گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا
این خبر که مایک پمپئو[۴]، رئیس سیا، بهطور مخفیانه و غیرعلنی با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در آخر هفته عید پاک دیدار کرده است، امیدها را زنده نمود تا یکی از بزرگترین و خطرناکترین خصومتهای دنیا، بدون جنگ حل شود؛ که البته روز شنبه آقای کیم اعلام نمود، آزمایشهای هستهای خود را متوقف خواهد کرد. سفر پمپئو به دلایل زیادی مایه تعجب است؛ زیرا او خودش شخصاً به این سفر رفت و همچنین، مخفی نیز نگهداشته شد، سپس، دقیقاً زمانی که دیگران صلاحیت او را برای تصدی منصب وزارت خارجه ایالاتمتحده زیر سؤال برده بودند، افشا شد. البته این سفر چیزی را درباره نقش و جایگاه آمریکا در مسائل جهانی بیان میکند که حداقل یک جنبه از این سفر، باعث تعجب نیست؛ زیرا آمریکاییها عمیقاً و بهشدت درگیر اختلافات دو حکومت سلطنتی هستند که هزاران مایل از واشنگتن فاصله دارند.
- فرصتی که آمریکا به حکومتهای ضعیف میدهد!
دلیل تاریخی خوبی برای این مسئله وجود دارد؛ کره جنوبی تحت قیمومیت آمریکا از یک حکومت خودمختار ضعیف و فقیر به یکی از ثروتمندترین دموکراسیهای جهانی تبدیل شد. هرساله مالیاتدهندگان آمریکایی، میلیاردها دلار برای برقراری امنیت منطقهای و حفظ آن میپردازند. همین رویه آمریکا در مناطق دیگر جهان، یعنی در آسیا و اروپا نیز اجرا شد. خیمه امنیت آمریکا که شامل دهها هزار نیروی نظامی است، به رهبران این حکومتها فرصت میدهد تا دموکراسی و اقتصاد خود را تقویت کرده و از موضع ضعف، به قدرت برسند.
مقامات آمریکایی همواره در دفاع از این رویه، چنین میگویند که این سیاستها در خدمت امنیت و صلح جهانی است. استدلال دیگر مقامات آمریکا نیز این است که هزینههای ناشی از این رویه، غیرقابلتحمل نیست و تا زمانی که رشد و شکوفایی آمریکا و دستمزد کارگرانش افزایش مییافت، هیچ مشکلی نبود؛ درواقع، عمو سام میتوانست یک زندگی با سطح رفاه قابلقبول در داخل کشور و امنیت را در سرتاسر جهان برقرار کند.
- جایگاهی که هرروز متزلزلتر میشود
البته امروزه حفظ این جایگاه برای آمریکا، روزبهروز دشوارتر میشود و درنهایت، غیرممکن خواهد شد. بخشی از آن نیز به این دلیل است که ما با کمک به کشورهای دیگر، شرایطی برای آنها ایجاد کردیم که رشد کنند و قوییتر شوند. شاید روزی نهچندان دور فرابرسد که آمریکاییان از شنیدن این حرف، تعجب کنند که آنها عامل امنیت و حفظ صلح در شبهجزیره کره هستند. مقامات آمریکا باید درباره این امر، بحث و گفتگو کنند که چطور این انتقال قدرت بهگونهای انجام شود که ثبات جهانی را تهدید نکند. متأسفانه اگر کشمکشها میان سران دو کره را نوعی نشانه تلقی کنیم، این آخرین چیزی است که سیاستگذاران آمریکایی به آن فکر میکنند.
شکی نیست که سهم آمریکا از داراییهای جهانی، رو به کاهش است. با یک تخمین تقریبی میتوان گفت که در انتهای جنگ جهانی دوم، ۵۰ درصد از سهم تولیدات جهانی متعلق به آمریکا بود و در سال ۱۹۸۵، این سهم به ۵/۲۲ درصد رسید. امروزه این مقدار به ۱/۱۵ درصد کاهشیافته و طبق پیشبینی صندوق جهانی پول تا سال ۲۰۲۳، این سهم به ۷/۱۳ کاهش خواهد یافت. رشد و فراوانی فنّاوریهای جدید، از مواد منفجره ابتدایی گرفته تا رباتیک پیشرفته، حتی کشورهای کوچک و ضعیف را قادر کرده است تا بتوانند در برابر ایالاتمتحدۀ قوی و بزرگ بایستند. امروزه هر کشوری که بخواهد (حتی کشور کوچک و ضعیفی چون کره شمالی)، میتواند سلاح هستهای بسازد تا عامل بازدارندهای برای حملات دیگران باشد.
