دکتر میثم قمشیان؛ پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و همکار در اندیشکده مطالعات آمریکا
ابتدای این کتاب با جملات تاریخ شناسان باستانی غرب در خصوص ظهور و افول تمدنها آغاز به بحث میکند و جنگ با دیگران را بهعنوان یکی از روشهای دستوپا زدن تمدنهای در حال افول معرفی میکند. در مقدمه این کتاب، به این نکته اشاره میشود که مناسباتی بر روابط بینالملل وجود دارد که اجازه نمیدهد قدرتهای بزرگ به هر نحوی که تمایل دارند، برخورد کنند و بهاصطلاح، قواعد بازی را بر هم زنند. این سبک از عمل هم، خود نشاندهنده آغاز افول آنها است، چه آنکه دیگر نمیتوانند منافع خود را بهصورت روشمند، همچنان که قبلاً پی میگرفتند، تأمین کنند و هم افول خود را تسریع میبخشند، زیرا دولتهای رقیب این وضعیت را تحمل نکرده و در مقابل آنها، برخی حرکات را ساماندهی میکنند. آمریکا امروزه، وضعیتی اینچنین دارد؛ بنابراین افول ازنظر نویسندگان این کتاب، در ارتباط با دیگر رقبا فهم میشود.
- جنگافروزی و دستوپا زدن برای جلوگیری از افول
در فصل یکم که با عنوان «زمان ناامیدی و اقدامات ناامیدکننده»[۱] نامگذاری شده است، یکی از راههای مبارزه دولتهای بزرگی چون آمریکا را با افول خود، جنگافروزی معرفی میکند و آن را نوعی دستوپا زدن نهایی برای نشان دادن قدرت خود به کشورهای دیگر، در عرصه بینالملل عنوان میکند.
بحرانهای داخلی، امپراتوری را مجبور به عقبنشینی میکنند
فصل دوم با عنوان «دفع فشارها، منطق عقبنشینی»،[۲] به این نکته اشاره دارد که یکی از عوامل افول قدرتهای بزرگ، فراموش کردن وضعیت داخلی و سیاستگذاری مناسب برای مسائل آن است. همچنان که آمریکای امروز به این وضع دچار آمده است. سودای استعمار جهان و تمرکز بر بازیهای بینالمللی، چنین وضعی را برای این کشور ایجاد کرده است. البته آنگاهکه شرایط داخلی بحرانی شود، دولتهای بزرگ مجبور میشوند تا از اهداف بینالمللی خود عقبنشینی نمایند و فشارهای افکار عمومی داخلی خود را مدیریت کنند. عقبنشینی چنین دولتهایی در عرصه بینالملل، تحلیلها در خصوص افول آنها را افزایش میدهد.
«سرنوشت ملتها، افول با عدد و رقم»،[۳] عنوان فصل سوم است که نویسندگان در آن تلاش میکنند تا ادعاهای فصل قبل در خصوص افول آمریکا را (موافق و مخالف) با عدد و رقم، راستی آزمایی کرده و به بحث بگذارند. فصل چهارم این کتاب، یعنی «یک هژمونی امور را بهصورت موقتی بهپیش میبرد؛ سال ۱۹۷۲، بریتانیای کبیر»،[۴] به موضوع زور، قدرت و هژمونی میپردازد و استیلای تمدن غرب بر جهان را ناشی از چنین عواملی و نه متأثر از عواملی چون نظریه، علم و منطق میداند. در این کتاب، تبارشناسی سلطه غرب بر جهان بر مبنای زور و نه منطق، از قرنها قبل و از انگلیس شروع میشود و به آمریکای امروز میرسد.
- افول امپراتوری بریتانیا، آینه تمامنما
فصل پنجم،[۵] تاریخ افول قدرت بریتانیا در جهان را در سده نوزدهم توصیف و رفتار رهبران آن را در این فرایند تحلیل میکند. این فصل، تشریح ایده عقبنشینی دولتهای بزرگ در حال افول است که پیشتر در فصل دوم بدان پرداخته بود، اما این بار درباره دولت انگلیس در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و درزمانی که ظاهراً از نقشآفرینی انگلیس در معادلات جهانی کاسته شده بود، سخن میگوید. البته تمام فصل، تشریح همین واژه «ظاهراً» است، اما همینکه دیگر انگلیس نمیتوانست آزادانه و عملی در امور جهان دخالت کند، خود، حاکی از افول قدرت آن بود.
- عبرت عقبنشینی روسی
فصل ششم، «گرداب نزول؛ روسیه ۱۸۸۸»،[۶] به افول قدرت روسیه در جهان البته در سده نوزدهم میپردازد و چندوچون آن را توصیف میکند، دقیقاً به سبک فصل پیش و آنچه درباره انگلیس گفته بود. سیاستگذاران روس نیز نوعی عقبنشینی از روابط بینالملل و تمرکز بر امور داخلی را در دستور کار خود قراردادند که خود این، موجب افول نقشآفرینی آنها در عرصه جهانی و کاهش قدرت بینالمللیشان شد. فصل ششم این فرایند را تشریح کرده است و واقعیتهای تاریخی آن را مرور میکند.
