طهمورث غلامی؛ کارشناس مسائل بین الملل
در آمریکا نسبت به اینکه برجام، برنامه هستهای ایران را مهار کرده است، اتفاقنظر وجود دارد. انتقاد جمهوری خواهان به برجام، این بود که اولاً این توافق قابلیت دستیابی ایران به ساخت سلاح را بهصورت موقت به تأخیر میاندازد؛ ثانیاً برجام محدود به برنامه هستهای ایران است و دیگر موضوعات چالشبرانگیز میان ایران و آمریکا را در برنمیگیرد. لذا جمعبندی واحد در آمریکا، این است که برجام، به لحاظ بازه زمانی باید دائمی یا طولانیتر شود و به لحاظ موضوعی، به مسائل منطقهای و دفاعی گسترش یافته و جامعتر شود. جمهوریخواهان که اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی نماینده فکری آنها است، به چند دلیل مخالف مذاکرات احیای برجام هستند و بر راه حلهای دیگر تأکید دارند. دلایل آنها برای مخالفت با توافق هستهای عبارتاند از: اول، هدف ج.ا.ایران دستیابی به سلاح هستهای است؛ بنابراین، حتی با انجام توافق نیز نمیتوان ایران را از این هدف بازداشت. دوم، رهبران ایران با نگاهی به سیاستهای اخیر دولت بایدن، اقدام نظامی از سوی آمریکا را غیرممکن تلقی میکنند، لذا به دنبال توسعه فعالیتهای هستهای، موشکی و منطقهای خود هستند. سوم، مشکلات داخلی، ضرورت بازیابی اقتصاد و رقابت با چین، سبب کاهش حضور و توان آمریکا در خاورمیانه شده است و ایران، فرصت مناسبی برای پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانه خواهد داشت. چهارم، اسرائیل توان نظامی کافی برای از بین بردن توان هستهای ایران را دارد. پنجم، چالش اصلی ایران در رفتارها و سیاستهای این کشور نیست بلکه در ماهیت نظام سیاسی آن است و راهحل نهایی رفع تهدید ایران، تغییر حکومت در آن است. آنها بهجای مذاکرات احیای برجام بر پیشنهادهای ذیل تأکید دارند: اول، نیازی به انجام توافق با ایران نیست، نیروی نظامی آمریکا و اسرائیل، توان از بین بردن برنامه هستهای ایران را دارد. دوم، اگر ناچار به توافق باشیم، باید توافق احتمالی تنها برای جلوگیری از پیشرفتهای هستهای ایران و بهصورت موقت انجام شود؛ پس باید راهکاری نهایی برای تغییر نظام سیاسی در ایران، در نظر گفت.
در مقابل، رسانهها و اندیشکدههای حامی حزب دموکرات، خواهان مذاکرات احیای برجام هستند. آنها برای این درخواست خود، چند دلیل مطرح میکنند: اول، ایران همچنان خواهان مذاکره و بازگشت به توافق بوده و اقدامات انجام شده تنها برای افزایش اهرم فشار این کشور در مذاکرات است. دوم، دولت جدید در ایران برخلاف دولت حسن روحانی، امکان بهرهمندی از منابع مالی بیشتر داخلی و در نتیجه، کنترل وضعیت اقتصادی را دارد؛ بنابراین، برای بازگشت به مذاکرات شتاب نمیکند. سوم، رهبران ج.ا.ایران میدانند که آمریکا و رژیم صهیونیستی از سرعت برنامه هستهای این کشور، به خوبی آگاه هستند و مراحل آن را بهطور دقیق دنبال میکنند؛ بنابراین، هیچ اقدامی برای حرکت به سمت سلاح هستهای انجام نخواهند داد. چهارم، حرکت به سمت تولید سلاح هستهای، برتری راهبردی ایران در منطقه را از بین خواهد برد؛ چراکه در صورت دستیابی ایران به این سلاح، کشورهایی مانند عربستان سعودی نیز برای هستهای شدن، تلاش خواهند کرد، به همین دلیل، رهبران ایران تمایلی برای تولید سلاح هستهای ندارند. پنجم، ایران درنهایت ناگزیر از درخواست برای لغو تحریمها خواهد بود و به همین دلیل، میز مذاکره را برای برداشتن فشارهای اقتصادی انتخاب خواهد کرد.
