مترجم: هادی قربا نیار
وقتی تصاویر خانواده ها و فرزندان بدون سرپرست را میبینیم که تلاش میکنند، از خشونت موجود در وطنشان به سمت یک زندگی بهتر در اینجا فرار کنند، باید پرسید که اگر آنها اهل آمریکای لاتین نبوده و در عوض، مهاجرانی از اروپا بودند، آیا رفتاری متفاوت با آنها میشد؟ بررسی سیاستهای مهاجرتی از قاب نگاه یک نژادپرستی سیستماتیک، نشان میدهد که امروزه مهاجران فاقد مدرک قانونی -که بیشتر اهل آمریکای لاتین هستند- با عواقب بهمراتب سختتر و شدیدتری نسبت به اروپاییهای سفیدپوست سالهای گذشته، برای ارتکاب دقیقاً همان جرم ورود غیرمجاز روبرو میشوند. نظامی که با مهاجران صرفاً به دلیل نژادشان، رفتاری متفاوت دارد، اساساً تعریف درسنامه نژادپرستی ساختاری است.
مهاجرت «غیرقانونی» در دهه های گذشته به شکلی چشمگیر رواج داشت؛ در آغاز قرن، بسیاری از اروپایی ها به آمریکا آمدند درحالیکه «یک نشانه مخصوص» همراه داشتند، برچسبی که بر روی لباس آنها دوخته شده بود تا کارفرما یا پیمانکاری که قرار بود، هزینه سفر مهاجران را بدهد، بتواند تازهواردها را در لنگرگاه جزیره الیس[۳] پیدا کند. درحالیکه خدمتگزاری غیرقانونی-قراردادی -که خیلی وقت پیش منسوخ شده است- در آن زمان، بسیار رواج داشت. در این زمینه، یک مقام اتحادیه کارگری در سال ۱۹۱۲، شهادت داد که «بیش از ۸ نفر در هر ۱۰ نفر»، از مهاجران میلیونی که در آن سال به کشور وارد میشدند، یک پیشنهاد شغلی از کارفرمایی که هزینه سفر فرد تازهوارد را پرداخت میکرد، دریافت میکردند. دیگران نیز بهعنوان مسافرین قاچاق با کشتی واردشده و یا بهصورت غیرقانونی از مرز کانادا عبور میکردند، همانگونه که مجری خبر عصرگاهی شبکه سی بی اس،[۴] نورا اُدانل[۵] اخیراً دریافته که پدربزرگ ایرلندیاش در سال ۱۹۲۴، چنین کاری را انجام داده است. دیگران از هر روش ممکن برای خلاصی یافتن از آزار استفاده میکردند. خانواده آهنگساز، اروینگ برلین[۶] برای فرار از قتلعام در روسیه در اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی، از پاسپورتهای تقلبی استفاده کردند تا وارد آمریکا شوند. پروفسور رشته حقوق دانشگاه هاروارد[۷]، جد بزرگ آلن درشویتز،[۸] مشاغل جعلی در صومعه محل کار خود ایجاد کرده بود تا ورود نزدیکانش به آمریکا را در آستانه هولوکاست سرعت ببخشد. در دهه ۱۹۳۰ میلادی، اجداد جرد کوشنر[۹] برای ورود به آمریکا، از مرز چندین کشور اروپایی بهصورت غیرقانونی عبور کرده، یک حامی در آمریکا را به دروغ ثبت کردند، از یک نام فرضی استفاده نموده و در مورد وطن خود نیز دروغ گفتند.
برعکس جمعیت فاقد مدرک شناسایی امروزی، مهاجران اروپایی «غیرقانونی»، با عواقب بسیار کمی روبرو شدند. عملاً هیچ ساختاری برای اجرای قانون مهاجرت وجود نداشت. در صورت دستگیری، فقط تعداد معدودی از کشور اخراج میشدند. تمامی آنهایی که بهصورت غیرقانونی قبل از دهه ۱۹۴۰ میلادی وارد آمریکا شدند، به لطف قانون مرور زمان، از خطر اخراج مصون ماندند و در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی، دهها هزار مهاجر فاقد مجوز ورود مانند پدربزرگ نورا اُدانل، شامل عفو شدند. تعداد معدودی هم که تحت شمول این قانون یا عفو عمومی قرار نگرفتند، وسیله حفاظتی دیگری داشتند؛ تا سال ۱۹۷۶، دولت بهندرت اقدام به اخراج شهروندان آمریکایی از کشور مینمود. هیچ محدودیتی برای مهاجران نسبت به کمکهای دولتی وجود نداشت تا دهه ۱۹۷۰ میلادی و بعد از سال ۱۹۸۶ بود که استخدام یک مهاجر فاقد مدرک، غیرقانونی اعلام شد.
بهطور خلاصه، از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا دهه ۱۹۶۰ میلادی، میلیون ها مهاجر عمدتاً سفیدپوست، بهصورت غیرقانونی وارد کشور شدند، اما در عمل با هیچ تهدید بازداشت یا اخراج از کشور مواجه نشدند. شرکت های تجاری بهصورت قانونی این مهاجران را استخدام میکردند؛ افرادی که در هنگام مشکلات مالی، مستحق دریافت کمکهای دولتی بودند. در مقابل، جمعیت مردم فاقد مدرک شناسایی امروزی-بیشتر اهل آمریکای لاتین و عمدتاً رنگینپوست- هیچکدام از امتیازاتی را که به نسل های قبلی مهاجران سفید اعطاء شده بود، دریافت نکردند. سخت شدن قوانین مهاجرت همزمان شد با تغییر جهت بحث های نژادپرستانه از مهاجران اروپایی به سمت تازهواردهای اهل آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا که البته، عمدتاً آمریکای لاتینیها در اینگونه بحثها مورد هدف قرار میگرفتند. محققان نشان دادهاند که چگونه در دهه ۱۹۶۰ میلادی، دیدگاههای نژادپرستانه مکزیکیها، قانون و رویههای اداری را شکل داد. در طول دهه بعد، کنگره به برنامه براسرو[۱۰] پایان داد، طرحی که سالیانه به ۸۰۰۰۰۰ مهاجر موقت از مکزیک، اجازه داده بود تا عمدتاً در بخش کشاورزی مشغول به کار شوند؛ مهاجرت قانونی از مکزیک را ۵۰ درصد کاهش داده و همچنین، به این رسم دیرینه که والدین شهروندان آمریکایی از کشور اخراج نخواهند شد، پایان داد. کاهش راه های قانونی مهاجرت همانطور که پیشبینی میشد، باعث افزایش ورودهای غیرقانونی گردید و این مسئله، تقاضا برای اجرای سختتر قوانین را در پی داشت.
محدودیت ها برای دسترسی به کمک های دولتی، گام بعدی بود. در میان یک بحث بسیار تأثیر گرفته از نژادپرستی، در سال ۱۹۷۱، ریگان[۱۱] فرماندار وقت، برنامه اصلاحات گسترده رفاهی در کالیفرنیا را به تصویب رساند که بر اساس آن، کمک به مهاجران غیرقانونی ممنوع شد. کمی بعد، سایر ایالتها و دولت فدرال، اقدام مشابهی را انجام دادند. در سال ۱۹۹۶، بعد از یک بحث عمیقاً نژادپرستانه در مورد پیشنهاد کالیفرنیا ۱۸۷[۱۲] که تلاش داشت، خدمات دولتی به مهاجران فاقد مدرک شناسایی را ممنوع کند، کنگره پا را فراتر گذاشته و مهاجران قانونی را نیز از بیشتر کمکهای فدرال محروم کرد، اگرچه برخی از این حمایتهای دولتی بعدها بازگردانده شدند. در آن سال، کنگره قوانینی را تصویب کرد که بر اساس آن، بیشتر افرادی که اهل آمریکای لاتین بوده و از مرزهای جنوبی عبور کرده بودند، از دریافت گرین کارت محروم میشدند. لایحه مشابهی به پلیس محلی- ایالتی اختیار میدهد (مانند جو آرپایوی[۱۳] بدنام که به جرم پروندهسازی برای افراد اهل آمریکای لاتین، صرفاً با این گمان که آنها ممکن است، فاقد مدرک شناسایی باشند، محکوم شد) تا قوانین مهاجرتی را اعمال کنند.
