال با راه انداختن جنگ تجاری با چین و تهدید چند کشور دیگر یا بیرون کشیدن آمریکا از توافق هستهای ایران.
وقتی از دبیر کل پرسیده شد که آیا درباره ناآرامیها و آشفتگیهای شدید مانند خروج کامل آمریکا از سازمان ملل متحد نگران است یا خیر، او پاسخی داد که درخور توجه نبود. وی گفت که چنین چیدمانی، غیرقابلتصور است. پاسخ او این بود که «من هر کاری که ممکن است، انجام خواهم داد تا از آن جلوگیری کنم». البته دبیر کل با آشوب دیگری مواجه است که گستره آن فراتر از آمریکا میرود. سرگذشت خود او، آن آشوب را بسیار حساستر میکند؛ «گاترس در سن بیستوچندسالگی رهبر یک حزب سوسیال تازهکار بود. هنگامیکه در انقلاب میخک سفید[۷] سال ۱۹۷۴، دیکتاتوری کشور پرتغال سرنگون شد، او حضوری فعال در مبارزات و تثبیت دموکراسی داشت، تظاهرات را در لیسبون (پایتخت پرتغال) علیه جناحهای کمونیست که قصد نافرجام نمودن انقلاب را داشتند، سازماندهی میکرد. وی گفت که «این مسئله» احتمالاً مهمترین حقیقت زندگی من است».
طبق اظهارات گاترس، الآن حقیقت مهم در جهان این است که نهتنها پیشرفتهای دموکراسی -که او و سایران در اواخر دهه ۲۰ به دست آوردند- در خطر است بلکه چیزی شدیدتر از آنهم در حال رخ دادن است؛ یعنی خود ارزشهای روشنگری نیز به خطر افتاده است. «ما شاهد «ظهور دوباره نابخردی» هستیم»، این حرف دبیر کل بود که قبل از به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۷، در سمِت کمیسار عالی پناهندگان در سازمان ملل در طول بدترین بحران پناهندگی از جنگ جهانی دوم به بعد خدمت کرده و اکنون، درصدد این است که برای ایجاد یک «تأثیر جهانی» بهمنظور مدیریت روند مهاجرت واسطهگری نماید (زمانی که دولت ترامپ از مذاکرات، خود را بیرون کشیده است). «روشنگری مهمترین دلیل است و آن، به معنای تحمل است و اکنون ما شاهد ظهور تمایلات بیگانهستیز، بنیادگراییهای قومی و مذهبی هستیم. پرواضح است که تمام این مسائل، انسجام و وحدت جوامع را زیر سؤال میبرد، درحالیکه انسجام جوامع، یک ابزار اساسی برای دموکراسی است».
گاترس میگوید «اغراق» خواهد بود اگر بخواهیم دموکراسی آمریکا را «ناقص» جلوه دهیم، (همانند مطالعه اخیری که درباره دموکراسی در سراسر جهان انجام شده است) و بهویژه بر رهبران سیاسی آن تأکید نکنیم؛ «مستقل ازآنچه در نظام سیاسی رخ میدهد، آمریکا یک جامعه مدنی بسیار درخشانی بوده و انعکاس رسانههای جمعی در آن پرشور است». وی افزود بااینحال، شورشی علیه دو موج اخیر دموکراسی سازی در راه است. نخستین موج در پایان دوره استبداد در چندین کشور اروپای جنوبی و آمریکای لاتین در دهه ۱۹۷۰ و ۸۰، به وجود آمد. سپس، فروپاشی اتحادیه شوروی و گذار دموکراتیک روسیه و بسیاری از کشورهای تابع آن در دهه ۱۹۹۰ رخ داد، یعنی زمانی که گاترس نخستوزیر کشور پرتغال بود: «دستور کار حقوق بشر به قدرت رسیده بود و دموکراسی در حال تبدیل به شکل قالب سازمان سیاسی در جهان میشد».
