دکتر میثم قمشیان؛ پژوهشگر و تحلیلگر جامعه و سیاست آمریکایی و همکار در مرکز مطالعات آمریکا
در فرهنگ اقتصادی آمریکا، این گزاره وجود دارد که هر کس تلاش بیشتری کند، پول بیشتری هم به دست میآورد؛ اما واقعیتهای اقتصاد نئولیبرال در این کشور، بیانگر آن است که لزوماً همه افراد ثروتمند، فقط از طریق کار بیشتر سرمایهدار نشدهاند، بلکه برخی افراد، بسته به شرایطی نظیر نزدیکی به قدرت، انواع رانتها و نظیر آن، به ثروت بیشتری رسیدهاند، البته نه در یک بازار کاملاً رقابتی؛ آنچنانکه اقتصاد نئولیبرال مدعی آن است. حداقل مردم آمریکا، اینگونه میاندیشند. حسب آنچه مؤسسه تحقیقاتی پیو در یک نظرسنجی به آن رسیده است و در ادامه، مهمترین نتایج آن خواهد آمد.
- آمارها چه میگویند؟
تقریباً دوسوم بزرگسالان آمریکا (۶۵ درصد)، معتقدند دلیل اصلی اینکه بعضی از مردم ثروتمندند، آن است که آنها مزیتهایی در زندگی داشتهاند که دیگران از آن بیبهره بودهاند؛ مزیتهایی چون ارتباطات مؤثر، نزدیکی به قدرت و سیاسیون، رانتهای اطلاعاتی و غیره. آنها که معتقدند ثروتمند بودن ثروتمندان به دلیل سخت کار کردنشان است، ۳۳ درصد، یعنی یکسوم این جامعه آماری ۱۲ هزارنفره را تشکیل میدهند.
- احزاب چه میگویند؟
در میان طرفداران دو حزب معروف آمریکا (جمهوریخواه و دموکرات)، در این اعتقاد که کار زیاد موجب افزایش ثروت است یا برخی رانتها و مزیتها موجب آن میشود، اختلاف معناداری وجود دارد. جمهوریخواهان، ۴۵ درصد و دموکراتها، ۸۲ درصد معتقدند که ثروتمندان از فرصتهای رانت آمیز برخوردار بودهاند. ۸۶ درصد آنها هم معتقدند که فقرا، دچار مشکلاتی شدهاند که در زندگی اقتصادی خود شکستخوردهاند و این، لزوماً به معنای نالایق بودن آنها نیست. در این صورت، دموکراتها نسبت به وضعیت موجود توزیع ثروت در آمریکا، نسبت به جمهوریخواهان بسیار منتقدتر و با فقرا همدلترند. این، به آن دلیل است که جمهوریخواهان، خود متنعمتر از این مزیتها هستند و بنابراین، آن را تا آنجا که ممکن است انکار میکنند.
- مردم چه میگویند؟
۷۱ درصد مردم معتقدند که فقرا فقیرند چون در راه موفقیتشان با موانعی مواجه شدهاند و ۲۶ درصد نیز میگویند دلیل آن، سخت کار نکردن خود آنها است؛ یعنی بیشتر مردم با فقرا همدلی میکنند.
- روند پژوهی نظرات مردمی
موضعگیری مردم آمریکا در مقابل سرمایهداران، یک روند افزایشی داشته و از سال ۲۰۱۸ تاکنون یعنی در طول کمتر از دو سال- ۱۳ درصد افزایش یافته است. این در حالی است که در فرهنگ اقتصادی جامعه آمریکا، ثروتمند یک مؤلفه مثبت به شمار میآید و در جوامع سوسیالیستی و مارکسیستی، نگاهی انتقادی و منفی نسبت به آن وجود ندارد. مؤید این ادعا هم آن است که کمتر از یکچهارم مردم یعنی ۲۳ درصد، معتقدند افراد سرمایهدار برای کشورشان مضر هستند؛ بقیه یا نظری ندارند (۵۸ درصد) یا معتقدند که اثر سرمایهداران در کشور مثبت است (۱۹ درصد).
البته اینکه فقط نوزده درصد از مردم، معتقدند سرمایهداران برای کشورشان مفید هستند، خود نشاندهنده به وجود آمدن برخی آگاهیهای انتقادی در مردم آمریکا نسبت به روالهای جاری اقتصادی در این کشور است که قبلاً وجود نداشت.
- جوانان؛ منتقدتر نسبت به بزرگترها
جوانان بیشتر از مسنترها متأثر از این بیداری انتقادی هستند. از آنها که کمتر از ۳۰ سال دارند، قریب به ۴۰ درصدشان، وجود میلیاردرها را برای آمریکا مضر میدانند (۳۹ درصد). این در حالی است که جوانان سابق، چنین موضعی ندارند. در افرادی که پنجاه سال یا بیشتر دارند، فقط ۱۵ درصد نگاهی منفی نسبت به میلیاردرها و سرمایهدارها دارند. مابین این دو گروه پیر و جوان، یعنی آنها که بین ۳۰ تا ۴۹ سال دارند نیز ۲۴ درصدشان از سرمایهدارها بدشان میآید.
آنهایی که موضعی منفی نسبت به سرمایهداران در آمریکا دارند | |
جوانان کمتر از ۳۰ سال | ۳۹ درصد |
بین ۳۰ تا ۴۹ سال | ۲۴ درصد |
از ۵۰ سال به بالا | ۱۵ درصد |
در نتیجه، افراد هر چه جوانتر باشند، موضع منفیتری نسبت به سرمایهدارها دارند. درواقع، موضع منفیتر نسبت به مهمترین اصل حاکم بر اداره آمریکا، یعنی سرمایهداری پیداکردهاند. آیا میتوان این آگاهی را ناشی از جنبش ۹۹ درصدیها دانست؟ آیا این آگاهی، موجب میشود تا مجدداً مردم آمریکا علیه ساختارهای موجود در کشورشان به پا خیزند؟