دکتر احمد شریعتمداری؛ دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق(ع) و پژوهشگر مرکز مطالعات آمریکا
ایده «بذرهای زوال در امپراتوری آمریکا» از مک کوی، فرادرا و جاکوبسن
مک کوی پروفسور تاریخ در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون و نویسنده کتاب معروف Policing America’s Empire است. فرادرا استاد تاریخ در Universitat Pompeu Fabra در بارسلون، اسپانیا و نویسنده کتابهای بسیاری در مورد تاریخ استعمار اسپانیا، از جمله Colonias para después de un imperio است. استفان جاکوبسون نیز دانشیار تاریخ در پومپئو فابرا و نویسنده کتاب حامیان کاتالونیا است. در طول چهار هزار سال تاریخ ثبت شده، پایانی برای امپراتوری وجود نداشته است، اما در عوض، یک توالی بیپایان از امپراتوریها وجود داشته است. پس از پنج قرن توسعه پایدار، نیم دوجین قدرت اروپایی که بر نیمی از بشریت حکومت میکردند، پس از جنگ جهانی دوم با سرعتی خیرهکننده سقوط نموده و صد کشور نوظهور در آسیا و آفریقا را ایجاد کردند. در میان این گذار امپریالیستی، ایالاتمتحده به هژمون جهانی جدید تبدیل شد و با مجموعهای از قدرت -که شباهت زیادی به قدرتهای پیشینیان اروپایی خود داشت- بر این نظم جهانی مسلط شد.
مک کوی این سؤال را مطرح میکند: «آیا استعمارزدایی اروپا در دو قرن گذشته، بینشهایی را در مورد کاهش مداوم قدرت جهانی ایالاتمتحده ارائه میکند؟» نویسندگان امپراتوری بیپایان، با گردش در شش قاره و سه قرن تاریخ تطبیقی جهان از امپراتوری اسپانیا، پرتغال، فرانسه، بریتانیا و نیوزلند گرفته تا جوامع پسااستعماری در آسیا، آفریقا و قاره آمریکا، بیش از این با چالش مک کوی روبهرو شدهاند. با اجتناب از نوعی سادهانگاری انحرافی و با استفاده از رویکردهای ابزاری مانند «درسهای گذشته» و قضاوتهای اخلاق گرایانه در مورد امپراتوری، آنها تصویری غنی و گسترده در سطح جهانی از افول امپراتوری ارائه میدهند. درحالیکه برزیل، روسیه، هند، چین و اتحادیه اروپا در حال حاضر نفوذ جهانی خود را افزایش میدهند، بیست مورخ برجسته از چهار قاره با نگاهی به جا به گذشته و پیشِ رو، در حال کشف الگوهای کسوف و زوال در امپراتوریهای گذشته و آنچه امروز در حال شکلدهی به کاهش قدرت جهانی ایالاتمتحده است، هستند:
•فرسایش قدرت اقتصادی و مالی موردنیاز برای قدرت نظامی بودن در مقیاس جهانی؛
•سوءاستفاده از قدرت نظامی از طریق حوادث ناگوار نظامی خرد؛
•فروپاشی اتحاد میان قدرتهای بزرگ؛
•تضعیف کنترل بر نخبگان زیردست که برای اعمال قدرت جهانی هر امپراتوری حیاتی است؛
– نوآوری فناورانه ناکافی برای حفظ پروژه قدرت جهانی بودن.
نویسندگان کتاب، استدلال میکنند که هیچ امپراتوری پس از جنگ جهانی دوم، قدرتمندتر از ایالاتمتحده نبوده است. با این حال، آنها هشدار میدهند که امپراتوری ایالاتمتحده در حدود سال ۱۹۹۰، به اوج خود رسید، زمانی که سیاستهای تحت عنوان «اجماع واشنگتن» بر اقتصاد جهانی مسلط شد و قدرت نظامی ایالاتمتحده، تضمینکننده آن و نخبگان طرفدار ایالاتمتحده در دیگر کشورها بود. امپراتوری بیپایان، خاطرنشان میکند که اگرچه مقامات ایالاتمتحده، ایده سقوط جهانی آن را انکار میکنند، اما تعداد فزایندهای از صداهای تأثیرگذار و حقایق سخت جهانی مانند لغزشهای شدید در رتبهبندیهای اقتصادی و آموزشی جهانی ایالاتمتحده؛ حملات فزاینده ناکارآمد ذیل مداخلات نظامی ایالاتمتحده، ظهور چین و دیگر کشورهای BRIC (برزیل، روسیه، هند و چین)، این مفهوم را کلیشهای کرده است. پس از اینکه جمهوری خلق چین، درخواستهای دولت باراک اوباما برای ارزیابی مجدد یوان و در نتیجه، بهبود شکاف تجاری آمریکا و چین را رد کرد، پل ولکر، رئیس سابق فدرال رزرو گفت: «دیگر آن زمان گذشته است که ایالاتمتحده، بتواند ادعا کند که ابرقدرت فرضی است.»