گاترس، اولین نخستوزیری بود که در سمت دبیر کل خدمت میکرد. او بیان داشت: بااینوجود، فرانسیس فوکویاما[۸] به اشتباه دوره پس از جنگ سرد را «پایان تاریخ» اعلام کرد. «تاریخ در جنگ سرد یخزده بود»، اما پس از حدود قرن ۲۱، «دوباره برگشت». نابرابریهای جهانیسازی اعتماد عموم به نظام سیاسی ملی را کاهش داد که این امر، «اقتدار اخلاقی دموکراسی در جهان را زیر سؤال برده و پایههای آن را لرزاند و همچنین، اعتماد به همکاریها و سازمانهای بینالمللی را کاهش داد.
ملیگرایی سرکوبشده دوباره مطرح شد و دستور کار «استقلال ملی»، جای دستور کارهای دموکراسی و حقوق بشر را گرفت. در بسیاری کشورها سیاست به شکل ایدئولوژیکی و قطبی درآمد و احزاب، بر پایهها بهجای آنکه همچون قبل به مبارزه برخیزند، احساساتی رفتار نمودند. درنتیجه اشکال سلطهجو و توخالی دموکراسی، قدرت گرفته و روی کارآمدند. گاترس در ادامه بیان داشت: مشخص شد که لیبرال دموکراسی، دائمی و همیشگی نیست بلکه باید آن را پرورش داد. شاید گاترس در جایگاه ناممکن هدایت چیزی به نام سازمان ملل وجود دارد، آنهم زمانی که به عقیده خودش، دنیا دارد تکهتکه میشود. همانطور که وی بیان داشت، فقط دموکراسیهای کژ کار و ملیگرایی بیگانهستیز نیستند که منجر به این مسئله شدهاند، بلکه مقصرهای دیگری نظیر پویاییهای متغیر قدرت و نزاع مجدد ابرقدرتها در جهان نیز در وقوع این امر شریک هستند. آنهم در دنیایی که نه توسط رقابت دوقطبی جنگ سرد و نه از طریق انحصار رهبری جهان در دست آمریکا (پس از فروپاشی شوروی) سازماندهی شد. گاترس گفت: «ما در یک دنیای پرآشوبی زندگی میکنیم» که نام بازی آن «پیشبینیناپذیری و مصونیت» است.
- بازیگرها بهجای یک بازیگر
برای مثال، در مورد جنگ سوریه، «شما شاهد مشارکت ابرقدرتها هستید. شما چندین بازیگر مانند ترکیه، ایران، عربستان سعودی و قطر در منطقه دارید. شما گروههای تروریستی را دارید و سپس، انواع جنبشهای سوری را مشاهده میکنید». اینها مشاهدات آقای گاترس است که چند روز قبل از دولت سوریه و حامی روسی آن تقاضا کرده بود که یک کشت و کشتار پیشبینیشده را در پایگاه نظامی تحت هدایت شورشیان در ادلب راه نیندازد. «کنار هم چیدن قطعات این جورچین، بسیار سخت است و این مسئله، دستیابی به صلح را بسیار پیچیدهتر ساخته است. نخست اینکه جلوگیری را پیچیده ساخته است زیرا ما بازیگران بیشتری داریم و ریسک نزاعها افزایش مییابد؛ و سپس این مسئله، به دلیل منافع متناقض و متضاد این بازیگران، حل نزاع را حتی سختتر هم میسازد».
- آمریکاییها دیگر دموکراسی را پیاده نمیکنند
همینها کافی بود که باعث شود او دوباره حسرت نظم نسبی جنگ سرد را بخورد. گاترس بیان داشت که در طول جنگ سرد، «نزاعها و جنگهای نیابتی زیادی وجود داشت؛ اما وقتیکه اوضاع واقعاً خطرناک میشد، معمولاً دو ابرقدرت جهانی میتوانستند امور را آرام کنند». وی یادآوری کرد که چگونه در دوره پس از جنگ سرد، «آمریکا این توان و ظرفیت را داشت که تأثیر بسیار زیادی در حل مشکلات داشته باشد»؛ مانند زمانی که دولت کلینتون، شورای امنیت سازمان ملل را بسیج کرد تا یک نیروی برقراری صلح به مستعمره سابق پرتغال در تیمور شرقی[۹] اعزام نماید؛ در آن زمان پس از رأی به استقلال از اندونزی، در تیمور شرقی، خشونتهایی به بار آمده بود. او با تحسین گفت: «آن لحظهای که رئیسجمهور آمریکا تصمیم گرفت که مداخله ضروری است، همهچیز اتفاق افتاد». گاترس مکثی کرد و درحالیکه با ناامیدی دستانش را تکان میداد، گفت: «اکنون این چیزها دیگر وجود ندارد».
