مترجم: هادی قربانیار
ایالاتمتحده از آوریل گذشته، مشغول مذاکره غیرمستقیم با ایران، در مورد احیای توافق سال ۲۰۱۵ برجام، بوده که برنامه هستهای تهران را محدود کرده است. اگر این گفتگوها با موفقیت به پایان برسد یا شکست بخورد، تأثیر آنها در طیفی از موضوعات، انعکاس خواهند یافت که فراتر از موضوع عدم اشاعه سلاح هستهای است که واشنگتن و تهران در مورد آن، اختلافنظر دارند. وقتی دولت ترامپ[۱] در سال ۲۰۱۸، از برجام خارج شد، دوازده خواسته در مورد ابعاد گوناگون سیاست ایران را مطرح کرد و از تهران خواست تا مسیر جدیدی را در پیش بگیرد. از میان ملاحظاتی که آمریکا مدنظر داشت، سه مورد بهطور مستقیم، به برنامه هستهای مربوط میشد و یک مورد نیز به مسائل دوجانبه اشاره داشت؛ یعنی آزاد کردن شهروندان آمریکایی و عضو کشورهای متحد آمریکا که در ایران زندانی هستند. بقیه موضوعات، ناظر به رویکرد منطقهای ایران است؛ یعنی توسعه موشکهای بالستیک و همچنین، شبکه جنگجوهای نیابتی و شرکای ایران، از یمن گرفته تا خاور نزدیک که آمریکا، خواهان توقف و برچیدن آنها است. برای نیل به این اهداف، دولت ترامپ، عمدتاً از فشارهای مالی در کنار گسترش تحریمهای یکجانبه استفاده کرده که به شکلی چشمگیر، به اقتصاد ایران آسیب زده است. بااینحال، اقدامات فوق، نتیجه ملموسی را به همراه نداشتند، نه در بحث هستهای (جایی که ایران فعالیت خود را بهشدت افزایش داد) و نه در کاستن از تواناییهای ایران در خاورمیانه.
ازلحاظ تهدید ایران برای واشنگتن، کابینه دولت بایدن،[۲] بعید است که تفاوت زیادی با دولتهای گذشته داشته باشد؛ خطر دستیابی به توانایی ساخت بمب هستهای، پیشرفت در زمینه تسلیحات متعارف و توانایی تهران برای قدرتنمایی در برابر منافع آمریکا و متحدانش، از طریق «محور مقاومت» که شامل حوثیها در یمن، واحدهای شبهنظامی شیعه در عراق، نیروهای حامی بشار اسد در سوریه، حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه میشود. باوجوداین، آنچه تغییر کرده توالی و ابزارهایی است که تیم بایدن بهوسیله آنها، به این مسائل میپردازد. توسعه فعالیتهای هستهای ایران، فراتر از محدودیتهای برجام از سال ۲۰۱۹ و فراهم بودن ظاهری توافق بهعنوان یک مبنای موردقبول طرفین برای مذاکرات، باعث شد تا دولت بایدن تصمیم بگیرد، احیای برجام را بهعنوان یک تاکتیک اولیه در تعامل با ایران، مدنظر قرار دهد. در سه سال گذشته، ایران به غنیسازی اورانیوم تا سطوحی بیسابقه اقدام نموده و ذخیره اورانیوم فراتر از محدودیتهای اعلامشده در برجام را به دست آورده است. همچنین این کشور، تحقیقات و توسعههای ممنوع شده را ادامه داده و بازرسیهای بینالمللی از تأسیسات هستهای خود را نیز محدود کرده است. ازاینرو، چشمانداز به عقب برگرداندن آن پیشرفتها، بدون شک دارای ابعادی گوناگون و متناقض است.
