همان طور که از عنوان این کتاب مشخص است، موضوع بحث انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا است. در این کتاب ابتدا به تشریح مختصری از چارچوب نظری فهم و تحلیل سیاستگذاری خارجی در ایالات متحده آمریکا پرداخته شده است.
به نظر نویسنده برای این منظور، به یک چارچوب نظری ترکیبی با بهرهگیری از نظریات واقعگرایی و سازهانگاری نیازمند است. از آنجایی که واقعگرایی، به فهم نسبت سیاست خارجی آمریکا با منافع ملی آن کشور، یاری میرساند و سازهانگاری، فهم نخبگان سیاسی ایالات متحده از منافع و متحدان و دول متخاصم را صورت میبندد. در بخش دوم نمودار فرآیند تصمیمسازی در سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران، ارائه شده است. سپس در دو بخش بعدی و به ترتیب، ۶ محور کلیدی در اسکلت اصلی فرآیند، معرفی شده و عوامل چهاردهگانه اثرگذار بر این محورها، به گونهای که تا حد امکان جزئی و ملموس باشد، تشریح میشود. ۶ محور کلیدی در فرآیند تصمیمسازی در سیاست خارجی ایالات متحده پیرامون ایران، عبارتاند از:
- مردم ایالات متحده که تحت تأثیر عوامل جامعهپذیری، اطلاعات و شبکههای اجتماعی و دیپلماسی عمومی هستند؛
- باند اقتصادی- نظامی حاکم که در پی فروش تسلیحات و همکاری امنیتی و اقتصادی است؛
- انتخابات ریاستجمهوری و کنگره که در واقع سازوکاری نمایشی در تعامل مردم با باند حاکم است؛
- اندیشکدهها و رسانهها که زیر نظر باند اقتصادی-نظامی حاکم بر مردم تأثیر میگذارند؛
- کنگره آمریکا که از نمایندگان سرشناس، لابیها، گروههای فشار و حامیان مالی خط میگیرند؛
- رئیسجمهور که در تعامل دوسویه با کنگره مجری سیاست خارجی است و علاوه بر لابیها، گروههای فشار و حامیان مالی، تحت تأثیر کنش دول متحد و رقبای جهانی است؛
در نهایت نیز با یک جمعبندی کوتاهی به پایان رسیده است.