بحران تایوان همچنان یکی از مهمترین نقاط بالقوه جهان است که امکان جنگ بزرگ میان اقتصادهای اول و دوم جهان وجود دارد. آخرین تحول در زمینه سفر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا بود که به واکنش چین منجر شد و این دو کشور را تا آستانه بروز یک جنگ، پیش برده است. در این خصوص، مرکز مطالعات آمریکا مصاحبهای با دکتر قدرت احمدیان، عضو هیئتعلمی دانشگاه رازی و کارشناس مسائل اقتصاد سیاسی بینالملل داشته است که در ادامه بهصورت پرسش و پاسخ، مطرح خواهد شد.
به نظر شما کلیت بحران تایوان و دلایل فرا منطقهای آن چیست؟
به کلیت بحران تایوان، اینگونه میتوان پرداخت که این بحران، مسئله جدیدی نیست که ما تصور کنیم امروزه شکل گرفته است. بحرانی که ما امروز با عنوان بحران تایوان میشناسیم، ریشه تاریخی دارد. بعد از انقلاب مائو در چین، رهبر ملیگرای آن به تایوان گریخت و اشاره کرد که به زودی به چین مادر و اصلی که به کمونیست تبدیل شده بود، بازمیگردیم و چین را پس خواهیم گرفت. از طرف دیگر، چین کمونیست از همان زمان، داعیه کنترل تایوان را داشت و تا سال ۱۹۷۱، تایوان نماینده چین در روابط بینالملل بود و کرسی شورای امنیت چین را در اختیار داشتند و عملاً تایوان بر اساس اصل شناسایی «نمایندگی چین» را در روابط بینالملل داشت. در آن زمان بر اساس دیپلماسی که «نیکسون» و «کسینجر» داشتند، یکسری رقابت میان شوروی و آمریکا بود و آمریکا برای آنکه در برابر شوروی یک رقابت و موازنهای ایجاد کند، به سمت برخورداری روابط با چین کمونیسم رفت، همچنین، این کشور را وارد بازی روابط بینالملل کرد و نمایندگی چین را که در اختیار تایوان و چین تایپه بود، در اختیار چین قرارداد و چین، آرامآرام به یک قدرت بزرگ تبدیل شد و از آن زمان نیز تنشها و اختلافاتی بود که آمریکاییها، همیشه در جنگ سرد از تایوان بهره میگرفتند و گاهی موضوع استقلال تایوان را مطرح نموده و گاهی ایده بازگرداندن تایوان به چین و ایده یک کشور و دو نظام را مطرح میکردند که آمریکاییها، همیشه با این رویکردها بازی کردند.
در پی سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان، شاهد بحرانهایی بودیم و علیرغم مخالفت چین، این سفر انجام شد و از طرفی تعدادی از سناتورهای سنای آمریکا نیز چندین مرتبه از تایوان بازدید کردند. چین هم در برابر این اقدامات، مانور نظامی انجام داد و کشتیهای جنگی را به اطراف تایوان فرستاد و آمریکا نیز در مقابل، یکسری مانورها را انجام داد. در خصوص دلایل فرا منطقهای، باید گفت که کشورها از اینگونه ظرفیتها برای اعمال فشار بر کشورهای دیگر استفاده میکنند. اگر بخواهیم چین را بهعنوان یک قدرت بزرگ لحاظ کنیم، اولین و ضروریترین کاری که باید انجام بدهد، این است که بحرانهای اطرافش را حل کند. درواقع، کشوری که در منطقه خودش با کشورهای دیگر در درگیری باشد، نمیتواند داعیهدار قدرت بزرگ باشد و به تعبیری، باید یک هژمونی منطقهای داشته باشد. البته سالها تلاش کردند که مسئله هنگکنگ را با بریتانیا و دیگر موضوعات اطراف خود حل کنند، اما دو مسئله همچنان باقی مانده است که این دو مسئله، عبارتاند از:
- ارتباط با دریای چین و موضوعات مرتبط با استرالیا و پیمان این کشور با آمریکا و انگلیس است. این، در حالی است که استرالیا را بهصورت غیرمستقیم، صاحب تسهیلات اتمی کردند؛
- مسئله دوم، تایوان است و در آینده، میتواند برای روابط بینالملل چین مشکلساز شود.
