وجه مشترک میان رییس جمهور ترامپ و برنی سندرز چیست؟ یا مجری شبکه فاکس نیوز تاکر کارلسون، برنده جایزه نوبل و اقتصاددان دوران کلینتون جوزف استیگلیتز و سرمایه گذار بزرگ و میلیاردر ری دالیو؟ این افراد هم مانند بسیاری دیگر از افراد برجسته ای که در انتخابات مختلف پیروز شده اند، مفسران، روشنفکران دولتی و رهبران تجاری و اقتصادی نسبت به مرگ رؤیای آمریکایی هشدار داده و ابراز نگرانی کرده اند.
این افراد هرگز تنها نبوده و نیستند. نگرانی درباره افول رؤیای آمریکایی بسیار رایج است و به شدت تحت تأثیر ظهور پوپولیسم قرار دارد. سخن درباره ناامیدی از “نخبگان” در هر کوچه و بازار شنیده می شود. همه جا میشنویم بازی به نفع بالایی ها نابرابر شده است. دستمزدها و درآمدها چندین دهه است که راکد مانده. طبقه متوسط تضعیف شده و دیگر هرگز کمر راست نخواهد کرد. آمریکا دیگر کشوری با حرکت اجتماعی رو به جلو نیست. سرمایه داری دیگر نابود شده است.
- این روایت مشکل دارد؟
ولی این روایت مشکل دارد، چرا که رؤیای آمریکایی هنوز زنده و سالم است. سناتور تازه کار جمهوری خواه جاشوا هاولی، از میسوری و ستاره نوظهور پوپولیسم محافظه کار بهار گذشته سخنرانی آغازین خود را ارائه داد و به این مسأله اشاره کرد که بیشتر مردم آمریکا ” ۳۰ سال است که افزایش واقعی دستمزد نداشته اند”. این صحبت سناتور که درآمدها و دستمزدها چندین دهه راکد مانده تازگی ندارد و همه جا مطرح میشود، همه آن را به عنوام گواه مرگ رؤیای آمریکایی نقل قول میکنند. ولی این حرف بیشتر غلط است تا درست.
سناتور جاش هاولی که در این عکس در ژوئن ۲۰۱۹ رکود درآمدها را فریاد میزند. به گفته او “بیشتر مردم آمریکا ۳۰ سال است که هیچ افزایش درآمد واقعی را ندیده اند”.
دستمزد کارگر “معمولی” را در نظر بگیرید، یعنی کارکنانی که مدیر یا ناظر نیستند. تقریباً چهار نفراز هر ۵ کارگر در اقتصاد آمریکا در این گروه قرار میگیرند.
آیا درآمد این افراد از چند دهه پیش راکد مانده است؟ نه. از تابستان ۱۹۹۰ (نقطه اوج چرخه اقتصادی) دستمزد این گروه ۳۳% با احتساب تورم افزایش یافته است. این رقم در قدرت خرید یک خانواده معمولی افزایش قابل توجهی ایجاد میکند.
بله درست است، این افزایش از افزایش گروه ۱% بالا کمتر است. و مردم آمریکا احتمالاً از شتاب افزایش حقوق خود راضی نیستند. سیاست گذاریها باید در جهتی باشد که اطمینان پیدا کنیم کارگران میتوانند در بازار کار دستمزد بیشتری به دست آورند. ولی درآمدها طی چند دهه راکد نمانده است.
روایت رکود درآمدها روایتی پابرجا است و این تا حدی به این دلیل است که برای مدت طولانیای اینگونه بوده است. بازار کار بعد از جنگ جهانی دوم را میتوان به سه دوره تقسیم کرد. از اواخر دهه ۱۹۴۰ تا اواسط دهه ۱۹۷۹، درآمدهای منطبق با تورم رشد سریعی را تجربه کرد. سپس دو دهه رکود درآمد و حتی رشد نزولی آن. از اواسط دهه ۱۹۹۰ درآمدها برای کارگران معمولی رشد زیادی داشت، حتی با اینکه این رشد کندتر از رشد دهه ۱۹۶۰ بود.
دستمزد بارزترین شکل جبران است ولی هنوز با تنها مؤلفه درآمد بودن یعنی کل منابع موجود در خانواده برای خرج کردن و پس انداز کردن فاصله زیادی دارد. دفتر غیرحزبی بودجه کنگره (CBO) محاسبه جامعی از درآمد بازار تعدیل شده با تورم را ارائه میدهد که عوامل متعدد دخیل را در نظر می گیرد، عواملی چون عواید بازار کار، مبلغ بیمه سلامت که توسط کارفرما پرداخت می شود، و درآمد کسب و کار و سرمایه. خانواده متوسط شاهد سود درآمد بازار معدل ۲۱% در فاصله میان سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۱۶ بوده است، که آخرین سالی است که داده های مربوط به آن موجود است. CBO همچنین درآمد تعدیل شده بر اساس تورم را پس از نقل و انتقالات دولتی و مالیاتها محاسبه می کند که طی این مدت برای خانواده متوسط رشد ۴۴ درصدی داشته است. خانوارهای متعلق به ۲۰% کف شاهد رشد ۶۶ درصدی درآمد خالصشان پس از کسر مالیات و انتقالات در این سالها بودند. در مورد دستمزدها این سود ثابت است. درست است که این سود خیلی چشمگیر نیست اما درآمد خانوار معمولی به مدت چند دهه راکد نبوده است.
و در حالی که این مسأله صحت دارد که خانوارهای متعلق به گروه بالا افزایش درآمد سریعتری نسبت به خانوارهای کف درآمد تجربه کرده اند، به آن شدتی که روایت مشترک بیان میکند نیست. CBO با استفاده از یک شاخص استاندارد نابرابری درآمد (ضریب جینی) به این نتیجه دست یافت که شکاف میان فقیر و غنی در رابطه با درآمد بازار تنها ۲% اختلاف میان سال ۲۰۰۷ یعنی دوران نگرانی ها درباره نابرابری با آغاز رکود بزرگ و سال ۲۰۱۶ است. CBO با محاسبه درآمدها پس از کسر مالیات و انتقالات به این نتیجه رسید که نابرابری به میزان ۷% کاهش داشته است.
یا این مسأله را در نظر بگیرید که در سالهای بین ۲۰۰۷ و ۲۰۱۹، نسبت صدک ۹۰ عواید معمول هفتگی به صدک ۱۰ – که شاخص واضح تری برای نابرابری است- تنها ۲% افزایش داشت. در حالی که سطح نابرابری نسبتاً بالاست، رشد آن دست کم به مدت یک دهه بسیار کند و یا حتی نزولی بوده است.
- طبقه متوسط آمریکا عمداً توخالی شده؟
هنگامی که سناتور الیزابت وارن سال گذشته کمپین انتخاباتی خود برای رقابت ریاست جمهوری را آغاز کرد چنین گفت:” طبقه متوسط آمریکا عمداً توخالی شده است.” پوپولیست های محافظه کار همواره این حرف را تکرار می کنند.
کارگران ساختمانی در برونکس نیویورک، تظاهرات برای مطالبه شغل های بیشتر و دستمزدهای بالاتر (اکتبر ۲۰۱۹ )
البته که دل بازار کار آنطور که پوپولیستها چپ و راست می گویند عمداً و توسط “نخبگان” حامی بازار آزاد که می خواهند با گذاشتن پا روی طبقه کارگر خودشان را بالا بکشند، توخالی نشده است. اما توخالی کردن یک پدیده واقعی است و اختلالات زیادی را هم ایجاد کرده است.
