حسن محمدمیرزائی؛ سردبیر و مدیر مرکز مطالعات آمریکا
پس از هفتهها کشوقوس رسانهای و فضاسازیهای صورت گرفته از سوی طرفهای درگیر، جنگ اوکراین در تاریخ ۵ اسفند ۱۴۰۰ آغاز شد. جنگی که واکنشهای زیاد و قابلتأملی را در سطح دنیا برانگیخت و درسهای مختلفی در آن نهفته است؛
۱٫ آغاز این جنگ به دلیل بهانهجویی و طمعورزی روسیه، زیادهخواهیهای آمریکا و تهدیدات ناتو یا هر چیزی که بوده باشد، بهخوبی نشان داد، کشوری که دارای اقتدار و قدرت لازم نباشد، در برابر تهدیدات، بسیار آسیبپذیر خواهد بود. اوکراین بهعنوان کشوری که در روزهای نهچندان دور، بالاتر از هر کشور اروپایی دیگری در ردیف کشورهای آمریکا و روسیه، سومین قدرت برتر اتمی دنیا بود، نهتنها سلاحهای هستهای که بمبافکنهای راهبردی و صنایع موشکی خود را نابود کرد و علیرغم دریافت تضمینهای امنیتی از سوی روسیه و آمریکا، از سوی یکی مورد تجاوز قرار گرفت و از سوی دیگری، مورد بیتوجهی؛ پس نباید فراموش کرد که در این دنیای آنارشیک، گرچه گفتمانها مهم است اما گفتمان بدون قدرت و موشک، اعتبار چندانی نخواهد داشت.
۲٫ به فاصله چند ماه از سقوط دولت قانونی افغانستان، اوکراین نیز موردحمله قرار گرفت؛ وضعیت پیشآمده دارای نقطه اشتراک مهمی است که خالی کردن پشت دولتهای مرکزی افغانستان و اوکراین، از سوی آمریکا، یکی از این موارد بود. غنی و زلنسکی با اعتماد متوهمانه به آمریکا، خود را در چاه وحشتناکی انداختند که انتهای آن، نابودی دو کشور بود. اتفاقات این چند ماه بهخوبی نشان داد که نهتنها آمریکا توان ایجاد نظم جهانی را نداشته که حتی توان یاری متحدان خود را هم ندارد و هرگونه اعتمادی به آن، مساوی با نابودی است.
۳٫ علیرغم تبلیغات رسانهای صورت گرفته در موردحمایت مردمی گسترده از زلنسکی و دولت وی، در هفته اول آغاز جنگ و در حالی که بهجز زنان، افراد کهنسال و جوانان زیر ۱۸ سال، کسی اجازه خروج از این کشور را نداشت، بیش از یکمیلیون نفر از مردم اوکراین، خاک این کشور را ترک کردند و این، همان چیزی بود که نشان داد، زلنسکی و حاکمیت این کشور، نهتنها خود را خلع سلاح کرده است که از داشتن بزرگترین پشتوانه، یعنی حضور و حمایت مردمی نیز بهره چندانی ندارد.
۴٫ درنهایت، نکته تلخ دیگری که در این جنگ بهوضوح دیده شد و موجب رنجش وجدانهای بیدار و آزادیخواه دنیا گردید، استانداردهای دوگانه و نژادپرستانه بود. این جنگ، از یکسو نشان داد که «هر جا جنگ باشد، لزوماً بد نیست»؛ درواقع، به هر میزان که جنگ یمن، سوریه، عراق، افغانستان و کشتار بیرحمانه زنان و کودکان در این کشورها عادی باشد، این مسئله در صورت رخ دادن برای بورهای چشم رنگی اروپایی، جنایتی وحشتناک علیه بشریت است. از سوی دیگر، مشاهده کردیم که نهتنها شعارهایی مانند ورزش برای ورزش، شعاری تهی و مسخره است که اتفاقاً ورزش، هنر و بسیاری دیگر از امور بهظاهر خنثی و غیرسیاسی، در اختیار سیاست، مطامع و خواستههای قدرتمندان عالم است و همه این مسائل، زمانی تلختر شد که کشورهای اروپایی و همسایگان اوکراین در پذیرش آوارگان جنگی، بر اساس رنگ و نژاد، عمل نموده و اجازه ورود سیاهپوستان و رنگینپوستان را به کشور خود ندادند. جنگ اوکراین به هر دلیل که آغاز شد و هر اتفاقی هم که در آن بیفتد، پرده از روی بسیاری از چیزها برمیدارد و حقایق زیادی را برای وجدانهای بیدار عالم روشن میسازد.
«برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی»