-جنگ شناختی که دشمن روی آن مانور میدهد چیست و چه ابزارهایی دارد؟ و از چه جهاتی اهمیت دارد؟
در ایران باید ۳ فاکتور را در ۳ دهه بررسی کنیم. از آغاز انقلاب تا سال ۱۳۶۸ در دهه اول شاهد وقوع جنگ بودیم. در دهه ۱۳۷۰ مدل مواجه با انقلاب اسلامی تبدیل به یک فرآیند شد که از علوم عملیات روانی در این دهه استفاده شد و تکنیک و اساتید خاص خودش را داشت. در عملیات روانی بحث تبلیغات جهت تاثیرگذاری بر ذهن مخاطب برای تبدیل دشمن به دوست بودیم و تمرکز بر اقشار و اصناف داشتند که بحث دانشجویان معلمان کارگران پرستاران رخ داد و ماه حصل آن اتفاقات سال ۱۳۷۸ بود. در دهه ۱۳۸۰ مدیریت علوم روانی را ارتقا دادند و به علوم مدیریت علوم برداشت رسیدند و از اقشار و اصناف به سمت طبقات رفتند. اقشار و اصناف پراکنده هستند و امکان تمرکز خاص برروی آنها وجود نداشت اما در دهه ۱۳۸۰ با استفاده از گزارهایی طبقاتی ایجاد کردند و در هرطبقه تعدادی اقشار و اصناف همسنخ را در کنار هم قرار دادند و نقطه آغاز شبکه سازی را قراردادند و نتیجه این مدل فتنه سال ۸۸ شد. در سال ۱۳۸۷ رسانه bbcفارسی را تاسیس کردند. در دهه ۱۳۹۰ به جای مدیریت برداشت درمورد برداشت پرسپکتیوی آدمها و اقشار کار میکرد و تشکیل بلوک ها را دادند و از علوم شناختی استفاده کردند. در هربلوک nتعداد طبقه و در هر طبقهx تعداد صنف و قشر دارید. در این دهه ۱۵ بلوک را تشکیل دادند و در هربلوک تعدادی طبقه و در هرطبقه تعدادی اصناف و قشر وجود دارد.
در بحث انقلاب قبل از این که روی احساسات و تبلیغات سوار بشود در ژنوم ایدئولوژیکی سوار میشود و فرقی نمیکند این انقلاب در شوروی و کوبا باشد یا در ایران باشد. جنس انقلاب تمرکز بر روی ژنوم ایدئولوژیکی آدمها است و اگر به نقطه ای برسد که بتواند آن ژنوم ذهنی را به شناخت تبدیل کند قاعدتا روی شناخت وضعیت مطلوب و موجود اثرمیگذارد و اگر بتواند روی ادراک تاثیر بگذارد عملا وارد شناخت شده است.
درحوزه شناختی ۳ مرحله داریم. مرحله صلح شناختی و نبرد شناختی و جنگ شناختی را داریم. ما اکنون در ایران در مرحله نبرد شناختی هستیم و در حال محک و دادن و ستاندن هستیم. مرحله نبرد شناختی یک مفهوم کلی به نام جنگ های ترکیبی داریم یعنی بهرهگیری از ترکیب موضوعات مختلف فلسفی سیاسی امنیتی هنری عقلی حسی و…. به نحوی که نهایتا یک فرد از وضع موجودی که در زمان گذشته وضع مطلوب بوده به قابت نارضایتی جهت برنامهریزی برای رسیدن به وضع مطلوب در آینده برساند که میتواند بر روی سلول به سلول ادراک تاثیربگذارد و برای همین است که در حوزه عملیات روانی و برداشت میگویند جامعه را اغنا کنید ولی در نبردهای شناختی جامعه دچار تفهیم شدن است برای همین است مشروعیت و مقبولیت هرپدیده ای در نبردهای ترکیبی و شناختی دارای پارادیم و تعاریف پیچیده است.