- بیخبری آمریکاییها
باوجوداین مسائل، آمریکاییها آخرین کسانی هستند که از این تغییر شکل قدرت جهانی باخبر میشوند. البته این بدان معنا نیست که مقامات ارشد امنیتی کشور نمیفهمند که مشکلی وجود دارد. بهعنوانمثال، استراتژی دفاع ملی حکومت ترامپ، بارها از «میدان جنگی که مرگبارتر و مخربتر از همیشه است» سخن میگوید یا «روند» های نگرانکنندهای که «تواناییها برای بازدارندگی از حملات» را به خطر میاندازد؛ و اما پاسخ این مسئله چیست؟ بیشتر تلاش کن. مدارک و شواهد دال بر این است که متحدان آمریکا، وفاداری خود را به این کشور از دست خواهند داد که نفوذ جهانی این کشور، تضعیف میشود، مگر اینکه مالیاتدهندگان آمریکایی خود را موظف بدانند «در تلاشی مستمر برای حفظ و تثبیت برتری در رقابت، منابع اضافی را به این امر اختصاص دهند.»
- هزینههای گزاف نظامی و نتایجی اندک
مشکل اینجا است که همین الآن نیز، آمریکا بیشتر از هفت یا هشت کشوری که متحد او هستند، بودجه صرف ارتش میکند. هزینه نظامی کلی سالیانه آمریکا با احتساب هزینه جنگ عراق و افغانستان، بهطور متوسط ۵۶۱ میلیارد دلار در سال، از سال ۲۰۰۱ بوده است. پس آمریکاییان چقدر باید بیشتر پول بدهند تا برتری نظامی خود را حفظ و بازدارندگی حملات علیه دیگران را تضمین کنند؟ حدود ۱۹۶ میلیارد دلار بیشتر؛ بهطور متوسط، باید طی پنج سال آینده هزینه شود. حکومت ترامپ پیشبینی میکند که ۷۸/۳ تریلیون باید از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳ هزینه شود. به عبارتی ۹/۷۵۶ میلیارد در هرسال. برخی حتی درباره این مبلغ نیز شک دارند که کافی باشد. اگر بهصورت ایدئال فکر کنیم، این مبلغ هنگفت، عاملی بازدارنده است که مانع برخاستن دیگران علیه ما میشود. حتی اگر فرض کنیم که این استدلال درست و با پایه و اساس باشد، بازهم مردم آمریکا مجبورند که بودجه داخلی کمتر، مالیات بیشتر یا هر دو را تحمل کنند تا دیگران مجبور نشوند پول زیادی صرف نیروهای نظامی خود نمایند.
اما استراتژیای که درگذشته جواب داده است، شاید در آینده جواب ندهد. اصرار آمریکا برای قدرت برتر بودن به هر قیمتی، مقاومت بیشتری را در حکومتهای همسطح آن مانند چین و روسیه برمیانگیزد و این ریسک را افزایش میدهد که آمریکا مجبور شود، قدم به جنگهایی بگذارد که اصلاً نیازی به آنها ندارد و نمیتواند در آنها پیروز شود، حال هرچقدر هم که منابع مالی خرج کند؛ بنابراین ما باید خودمان را برای رویارویی با عواقب استفاده مکرر از زور آماده کنیم، مانند حمله موشکی در همین ماه که در آن، نقاطی را که در سوریه مشکوک به ذخیره سلاحهای شیمیایی بود، بمباران کردیم که حتی موافقان نیز این احتمال را ضعیف دانستند تا موفقیتی کسب کنیم. باید گفت که راههای دیگری نیز غیر از افزایش هزینهها و تلاشها وجود دارد. البته هر راه آسان و تلخی، رهبری جهانی را دودستی به چین تقدیم میکند و آمریکا را مجبور میکند، سریع نیروهای خود را عقب ببرد و میدان را برای ارتش چین، باز بگذارد تا هرجایی که بخواهند، پراکنده شوند.
بهجای این گزینه، آمریکا باید به آرایش جدیدی بیندیشد که در آن، از ذی نفعان آرامش و امنیت امروزی جهان بخواهد، نقش خود را در حفظ این آرامش و امنیت ایفا کنند. خیمه امنیت آمریکا همچنان برافراشته خواهد ماند و ارتش آمریکا نیز، غیرقابل نفوذ خواهد بود، اما دیگران هم باید تلاش و کمک خود را بیشتر کنند.
- آمریکا نیازمند متحدان قوی و همسطح خود
آمریکا بهجای اینکه متحدان خود را نوجوانان ترسو و کمعقلی بداند که بدون حمایت و نظارت عمو سام نمیتوانند، هیچ کاری انجام دهند یا ضعیفانی که با کوچکترین حرکت همسایگان حریص و آزمند خود، اعلام شکست در برابر آنها میکنند، در عوض واشنگتن باید متحدانی قوی و همسطح با خود بسازد که بتوانند هر مشکل درونی را قبل از آنکه به سطح منطقهای یا جهانی برسد، حل نمایند. در حقیقت برخی از کشورهای متحد، به این سمت حرکت کردهاند. خود کره جنوبی بهطور مستقل، مذاکرات با کره شمالی را شروع کرده و پیش میبرد. رهبران این کشورها که دیگر از تهدیدهای دونالد ترامپ برای برداشتن سایه امنیت آمریکایی از سرشان خسته شدهاند یا از تلاشهای او برای دریافت مدح و تحسین آنها در عوض حمایتهای آمریکا آزردهخاطر هستند، به فکر شیوه جدیدی برای برقراری امنیت در منطقه افتادهاند. همانطور که کنستانزه استلزنمولر[۵] در مقاله خود برای مؤسسه بروکینگز مینویسد، مخصوصاً اروپائیها علاقه ذاتی و وجودی برای حفظ «نظم بینالمللی که صلح و امنیت و جهانیسازی را تضمین میکند»، دارند.