نویسندگان ادعا میکنند که بر اساس اکثر استانداردها، ایالاتمتحده، همچنان قدرت برتر جهان است. با این حال، همانطور که مک کوی هشدار میدهد (با توجه به غرور امپریالیستهای اروپایی)، «در امپراتوریها (حتی در اوج قدرت)، بذرهای زوال بدون توجه به آن، جوانه میزنند تا زمانی که در قالب شکوفهای مهلک ظاهر شوند.» این ایده در کتاب «امپراتوری بیپایان؛ عقبنشینی اسپانیا، کسوف اروپا، زوال آمریکا»، توضیح داده شده است.
Endless Empire: Spain’s Retreat, Europe’s Eclipse, America’s Decline
نویسنده: آلفرد دبلیو مک کوی، جوزف ام. فرادرا، استیون جاکوبسون
Alfred W. McCoy; Josep M. Fradera; Stephen Jacobson
انتشارات: The University of Wisconsin Press
سال انتشار: ۲۰۱۲
برخی نظرات مرورگرایانه:
«ترکیبی غنی از تخصص تاریخی، دیدگاه تطبیقی و تعامل با روندهای معاصر در آغاز قرن بیست و یکم؛ این امر باید یک متن اساسی و نقطه مرجع برای آموزش و تحقیق در مورد تاریخهای امپراتوری و قدرت آمریکا در دنیای امروز باشد.» John Sidel, London School of Economics
«نگاهی استثنایی و جامع به امپراتوری در یک زمینه واقعاً جهانی؛ دامنه و پیچیدگی این مقالات، در هیچ کجا دیده نشده است.» Franklin W. Knight, Johns Hopkins University
برنت رایان بلامی (متولد شده در کینگستون کانادا)، یک مدرس در بخشهای مطالعات فرهنگی و انگلیسی در دانشگاه ترنت و یکی از سردبیران واژهنامه اکوتوپی، ماتریالیسم و نقد انرژی است. او دورههای مطالعات علمی- تخیلی، گرافیک تخیلی، ادبیات و فرهنگ آمریکایی و جهان سازی انتقادی را تدریس میکند. بلامی درک، فرهنگ ایالاتمتحده از طریق رمان پسا آخرالزمانی را ممکن میداند. او رمان پساآخرالزمانی را در ادبیات آمریکا از دهه ۱۹۴۰ تا به امروز، بهعنوان بازتابی از نگرانی فزاینده در مورد افول هژمونی ایالاتمتحده بررسی میکند. رمانهای پسا آخرالزمانی، واکنشهای انسانی را در پی وقوع فاجعه و پیامدهای آن تصویرسازی میکنند. شکل آیندهای که آنها بازنمایی میکنند با «باقیماندگان» تعریف میشود، درواقع، آن چیزی که باقی میماند، خود را در استعارههای قصهگویی نشان میدهد. برنت رایان بلامی، ناخودآگاه سیاسی نوشتههای پسا آخرالزمانی را روشن میکند و از طیف وسیعی از زمینههای انضباطی و تأدیبی از جمله مطالعات علمی- تخیلی، مطالعات آمریکایی، تحقیقات علوم انسانی انرژی و نظریه انتقادی نژاد استفاده میکند. درواقع، بلامی تنش میان یک انگیزه ارتجاعی و انگیزه مترقی برای جهانی جدید را از لابهلای تبیین این نوع از رمانها توصیف میکند.