چیزی که امروز ما با آن درگیر هستیم یک پیدیده بسیار پیچیده است و از مجموعه رویدادی است که میتواند بر روی ژن ادراکی و شناختی اطراف موثر واقع شود. اولین نکتهای که برای مقابله با این فرآیند پیش میآید چند موضوع جدی است.اولا برای این که شما را در این جهت حرکت بدهند درگیر صنعت ترجمه میکنند یعنی ببینید انگلیسیها و آمریکاییها چه کار کردند و شما بیایید آن را ترجمه کنید و استفاده کنید در صورتی که مسئله این نیست و او برای خودش طراحی کرده است. دشمن وقتی میخواهد ما را بزند ابتدا در دستگاه محاسباتی ما اختلال ایجاد میکند یعنی در درک وشناخت اختلال ایجاد میکند تا مردم را به نفع خودش علیه سیستم موجود به نحوی مصادره به مطلوب کندکه وضعیت مطلوب همانا گیرکردن سیستم در چارچوب پدافندی باشد.یک زمانی با پدیده ندا آقا سلطان درگیر بودیم و یک زمان با پدیده مهسا امینی طرف هستیم. جنس پدیده به لحاظ وزن سقوط کرده است اما عمق آن بیشتر است.
حوزه شناختی یعنی به جایی برسد که اگر شناخت از یک موضوعی منبعث از استدلال و ادراک خودت بود این را به فضای فانتزی مرکب از موضوعاتی که عمدتا مبنا نداردگره بزنند.برای همین عملیات روانی و مدیریت برداشت روی مفهوم روایت کار میکنند و حوزه شناختی روی قرائت کار میکنند. این که میگویند شما روایت اول باشید برای حوزه عملیات روانی است. درخصوص مهسا امینی حوزه قرائت را داشتیم زیرا امروز ما با مخاطب شبکه وند و شبکه شده ارتباطی و اجتماعی درگیر هستیم که چندین روایت را شاهد هست.برای همین میگویند در حوزه شناختی باید به سراغ طراحی قرائت دقیق رفت که بتواند روایت اول دیگران را فریز کند و در نزد مخاطب شکنندگی به نفع سیستم کند. قبلا ما یک رسانه جمعی داشتیم ولی الان هرکسی که گوشی در دست دارد یک رسانه است.
-باتوجه به حادثه اخیر رسانههای غربی و به خصوص رسانه های لند نشین با استفاده از جنگ شناختی از چه ابزارها و تکنیک هایی برای رسیدن به اهدافشون استفاده میکنند؟ و اهمیت جنگ شناختی در عصر حاضر چیست؟
وقتی که دشمن در حوزه رسانه و کارکرد ارتقای نرم افزاری و فکر افزاری دارد ما هم باید این ارتقا را داشته باشیم. به شرط منابع بکر و وجود محیط آماده و افراد باید وارد جنگ متناسب شد. دشمن از مدل نامتقارن و نامتوازن استفاده میکند و اینها را از ما یادگرفتهاند. مدل جنگ دشمن کلاسیک بوده است و چند وقتی است به مدل نامتقارن و نامتوازن روی آورده است. در ۴۳ سال گذشته به روش کلاسیک میخواستند در برابر یک انقلاب نامتقارن و نامتوازن بایستند که نتوانستند و فهمیدند که باید به سمت نامتقارن و نامتوازن بودن بروند و ما آمدیم برعکس عمل میکنیم و رو به سمت کلاسیک آوردیم. در مدل نامتقارن باید نامتوازن عمل کرد و در مدل نامتوازن باید نامتقارن عمل کرد.حوزه شناختی ۲۷۰ تکنیک و ۹۰ تز و ۱۰۰ آنتیتزدارد . در مدل نامتقارن و نامتوازن تسلط بر مهاجم مهم نیست و چیزی که مهم است اشراف بر مدل های مهاجم است. اشراف حقیقی است ولی تسلط گاهی فکر است. برای همین است که در جنگهای نوین در برابر مدل نامتقارن و نامتوازن میگوییم به روش کلاسیک عمل نکنید زیرا دستمان کاملا رو خواهد شد. پس ضرورت ورود به این حوزه این است که دیگر مردم و دشمن و فرایندها کلاسیک نیست. باید در روش منش بینش نگرش و دانش باید بازنگری شود. با این روشی که صداوسیما و خبرگذاریهای ما جلو میرود قطعا پیروزی هیچ میدانی نخواهد بود برای همین است که میبینیم یک وبلاگ نویس ساده از روی صداوسیما رد میشود زیرا روش آن نامتقارن و نامتوازن است.