البته کاملاً واضح است، یکی از مزایایی که برای صلح جهانی زیر سایۀ حمایت و پول آمریکا ادعا میشود، این است که این مسئله همواره به آمریکا اجازه میدهد تا حرف آخر را بزند و طبیعی است برخی نگران این باشند که اگر وابستگی متحدان آمریکا به او کم شود، آنها دیگر گوشبهفرمان آمریکا نخواهند بود و هر کاری را که واشنگتن به آنها دیکته میکند، چشمبسته انجام نخواهند داد؛ اما این اتفاق همین حالا هم در حال وقوع است. بعضی از متحدان آمریکا میدانند که آمریکا پشت آنها است، به همین دلیل، دست به اقداماتی به دور از عقل میزنند. آیا عربستان صعودی متحد آمریکا نیست که یمن، کشوری کوچک و فقیر را به ویرانهای تبدیل کرده است؟ عدم وابستگی بیشتر، احتیاط و عاقلانه عمل کردن بیشتری را هم در پی دارد. سود این کار دوطرفه است. آمریکا نیز وقتی بداند، دیگر کشورهایی را در زیر پرچم اتحاد خود ندارد تا به هر سازی که بزند، برقصند، اشتباههای پرهزینه کمتری مرتکب خواهد شد. حال اگر آمریکا میدانست کشورهای دیگر در رفعورجوع مشکلات بعد از جنگ، به او کمک نمیکنند، آیا بازهم به عراق حمله میکرد؟
تبدیل جهان به جهانی که در آن بازیگران توانمند بسیاری ایفای نقش میکنند، آسان نیست. این کار دست قدرتمند و توانایی میخواهد که آرایشهای دفاعی و امنیتی کنونی را در هم فروریزد و با افزایش آگاهی کشورهای دیگر، آن را دوباره بچیند. متحدان ایالاتمتحده که اولویت اصلیشان هزینههای داخلی کشورهای خودشان است و همیشه نگران عدم قطعیت این مسئله هستند که آیا آمریکا همچنان همان نقش قدیمی خود را ایفا خواهد کرد، احتمالاً موضع «بنشین و ببین چه میشود» را اتخاذ خواهند کرد. شاید نیشگون کوچکی لازم است تا این متحدان، مجبور شوند از حریم امنوامان نوجوانی خود خارج شده و قدمی به سمت مسئولیتهای بزرگسالی بردارند.
چارلز کراتامر[۶]، مقالهنویس روزنامه، زمانی سقوط را بهعنوان یک انتخاب مطرح کرد؛ انتخابی که گویی ایالاتمتحده تنها با نیروی اراده میتواند برای همیشه در رأس جریان بینالمللی باقی بماند. از سوی دیگر، همین آقای کراتامر بود که در سال ۱۹۹۰ از «لحظه» تکقطبی آمریکا سخن گفت؛ یعنی دورانی موقتی و کوتاه که در آن شرایط خاص تاریخی سالهای نخستین پس از جنگ سرد، ایجاد شده بود. البته دنیا دیگر آن دنیا نیست. اینکه آرزو کنیم آن دنیا برگردد، چیزی را عوض نمیکند.
- باید محدودیت قدرت آمریکا را قبول کرد تا بتوانیم با جهان پیچیده امروز مواجه شویم
ایالاتمتحده به مدد اقتصاد قوی و تواناییهای نظامی زوالناپذیر خود، مهمترین کشور جهان است و سالها مهمترین کشور نیز خواهد ماند؛ اما پذیرش این حقیقت که آمریکا قادر نیست هر درگیریای در هر قلمرویی را بهخوبی حلوفصل کند یا هر تهدیدی علیه امنیت در هر نقطه از جهان را نابود نماید، معادل پذیرش شکست و تسلیم نیست، بلکه قبول این موضوع، پذیرش عاقلانه محدودیت قدرت آمریکا است و همچنین، اعتراف به اینکه باید این بار را تقسیم کنیم و مسئولیتها را واگذار نماییم تا بتوانیم با جهانی پیچیده به نحو احسن برخورد کنیم. درواقع، این مسئله استفاده صحیح از موقعیتی است که میتواند تعبیراتی ایجاد نماید که هم به نفع ما است، هم به نفع دیگران. راه دیگر نیز این است که دوباره عزم خود را جزم کرده و مانع خودکفایی و استقلال متحدان خود شویم. این، همان موردی است که از تمام کارهایی که ایالاتمتحده از زمان جنگ جهانی دوم انجام داده، سختتر بوده و احتمال نتیجه بخشی آن از همه کمتر است.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱]. Adapting to American Decline
[۲]. Christopher A.Preble
[۳]. The Power Problem
[۴]. Mike Pompeo
[۵]. Constanze Stelzenmuller
[۶]. Charles Krauthammer