گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا
- هانا بارزیک
اکنون زمان آن رسیده است تا دوباره در مورد امپراتوری رم فکر کنیم؛ اما نه بخشی از تاریخ آن که معمولاً در ایالاتمتحده آمریکا، موردتوجه قرار میگیرد بلکه مسیر طولانی و غمانگیز زوال و سقوط. چیزی که پس از آن اتفاق افتاد، باید موردتوجه ما قرار گیرد. در سال ۴۷۶ پس از میلاد مسیح، یک ژنرال بربری به نام اودواسر، امپراتور قانونی امپراتور غربی، رومولوس آگوستولوس را سرنگون کرد که بدین ترتیب، آخرین امپراتور حاکم از ایتالیا بود. امپراتوری شرقی که در قسطنطنیه حکومت میکرد، چند قرن بیشتر ادامه پیدا کرد؛ اما پیشرفت رم -از جمهوری به امپراتوری تا سرنگونی- در تخیل غمانگیز در مورد ایالاتمتحده آمریکا، نقش بزرگی داشته است. اگر یک تمدن میتوانست در یک قرن از سیسرو و کاتو به کالیگولا و نرو نزول پیدا کند، چه مدت میتوان امید داشت که آزمایش شجاعانه اجرا شده توسط مدیسون، جفرسون و شرکت دوام بیاورد؟ دورهای که با فروپاشی رم آغاز شد –که محققان آن را «دوران باستان اخیر» مینامند- در تصورات آمریکا، جایگاه ناشناختهتری دارد و فقط در سخنرانیها یا مقالههایی درباره چشمانداز ملی، جلوههای مختصری دارد.
پیش از این، در توگاس (togas)، شخصیتهای مشابهی داشتیم؛ مدتی بعد، شوالیههای زرهپوش بودند. بهطور خاص، چگونه به ناحیه متنوعی که امپراتوری رم در غرب بود، هنگامیکه قدرت مرکزی شکست خورد، پاسخ میدهد؟ هنگامیکه آخرین امپراتور از بین رفت، چگونه در هیسپانیا (Hispania) و گائول (Gaul) ثبت شد؟ چگونه مردم بدون سیستم امپراتوری که جادهها و قناتها را بنا کرده بود و قوانین و زبان خود را به بسیاری از نقاط جهان آورده بود، زندگی میکردند؟ ظاهراً دیدگاه مورخان این است که آنها بهطور شگفتانگیزی موفق بودهاند. پیتر براون از پرینستون، در کتاب «دنیای دوران باستان خود» (۱۹۷۱) گفت: نوشتن در مورد دوران باستان اخیر، بسیار آسان بوده زیرا به نظر فقط یک افسانه مالیخولیایی است؛ اما او ادامه داد و ما از چیزهای عجیب و حیرتانگیز مربوط به این دوره آگاه هستیم. این امر، نهتنها شامل شکست امپراتوری به پیشروانی شد که به کشورهای مدرن تبدیل شدند، بلکه آنچنان بود که از اشکال جدید هنری و ادبی تا انجمنهای مدنی خودگردان یک اروپایی حساس در فرهنگ خودش، مدرن و ارزشمند شناخته میشد.
والتر شیدل از استنفورد، در کتاب جدید خود با عنوان «فرار از رم»، از این گفتهها فراتر رفته و استدلال میکند که امپراتوری رم با سرنگونی و عدم بازگشت، توسعه مدرن را ممکن ساخت. عقیده او بهطور خلاصه این است که حذف کنترل متمرکز، راه را برای دوره پایدار خلاقیت در سطح دوک، به صومعه بازکرده است که بهنوبه خود، به پیشرفت فرهنگی و شکوفایی منجر شد. پیدایش دانشگاه و سازمانهای تجاری خصوصی، ایده حقوق و آزادیهای شخصی در این جبهه و سایر جبههها، چیزی که پس از ناپدید شدن کنترل امپراتوری، سرزمینهای رم بهسوی آن حرکت کردند. شیدل نوشته است که از چشمانداز توسعه، مرگ امپراتوری رم نسبت به موجودیت قبلی آن، تأثیر بیشتری داشت. او به نقلقول معروف ادوارد گیبون اشاره میکند که «سقوط رم –احتمالاً- بزرگترین و ترسناکترین صحنه در تاریخ بشر است»، هرچند که با بخش «ترسناک» آن موافق نیست.