تحقیقی که دیوید آتور اقتصاددان MIT انجام داد به این یافته رسید که در سال ۱۹۷۰ اشتغال کل به طور مساوی بین مشاغل با درآمد کم، متوسط و زیاد تقسیم شده بود، یعنی به ترتیب ۳۱%، ۳۸% و ۳۰%. امروزه اشتغال در گروه دستمزد متوسط و مهارت متوسط به ۲۳% کاهش یافته است.
عامل اصلی این تغییر چشمگیر پیشرفت تکنولوژی بوده نه تجارت آزاد. با کاهش سریع هزینه محاسبات، شرکتها به طور فزاینده ای به روباتها و نرم افزار برای انجام وظایف و فرآیندهای مشخص و تعریف شده روی آوردند. مشاغلی که از این روند آسیب دیدند، یعنی مشاغلی که راحتتر از بقیه ماشینی شدند، عبارتند از کارگران مشاغل تولیدی، کاربران دستگاه ها و ماشین آلات، و کارگران مونتاژ. اینها مشاغلی هستند که از بین رفتنشان امروزه چنین همهمۀ سیاسیای به پا کرده است.
این تغییرمثالی از تخریب خلاقی است که پویایی اقتصادی با خود می آورد. ولی بحث عمومی بر تخریب متمرکز شده است نه بر آفرینشی که با آن عجین است.
با کاهش اشتغال در مشاغل با درآمد متوسط سنتی، اشتغال در مشاغل با درآمد متوسط مدرن تر افزایش یافته است. با استفاده از داده های دفتر آمار شغلی آمریکا (BLS) توانستم تحقیق کنیم که چه مشاغلی سریعترین رشد را در این طبقه متوسط جدید خواهند داشت. این مشاغل عبارتند از: نمایندگی های فروش، مدیریان خدمات شخصی، متخصصان پشتیبانی رایانه، برنامه ریزان رویدادها، متخصصین و تکنسین فناوریهای بهداشت و سلامت، تکنسین های سمعی بصری، آشپزها و سرآشپزها، مدیران خدمات غذایی. این مشاغل نسبت به مشاغل سنتی با دستمزد متوسط نیازمند سازگاری با موقعیتها، هوش اجتماعی و مهارتهای مدیریتی و ارتباطی بالاتری هستند.
سیاست های عمومی باید در جهتی باشد که کارگران مهارتهای لازم برای کسب درآمد در اقتصاد قرن ۲۱ را به دست آورند. و کارگران هم باید بخواهند و اراده کنند آنچه را که لازم است تا از فرصتهای جدید استفاده کنند انجام دهند حتی اگر این کار خیلی دشوار باشد. کسب و کارها هم باید بروز شوند و خود را بالا بکشند و باید بدانند که سرمایه گذاری روی کارگرانشان بر ارزش درازمدت آنها میافزاید. راه حل این است، نه تلاش برای اینکه با ساختن دژ محافظ گرد خود یا اعمال سیاستهای صنعتی به نفع تولید زمان را به عقب برگردانیم. چنین سیاستی دقیقا به ضرر همان کارگرانی است که برای کمک به آنها طراحی شده است.
بخش دیگر داستان که اغلب نادیده گرفته می شود: از درون خالی کردن بیشتر داستان حرکت رو به بالاست. درحالی که اشتغال در مشاغل نیازمند مهارت متوسط کاهش یافته، اشتغال در مشاغل با مهارت بالا افزایش یافته است. در این توازن، سهم اشتغال در مشاغل کم مهارت افزایش نداشته است.
داده های اداره سرشماری آمریکا از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۸ کاهش ۱۲ نمره ای در سهم خانوارهای دارای درآمد تعدیل شده با تورم بین ۳۵،۰۰۰ تا ۱۰۰،۰۰۰ دلار را نشان میدهد. سهم خانوارهای کم درآمد یعنی با درآمد کمتر از ۳۵،۰۰۰ دلار در طول این دوره از ۳۶% به ۲۸% کاهش یافته است. و سهم خانوارهای با درآمد بیش از ۱۰۰،۰۰۰ دلار سه برابر شده است، یعنی از ۱۰% به ۳۰%.