وی افزود: «این حقیقت که دنیا در حال حرکت بهسوی چندقطبی شدن است و چندین قدرت برجسته در حال سازماندهی نظام بینالمللی هستند، شاید خوب باشد، اما این امر، یک توهم است که فکر کنیم چندقطبی بودن راهحل صلح و مشکلات امنیتی است. ما هرگز نمیتوانیم فراموش کنیم که قبل از جنگ جهانی اول، اروپا چندقطبی بود، اما مکانیسمهای راهبری چندجانبه وجود نداشت»، درنتیجه، کار این قاره به جنگ کشید. کِوین راد[۱۰] نخستوزیر سابق استرالیا که زمانی آرزوی شغل گاترس را داشت، یکبار به من گفت، ما میخواهیم مؤسسات جهانی مدرن، نظیر سازمان ملل متحد را بدیهی تلقی کنیم؛ اما وی گفت که در طول تاریخ، نظم در روابط بینالمللی، یک استثناء بوده است نه یک قانون. سه تلاش قبلی در اروپا که بهمنظور ایجاد نظم بین ایالتی پس از نزاعهای خانمانبرانداز صورت گرفت، صلح وستفالیا[۱۱] در سال ۱۶۴۸ پس از جنگهای هشتادساله و سیساله، کنسرت اروپا در سال ۱۸۱۵ پس از انقلاب فرانسه، جنگهای ناپلئون و لیگ ملتهای اروپا در سال ۱۹۲۰ بعد از جنگ جهانی اول، پس از چندین دهه، همگی تضعیف شدند و درنهایت، جای خود را به بینظمی هابزی دادند.
راد اظهار داشت که «هیئتمنصفه (ژوری) همچنان چهارمین اقدام و راه برونرفت از این شرایط است» که ممکن بود، هرگز هم به وجود نیاید، اگر دو جنگ جهانی فاجعهبار، دنیا را مجبور نکرده بود که نسبت به جاهطلبانهترین پروژه ایجاد نظم در طول تاریخ بشریت مبادرت ورزد. از گاترس پرسیدم آیا او بهعنوان شخصی که ریاست مهمترین مؤلفه نظم چهارم را بر عهده دارد، با این نظر که هیئتمنصفه (ژوری) همچنان آخرین مفر است، موافق است یا خیر؟
- آینده، پیشبینیناپذیر است
او به من گفت: «بله البته. آینده، پیشبینیناپذیر است» بااینحال، وی همچنین خاطرنشان ساخت، لیگ ملتهای اروپا که نتوانست کاری در قبال چپاولهای آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و ژاپنی امپریالیست انجام دهد، ابزارهای قدرتمندی که ملل متحد در اختیار دارد، مانند شورای امنیت را نداشت. (این لیگ همچنین آمریکا را نداشت؛ زیرا آمریکا به دلیل مخالفت انزواطلبانه در سِنا، به آن ملحق نشد، هرچند که خود رئیسجمهور آمریکا، وودرو ویلسون،[۱۲] ایده تشکیل یک چنین سازمانی را مطرح کرده بود).
گاترس تصدیق نمود که «شورای امنیت، دیگر با پویاییهای قدرت بینالمللی امروز سازگار نیست و در حال حاضر، یک محیط تنشی جدیدی در میان اعضای دائمی دارای حق وتو در شورا وجود دارد؛ یعنی آمریکا، چین، روسیه، انگلستان و فرانسه. آن قدرتها کوشیدهاند که یک اقدام جمعی معناداری را در خصوص تقریباً تمام موضوعات مهم روز، به عمل آورند که اغلب هم در بسیاری موارد موفق نشدهاند؛ موضوعاتی نظیر نسلکشی مسلمانان روهینگیا[۱۳] در میانمار، تصاحب کریمه[۱۴] توسط روسیه و فاجعه سوریه. (شورای امنیت، به خاطر آزمایشهای موشکی و هستهایاش، کره شمالی را تحریم کرده است؛ که این تحریم، با هماهنگی و حمایت دولت ترامپ صورت گرفته و یک استثناء است). گاترس اعتراف کرد: «با وجود یک شورای امنیتی که به این شکل تجزیه شده است، بهسختی میتوان تحریمهایی را اعلام نمود یا اقدامات سختگیرانهای را علیه یک رژیم در جهان به عمل آورد، حتی اگر [آن تحریمها و اقدامات سختگیرانه] کاملاً هم موجه باشند».
