بحران هایی نظیر جنگ، رکود، بلایای طبیعی و پاندمی ها می توانند تفاوت هایی را در خصوص کارآمدی سازمان دهی یک جامعه نمایان سازند. برای مثال در دهه ۱۶۰۰ و ۱۷۰۰ سیستم پیشرفته مالیات در انگلستان باعث شد که بتواند از اسپانیا و فرانسه بیشتر خرج کند، و نیروی نظامی
کارآمد پروس[۱] باعث شد که بر دشمنان بزرگتر مثل اتریش پیروز شود. در جنگ های داخلی آمریکا، قدرت صنعتی اتحادیه باعث شد که ماندگار گردد و بر اتحادیه کشاورزی ایالات جنوب فائق آید.
پاندمی ها مثل جنگ نیستند، بلکه آنها می توانند تفاوت های چشمگیر در کارآمدی کشورهای مختلف را بنمایانند. چین کشوری که برای نخستین بار ویروس کرونا در آن جا پدیدار گشت، در ابتدا سعی کرد که مدارک شیوع این ویروس را قبل از سرکوب های شدید که موثر هم نبودند، پنهان نگاه دارد. کره جنوبی و تایوان که ترس و وحشت اپیدمی سارسِ ۱۷ سال پیش همچنان در جانشان وجود داشت با سیستمهای پاسخگویی کارآمدی که از تعداد زیادی از افراد آزمایش گرفته و تماس های آنها را ردیابی می نمودند تا افراد مبتلا را قبل از بروز علائم قرنطینه کنند، آماده رویارویی بودند.
به نظر میرسد که کشورهای اروپایی پاسخ کمتر کارآمدی داشته اند. ایتالیا و اسپانیا دو کشوری هستند که بیشترین شیوع را داشتهاند و انگلستان هم در مورد راهبرد خود مردد است و با این کار وقت گرانبها را از دست می دهد. اما شاید پاسخ هیچ یک از کشورهای پیشرفته به ضعیفی پاسخ آمریکا نباشد. قوانین نامعقول، خرابکاری در آزمایشات دولتی، و زنجیرههای تامین پراکنده انجام آزمایشات را چندین هفته به تعویق انداخت و باعث شد که این اپیدمی شناسایی نشده و گسترش یابد. دست کشیدن از رهبری، کار تعطیل کردن ها را بر عهده ایالات و دولت های محلی گذاشت. در عین حال، رئیس جمهور پیشبینیهای بسیار غیر واقع گرایانه ای نموده است، مبنی بر اینکه در عرض کمتر از دو هفته قرنطینه ها تمام خواهد شد. در نتیجه، آمریکا اکنون پیشتاز موارد ابتلا به ویروس کرونا در جهان است.
- پاسخ های پراکنده شاهدی بر ناکامی های رهبری و تفرقه سیاسی
این احتمال وجود دارد که پاسخ پراکنده، کُند و ناکارآمد آمریکا به این بحران نتیجه ناکامیهای رهبری یا تفرقه سیاسی در دوره اخیر باشد. رئیس جمهور دونالد ترامپ تیم مقابله با پاندمی در شورای امنیت ملل را منحل کرد، و در واقع عزل و نصب های او در مراکز کنترل بیماری و سازمان غذا و دارو جدال برانگیز، و پیام های او عموماً غیر مفید و متضاد بوده است.
اما ماهیت گسترده این ناکامی ها حاکی از آن است که ویروس کرونا یک افول عمیقتری در کارآمدی کلی آمریکا به عنوان یک تمدن را نمایان ساخته است. این مطلب که افول آمریکا از چه زمانی شروع شده است، دلایل آن چه هستند و آیا می توان جلوی آن را گرفت سوالات سخت اما مهمی هستند.
یک احتمال این است که نهاد های قدیمی و متعلق به قرن ۱۸ همچون باری بر دوش آمریکا سنگینی می کنند. فدرالیسم قدرت زیادی به ایالت ها می دهد و باعث می شود که دولت مرکزی به سختی بتواند به یک پاسخ پاندمی هماهنگ دست یابد، حتی اگر رهبری قوی و توانمند داشته باشد. مجلس سنا و اطاله کلام از سوی نمایندگان آن فقط برای این است که مانع از راهکارهای قانونی فوری برای چالشهای فزاینده پیش روی کشور گردد. کشورهایی نظیر کره جنوبی و تایوان اخیراً سیستم های متمرکز خودشان را ایجاد کردهاند.
