گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا
در پارک ملی نایروبی، یک رشته متوالی از ستونهای بتونی در حال ساخت است که بالاتر از سر کرگدنها و زرافهها افراشته میشود و بخشی از پروژه ریلی ۸/۱۳ میلیارد دلاری است که پایتخت کنیا را به اقیانوس هند متصل خواهد کرد. این پروژهای بلندپروازانه و در حد رهبری جهانی است که پوسترهای ایمنی سایت آن به زبان مهندسان و سازندگانش، نوشته شده است؛ یعنی به زبان چینی.
چهارصد مایل بهطرف شمال، در یکی از اردوگاههای پناهندگان که خود بهاندازهی یک شهر است، نشانه دیگری از اینکه رهبری جهان چگونه بوده است، به چشم میخورد؛ کیسههای ریخته شده نخودفرنگی دارای مهر USAID (کمکهای ایالاتمتحده) و یکمشت آمریکایی جوان و آرام که روی پروژههای توسعه آرمانگرایانه کار میکنند. این دو مورد را همین ماه دیدم، اما یکی از آنها، شبیه یادگاری از گذشته است. عصای منصب رهبری جهانی در حال انتقال از ایالاتمتحده به چین است.
در آفریقا، شواهد این موضوع را میتوان در هرجایی دید. امسال چین حدود ۹۰ میلیارد دلار در این قاره سرمایهگذاری کرده، درحالیکه میزان سرمایهگذاری آمریکا بسیار کمتر از این مقدار است. چین در حال انجام یک قمار بزرگ روی شرکا و وابستگان اقتصادی خود در امتداد جاده ابریشم جدید است که «یک کمربند، یک جاده» نامگذاری شده است. در همین حال، ایالاتمتحده بخش عمدهای از دلارهای خود را برای جنگهای پرهزینه، خسارات پروژههای قدرت نرم مانند USAID یا برنامههای رفاه داخلی مانند Medicaid میکند.
- آمریکا باید از گذشته عبرت بگیرد
بدون شک نفوذ جهانی آمریکا در سالهای پیش رو کاهش نسبی خواهد داشت؛ این کاهش، نتیجه ناگزیر بازگشت پادشاهی میانه است. وقتی این اتفاق روی میدهد، ایالاتمتحده باید در مورد تصمیمهای مربوط به سیاستگذاری خود، بیشتر دقیق باشد. این درسی است که کشورم – که زمانی نیز یک امپراتوری بوده است – راه سخت را یاد خواهد گرفت. در مسیر پائین آمدن از قدرت برتر جهانی، بریتانیا به آهستگی به سمت سرمایهگذاری در رفاه داخلی گام برداشت. ایالاتمتحده نیز باید زودتر این درسها را به کار بگیرد. زمان مناسب فرارسیده است. چهل و پنجمین رئیسجمهور ایالاتمتحده با پشتیبانی رأیدهندگانی که از بار مخارج جنگهای پرهزینه به ستوه آمده، از ریاضتهای زمان جنگ خسته شده و از افزایش بیعدالتی بهجانآمده بودند، به ریاست جمهوری رسید. آمریکا حدود ۶ تریلیون دلار برای کشمکشهای افغانستان و عراق، هزینه کرده است؛ اما میانگین دستمزدها، دهههاست که بالاتر نرفته است. بیعدالتی در مراقبت بهداشتی و سلامتی ازنظر ناکارآمدی نمونه است؛ مرگومیر نوزادان اندکی بهتر از میزان مرگومیر در کشورهای درحالتوسعه است و در بعضی از ایالات، نرخ مرگومیر به دلیل «بیماریهای ناشی از ناامیدی»، در حال اوج گرفتن است.
- رأیدهندگانی که از امپراتوری دست کشیدهاند
روشن است بسیاری از رأیدهندگان از امپراتوری آمریکا دست برداشتهاند. وقتی این رأیدهندگان در سال ۲۰۱۶ رأی میدادند، نهادهای بینالمللی -که آمریکا با دقت بعد از جنگ دوم جهانی ساخته بود- برای ایشان اهمیت نداشت؛ مانند ناتو، سازمان ملل متحد و بانک جهانی. برای آنها مهم نبود که کشورشان نظم دنیای لیبرال را حفظ کند و «جهان آزاد» را رهبری نماید. رأیدهندگان از چپ و راست آمادگی خود را برای سیاست بازگشت به داخل کشورشان نشان دادند. آنها خواستار کشوری بودند که روی سیاستگذاریهای داخلی تمرکز نماید (اینها دیدگاه شخصی من است، نه دیدگاه سازمان). موضوعی مشابه با همین موضوع، بعد از جنگ جهانی دوم در بریتانیا رخ داد. در سال ۱۹۴۵، رهبر خوب کارگر، کلمنت اتلی، پویشی در مورد بهبود زندگی بریتانیاییها از پایین شروع کرد. وی وعده رفاه به جنگافزار داد، مثلاً خدمات بهداشتی ملی، تأمین اجتماعی، مسکن عمومی. این کار باعث شد تا وی در انتخابات برنده شود؛ یک برد در مقابل مردی که بهترین پیروزی را در یک جنگ جهانی برای بریتانیا به ارمغان آورده بود؛ یعنی وینستون چرچیل.
اما در سالهای پرآشوب بعدی، اتلی نتوانست یا نخواست که هزینه مربوط به ارتش و امپراتوری را کاملاً کاهش دهد. وقتی بعد از وی چرچیل در سال ۱۹۵۱ به قدرت بازگشت، هند و دیگر مستعمرات استقلال خود را به دست آورده بود و همچنین، یک رفاه نیمه و ناتمام که نمیتوانست وعدههای دادهشده از جانب اتلی را برای شهروندان فراهم کند. در طی یک رشته مناقشات بینالمللی از اوایل سالهای ۱۹۵۰ تا اوایل سالهای ۱۹۷۰، بریتانیا نهتنها آفریقا، خاورمیانه و آسیا، بلکه مقدار زیادی پول و سرمایه انسانی را نیز از دست داد که بهجای آن میتوانست برای بهبود وضعیت مردم، از آن استفاده کند. بریتانیا در قبرس، یمن، کنیا، کانال سوئز و مناطق بریتانیا در جنوب شرق آسیا و جاهای دیگر، مقادیر بسیار زیادی پول را صرف تلاش بیهوده برای بازیابی بخشی از قدرت امپراتوری خود نمود.
من در آرزوی روزهای امپراتوری بریتانیا نیستم. خانواده من حکمرانی غرورآمیز خود را با استخراج سنگآهن از زمین گذراندند. خورشید امپراتوری هرگز بر حفرههای معادن شمال غرب انگلیس نتابید؛ اما من میدانم که پایان امپراتوری به معنای پایان بریتانیا یا پایان رفاه شهروندان آن نبود. برخلاف این، بریتانیایی که من در آن بزرگ شدم، فرصتهای آموزشی و مراقبتهای بهداشتی برای من و خانوادهام فراهم کرد که اگر بریتانیا تلاش نکرده بود تا وضعیت حرفه را در داخل ایجاد کند، هرگز از آن خبر نداشتیم.
- همه نفرتها از آمریکا به دلیل جهانیسازی است
آن افرادی که در زمان ما در گوشه و کنار دنیا هستند، یعنی دوستداران و یاران نگران آمریکا، هنگامیکه اضمحلال اتفاق میافتد از سقوط ابزارهای کشور آگاه هستند. در بریتانیا، این سقوط به دلیل نفرت چپ از امپریالیسم شروع شد. در ایالاتمتحده، این امر از نفرت «جهانیسازی» سرچشمه میگیرد. آمریکا بهصورت یک قدرت جهانی باقی میماند، اما در پایتختهای جهان، سیاستگذاران در حال حل این معما هستند که کدام اتحادیهها یا سازمانها آینده را شکل خواهند داد. افول تدریجی بر امپراتوری حاکم است.
رئیسجمهور ترامپ، در دیدار اخیرش از بریتانیا، بر صندلی راحتی چرچیل تکیه زد. مجسمه نیمتنهای از وینستون چرچیل نیز در دفتر کار ریاست جمهوری آمریکا (Oval Office) قرار گرفت؛ اما ازنظر جایگاه آمریکا در صحنه جهانی، میراث ترامپ ممکن است شبیه حرکتی باشد که اتلی آغاز کرد و امروزه مردم، اتلی را نه به خاطر امپراتوری ازدسترفته، بلکه به خاطر دولت رفاهی که بنیان گذاشت، به یاد دارند و از او تجلیل میکنند.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱]. the Choice Facing a Declining United States
[۲]. Adrian Monck