بلامی برای توسعه ایده جذاب خود درباره داستانهای پسا آخرالزمانی آمریکایی از پایان جنگ جهانی دوم تا بحران مالی ۲۰۰۸، تلاش فراوانی کرده است. او در این مسیر از شاخههای مختلف مطالعات آمریکایی، مطالعات حوزه علمی-تخیلی و مطالعات ناظر بر فرهنگ مکتوب، بهره جسته تا چگونگی تغییر از روایتها و داستانها را باز کند و مشخص نماید که آنها، چگونه چشمانداز سیاسی آمریکایی را بازتاب میدهند و نیروهای حاضر در نشر، این تکامل را شکل دادهاند. دستگاه نظری بلامی، دامنه وسیعی دارد، همانطور که او میگوید: «گسترهای از روششناسیها از نقد ناسیونالیسم گرفته تا نقدهای مربوط به فرهنگ نفتی و طیفی از چارچوبها، از نظریه نژادی انتقادی گرفته تا بررسیهای فمینیستی و دگرباشها، در نقد به بازتولید آینده»؛ اما استدلال او در تمام مدت، روشن است و او اغلب خواننده را جهت میدهد و به ما یادآوری میکند که کجا هستیم و در آینده، به چه چیزی میپردازیم.
بلامی در کتاب خود -که برای توضیح در مورد این ایده نگاشته است- میگوید: «رمانهای پسا آخرالزمانی درباره پایان جهان نیستند، بلکه بیشتر «اضطراب فرهنگی را درباره پایان هژمونی ایالاتمتحده و سازگاری طولانی، آهسته و دردناک با زندگی تحت سیطره نو لیبرالیسم، بهویژه برای کسانی که از استاندارد زندگی نسبتاً بالایی برخوردار بودهاند، بازمینمایاند.» موضوع و طرح بحث اگر خیلی تقلیلگرا به نظر میرسد، چندان ترسآور نیست، زیرا بلامی این ایده را به روشهای ظریف و تحریکآمیز از راههای بیشمار خوانشهای متنی -که جزئیات آنها اگر نه بیشتر، حداقل اغلب به همان اندازه سرگرمکنندهتر از نتایجی که ممکن است بگیریم، هستند- غنا و توسعه میدهد. بلامی، اگرچه میگوید که «روند غالبی را میتوان در رمانهای پساآخرالزمانی که در این کتاب موردبررسی قرارگرفتهاند، یافت و آنها بحران را بهعنوان فرصت تلقی میکنند و درک مستور در تاریخ را تشویق میکنند که به طور غیرمستقیم و غیرشهودی، فردگرایی را نسبت به جمعگرایی، ارزشگذاری کند و باور پیدا کند که باید به دنبال بازگشت به حالت قبلی از زندگی بود»، اما اجازه میدهد تا استثنا و موارد مرزی نیز مطرح شوند که این مهم، یکپارچگی تجزیهوتحلیل او را تقویت میکند.
در مقدمه، بلامی، در ادامه کار، ورونیکا هولینگر توضیح میدهد که رویکردهای پسا آخرالزمانی او بهعنوان یک ژانر یا زیر ژانر تلقی نمیشود، اما ایده او این است که آنها را بهعنوان یک «حالت» در نظر گرفته و با استفاده از قطعهای از امبرتو اکو در مورد تفاوت تمثیل و نماد، ارزش این حالت را بهصورت نمادین در نظر میگیرد. «متن پسا آخرالزمانی تصور میکند که چگونه شخصیتها، ممکن است به رویدادهای ویرانگر جهان، واکنش نشان دهند». درحالیکه «حالت پسا آخرالزمانی تصور میکند که چگونه یک فرهنگ، ملت یا مردم، ممکن است به تغییر ناگهانی شیوه زندگی خود به دراماتیکترین روشها واکنش نشان دهند.» مفهوم جالب و مبتکرانهای که بلامی برای بررسی این حالت کلان متنی پسا آخرالزمانی به کار میبرد، مفهوم «باقیماندهها» است. به طور خلاصه، برای بلامی این اصطلاح حداقل در سه سطح عمل میکند که همه آنها، موردتوجه او قرار میگیرند: او چیزهای روایت مند (اشیاء، مردم و مکانها)، مفاهیم ادبی (فرمها، پلاتها و استایل ها) و مواد دنیای واقعی (کتابهایی که در مورد باقیماندهها هستند) را بهعنوان اجزا یا نشانگرهای یک فرایند واحد از رهاشدگی، شکست، ویرانی و تباهی، به حساب میآورد. همانطور که آیندههایی در چشماندازهای پسا آخرالزمانی به تصویر کشیده شدهاند، «باقیمانده» از دنیای قبل از فاجعه هستند؛ «باقیمانده» از عناصر داستانی خود، نابود نشده است، بلکه از متنی به متن دیگر، تجزیه و بازیافت میشود. درواقع، باقیمانده، پیوند کلیدی میان ابعاد مختلف تحقیقات بلامی است. بلامی خاطرنشان میکند که «بر اساس کتابشناسی عناوینی که من تهیه کردهام، تعداد عناوین پسا آخرالزمانی ایالاتمتحده بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴، بیش از دو برابر شده است.» پسا آخرالزمان، باقی میماند و باقیماندگان نیز میمانند.