آیا ممکن است مشکلات مربوط به سیستم حاکمیت امروز آمریکا و فشارهای وارد بر امپراتوری، بدون نامی که از زمان جنگ جهانی دوم سعی در اجرای آن داشته است، تأثیر مشابه و مفیدی داشته باشد؟ آیا فلج شدن دولت ملی آمریکا، میتواند نویدبخش تولدی دوباره، اما به شیوه خوب باشد (قرون تاریک ما)؟ طبیعتاً امید من بهعنوان یک آمریکایی این است که دولت ملی بهتر کار کند و چیزی که من از زندگی در طول دورههای بحران از دهه ۱۹۶۰ به بعد و مطالعه گذشتههای دورتر آموختهام، این است که همیشه امکان بازگشت به این فرهنگ در حال تغییر، وجود داشته باشد؛ اما اگر ایمان به انعطافپذیری آمریکایی نادرست باشد، چه اتفاقی رخ میدهد؟ چه میشود اگر این بار متفاوت از قبل باشد؟ من از مورخان، سیاستمداران، بازرگانان و رهبران مدنی خواستهام تا آمریكای قرن بیست و یکم را بهگونهای تصور کنند که براون و شیدل، دوران باستان اخیر را تصور میکنند.
اگر دولت ملی بهگونهای شکست بخورد که امکان اصلاح وجود نداشته باشد، چه اتفاقی برای ما میافتد؟ درواقع، شکست دولت به عدم توانایی برای تطبیق منابع جامعه با بزرگترین فرصتها و نیازهای آن تبدیل میشود. این، واضحترین استانداردی است که دولت ملی کنونی ایالاتمتحده آمریکا بهواسطه آن شکست میخورد. در اصل، تقریباً هیچچیز فراتر از ظرفیتهای آمریکا نیست و در عمل، تقریباً هر کار بزرگی، بسیار دشوار به نظر میرسد. بااینحال، برای همتایان دوره ما (برای دولتهای محلی، ایالتی و سازمانهای خصوصی بزرگ، مانند دانشگاهها و برخی از شرکتها)، هنوز هم کشور در حوزههایی که حاکمیت ملی شکستخورده، در حال کار است.
ساموئل آبرامز، یک دانشمند علوم سیاسی در سارا لارنس، مطالعه علمی چندساله از «سرمایه اجتماعی» را برای مؤسسه اقتصادی آمریکایی انجام داده است. در میان یافتههایی که امسال منتشر شدند، این مورد نیز بود که در مورد بودجههای احتیاطی زیاد، در دوره رویدادهای ملی، آمریکاییها احساس ناامیدی میکنند و با بودجههای احتیاطی بیشتر که با نهادهای محلی و دولتهای شهری در ارتباط هستند، احساس رضایت دارند. طبق گفته آبرامز: «هنگامیکه با مردم صحبت میکنید، نسبت به جوامع و آینده محلی خود، خوشبین و امیدوار هستند.» تیم AEI دریافت که ۸۰ درصد آمریکاییها، شهر و محله خود را بهعنوان یک مکان «عالی» یا «خوب» برای زندگی در نظر میگیرند و ۷۰ درصد گفتهاند که به مردم محله خود اعتماد دارند. آیا این امر نشاندهنده تبعیض است (مردم با پیشینه مشترک یا خوشههای وابسته)؟ طبق گفته آبرامز، در این مورد اغراق شده است. آمریکا نسبت به آنچه مردم تصور میکنند، در سطح محلی، کمتر بهصورت یکپارچه و بیشتر کارآمد است. شیدل در فرار از رم نوشته است که «یک شرط واحد» برای خلاقیت فرهنگی، اقتصادی و علمی عصر پس از رم ضروری بود؛ تقسیم رقابتی قدرت. البته امروزه، برخی از جنبههای مثبت تقسیمبندی را پیرامون خود مشاهده میکنیم.
- ویدئو: آیا آمریکا مانند رم، سقوط خواهد کرد؟
سال گذشته، پس از نوشتن یک نگرش با عنوان «میتوانیم انجام دهیم» در دولتهای محلی ماین و کارولینای جنوبی، از یک شهردار در میدوست، ایمیلی دریافت کردم. او گفت که فکر میکند، داستان گزارش نشده این است که چگونه مردم ناامید از سیاستهای سطح ملی، اشتیاق و مشاغل خود را در جهت سطوح ایالتی و محلی تغییر دادهاند که در آنها، میتوانند تغییری ایجاد کنند (نام شهردار، پیت باتیگیگ بود و در اولین دوره خود در ساث بند، ایندیانا بود). هنگامیکه با او صحبت کردم، اظهار داشت که این وضعیت، مانند افرادی است که از دنیای Veep برای رسیدن به پارکها و تفریحها فرار میکنند. به گفته فیلیپ زلیکو از دانشگاه ویرجینیا -که بهعنوان یک مقام امنیت ملی برای هر دو رئیسجمهور بوش کار میکرد- در سطح ملی، «کار با سیاست بهطور فزایندهای توسط افرادی انجام میشود که در این زمینه آموزش ندیدهاند و به آن اهمیت نمیدهند، زیرا صرفاً بهعنوان رزمندگان فرهنگ، وارد سیاست ملی شدهاند. این تصور وجود دارد که سیاست جمعی در مورد سیاست است.»
او گفت: «واقعیت این است که سیاستهای سطح ملی به یک تمرین در سیگنال دهی فرهنگی تبدیل شدهاند؛ چه کسی را دوست دارید؟ از چه کسی متنفر هستید؟ در کدام جبهه قرار دارید؟ خیر، حاکمیت واقعی. درعینحال، ذخایر مدرن آگاهی عملی آمریکایی عمدتاً در سطح ملی هستند که در آن، مردم بهجز حل مشکلات هفتهبههفته، هیچ انتخاب دیگری ندارند. من بر اساس تجربه خود، میتوانم صدها مثال از این نگرش در سراسر کشور بیان کنم که تقریباً هیچکدام از آنها، توجه ملی را به خود جلب نکرده و بسیاری از آنها شامل گسترش خلاقانه نقش کتابخانهها، کالجها و سایر نهادها برای رفع نیازهای محلی هستند. در اینجا فقط یک نمونه از ایندیانا آمده است:
- شهر کارخانه مونسی، یک قرن پیش بهعنوان مکان مطالعات جامعهشناسی میدل تاون مشهور شد. این شهر، خانه دیرینه شرکت شیشههای برادران بال بود. آنجا هنوز هم خانه دانشگاه ایالتی بال بوده و پیوسته در حال رشد است؛ مانند سایر شهرهای تولید در میدوست، مونسی با اثرات زوال صنعتی، مقابله کرده است. یکی از پیامدها، بحران بودجه برای مدارس جامعه مونسی بود و بهاندازهای شدت یافت که این ایالت دو سال پیش، سیستم را به مقام امانت داد. سال گذشته، دانشگاه ایالتی بال به اولین دانشگاه دولتی تبدیل شد تا مسئولیت عملیاتی مستقیم برای یک سیستم مدرسه عمومی K–۱۲ در نظر گرفته شود. این آزمایش، بهتازگی آغاز شده است، پس موفقیت آن را نمیتوان تضمین کرد؛ اما دستیابی به آن شامل نوآوری و خلاقیت در حوزههای سیاسی، مدنی، مالی و آموزشی برای حمایت در یک جامعه متنوع بود. من با یک سناتور ایالتی به نام جفری س. میرنز در مورد این برنامه صحبت میکردم که از سال ۲۰۱۷ رئیس ایالت بال بود و نیروی محرکه این طرح محسوب میشود. او پس از گوش کردن به مدت ۱۵ دقیقه، گفت که «تو دیوانه هستی و این کار را انجام نده.» بازهم پس از ۱۵ دقیقه گفت: «تو هنوز دیوانه هستی؛ اما باید این کار را انجام دهی.» پس باید گفت که این دیوانگی و تعهد، یک فرهنگ را زنده نگه میدارد. درواقع، یک دنیای جدید در حال ظهور است که تا حد زیادی فراتر از آگاهی ما است.