فصل هفتم[۷] به فرانسه در سده نوزدهم میپردازد؛ زیرا این کشور نیز در برههای از زمان، تصمیم میگیرد تا از مداخلات بینالمللی خود در زمینه مستعمراتش بکاهد و بیشتر به امور داخلی و اقتصاد خود بپردازد. این کتاب در سه فصل اخیر، یادآور این نکته است که گویا تناقضی در عمل، میان قدرت بینالمللی کشورهای بزرگ و مدیریتشان بر نظم جهانی و پرداختن به امور داخلیشان وجود دارد که دولتها پس از یک دوره فعالیت در عرصه بینالملل، به این نتیجه میرسند که مردم خود را ازدستدادهاند و لازم است میان این دو رویکرد، پرداختن به مسائل داخلی را در اولویت خود قرار دهند.
فصل هشتم این کتاب به روسیه تزاری در سده بیستم میپردازد[۸] و در ابتدا ذهن خواننده را متوجه این موضوع میکند که مبادا افول روسیه تزاری یا فروپاشی شوروی موجب شود که آن را دولتی ضعیف در سده بیستم بداند. در این فصل، رفتار روسیه در مواجهه با افول، کاملاً متفاوت با رفتار انگلیس و فرانسه تحلیل میشود و به دلیل ساختار سیاسی متفاوت، آن را فعالتر در عرصه بینالمللی و مستعمراتش عنوان میکند؛ بنابراین، رفتار روسیه در مواجهه با افول در سده بیستم، متفاوت از رفتار آن در سده هجدهم – که در فصول قبل بدان پرداخته است- ارزیابی میشود.
فصل نهم این کتاب، به تدابیر فرانسه در سده بیستم در مواجهه با افول میپردازد. در سده بیستم هم فرانسه تصمیم میگیرد که به مسائل داخلی خود، توجه بیشتری بکند تا اینکه مستقیماً و با صرف هزینه به مسائل جهان بیندیشد. درحالیکه همزمان با این تصمیم، آلمان در تلاش است تا نفوذ خود را در سطح جهان افزایش دهد. ادامه این نفوذ و شدت آن را در جنگ جهانی دوم و نقشی که آلمان نازی در آن دارد، میبینیم. مقایسه برخورد فرانسه و آلمان در عرصه بینالملل، در این فصل اتفاق میافتد. همچنین، با توجه به اینکه فرانسه هیچگاه عرصه جهانی را فراموش نکرده است، نویسندگان در این فصل، چگونگی حل دوگانه «داخل- بیرون» را نیز مدنظر قرار میدهند.
فصل پایانی[۹] کتاب، درصدد است تا با بهرهگیری از مباحث تاریخیای که در فصول قبل انجام داده است، رفتارشناسی افول را در قدرتهای بزرگ انجام دهد و دوگانهای را که در مقدمه کتاب ناظر به «جنگافروزی» و «پرداختن به امور داخلی کشور»، بیان کرده بود، تشریح کرده و توضیح دهد. اینکه دولتها چگونه در هنگام افول، از این دو ابزار استفاده میکنند. در این فصل، تحلیل در خصوص وضعیت قدرت امروزی آمریکا با وضوح بیشتری انجام میگیرد و اشاره میشود که از پایان جنگ جهانی دوم تا به امروز، هیچگاه آمریکا وجود قدرتهای رقیب را در عرصه بینالمللی را حس نکرده بود.
- به امید جنگافروزیهای کمتر
در نهایت، نویسنده فرایند افول قدرتهای بزرگ را امری میمون و مبارک میداند، ازآنجهت که پس از برخی عربدهکشیها، دولتها متوجه دو نکته میشوند؛ یکی اینکه بیشتر به مردم خود برسند و دیگر آنکه، بودجههای نظامیشان را بیش از آنکه صرف جنگافروزی کنند، صرف دفاع و آمادگی دفاعی خود، نمایند که اینگونه، جنگهای کمتری در جهان، به وقوع میپیوندد.
[۱] Desperate Times, Desperate Measures
[۲] Parry to Thrust: The Logic of Retrenchment
[۳] The Fates of Nations:Decline by the Numbers
[۴] A Hegemon Temporizes:1872 Great Britain
[۵] A Hegemon Wakes Up:1908 Great Britain
[۶] A Descending Whirligig: Russia 1888
[۷] “Les Jeux Sont Faits”:۱۸۹۳ France
[۸] Tsar Power:1903 Russia
[۹] Conclusion:Retrenchment as Reloading