-به گفته برخی از جامعه شناسان و فلاسفهی ایرانی علت آشوبهای اخیر تمدن سازی ایران و ایجاد یک فرهنگ اسلامی به واسطه آن بوده است و لذا این روند باعث آشوبهای اخیر شده است و عقیده دارند قدرت لازمه فرهنگ نیست. شما این حرف را تایید میکنید؟
اینها هذیان گوییهای مدرنیته است و به نظر من این موضوع ۱۰۰ درصد غلط است و هیچ جایگاهی در حوزه واقعیت ندارد.دشمن با تمام قدرت وارد میدان شده است و فرهنگ ضدانقلاب و ایران و اسلام را حقنه کرده است و بعد از آن خروجی گرفته است. دشمن دارد ما را با گلوله میزند و نمیشود گفت صبر کنید من فرهنگسازی کنم و بعد بیایم پاسخ تو را با فرهنگ بدهم. دقت داشته باشید که ما در ایران اسلامی زندگی میکنیم و برخی از این روشنفکران با همین ادبیات میخواهند ما را زمینگیر کنند. برای مثال وقتی صدام به ما حمله کرد ما بشینیم با او گفت وگو کنیم و فرهنگ سازی کنیم که نباید جنگ صورت بگیرد. در حوزه جنگ شناختی اگر مهاجم نباشید شکست خوردهاید. اصل اول در جنگ شناختی مشغول نگه داشتن دشمن در یک سوم مرزهای خودش است یعنی ۱۰۰ درصد مرز خودمان و دوسوم مرز دشمن را باید رد کرده باشیم اگر ما آمریکاییها را در نیویورک متوقف نکنیم او ما را در تهران خواهد کشت. برای مثال دو سال پیش آمریکاییها را به واسطه دوموضوع کرونا و جورج فلوید درنیویورک و واشنگتن زمینگیر کردیم و اروپاییها را باموضوع کرونا و تبعیض نژادی زمینگیر کردیم در اروپای متمدن شاهد ماسک دزدی بودیم و همان زمان درایران تبدیل به صنعت تولید ماسک خانگی شد درصورتی که او میخواست ماسک را درایران بحران کند.بحرانی که ما در آنجا ایجاد کردیم تبدیل به فرصت برای ماشد. وقتی رها کردیم مهسا امینی را درتهران مسئله کرد تا نفسی بکشد و با عبارتهای آکادمیک بدون پشتوانه نمیشود با حریف روبهرو شد.آدمی که خودش سکته کرده است را میگویند کشتهاند و مردم جامعه باور میکنند و بعد رسانه ملی ما میگوید چرا کشتید. وسط جنگ مناظره میگذارید که مدل عملیات روانی است و در حوزه شناختی ضدش تعریف میشود. در وسط جنگ جای مواجهه و مقابله به مثل است. پس هروقت درزمان جنگ مناظره برگزار شد یعنی میخواهد جنگ را بدمند و ادراک افراد برنامهریزی کننده عداوتی است که به نفع دشمن است.
-در حوزه جنگ شناختی تمرکز دشمن بر کدام از سطوح جامعه است؟
این طبقه بندی برای حوزه عملیات روانی است. حوزه شناختی بلوک را تعریف کرده است. در بلوک هنرمندان آناهیتا همتی موهای خودش را میتراشد مهران مدیری پولش را مییگیرد و به مردم میخندد.آناهیتا همتی جز طبقه لمپن جامعه است و مهران مدیری جز طبقه برخوردار است که هردو رفتاری لمپنی دارند. رسانه ما در بحث مهسا امینی درحوزه جنگ شناختی افتضاح عمل کردند و طبقه نخبگان و عام در حوزه شناختی معنا ندارد زیرا با بلوک سروکار دارد و درگیر میکند.بلوک ورزشکاران و هنرمندان و حتی روحانیون درگیر شدند و در این بلوک مسئولین فارغ از شخصیت حقوقی در بلوک قرار میگرند. پس در حوزه شناختی بلوک سروکار دارد و جامعه به صورت فلت شکار و به صورت عمودی ژنومش تغییر میکند. در حوزه فلت خیلی از موضوعات پیجیده است.
