رویکردهای موجود درقبال سلبریتی
در ابتدای این گفتگو داوود طالقانی نویسنده کتاب سلبریتی ایرانی به رویکردهای موجود درقبال سلبریتی اشاره کرد و سه رویکرد را در این باب مطرح نمود که عبارتند از:
– رویکرد اول که وجود سلبریتی را ضروری میداند
– در رویکرد دوم سلبریتی را ابزاری کاردکردگرایانه میداند که می خواهد از آن استفاده ابزاری کند
– در رویکرد آخر موجودیت سلبریتی به رسمیت شناخته نمیشود و نقد این بحران را میکند
نگاه ابزاری به سلبریتی
وی در ادامه افزود: واقعیت این است که ازسال ۱۳۸۸ فاصله بین دولت و مردم بیشتر شده است و سلبریتیها به عنوان میانجی ایفای نقش می کنند زیرا مردم سلبریتیها را دوست دارند و این سرمایه اجتماعی میتواند یک سری از خواسته های حکومت را محقق کند و درعوض آپشنهایی را از حکومت میگیرد. برای مثال اگر ترانه علیدوستی در صحبتهای اخیرش به جای توهین به رزمندگان دفاع مقدس و شهدا از آنها خوب میگفت برای او دست میزدیم و او را تشویق میکردیم.
فرهنگ شهرت
در ادامه محمد ربیعی مجری و کارشناس فرهنگ و رسانه گفت: پیرامون ابزاری بودن سلبریتی باید بگویم که هر پدیدهای از پس یک زمینه به وجود میآید. عاملهای پسین و پیشین برای به وجود آمدن هر پدیده را ما زمینه میگوییم. سلیبریتی در زمینهای به اسم فرهنگ شهرت به وجود آمده است. وقتی شما این زمینه فرهنگ و شهرت را موررد بررسی قرار میدهید میبینید از سال ۱۹۸۰ رسانهها اوج میگیرند و اعتماد مردم نسبت به رهبرانشون تضعیف میشود و مفهومی به اسم فرهنگ شهرت شکل میگیرد و معنای شایستگی را در میان مردم تغییر میدهند. شایستگی در افکار سنتی مردم اینگونه تلقی میشود که هر فردی که به واسطهی تلاش بیشتر به نتیجهای میرسید از سایر مردم تمایز داده میشد و به اصطلاح جز مشاهیر قرار میگیرد. جریان سرمایه داری که در راس آن آمریکا قرار دارد از این عامل سلبریتی در جهت پیشبرد اهداف خودش استفاده می کند.
خاستگاه سلبریتی
داوود طالقانی ادامه داد که خاستگاه سلبریتی اروپای غربی و آمریکای شمالی است و الگوهای موجود در این منطقه جغرافیایی زیست میکنند. یعنی این که سلبریتی ایرانی تمام تلاش خود را میکند که به ویژگیهای سلبریتی این منطقه برسد. سلبریتی ایرانی دائما بنای این را دارد که بچه خودش را در آمریکا به دنیا بیاورد و برای او ویزا و اقامت بگیرد. سلبریتی ایرانی دوست دارد در عین حال که ایران زندگی میکند در آمریکا هم حضور داشته باشد.
تقابل اقتصاد فئودالی ایران با فرهنگ نئولیبرالی آمریکا
داوود طالقانی خاطر نشان کرد که در نظام سرمایه داری آمریکا اقتصاد در فرهنگ بازتولید میشود و این اجازه را به فرهنگ میدهد تا وقتی که به نظام سرمایه داری آسیبی وارد نکرده است هرکاری دلش میخواهد آزادانه انجام بدهد. مشاهده میکنیم که در ایران هم این روند دیده میشود و سلبریتی ایرانی از فرهنگ نئولیبرال نمایندگی میکند و به دنبال آزادی حداکثری است. وقتی اینستاگرام را باز میکنیم مشاهده میکنیم که محدودیت هایی که ممکن است برای جامعه باشد برای اینها برداشته شده است و این آزادیهای حداکثری میتواند برای حواس پرتی مردم از موضوعات اقتصادی باشد.
فرهنگ نئولیبرالی قصد دارد حواسها را پرت کند. اقتصاد در آمریکا به شکل بازار آزاد است اما در ایران بازار توزیع سرمایه نیست بلکه یک سری از فرصتها است که بعضیها نصیبشون میشود و بعضیا نصیبشون نمیشود و سلبریتی ایرانی حجابی شده است برای این که کسی متوجه نشود در عرصهی اقتصاد چه اتفاقی رخ میدهد و در واقع کارکرد سلبریتی ایرانی برای این است که اتفاقات واقعی اقتصاد که درحال وقوع است را پنهان بکند.
در ادامه گفتوگو محمد ربیعی گفت: کانت در رسالهی شناخت خویشتن خود میگوید که افراد در دوران پیش از مدرنیته قادر نبودند که هویت درونی خود را بشناسند و این افراد شناخت خود را به واسطهی یک سری از اربابان و قیمین آن روزگار انجام میدادند. از گفته کانت اینگونه برداشت می شود که در جامعهی امروز سلبریتی ها درواقع اربابان مدرن امروزی هستند که در جهت پیشبرد اهداف بالا دستیهای خود یعنی نظام آمریکایی پیش میروند. آمریکا و غرب برای همسان سازی فرهنگ خود با دیگر کشورها از نخبگانی به اسم سلبریتی استفاده میکنند که با این ابزار میتواند این فرهنگ را عرضه کند.