انتقال قدرت در آگوست ۲۰۲۱ از رئیسجمهور سابق، حسن روحانی به یک فرد تندروتر به نام ابراهیم رئیسی، باعث شد تا مذاکرات وین، دچار یک وقفه پنجماهه شود. این مسئله، تهدیدی است برای روند به عقب برگرداندن پیشرفتهای هستهای که در شش دور قبلی نسبت به آن، تبادلنظر صورت گرفته بود. از آن زمان و در فضای رشد ادامهدار فعالیتهای هستهای ایران، هفتهها گفتگو در مورد چارچوب توقف این روند توسعه هستهای، شناسایی محدوده لغو تحریمهای آمریکا و مشخص کردن ترتیب گامهای تعهدی هر طرف، اکنون، متوقف بر اخذ تصمیمات سیاسی سرنوشتساز در پایتختهای مربوطه است. اگر برجام احیا و اجرایی شود، واشنگتن و یقیناً بسیاری از متحدان منطقهای آن، برههای از نهتنها امید بلکه خطر را پیشِ روی خود میبینند. در سناریوی احیا و اجرای برجام، بحران عدم گسترش سلاح هستهای -که آرامآرام در حال تشدید است- در اولویت قرار میگیرد.
اساس توافق، این است که به ازای محدود شدن فعالیتهای هستهای، ایران از امتیازات اقتصادی تجارت آزاد ازجمله در بخشهای درآمدزا مانند نفت بهرهمند میشود؛ اما نگرانیای که احتمالاً بیشتر از سوی اسرائیل مطرحشده اما برخی کشورهای عرب خلیجفارس نیز در آن مشترکاند، این است که تهران، از این منابع مالی برای بالا بردن توان نظامی خود و گروههای مسلح موردحمایتش، در سرتاسر منطقه استفاده کند. نتیجه همانگونه که نخستوزیر اسرائیل، نفتالی بنت[۳] اخیراً هشدار داد، «ترور بسیار شدیدتر» خواهد بود.
بر اساس اظهارات و سیاستهای گذشته، راهبرد دولت بایدن همزمان با ادامه گفتگوها در وین، از سه مؤلفه کلیدی مهم تشکیل میشود؛ اول تأکید بر این است که بازگشت به برجام، آزادی عمل شامل آن چیزی که آمریکا، آن را اقدامات تحریکآمیز ایران در سایر عرصهها میداند، نشود. در کنار اینکه تحریمها، همچنان یک ابزار بالقوّه برای پرداختن به فعالیتهای غیرهستهای ایران باقی میمانند. دوم، همکاری آمریکا با متحدان خود در خاورمیانه، برای تقویت تواناییها با هدف مقابله بهتر با تهدید ایران است. گامهایی از قبل در راستای این هدف، برداشتهشده که نشان میدهد، چگونه میتوان به آن دستیافت، مانند گروه کاری دوجانبه آمریکایی-اسرائیلی که تمرکز آن، بر نگرانیهای روزافزون حول محور توسعه قدرت پهپادی ایران و همچنین، انجام اقداماتی در راستای تقویت توان دفاعی در منطقه خلیجفارس برای مقابله با حملات هوایی و دریایی است. یقیناً، هرکدام از این روشها، قابلیت اجرا را دارند، البته فارغ از اینکه مذاکرات وین، پیشرفت داشته باشد یا شکست بخورد؛ در صورت موفقیت، بهعنوان یک تضمین برای شرکای منطقهای و در صورت شکست، بهعنوان یک بازدارنده درصورتیکه تهران علیه منافع آمریکا و همپیمانانش در منطقه قدرتنمایی کند. عنصر احتمالی سوم برای رویکرد آمریکا، عبارت است از وابستگی به یک توافق دیپلماتیک و احتمالاً از همه چالشیتر، استفاده از برجام بهعنوان مبنایی برای مشارکت دادن ایران در مسائلی که فراتر از بندهای کنونی توافق هستند. تاکنون، جمهوری اسلامی مکرراً احتمال انجام گفتگوها در مورد یک توافق «طولانیتر و محکمتر» را با آمریکا، به شکلی دوجانبه با قدرتهای جهانی، فرانسه، آلمان، روسیه و چین -که در وین حضور دارند- تکذیب کرده است؛ اما کشمکشی بین حفظ آن موضعگیری و تضمین نیل به یک درک «پایدار و قابلاعتماد» که تهران به دنبال آن است، وجود دارد. دولت بایدن، نمیتواند سیاست را به دولت آینده آمریکا دیکته کند و اگر هدف ایران، اجتناب از شوک اقتصادی ناشی از خروج دوباره آمریکا از برجام توسط رئیسجمهور بعدی باشد، کم کردن اختلافنظرها -که در بسیاری از موارد، نگرانی دولتهای اروپایی نیز هستند- سبب یک توافق پایدارتر خواهد شد. اگر جهتگیری مذاکرات وین، یافتن جایگزینهایی برای برجام باشد، در قالب یک توافق موقت یا کاملاً تجدیدنظر شده، این تلاش، بهاحتمالزیاد ابتدا باید مسیر خود را در درون یک دوره از سیاست قبول مخاطره روزافزون پیدا کند.