یکی از فرضیات مهمی که از سوی برخی تحلیلگران سیاسی و اقتصادی در ارتباط با این بحران مطرح شده، این است که بحران تایوان، یک برنامه از پیش طراحی شده از سوی آمریکا برای توقف رشد اقتصادی چین است؛ آیا شما با این دیدگاه موافق هستید؟
در ارتباط با این سؤال، این فرضیه مطرح است و موضوع اوکراین را به شکلی مقایسه میکنند؛ در اوکراین، بعضی از کارشناسان معتقد هستند که آمریکاییها، عملاً اوکراین را تحریک میکرد که به سمت اتحادیه اروپا و ناتو برود که روسیه را به اقدام نظامی، تحریک کنند تا یکسری مشکلات را برای روسیه، به وجود بیاورند و روسیه را هم که میتوانست بهعنوان یک قدرت اقتصادی نوظهور باشد، زمینگیر و درگیر تنش کنند. این فرضیه در مورد تایوان نیز وجود دارد، اما ما با این فرضیه که آمریکاییها میخواهند برای چین، مزاحمت اقتصادی ایجاد کنند، موافق نیستم؛ زیرا چین، وارد مسئله نظامی با تایوان نخواهد شد و آمریکا هم این را میداند و فعلاً چین، این رویکرد را ندارد که وارد فضای کشور امنیتی شود. در روابط بینالملل، میتوانیم دو دسته از ملتها را مثال بزنیم؛ به یکسری کشورها، دولتهای امنیتی میگویند و به یک سری کشورهای دیگر، دولتهای اقتصادی و تجاری مینامند و ماهیت و قدرت خودشان را با موضوعات اقتصادی تعریف میکنند.
چین فعلاً در مرحله یک کشور تجاری و اقتصادی است و دنبال تنشهای نظامی نیست و آمریکاییها هم این موضوع را میدانند. ما باید یک رویکرد عقلانی در ارتباط با سیاست خارجی چین به کار ببریم. عقلانیت در سیاست خارجی چین کاملاً مشاهده میشود. چون آمریکاییها میدانند که چینیها به دنبال امنیتی کردن کشورشان و اقدام نظامی نیستند، دوست دارند در این فضا، جلو بروند و مقداری تایوان را از لحاظ سیاسی برجسته کنند. ممکن است که آمریکا، علاقهمند باشد تا تایوان را قربانی یک بحران در شرق آسیا نموده و چین را در یک بحران درگیر نماید تا اقتصاد چین را تضعیف کند؛ اما چینیها هرگز این کار را نخواهند کرد و این، موضوع اقتصاد است که برایشان اهمیت دارد.
در صورت بروز جنگ، به نظر شما چه اتفاقی بر سر اقتصاد چین خواهد آمد؟
با توجه به اینکه بنده فرضیه سؤال قبل را رد کردم، با مطرح کردن این سؤال نیز چندان موافق نیستم که جنگ، بروز پیدا کند و اقتصاد چین آسیب ببیند. البته با شرط پذیرش مفروض شما، در این صورت ممکن است که به نام نقض حقوق بینالملل و توافقاتی که قبلاً آمریکاییها با چین داشتند، امکان دارد تحریمهایی علیه چین اعمال شود و در صورت بروز جنگ، چند اتفاق ممکن است که رخ بدهد:
- اولاً اینکه آمریکاییها بخواهند با بهانههایی چون حقوق بینالملل و نقض نظام سیاسی در تایوان، تحریمهایی علیه اقتصاد چین اعمال کنند؛
- ثانیاً ممکن است در پی این بحرانها، هزینههای نظامیگری در چین، افزایش پیدا کند و این کشور را وادار کند تا بودجه نظامی خود را افزایش دهد؛ یعنی بخشی از بودجه خود را در صنایع و اقتصاد، به بخش نظامی منتقل کند که این امر، میتواند به اقتصاد چین آسیب وارد کند؛
- ثالثاً اگر جنگ شکل بگیرد، ممکن است بسیاری از شرکتهای بینالمللی، دیگر در چین فعالیت نکنند و کسبوکار اقتصادیشان را به جاهای دیگر مانند هند منتقل کنند. البته از آنجا که چین، اولین کشور دنیا در سرمایهگذاری مستقیم خارجی است و با توجه به این موضوع، جنگ برای اقتصاد چین، خوب نخواهد بود.