الحسین ماه گذشته و درست قبل از آنکه از سمت ریاست سازمان حقوق بشر استعفا دهد، گفت: «سیستمهایی که برای دولتها وجود دارد تا در سطوح بالاتر و در جستجوی برخی راهکارها بتوانند بهطور جمعی عمل نمایند و دستبهکار شوند، در حال متلاشی شدن است»؛ و وقتی من این اظهارنظر را برای گاترس خواندم، وی مخالفت نکرد. الحسین در ادامه گفته بود: «اگر ما مسیر را بهسرعت تغییر ندهیم، لاجَرَم با حادثهای مواجه خواهیم شد که عواقب ناگواری را در پی خواهد داشت و منجر به یک سری از رخدادهای توقفناپذیری خواهد گردید و آن رخدادها، پایان زمان ما (عمر ما) بر روی این سیاره کوچک خواهند بود». یکی از درسهایی که راد از تاریخ گرفته، این است که یک نظام بینالمللی تنها زمانی دوام میآورد که کشورهایی که در به وجود آوردن آن نقش مهمی داشتهاند، برای آینده آن نیز سرمایهگذاری نمایند.
- دنیایی که در حال تکهتکه شدن است
اما باوجوداین، امروزه کشورهایی که در ایجاد نظم کنونی جهان حضور و نقش داشتهاند، خودشان در دام نزاعها و درگیریها گیر افتادهاند. گاترس درباره «تولد مجدد جنگ سرد» میان روسیه و آمریکا، ابراز نگرانی کرده است. این بار از حفاظهایی که قبلاً وجود داشتند تا تنشها را کم کنند و مانع از بروز جنگ هستهای گردند نیز خبری نیست. در طی بازدید اخیر از واشنگتن دی سی، یک صاحبنظر چینی و مقام دولتی اسبق به من گفت که به نظر میرسد، آمریکا «از چهل سال مشارکت خود با چین روی برمیگرداند» و سؤال مهم این است که آیا رهبران آمریکا «به دنبال جنگ هستند یا معامله»؟ این مقام چینی هشدار داد که اگر آمریکاییها به دنبال جنگ هستند، در آن صورت، چین «تسلیم» نخواهد شد. وی افزود، اگر طوفان در راه است، بهتر است که ما از استحکام کشتی خود مطمئن شویم. رئیسجمهور فرانسه از چالش حفظ آمریکای ترامپ در «میان کشورها»، سخن به میان آورده است.
راد، اندکی قبل از آنکه دبیر کل را ملاقات کنم، به من گفت: «اگر شما درنهایت، مؤسسات جهانی ضعیف داشته باشید و رقابت ابرقدرتها شدید باشد، در آن صورت، ازنظر راهبردی در مسیر نظم جهانی شکنندهتری نسبت به قبل قرار خواهیم گرفت». در پایان مصاحبه، گاترس مرا به اتاق غذاخوری برد و به عکسهای قاب شده بر روی دیوار اشاره کرد؛ عکسهایی از مقبرههای پادشاه باستان آنتیوخوس[۱۵] اول را نشانم داد. عرصهای تماشایی از سرانی که روحشان از بدن جدا شده بود و گفت: «اینجاست که میتوانم به تو نشان دهم که چطور دنیا در حال تکهتکه شدن است»
برای مشاهده مقاله کلیک کنید
[۱]. Is democracy dying?
[۲]. Uri Friedman
[۳] Four Freedoms Park
[۴] UN Nikki
[۵] Zeid Ra’ad al Hussein
[۶] Stewart Patrick
[۷] Carnation Revolution
[۸] Francis Fukuyama
[۹] East Timor
[۱۰] Kevin Rudd
[۱۱] Westphalian peace
[۱۲] Woodrow Wilson
[۱۳] Rohingya
[۱۴] Crimea
[۱۵] Antiochus