- اقتصاد امروز از این نظر که اطمینان حاصل کند هر کسی دنبال شغل است شغل پیدا میکند، عالی عمل کرده است.
باوجود همه نگرانیها درباره فروپاشی سرمایه داری، حقیقت این است که اقتصاد امروز برای کارگران آمریکا سودآور بوده است. نرخ بیکاری اصلی امروز کمترین میزان در طول ۵۰ سال است. در اوج این مشکل طی رکود بزرگ، به ازای هر موقعیت شغلی ۶ کارگر بیکار وجود داشت. امروز، تعداد موقعیت های شغلی از تعداد کارگران بیکار بیشتر است. پاییز امسال، میزان اشتغال افراد بین سنین ۲۵ تا ۵۴ سالگی از دوران اوج آن پیش از رکود فراتر رفته است. اقتصاد امروز از این نظر که اطمینان حاصل کند هر کسی دنبال شغل است آن را پیدا می کند، عالی عمل کرده است.
پس از سالها عملکرد ضعیف، اقتصاددانان در گلدمن ساکس[۱] با استفاده از معیار سنجشی که بر اساس چندین آمار مختلف دولتی طراحی شده است محسبه کردند که دستمزدها در حال حاضر با نرخ سالانه ۳٫۴% در حال رشد است. این رشد در واقع سریعتر از رشدی است که بر اساس رشد تولید و تورم انتظار می رود. از آنجایی که قیمت کالاهای مصرفی با نرخ سالانه کمتر از ۲% افزایش روبرو است، نرخ رشد دستمزد بهبود واضحی را در قدرت خرید خانوار معمولی نشان میدهد.
اقتصاد فقط به نفع گروه های بالا نیست. دادههای BLS نشان میدهد که درآمد اسمی هفتگی کارگران با دستمزد ۱۰% کف طی چهار سال گذشته ۱۹% رشد داشته است، یعنی بیش از یک سوم سریعتر از رشد گروه متوسط. نرخ بیکاری برای کارگران بدون دیپلم دبیرستان از زمان اوج شکوفایی در پی رکود بزرگ بیش از ۱۰ درصد کاهش داشته است. این کمتراز متوسط آن در بلندمدت نسبت به نرخ بیکاری برای فارغ التحصیلان دانشگاهی است.
و بازار کار محدود به نفع طیف وسیعی از کارگران آسیب پذیر بوده است. نرخ اشتغال برای افراد با نقص عضو بیش از ۲۰% از زمان نرخ پایین آن در دوران پس از رکود افزایش یافته است. برنینگ گلس تکنولوژی[۲] شرکتی که بازار کار را تحلیل می کند، در سال ۲۰۱۸ گزارش داد که دیگر مشاغل کمتری لازم می دانند پیشینه و سوابق متقاضیان بررسی شود. همانطور که یکی از عناوین خبری در ماه دسامبر اعلام کرد: “بازار کار محدود درهای خود را به روی متقاضیان سابقه دار میگشاید.”
هیچ چیز برای رؤیای آمریکایی مهمتر از این انتظار نیست که فرزندان ما از ما موفق تر خواهند بود. با استفاده از داده های نشست مطالعات پویایی درآمد[۳] یعنی مجموعه دادههایی که خانواده ها را در مدت طولانی و در طول نسلهای مختلف مورد مطالعه قرار می دهد، من توانستم محاسبه کنم که حدود سه چهارم مردم که امروز در دهه چهارم زندگی خود هستند، درآمد خانوارِی (تعدیل شده با تورم) بالاتری نسبت به والدین خود در همین سن دارند. ۸۶ درصد از مردمی که در ۲۰% کف گروههای درآمد بزرگ شده اند، اکنون درآمد بیشتری نسبت به والدین خود در سن مشابه دارند. خوب، بیش از نیمی از مردان آمریکایی بیشتر از پدرانشان در سن مشابه پول درمی آورند. این امر برای ۷۹ درصد مردانی که در ۲۰% کف و ۷۲ درصد مردانی که در طبقه کارگر بزرگ شده اند صدق می کند. این آمار نشاندهنده تحرک صعودی قابل توجهی است.
