شاید در سالیان اخیر، هیچچیز به اندازه به رسمیت شناختن اورشلیم بهعنوان پایتخت اسرائیل از سوی ترامپ رئیسجمهور آمریکا، اوانجلیستها را خوشحال نمیکرد؛ زیرا آنان، این اتفاق را نویدبخش پیشبینیهای خود برای تحولات آخرالزمان میدانند. تصمیمات ترامپ، نشان میدهد که او قصد دارد محافظهکاران مذهبی را به نفع خود، پاس صندوقهای رأی بیاورد. نامزد کردن نیل گورسچ بهعنوان قاضی دیوان عالی، تعیین جری فالول به سرپرستی گروه اصلاحات آموزشی در کاخ سفید و بتسی دووس بهعنوان وزیر آموزش که همگی تمایلات راستگرایانه دارند، چند نشانه دیگر از همین رویکرد است.
ما در پایگاه conversation، بستر تاریخی این تحولات را بررسی میکنیم:
۱- تاریخچه روایتی با نام آخرالزمان
بسیاری از مسیحیان اوانجلیست، بر این باورند که در آخرالزمان، مسیح برای شکست دادن همه دشمنان خدا به زمین بازمیگردد و پادشاهی خدا را برپا میکند. ملت اسرائیل و شهر اورشلیم نیز در این اتفاق، از اهمیت بالایی برخوردار است. تصور میشود که این روایت از آخرالزمان، بخشی از انجیل است اما درواقع، تفسیر جدیدی از آن بوده که متعلق به جان نلسون داربی در قرن ۱۹ است. وی در تعلیمات خود میگفت: تأسیس معبد سوم در اورشلیم توسط یهودیان، در جایی که معبد اول و دوم تخریب شده، مقدمه جنگ مسیح است. بعد از تأسیس دولت اسرائیل در ۱۹۴۸، بهتدریج توجه عده بیشتری به این روایت جلب شد و رمانها و فیلمهای متعددی در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بر اساس آن ساخته شد.
۲- اکثریت اخلاقی
پدر فالول که منصوب ترامپ است، در سال ۱۹۷۹ میلادی سازمان «اکثریت اخلاقی» را برای لابی راستگرایان مذهبی در نهادهای حکومتی تأسیس کرد. آنها همچنین، ارزشهای سنتی خانوادگی و نیایش در مدارس را ترویج کردند و با حقوق دگرباشان، متمم قانون اساسی در مورد حقوق برابر و همچنین سقطجنین، مخالفاند که اینها بخشی از سیاستهایی است که از طریق افراد خود در حکومت نیز، پیگیر ترویج آن هستند. آنها در دولت ریگان و بوش پدر بهعنوان یک گروه شاخص در میان رأیدهندگان -که میتوان در انتخابات با آنها معامله کرد- شناخته شدند.
۳- بیلی گراهام و آیزنهاور
مراسم «صبحانه نیایش ملی» -که اکنون یک رسم جاافتاده در سیاست آمریکا است- اولین بار با تلاش بیلی گراهام و رایزنیهای او با رئیسجمهور دوایت آیزنهاور برگزار شد. گراهام که پیش از آن نیز مشاور مذهبی آیزنهاور بود، بعد از پیروزی دوایت در ۱۹۵۲، از او شنید که ملت به یک تجدید روحیه مذهبی نیاز دارد؛ بنابراین علاوه بر آن مراسم، عبارت «تحت نام خدا» به سوگند وفاداری اضافه شد و «توکل بر خدا» بر اسکناس دلار نقش بست. حالا در دوره ترامپ نیز شاهد آن هستیم که در شصت و پنجمین صبحانه نیایش، رئیسجمهور طی اعلامیهای به رهبران مذهبی اجازه میدهد تا از جایگاه خود یعنی تریبون کلیساها، نامزد موردنظر خود را در هر انتخابات اعلام کنند.
۴- جنبشهای مسیحی
سایر گروههای مسیحی نیز در تلاش برای شکلدهی به سیاست آمریکا هستند. یکی از آنها قصد دارد «جامعه کامل الهی» را با قرار دادن افرادی که حامل «ذهنیت پادشاهی خدا» هستند، در «مناصب عالی همه بخشهای جامعه» ایجاد کند. آنها به ترامپ و وزرای انرژی، آموزش و شهرسازی نیز، به همین چشم نگاه میکنند. برخی از پژوهشگران ادیان، این گروه را بهشدت در حال رشد میدانند، زیرا سرعت جذب پیرو در آنها بیش از شش برابر میانگین کلیساها و سه برابر رشد جمعیت آمریکا است.
۵- سنت تکثرگرایی
پیشازاین نیز بسیاری از سیاستمداران آمریکایی به تکثرگرایی تمایل داشتند و خود را منادی یک اقلیت مذهبی قرار نمیدادند. توماس جفرسون در ۲۲ سالگی زمانی که یک دانشجوی حقوق بود و ۱۱ سال پیش از نگارش پیشنویس اعلامیه استقلال، نسخهای از قرآن را خریداری کرد. مسلمانان، ۱۵ تا ۳۰ درصد از جمعیت بردگان آفریقایی را تشکیل میدادند که جمعیت کمی هم نبود. جفرسون، همچنین در یادداشتهایش جملهای از جان لاک دارد که «هیچ بیایمان، مسلمان یا یهودی نباید به خاطر دینش از حقوق مدنی محروم شود».
اما دونالد ترامپ، مانند برخی دیگر از رؤسای جمهور اخیر آمریکا، از این سنت فاصله گرفته است. او شاید در اولین سفر خارجیاش که به عربستان انجام شد، از یک «خدای مشترک» سخن گفت اما وقتی به آمریکا بازگشت، دوباره زبان خود را به کار گرفت. او چندین بار «اسلام رادیکال» و مصیبتهایش را محکوم کرد اما حاضر نشده است، مشارکت سازنده جمعیت کثیری از مسلمانان در جامعه آمریکا را به رسمیت بشناسد. اسلام برای او هنوز یک غریبه است، همانگونه که فعالان مذهبی اوانجلیست میخواهند.