بر این مبنا، آنها پیشنهادهایی نیز مطرح کردهاند که عبارتاند از: اول، کنار گذاشتن تهدید نظامی و جلوگیری از اقدام احتمالی رژیم صهیونیستی علیه تأسیسات هستهای ایران؛ زیرا در این صورت، ایران برای تولید سلاح هستهای، جدیتر خواهد شد. دوم، تلاش برای دستیابی به یک توافق موقت برای جلوگیری از تداوم پیشرفتهای هستهای ایران و در ادامه، اجرای سیاست «بیشتر در برابر بیشتر». سوم، همکاری بیشتر با متحدان و بهویژه همراهی با روسیه و چین، برای استفاده از اهرم فشار این دو کشور علیه ایران.
سیاست دولت دموکرات بایدن در مذاکرات برجام؛ ماهیتی جمهوریخواهانه با روشی دموکرات
واقعیت این است که سیاست دولت بایدن، ترکیبی از دیدگاه جمهوریخواهان و اندیشکدههای حامی حزب دموکرات است. ارزیابی روند مواضع و اقدامات دولت بایدن، نشان میدهد که رویکرد کلی دولت بایدن نسبت به ایران، تغییر جدی نکرده است؛ استراتژی «فشار هوشمند» یا ترکیب «فشار و تعامل»، الگوی اصلی مواجهه بایدن برای تحقق دو هدف مهار «برنامه هستهای» ایران در کوتاهمدت و مدیریت «رفتار منطقهای» آن، در بلندمدت است. برای مثال، میتوان به استمرار اقدامات و تحریمهای وضعشده در دولت ترامپ، در دوره بایدن اشاره کرد. درواقع، دولت بایدن ابزار تعامل و گفتگو را از دموکراتها گرفته و ابزار فشار و تحریم را از جمهوریخواهان، به عاریت گرفته که خود این امر، گویای این واقعیت است که سیاست بایدن، ترکیبی از دیدگاه هر دو حزب عمده آمریکا میباشد.
سؤال اساسی این است که چرا دولت بایدن رویکرد فشار و تحریم جمهوریخواهان را ادامه میدهد. پاسخ آن، این است که فلسفه برجام که جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم بود، زیر سؤال رفته است. درواقع، به دنبال سرعت و رشد برنامه هستهای ایران، برآورد آمریکا از آستانه گریز هستهای ایران، تغییر پیدا کرده است. بهعبارتدیگر، آمریکا به این درک رسیده که از یکطرف، ایران دانش فنی برای غنیسازی اورانیوم در سطح موردنیاز برای ساخت سلاح را دارد و از طرف دیگر، ماشینهای نسل جدید سرعت تولید و انباشت مواد هستهای را افزایش داده است. ازاینرو، با فرض احیای برجام، اگر ایران بخواهد از توافق هستهای خارج شود، میتواند در زمانی کمتر از یک سال، به قابلیت ساخت سلاح هستهای دست پیدا کند. آنتونی بلینکن، در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با وزیر خارجه فرانسه با اشاره به توسعه برنامه هستهای ایران گفت: «اگر ایران به غنیسازی بالا و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته ادامه دهد، به نقطهای خواهیم رسید که بازگشت به استانداردهای برجام بهخصوص اطمینان از آستانه گریز، دشوار خواهد شد.»
درواقع، طرح دوباره مفهوم آستانه گریز هستهای در شرایط کنونی، از سوی دو گروه مطرح میشود؛ گروه اول، اسرائیل و اندیشکدههای نزدیک به این رژیم هستند که با برجسته کردن پیشرفتهای هستهای ایران، تلاش دارند تا حفظ آستانه گریز یکساله از طریق بازگشت به برجام را غیرممکن معرفی کنند و با تکیه بر مزیت اطلاعاتی خود، راه مؤثر مهار برنامه هستهای ایران را «استمرار فشار» و «اقدامات خرابکارانه» بیان نمایند. گروه دوم، تیم امنیت ملی بایدن است که معتقدند، هرچند برجام همچنان برای آمریکا دارای مزایای عدم اشاعهای است اما بازگشت به برجام را برای احیای منطق آستانه گریز یکساله کافی نمیدانند. آنها راهحل را در وادار کردن ایران برای پذیرش محدودیتهای بیشتر میدانند. مطالبه آمریکا در مذاکرات وین برای تخریب ماشینهای نسل جدید، توقف توسعه زیرساختهای تولید این ماشینها و افزایش همکاری ایران با آژانس در زمینه نظارتهای تکمیلی و داوطلبانه، در این چهارچوب بود. درواقع، هدف آمریکا این است که بخشی از تحریمها را حفظ کند و حق اعمال تحریمهای بیشتر را با هدف استمرار فشار علیه ایران و وادار کردن آن به پذیرش محدودیتهای بیشتر بر برنامه هستهایاش را برای خود محفوظ بدارد.