آمریکا گام بزرگی به سوی متمرکز سازی برداشت تا بتواند از پس جنگ های داخلی، رکود بزرگ، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد برآید. پاسخ های موفقیت آمیز این کشور نشان میدهد که آمریکا قادر بوده است خودش را با چالش های پرآشوب درگذشته سازگار سازد. هر چند که اخیرا آمریکا باعث کوچک شدن خدمات مدنی شده است و حقوق هایی که می پردازد کمتر رقابتی است، و بسیاری از عملیات بروکراسی را برون سپاری کرده است.
- آمریکا باید خدمات مدنی خود را به روز کند
آبی: مشاغل دولتی به عنوان درصدی از همۀ مشاغل غیر کشاورزی
سیاه: دستمزد کارکنان دولت به عنوان درصدی از تمام دستمزد پرداخت شده
منبع: بانک فدرال رزرو سنت لوئیس، اداره تجزیه و تحلیل اقتصادی، اداره آمار کارگران ایالات متحده
ممکن است وسوسه شویم و بخواهیم تقصیرها را گردن ایدئولوژی دولت کوچک بیندازیم، اما ناکامیها در مواجهه با ویروس کرونا ناشی از قوانین بیش از حد فدرال نیز می باشد.
در کل، به نظر میرسد که طرفداران دولت قادر نبوده اند یک دولت کارآمد و کاردرست را در اولویت خود قرار دهند؛ همکار شاغل در بلومبرگ اپینین[۲] آقای تایلر کووِن[۳] و همکار اقتصاددان او مارک کواما[۴] این مسئله را ظرفیت و توانایی دولت می نامند.
- احیای بزرگیِ تمدن امریکا احتمالاً کاری سخت، دشوار و طولانی
ممکن است دلایل ریشه ای تری هم وجود داشته باشد درباره این که چرا توانایی دولت آمریکا رو به کاهش است. یک احتمال که اقتصاددانان منکر اولسون[۵] به آن اشاره کرده این است که زمان میگذرد و به نظر میرسد که نهادها در شبکه برخی از گروههای فشار گیر افتاده اند. در مورد ویروس کرونا این مسئله میتواند شرکتهایی که از حق ثبت اختراع و ادغام استفاده می کنند تا بخشهایی از زنجیره تامین پزشکی را در انحصار خود درآورند را نیز شامل گردد و همچنین است در مورد گروه های ذی نفوذ کسب و کار محلی که به دولتها فشار میآورند قرنطینه و تعطیلی را به قیمت به خطر انداختن جان مردم به تأخیر بیندازند.
و حتی یک احتمال ناخوشایندتر این است که کاهش کارآمدی آمریکا نتیجه در نتیجه عمیق شدن اختلافات قومی و نژادی است. اقتصاددانان دریافتهاند که تجزیه قومی نژادی ( میراث استعمارگری!) باعث میشود کشورها کمتر مایل باشند کالاهای عمومی را تأمین نمایند.
در آمریکا، تجزیه قومی نژادی اساساً میراث برده داری است که منجر به تنشهای طولانی مدت بین سیاه پوستان و سفیدپوستان گردید.
میل به تجزیه دولت و کم کردن اختیارات آن، در اواخر قرن بیستم تقریباً به طور حتم ریشه در بسیاری از ترس های آمریکاییهای سفیدپوست داشت از این که دولت بخواهد به نفع روستاییان سیاهپوست فقیر عمل نماید. در دهههای اخیر موج های نارضایتی مهاجران آسیایی و اسپانیایی های اهل آمریکای لاتین در واقع اختلاف و تفرقه قومی بیشتری به وجود آورده است؛ از ریاست جمهوری ترامپ اغلب به عنوان بازگشت تفرقه و اختلاف یاد می شود.
سوال مهم این است که چگونه می توان از افول کارآمدی آمریکا جلوگیری کرد و اصلا آیا می شود این کار را کرد یا خیر. إحیای اعتبار خدمات مدنی، متمرکزسازی عملکردها نظیر پاسخ به اپیدیمی و انتخاب رهبران توانمند و متمرکز به طور حتم گامهای مهمی هستند، اما در دراز مدت، انجام این کار احتمالا نیازمند ایجاد حس وحدت و یکپارچگی ملی و پرورش آن می باشد؛ حسی که از مرزها و خط قرمز های قومی نژادی عبور می کند و قدرت مستحکم و تثبیت شده گروه های نفوذ را از بیخ و بن نابود می کند. احیای بزرگیِ تمدن امریکا احتمالاً کاری سخت، دشوار و طولانی خواهد بود.
منبع:
این مطلب در ۲۹ مارس سال ۲۰۲۰ در تارنمای بلومبرگ منتشر شده و در آدرس ذیل قابلدسترسی است:
[۱] Prussia
[۲] Bloomberg Opinion
[۳] Tyler Cowen
[۴] Mark Kovama
[۵] Mancur Olson