البته باید به این نکته نیز توجه کرد که اقتصاد در چین، بهشدت تابع سیاستها و اقدامات حمایتگرایانه مناسب دولت چین است؛ یعنی دولت چین، کاملاً خودش را در اختیار اقتصاد قرار داده است و اگر بخواهد اقدام نظامی انجام دهد، باعث میشود که بخش خصوصی بینالمللی -که در چین، سرمایهگذاری کرده است- در استراتژیهای خودشان، تجدیدنظر کنند و چین را یک منطقه ناامن محسوب کنند.
با توجه به اینکه تایوان از شرکای مهم اقتصادی آمریکا در شرق آسیا است و بخشی از تولیدات و تراشههای الکترونیکی مورداستفاده در آمریکا در این کشور تولید میشود، این جنگ چه تأثیری بر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت؟
از دهه ۱۹۸۰، بسیاری از شرکتهای آمریکایی به دلیل بالا رفتن هزینههای کسبوکار به ویژه دستمزد در آمریکا، فعالیتهای اقتصادی خودشان را به شرق آسیا ازجمله تایوان، منتقل کردند و اساساً توسعه تایوان، محصول این جابجایی است. از دلایل آن، میتوان به پایین بودن دستمزد و هزینههای تولید در تایوان اشاره کرد. کالاهای مصرفی که اگر در آمریکا تولید شود، با هزینههای بالا تولید میشود. این کالاها در تایوان، تولید میشود و ارزانتر به دست آمریکاییها میرسد؛ بنابراین، اگر این جنگ رخ بدهد، فقط چین نیست که آسیب میبیند و بسیاری از شرکتهای آمریکایی و مصرفکننده در آمریکا نیز باید هزینههای بیشتری را بدهند. بهطور نسبی میتوان گفت که اگر این جنگ رخ بدهد، اقتصاد آمریکا نیز آسیب میبیند. اعتراضات به رئیسجمهور آمریکا، جو بایدن را در پیش خواهد داشت و در انتخابات، به نفع حزب دموکرات نخواهد بود. با همین استدلال، میتوان گفت آمریکا به دنبال جنگ تایوان نیست.
در پایان به نظر شما با در نظر گرفتن پیامدهای اقتصادی این بحران، آیا چین به تایوان، حمله نظامی میکند؟
با توجه به پیامدهای اقتصادی این بحران، نه فرضیه تحریک چین توسط آمریکا برای حمله به تایوان صحیح است و نه اینکه چین، تمایل دارد به تایوان حمله کند که هر دو فرضیه رد میشود. باور ما بر این است که چین، میخواهد خودش را در روابط بینالملل، یک دولت با هویت اقتصادی معرفی کند. در درون حزب کمونیست، چین بهطور آرام با رویکردهای فرهنگی، ناسیونالیستی و هویتی در حال قدرتمند شدن است. در این راستا، جانستون، چین شناس برجسته در آمریکا، اعتقاد دارد که در باب چین، باید از مسئله رئالیست فرهنگی استفاده کرد؛ یعنی چین، قدرت نظامی و اقتصادی خود را در خدمت جایگاه قرار میدهد و رویکرد آن، این است که در آینده، این قدرت نظامی و اقتصادی را در خدمت ارتقای جایگاه فرهنگی و هویتی در روابط بینالملل قرار دهد. این نگاه، میتواند در آینده منشأ تنش باشد و به تعبیری، اگر چین به وضعیتی برسد که از نظر اقتصادی رشد و تکامل پیدا کند، آن زمان میتواند این قدرت نظامی و اقتصادی را در خدمت هویت فرهنگی و ملی قرار دهد و چین در اینگونه مواقع، میتواند برای غرب تهدید باشد که بهراحتی میتواند بر تایوان حاکمیت کند و اینجا است که باید منتظر یکسری درگیریها باشیم که میتواند زمینههای درگیری نظامی میان غرب و چین ایجاد کند و این نگاه برای آینده، ۱۰ ساله است. درمجموع، پیامدهای اقتصادی بحران تایوان برای چین و آمریکا، ما را به این ایده میرساند که جنگی در تایوان، اتفاق نخواهد افتاد.