کتاب «بقایای قرن آمریکایی؛ رمانهای پسا آخرالزمانی در عصر زوال ایالاتمتحده»
Remainders of the American Century: Post-Apocalyptic Novels in the Age of US Decline
نویسنده: برنت رایان بلامی
Brent Ryan Bellamy
انتشارات: Wesleyan University Press
سال انتشار: ۲۰۲۱
برخی نظرات مرورگرایانه بر کتاب:
«این کتاب یک تاریخ گیرا و بهموقع است که به طور مناسب در حالت پسا آخرالزمانی، روایت شده است. این کتاب، افول هژمونی ژئوپلیتیک آمریکا، تحولات صنعت نشر و رویدادهای ذکر شده در داستانهای پسا آخرالزمانی از سال ۱۹۴۵ تا دوره کنونی» و باقیمانده را «باهم میآمیزد». ورونیکا هالینگر، سردبیر مطالعات علمی تخیلی.
«مفهومسازی داستانهای پسا آخرالزمانی بهعنوان یک حالت کاهنده (اینکه چه کسی گم شده است، چه چیزی نجات داده میشود، چگونه باقیمانده آن، تغییر رویکرد میدهد)، در نظر گرفته میشود. این کتاب، نظریهای قدرتمند از این است که چگونه چنین روایتهایی به ما کمک میکنند تا در دوره آخرالزمان -که استعمار و سرمایهداری ادامه دارند- زندگی کنیم.» شریل وینت، نویسنده کتاب آیندههای زیست سیاسی در داستان گمانهزنی قرن بیست و یکم.
«در عصر فاجعه اقتصادی، زیستمحیطی و ویروس شناختی، باقیماندههای قرن آمریکایی، توضیحی فوری و قوی ارائه میدهند که چگونه داستانهایی در مورد آینده میگوییم که ترسها و شکستگیهای حال مضطرب ما را آشکار سازد.» -گری کاناوان، نویسنده کتاب اکتاویا ای. باتلر.
دیل ال جانسون، جامعهشناس بازنشسته ساکن کاستاریکا و استاد بازنشسته جامعهشناسی در دانشگاه راتگرز، ایالاتمتحده است. این کتاب، الهام گرفته از وخامت اوضاع در ایالاتمتحده و ریشه آن در نگاه او بوده، آنهم زمانی که او بهعنوان فعال دانشجویی دهه ۱۹۶۰ و جامعهشناس انتقادی جوان، فعالیت میکرده است. او نویسنده هفت کتاب و مقالات متعدد در مجلات است. جانسون با کاوش ضد هژمونی حاکمیت سرمایه و ارائه رهنمودهایی برای استراتژی سازی تغییر -که برگرفته از دیالکتیک «آنچه هست و آنچه باید باشد» است- به درک آمریکای امروزی کمک بیشتری میکند. جانسون نظم جهانی نئولیبرالی و تجلیات سیاسی آن را از طریق بحث در مورد تسلط سرمایه مالی در اواخر قرن بیستم، پیروزی ایدئولوژی، بسته شدن راههای اصلاحات، مشکل دولت اسیر و گرفتار و تجزیهوتحلیل جامعهشناختی حکومت از منظر سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن»، تحلیل میکند. او با نگاهی به تاریخ جنبشها در فرهنگ، هنر، اقتصاد و سیاست، ایده خود را توسعه میدهد. او بیان میکند، این امید وجود دارد که چالشهای در پس هژمونی، میتواند از راههای زیادی تغییر کند که مسیر انتخاباتی، یکی از آن جبهههای متعدد در مبارزه طولانیمدت برای اصلاحات اساسی است.
به طور خلاصه، آمریکا تضاد میان طبقات، نژادها و جنسیتها را تحمیل میکند. تأمین بودجه برای سرمایهگذاریهای نامناسب، مشکل توسعه انحطاطی و فساد آمیز را ایجاد میکند. رهبران مطیع پلوتوکراسی هستند. از نظر نظامی، آمریکا به وضعیت ناامن ملی، مبدل شده است و هنگام تلاش برای حل یک مسئله خاص، مشکلات بیشتری ایجاد میکند. سرکوب و داروینیسم اجتماعی عادی است که دانستن مشکلات و تاریخچه آنها، اولین قدم برای تلاش برای حلشان و ایجاد آیندهای بهتر است. این کتاب که مملو از دیدگاههای دیالکتیک است، عمیقاً در ساختار اجتماعی آمریکا فرو میرود. نویسنده به این نکته اشاره میکند که چگونه جامعه آمریکا، هرچه بیشتر به سمت دوقطبی شدن سوق داده میشود و رفتار اختلافآمیز میان طبقات، نژادها و جنسیتهای مختلف آشکارتر میشود. همانطور که اشاره شد، بهوضوح داروینیسم اجتماعی به هنجار تبدیل شده است. چه چیزی آمریکا را از نظر اجتماعی، اینچنین مناقشه برانگیز کرده است؟ توزیع نامناسب ثروت، موجب سلب مالکیت دارایی از عمده مردم آمریکا شده است. ساختار نظام سیاسی نیز بهشدت به بسط این مشکل کمک میکند. قوانین ایجاد شده توسط پلوتوکراسی، به نفع طبقه ثروتمند است. قبل از رکود بزرگ، نزدیک به نیمی از نمایندگان و اکثریت سناتورها میلیونر بودند. برخلاف اکثر جامعه آمریکا، ثروت نمایندگان و سناتورها، ۱۱ درصد افزایش یافته است و این، شامل دریافتی از پرداختیهای لابیگرها نمیشود.
بخشی از لابیها از صنعت و پیشه مالی ناشی میشود. اقتصاد نیز در حال حرکت به سمت مالی شدن بیشتر است. این، بدان معنا است که بیشتر اقتصاد، دیگر تولید ثروت نیست، بلکه انتقال ثروت است. این حالت موجب میشود تا سرمایهداران مانند سودگیرها، رفتار کنند و مازاد ثروت به سمتشان سوق یابد. این مشکل با انواع سرمایهگذاریهایی که انجام میشود نیز تشدید میشود. نویسنده این وضعیت را که توسعه انحطاطآمیز مینامد، توصیفی از سرمایهگذاری در فعالیتهای بیهوده و مخرب اجتماعی است. اگر بخش مالی به شکلی مناسب، به مازاد سود ادامه دهد، اقتصاد همچنان ناکارآمد خواهد بود اما اگر تنها بخش مالی تولید و نه انتقال ثروت را تسهیل کند، نظام اقتصادی بهدرستی عمل خواهد کرد. بخش مالی تنها بخشی از مشکل است. پول امتیازاتی را ایجاد میکند و این، موجب ایجاد قدرت میشود. این قدرت جدید، نظام حقوقی را از دیدگاه خود تغییر میدهد. طبقه حاکم نظام قانون را به ابزار خود، تبدیل کرده است. هر دو حزب سیاسی بزرگ برای اینکه تابع پلوتوکراسی شوند، تحتفشار قرار میگیرند. در این حالت نیز هیچیک از طرفین، مورد سرزنش قرار نمیگیرند، زیرا هر دو مسئول گیج و گمراه کردن کشور هستند. درواقع، مشکل احزاب، کاملاً بومی است که در این صورت، نظام حقوقی سرکوبگر میشود و این امر، موجب ایجاد اصطکاک در ساختار طبقات اجتماعی میشود و در ادامه، نیاز به سرکوب مقاومت طبقاتی را هم ایجاد میکند.