- چالش هایی که همچنان خودنمایی میکند
ایالات متحده همچنان با چالش های اقتصادی و اجتماعی جدی مواجه است: کاهش مشارکت نیروی کار مرد در سالهای طلایی عمر کاری خود، مشکلات و اختلالات فردی و اجتماعی در نتیجه اتوماسیون، شهرها و جوامع عقب مانده، رشد کند تولید، کمبود مدارس و فرصت ها برای مهارت آموزی، کاهش انرژی و پویایی، شیوع مواد مخدر و افزایش نگران کنندۀ خودکشی، اینها تنها تعدادی از مشکلات هستند. اما مهم این است که این مشکلات را با چهرۀ کلی آمریکا اشتباه نگیریم. آمریکا دارد بهتر از بزرگترین مشکلات کار میکند.
تجربۀ اخیر نشان میدهد که یک اقتصاد پررونق به نفع همه کارگران است از جمله کارگران با کمترین درآمد، کمترین مهارت و بیشترین سطح آسیب پذیری. کار و تلاش هنوز هم نتیجه میدهد و کارگران هنوز می توانند ثمرۀ تلاش و سخت کوشی خود را ببینند و بازده اقتصادی خود و خانواده شان را بهبود بخشند.
و دقیقاً به همین دلیل است که مخابرۀ دائم این پیام که سرمایه داری آمریکایی از هم پاشیده اینقدر مضر است. پیامها اهمیت دارند. اگر تنها چیزی که مردم میشنوند همیشه این باشد که اقتصاد آنها را مأیوس کرده، و در واقع به ضرر آنها عمل می کند، این پیام روحیه آنها را تضعیف میکند، انرژی آنها را تحلیل میبرد و به امیدهای اقتصادی آنها برای آینده آسیب می زند.
روایت پوپولیستی که کارگران را قربانیانی بدون عاملیت یا مسئولیت شخصی معرفی میکند شاید در این اوضاع آشفته برای نفع سیاسی داشته باشد، اما به شدت دلسردکننده و مضر است. این موضوع دعوت به خودستایی نیست. رؤیای آمریکایی همیشه نیاز به اصلاح و نو شدن دارد زیرا هر نسل با چالشهای متفاوتی روبرو هستند. این رؤیا نیاز به تقویت دارد و بخشی از این کار را باید از طریق اقدامات محدود ولی پرتوان دولت انجام داد تا فرصتهای اقتصادی را برای کسانی که بیش از همه به آن نیاز دارند رشد دهیم. اما این رؤیا نمرده است و ما نباید اجازه دهیم یک قیل و داد پوپولیستی ما را متقاعد به این باور کند. آمریکاییان امروز هر دلیلی برای خوش بین بودن و شاکربودن دارند.
منبع:
این مطلب در ۳۱ژانویه سال ۲۰۲۰ در تارنمای وال استریت ژورنال منتشر شده و در آدرس ذیل قابلدسترسی است:
https://www.wsj.com/articles/the-american-dream-is-alive-and-well-11580486386
[۱] .گلدمن ساکس یا گلدمن سَکس به انگلیسی ( Goldman Sachs) شرکت خدمات مالی آمریکایی است، که بخش عمده فعالیتهای آن در زمینه ارائه خدمات بانکداری سرمایهگذاری و مدیریت سرمایهگذاری، همچنین مبادلات کالا، اوراق بهادار، سهام شرکتها و نیز مدیریت صندوقهای سرمایهگذاری مشترک متمرکز میباشد.
[۲] Burning Glass Technologies
[۳] Panel Study of Income Dynamics