افول سازمان های دینی و مرجعیت های سابق
داوود طالقانی در ادامه گفت: یکی از عوامل تحقق اهداف سلبریتیها افول سازمانهای دینی و مرجعیتهای سابق در میان مردم بوده است. در عین حال در تاریخ معاصر ایران شاهد این بودیم که روشنفکرها آرزوی این را داشتند که اگر احیانا مثل غرب در ایران فرایندهای سکولاریزاسیون خیلی سرعت گرفت و روحانیت یا مراجع فکری سابق ضعیف شد روشنفکرها بتوانند بالا بیایند و جای خالی آن ها را پر کنند. کما این که در غرب با کنار رفتن و ضعیف شدن کلیسا و کشیشها این روشنفکران و فلاسفه بودند که توانستند این جای خالی را پر کنند اما در ایران روشنفکران به دلایلی فرصت این را پیدا نکردند که تبدیل به مرجع فکری بشوند. در عصر امروز سلبریتی برای مردم بیشتر محل رجوع واقع میشوند و به عنوان مرجع فکری مردم عمل می کنند در دوران قدیم مثلا استعمار انگلستان اگر میخواست در جوامع مسلمان اثر بگذارد خیلی کار سختی داشت زیرا میبایست چندین کانال بزند و با چند وسطه میتوانست به صورت غیرمستقیم در مردم اثر بگذارد. امروزه کار سلبریتی ها خیلی آسان است و اصلا نیازی به کانال زدن و واسطه قرار دادن ندارد. امروزه برای این که غرب و در راس آن آمریکا خوشحال بشود دست به هر کاری میزند و خود را بنده آمریکا میداند.در نقطه مقابل ایران در آمریکا کنترل شدیدی بر روی سلبریتی ها وجود دارد و آنها اجازه ندارند که هر حرفی را علیه دولت بزنند.
جریان امپریالسم غرب به رهبری آمریکا برای اینکه بتواند نظام فرهنگی و حاکم بر ایدئولوژی خود را که فرهنگ مصرفی یا سرمایهداری است را بر جامعه و ملل جهان سیطره بدهد از سلبریتی به عنوان یک کاتالیزگر استفاده میکند تا با انتشار تفکرهای بتواندد این فرهنگ را در تمامی جهان پوشش بدهند.
طالقانی در ادامه و در پاسخ به این سؤال که که سلیبریتی ایرانی در جامعه امروز چه مولفه هایی از فرهنگ غرب را عرضه میکند و سبک زندگی او چه المان هایی دارد ؟ گفت: سلبریتی ایرانی نوعی از فحشای پذیرفته شده را درجامعه ترویج میکند و میخواهد خیلی از کارهایی که در جامعه پذیرفته نیست را عادی جلو بدهد. ازدواج سفید، خوردن مشروب و خیلی از کارهای دیگر از این نوع هستند. در واقع سلبریتی ایران برای این که خودش را توجیه کند این اعمال را در بین مردم عادی سازی میکند. باید گفت که آمریکا قصد دارد که بگوید مردم ایران نسبت به چیزهایی ناراحت هستند و برای این کار از سلبریتی ایرانی استفاده میکند. متاسفانه وقتی سلبریتی ایرانی در جشواره کن گفت وگو میکند آنان صحبت ها به عنوان نماینده افکار عمومی مردم ایران تلقی میشود . در این گزاره نباید از ساده لوحی عوام عبور کنیم.
تغییر معنا با ابزار سلبریتی
در پایان این گفتگو محمد ربیعی گفت :در واقع سلیبریتی ایرانی کار اصلی را با تغییر معنا انجام میدهد و میخواهد معنای شناختی و معنایی که در ذهن فرد شکل گرفته است را تغییر بدهد و بگوید که معنایی که در ذهن خودش عجین و آمیخته شده است درست است. به گفته کشمور در جامعه مدرن امروز فرهنگ مصرفی طبیعی شده است و باعث شده تا تمامی معیارها کمی و مصرفی بشود. برای مثال وقتی داخل اینستاگرام میروی آن صفحهای برای مردم باورپذیرتراست که تعداد مخاطب بیشتری دارد و مردم میزان سنجی و مقبولیت را بر اساس تعداد فالور میدانند. آمریکا میخواهد با عنصر سلبریتی و فرهنگ شهرت این تغییر معنا را در بین مردم ایجاد کند و مولفههای فکری خود را در جهان سیطره بدهد از اینرو مهمترین مولفهای که اکنون سلبریتی ایرانی در جهت سیطره فرهنگ غرب در جامعه انجام می دهد همیین تغییر معناست که به پیشبرد اهداف آمریکایی برای عرضه به فرهنگ آمریکایی کمک میکند. یعنی سبک زندگی و لایف استایل جدیدی را دارند به مردم نمایش میدهند که اگر بخواهی در زندگی پیشرفت بکنی باید سبک زندگی مرا انجام بدهی و اگر میخواهی در معرض دید و کانون مرکزی توجهات باشی باید کارهایی را انجام بدهی که من انجام میدهم.
در انتهای بحث داوود طالقانی نویسنده کتاب سلبریتی ایرانی به این موضوع اشاره کرد که نه تنها موجودیت سلبریتی به این معنا را نباید به رسمیت بشناسیم بلکه باید نقد تند و نسبت به منشاها ، خاستگاهها و آثارش داشته باشیم و نسبت به کسانی که معتقد هستند که میشود از سلبریتی استفادههای خوب کرد بدبین باشیم و سنت بدبینی فرهنگی را باید تسدی بدهیم زیرا احتمالا قصد و نیتهای بدی پشت این ایدئولوژی وجود داشته باشد