در گذشته، زمانی که گروههای خاصی برای مقاومت یا اعتراض به سیاستها تشکیل میشدند، به آنها اجازه میدادند تا زمانی که آماده بودند، به جامعه بازگردند. اکنون، همانطور که جانسون ادعا میکند، انجام این کار، بسیار دشوارتر است. درحالیکه پلیس ملی، ایالتی و شهری خود را با تجهیزات کنترل ضد شورش مسلح میکند، ادغام و آمیختگی مجدد مقاومتکنندگان و اعتراض گران با جامعه، تقریباً غیرممکن شده است. ساخت سلاحهای خاص برای مقابله با شورشها، به یک هنجار تبدیل شده و در این موقعیت، پلیس به ستمگر تبدیل شده است. پلیس لباسهای سنگین و خاص میپوشد و آموزش میبیند که از جمعیت معترض، واکنش بگیرد و آنها را تحریک کند تا بتواند علیه آنها اقدام کند. از نظر ملی، امنیت کشور، ناامنتر از گذشته به نظر میرسد، اما در سطح بینالمللی، این موضوع بسیار بدتر است. سازمانهای متعددی که قرار است با اهداف مختلف از کشور محافظت کنند، آمریکا را به چیزی تبدیل میکند که جانسون، آن را وضعیت ناامنی ملی مینامد. مداخلات آمریکایی در خارج از کشور با هدف تأمین سود شرکتهایی که محرک و ماشین جنگ هستند، رقم خورده است. جنگها سعی دارند تا مشکلی را حل کنند، اما درنهایت، اوضاع را بدتر میکنند. جنگهایی که اکنون با آنها مشغول هستیم (مانند مواد مخدر و تروریسم)، هزینههای هنگفت و سود کمی دارند، درحالیکه هزینهها، همچنان در حال افزایش هستند. راهحل بهتر برای مشکلات، پایان دادن به تروریسم رسمی است که میتواند بسیاری از رفتارها را کاهش دهد و از آن جلوگیری کند.
جانسون با اشاره به پلوتوکراسی و اقدام نظامی، شروع به موازیسازی آمریکا با نازیها میکند. با روشی که آمریکا، نیروهای مسلح سرکوبگر خود را راه انداخت، نازیها نیز به روشی مشابه عمل کردند. بسیاری از جنایات جنگی که نازیها از آن شرمسار شدند و به خاطرش به زندان افتادند، در آمریکا نیز اتفاق افتاده است، درحالیکه به همتایان آمریکایی آنها، مناصب بالاتری داده میشود و در داخل سیستم، مورداحترام قرار میگیرند. در برابر پلوتوکراسی، توسعه انحطاطی و نیروی نظامی ستمگر، چه میتوان کرد و چه راهکارهایی از مشکلات احتمالی جلوگیری میکند؟ در این شرایط، رسانهها نقش مهمی در این مشکل ایفا میکنند. جانسون مدعی است که رسانهها، غیر انتقادی هستند و اخبار جعلی ارائه میکنند. آنها انحراف از واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی ایجاد میکنند، فرهنگ ترس را برمی سازند و به سرزنش کردن و محکوم کردن ادامه میدهند. اجازه دادن به صدای مخالفان بدون تهدید تروریسم رسمی و ترک مسئولیت، اولین گام در مسیر اصلاح است. نقطهضعف توسعه انحطاطی، توسعه پایدار است که مستلزم افزایش نیروی کار، تولید ثروت به جای انتقال آن و احترام به محیطزیست است.
کتاب نابرابری اجتماعی، افول اقتصادی و پلوتوکراسی؛ بحران آمریکایی
Social Inequality, Economic Decline, and Plutocracy: An American Crisis
نویسنده: دیل ال جانسون
Dale L. Johnson
انتشارات: Palgrave Macmillan
سال انتشار: ۲۰۱۷
برخی نظرات مرورگرایانه بر کتاب دیل:
«این کتاب، اثری از دهه ۱۹۶۰ بوده و به این معنا است که نویسنده به صراحت، آن دوره در ایالاتمتحده را بهعنوان دوره طغیان و براندازی دانش پذیرفته شده بازمیخواند. این کتاب برای دانشجویانی در ایالاتمتحده مفید خواهد بود که به دنبال آموزش اساسی رادیکال در مورد عملکرد سیستم هستند. بسیار خواندنی و در دسترس است، بنابراین، حتماً باید توسط دانشجویان و فعالان خوانده شود.» (رونالدو مانک، سرمایه و طبقه؛ فوریه ۲۰۱۸)
«دیل جانسون کتاب درسی سرمایهداری بینالمللی معاصر و چگونگی مبارزه با آن را در اختیار ما قرار داده است. این کتاب، نشاندهنده یکعمر دانشپژوهی است و با توجه به رویکرد سطح کلان آن، کمک منحصربهفرد به درک ما از رویدادهای جهان میکند. (مارتین اوپنهایمر، سیاست جدید، newpol.org، اکتبر ۲۰۱۷)