آمریکا ممکن است از گفتگوهای ایران و همسایگانش، بهویژه دولتهای عربی خلیجفارس حمایت کند، آنهم بهعنوان یک مکمل یا زمینهسازی برای تنشزدایی با ایران. امارات متحده عربی و اخیراً عربستان سعودی، هر دو به شکلی چراغ خاموش با ایران در ارتباطاند و در ماه نوامبر نیز شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس،[۴] در بیانیهای مشترک با آمریکا اظهار داشتند که «روابط عمیقتر اقتصادی بعد از لغو تحریمهای آمریکا و در چارچوب برجام، همسو با منافع متقابل منطقه است». البته در ادامه این بیانیه آمده است که «اگر ایران، همچنان به دامن زدن به یک بحران هستهای ادامه بدهد، این تلاشهای دیپلماتیک، موفق نخواهند بود». اشاره مقامات آمریکایی به یک «گفتگوی منطقهای» در مورد مسائل امنیتی، از تمایل احتمالی برای مطرحشدن مسائلی مانند توسعه موشکهای بالستیک و حمایت ایران از بازیگران غیردولتی در یک چارچوب منطقهای اما موردحمایت بینالمللی حکایت دارد. درحالیکه تهران بهبود روابط دیپلماتیک با کشورهای عربی خلیجفارس و یقیناً، بهرهمند شدن از تعامل بیشتر اقتصادی با آنها را اصولاً مثبت ارزیابی میکند، اما اینکه ایران تا چه میزان نگرانیهای امنیتی همسایگانش را در عمل برطرف کرده یا میتواند بکند، بسیار مبهم است.
برجام، یک توافق برای عدم اشاعه سلاح هستهای بوده و میتواند، یکبار دیگر نیز باشد. توافقی که بین دو رقیب دیرینه، بالا و پایین شده و سرانجام، به نتیجه رسید. اگرچه این توافق، سایر اختلافات واشنگتن و تهران را حل نکرد، اما ظرفیت و امکان برای دستیابی به چارچوبهایی را که در آن، دو طرف به نسبت، هم برنده و هم بازنده باشند، نشان داد. اینکه چنین درک تاکتیکی دنبال شده و احتمالاً بهبودیافته یا بهطور کامل، دور انداخته شود، به خروجی مذاکرات هستهای بستگی دارد. اگر چشمانداز برای نیل به پیشرفت حتی محدود در روابط ایران و آمریکا، با یک بنبست در وین از بین برود، نتیجه آن، سراسر منطقه را که با دقت نظارهگر گامهای بعدی این دو کشور هستند، تحت تأثیر قرار میدهد.
منبع: https://www.crisisgroup.org/middle-east-north-africa/gulf-and-arabian-peninsula/iran/or-without-jcpoa-iran-will-be-challenge-biden
[۱] Trump
[۲] Biden
[۳] Naftali Bennett
[۴] Gulf Cooperation Council