بنابراین، مهاجران بدون مدرک امروزی که رنگینپوست نیز هستند، بهمراتب با عواقب شدیدتری برای جرائم خود نسبت به نیاکان سفیدپوستشان مواجه هستند؛ اول اینکه آنها بیشتر احتمال میرود که دستگیر شوند. در طول نیمقرن گذشته، نظام اجرای قانون مهاجرت از مجموعهای از چند صد مأمور مرزی به آنچه مؤسسه سیاست مهاجرت،[۱۴] «یک دستگاه مهیب» میخواند، تغییر پیدا کرده است. این مجموعه، بزرگتر از سایر نهادهای اجرا قانون فدرال بوده و توسط پلیس ایالتی و محلی، حتی گستردهتر نیز شده است. در زمان دستگیری، دیگر قانون مرور زمان کاربردی ندارد. قانون عمدتاً مانع میشود که مهاجران آمریکای لاتین، بتوانند به یک جایگاه قانونی دست پیدا کنند، اما بااینحال، نوعاً برای دیگر مهاجران که بیشتر از تعداد روزهای روادید خود در آمریکا ماندهاند، امکان دریافت اقامت دائم را فراهم میکند؛ علیرغم این واقعیت که در طول دهه گذشته، افرادی که بیشتر از تعداد روزهای روادید خود در آمریکا ماندند، با یک نسبت دوبهیک، بیشتر از تعداد کسانی بودند که از مرز بهصورت غیرقانونی عبور کردند. جای تعجب نیست که حتی با اینکه ۵۷ درصد مهاجران از آمریکای لاتین میآیند، اما همواره بیش از ۹۰ درصد افرادی که از کشور اخراج میشوند، اهل آمریکای لاتین هستند.
به دلیل اینکه کارفرمایان، نمیتوانند بهصورت قانونی افراد فاقد مدرک شناسایی را استخدام کنند، بیشتر آنها به سمت اقتصاد زیرزمینی کشیده میشوند؛ در مشاغلی که دولت ترامپ[۱۵] در دوران پاندمی کرونا، آنها را به طعنه «حیاتی» خواند. اگر آنها شغل خود را از دست بدهند یا بیمار شوند، در عمل مشمول تمامی کمکهای دولتی نخواهند شد، حتی با اینکه به سیستم مالیات میپردازند. برخلاف نسلهای پیشین مهاجران غیرقانونی، سیاستهای جزایی و تنبیهی مهاجرتی امروزی پیامدهایی برای خانوادههای «بیگانگان غیرقانونی» دارد، ازجمله برای حدود ۶ میلیون شهروند آمریکا یا اعضاء خانوادههایی که قانونی هستند. آنها نهتنها زندگی روزمره خود را با تهدید جدایی از خانواده بر اثر اخراج از کشور میگذرانند، بلکه به میزان زیادی نیز از کمکهای دولتی محروماند و این، یعنی گسترش پیامدهای منفی نژادپرستی ساختاری که در نظام مهاجرتی کنونی وجود دارد.
ترامپ بهصورت علنی از جاذبه ها و وجهه های نژادپرستی برای توجیه سیاستهای ضد مهاجرتی استفاده کرد، درصورتیکه نیازی به این کار نبود، زیرا نظام مهاجرتی ما، متضمن این فرضیه است که مهاجران رنگینپوست، امروز شایسته دریافت امتیازاتی که به نسلهای پیشین از مهاجران اروپایی سفیدپوست اعطاء شده بود، نیستند. برنامه مهاجرتی دولت بایدن[۱۶] با قانونمند کردن جایگاه مهاجران بدون مدرک که تنها جرمشان، انجام همان عملی است که همتایان سفیدپوستشان نسلها قبل انجام داده بودند، به تغییر این نابرابری نژادی، کمک خواهد کرد. برنامه بایدن به مهاجران غیرقانونی حال حاضر در آمریکا که هیچ جرم خاص دیگری مرتکب نشدهاند، اجازه میدهد تا برای داشتن یک جایگاه قانونی درخواست بدهند. این کار نهتنها به تجدید و احیاء اقتصاد کمک میکند (بر اساس اعلام دفتر بودجه کنگره[۱۷] که از طیف خاصی طرفداری نمیکند، قانونهای مشابه، کسری بودجه ۱ تریلیون دلاری را کاهش و تولید ناخالص داخلی را ۳٫۳ درصد افزایش میدهد و این افزایش، برای تمامی آمریکایی ها بعد از ۱۰ سال اتفاق میافتد)، بلکه همزمان نژادپرستی ساختاری در درون نظام مهاجرتی ما را نیز موردتوجه قرار میدهد. تمامی آمریکایی ها که به دنبال یک بازیابی اقتصادی سریع و همچنین، جامعهای عادلانهتر از منظر نژادی هستند، باید از این طرح حمایت کنند.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱] Charles Kamasaki
[۲] US immigration policy: A classic, unappreciated example of structural racism
[۳] Ellis Island
[۴] CBS
[۵] Nora O’Donnell
[۶] Irving Berlin
[۷] Harvard
[۸] Alan Dershowitz
[۹] Jared Kushner
[۱۰] Bracero program
[۱۱] Reagan
[۱۲] California Proposition 187
[۱۳] Joe Arpiao
[۱۴] Migration Policy Institute
[۱۵] Trump
[۱۶] Biden
[۱۷] Congressional Budget Office