حتی زمانی که روابط رسمی امپراتوری رم از بین رفتند، روابط غیررسمی با بخشهای مختلف آن مرتبط شدند. در غیاب دولت رم، هنوز زبان لاتین بهعنوان زبان بینالمللی اصلی مورداستفاده قرار میگرفت؛ هنوز هم شبکهای از جادهها وجود داشت. مسیحیت یک مذهب مشترک بود. امروزه روابط شامل تجارت، سفر، خانواده و تحقیقات، مشارکتی هستند؛ روابطی که مانند اینترنت، در دوره کار نهادهای ملی و جهانی ایجاد شدند اما با شانس بیشتری برای بقاء. مدیرعامل think tank New America به من گفت که با از بین رفتن دولت فدرال، مشاهده شد برخی از ایالتها برای عمل کردن بهعنوان کشور، بهاندازه کافی بزرگ هستند که البته با کالیفرنیا آغاز شد. میتوانید تصور کنید که تگزاس با مکزیک و انگلستان با کانادا کار میکند.
او اظهار داشت که ایالتها نمیتوانند معاهدات رسمی را امضاء کنند، اما بازهم، سنای ایالاتمتحده آمریکا، طی سالها، پیمان بزرگی را امضاء نکرده است. مورلی وینوگراد، مشاور سابق ال گور و همکار کتاب جدید «التیام دموکراسی آمریکایی»، در مورد محلی شدن، معتقد است که محلات، شبکهای کنترل حوزههای سیاسی مهم را در دست گرفتهاند. او گفت که اگر روندهای اخیر ادامه پیدا کنند، هیچ دلیلی وجود ندارد که کالجهای کشور بدون نقش فدرال، شهریه دریافت نکنند. این امر در ۱۳ ایالت اتفاق افتاد و ما نزدیک به نقطه اوج هستیم. پس از اینکه دونالد ترامپ ایالاتمتحده را از توافقنامه اقلیمی پاریس خارج کرد، بیش از ۴۰۰ شهردار ایالاتمتحده، به اقتصاد ایالاتمتحده اشاره کرده و اظهار داشتند، جوامع آنها همچنان به آن پایبند است.
وینوگراد به من گفت: «اینجا جایی است که بیشترین نفوذ در پایداری با شهرداران و فرمانداران است». او نمونهای از کاشت درختان را مثال زد که ممکن است، چندان مهم به نظر نرسد، اما با توجه به یک مطالعه جدید توسط محققان در سوئیس، میتواند یک گام مهم بهسوی حذف دیاکسید کربن اضافی از جو باشد. این امر میتواند شهر به شهر، ایالت به ایالت و بدون دخالت یا محدودیت فدرال گسترش یابد. سال گذشته، دولت ترامپ اظهار داشت که اهداف کاهش تولید انتشار و بهبود کارایی سوخت را -که دولت اوباما گفته بود، خودروسازان باید انجام دهند- رها میکند. امسال، فورد، بی ام و، فولکسواگن و هوندا اعلام کردند که تغییر در سیاست فدرال را نادیده میگیرند. در عوض، اقتدار کالیفرنیا برای تنظیم استانداردهای دقیق انتشار و اثربخشی را به رسمیت میشناسند و اتومبیلهایی میفروشند که استانداردهای ۵۰ ایالت را برآورده ساختهاند.
پتر براون اظهار داشت: «جامعه تحتفشار، لزوماً یک جامعه افسرده یا سخت نیست. احیای پس از فروپاشی امپراتوری روم که اثرات کامل آن فقط در گذشته قابلمشاهده بود، امکانپذیر بود، زیرا با تضعیف دولت مرکزی، جامعه رم نسبت به جریانهای پایین باز شد. جهان همانطور که ما در آن زندگی میکنیم، تغییر میکند. همه ما بخشی از الگویی هستیم که میتوانیم آن را بهطور اجمالی ببینیم. مورخان طی هزاران سال، به یقین خواهند دانست که آیا امپراتوری آمریکایی در این لحظه به دوران باستان خود نزدیک شده است یا خیر. احتمالاً در آن زمان، مونسی و ساث بند، به همان اندازه که صومعههای کلونی و سنت گال در تصور تاریخی بزرگ هستند، بزرگ جلوه خواهند کرد. ممکن است شهرهای دانشگاه باستانی پالو آلتو و نیو هاون در کشورهای مختلف واقع شوند. درعینحال، آغازهای جدید و حیرتانگیز در حال ظهور را تشخیص میدهیم.»
ما میخواهیم بدانیم که نظر شما درباره این مقاله چیست. نامهای برای سردبیر یا آدرس letters@theatlantic.com ارسال کنید.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱] James Fallows