-با توجه به تحقیقات برآمده از بین اغتشاشگران گروه سنی این افراد بین ۱۶ تا ۲۳ سال است.باتوجه به قرار گرفتن این رده سنی در عصری که از آن تحت عنوان عصر انبوه اطلاعات یاد میشود می توان گفت هدف اصلی در جنگ شناختی این گروه سنی است؟
حجم انبوه اطلاعات را بنده شخصا قبول ندارم. در همه جای دنیا این رده سنی با این عصر درگیر است. ما یک انقطاع و انفصال ادراکی در ایران بین نسل پیشران و ایجادکننده پیش آمده است. این انقطاع پیش آمده بیشتر از عصر ارتباطات اذیت میکند.آموزش و پرورش و آموزش عالی ما نتوانستند هویت افزایی کنند. پس لزوما این موضوع به عصر ارتباطات ربطی ندارد. عصر ارتباطات مهیج و محرک است اما اگر شما پایت محکم باشد عصر ارتباطات مقوم میشود ولی اگر پایت دچار ایراد باشد عصرارتباطات مخرب میشود.پس عصر ارتباطات دال مرکزی نیست و مدلول است.دال مرکزی فرایند دریافت هویت شما است.اگر بگوییم من یک ایرانی مسلمان هستم به یک هویت رسیده ایم اگر بگوییم مسلمان ایرانیام یک هویت دیگر داریم اگر بگوییم شیعه مسلمان ایرانی ام یک هویت داریم و هرکدام از اینها تعاریف متفاوتی دارد.دعوای اول انقلاب با بازرگان بین همین ایرانی مسلمان و مسلمان ایرانی بود.اسلام بر ایرانی بودن ارجعیت دارد.وقتی میگویید ایرانی مسلمان مثل ترکیه ای مسلمان میشود که مسجد وجود دارد و درکنارش کاوره هم است که ما هم انقلاب این را داشتیم.الان ترکیه ترک های مسلمان هستند و سیستم سکولار مذهبی وجود دارد. رجب اردوغان مسلمان است و در سوریه مسلمانان هم میکشد.تعاریف خیلی در هویت تاثیرگذار است.حوزه شناختی یا شما را هویتمند میکند و یا تهی از هویت میکند و وقتی این کار را کرد ماهیت شما تغییر میکند و سپس ارادت تحت شعاع قرار میگیرد و آن زمان این اراده یا شما را به کف خیایان میآورد و یا در خانه میمانید و اختلال شناختی رخ میدهد و نمیداند برای چه این کارها را میکند. یک دختر در ایران فوت شده است برای چه شیشههای مغازه را میشکنید؟
وقتی صحبت از رابطه بین تحولات و علوم میکنیم باید بدانید کدام تحولات و در چه ساعتی و با چه مکانیزمی در حال رخ دادن است. در حوزه شناختی ما در ایرانی زندگی میکنیم که اسلامی و انقلابی است.اگر درفرانسه بودیم انقلابی بود ولی لیبرالیسم بود در شوروی انقلابی بود ولی کمونیسم بود. ۱۲ سوال در در حوزه شناختی وجود دارد که اینها را در هیچ منبعی ننوشتند و شما را به برنامه ای تحت عنوان عاشورا به مثابه دانشگاه شناختی ارجاع میدهم. حوزه عاشورا پایه دانش شناختی ما در ایران اسلامی است که انقلابی هم است.اگر در مورد این ۱۲ سوال صحبت کنید متوجه میشوید که باهر پدیده ای چطور باید برخورد کنید که ۵ تا از این سوال ها سلبی و ۵ تا ایجابی و دوتای دیگر طلایی است.
- سوالهای ایجابی شامل: چه هستم؟ چه باید باشیم؟ چه میخواهیم باشیم؟چه میتوانیم باشیم؟چه میخواهند باشند؟
- سوالهای حوزه سلبی:چه نیستیم؟چه نمیتوانیم باشیم؟چه نمیخواهیم باشیم؟چه نمیخواهند باشیم؟چه نیستیم و نباید باشیم؟
- سوالهای طلایی: چه میگذارند باشیم؟ چه نمیگذارند باشیم؟
اگر در جامعه میخواهید وارد جنگ ترکیبی بشوید باید برای این ۱۲ سوال در حوزههای مختلف اقتصاد فرهنگ امنیت ورزش و…. پاسخ داشته باشید.آیا ما به این ۱۲ سوال پاسخ دادهایم؟این ۱۲ سوال پایه ماهیت ما را نشان میدهد.فرق جمهوری اسلامی ایران با پاکستان ترکیه در چه چیزی است؟فرق من رسانهای در جمهوری اسلامی ایران با اوی رسانه ای در ترکیه و آمریکا در چه چیزی است؟مفهوم پایه علوم سیاسی کلمه قدرت است. حضرت امام به این ۱۲ سوال پاسخ داد و نتیجه آن ۲۰ جلد صحیفیه نور شده است.اگر میخواهید حوزه شناختی در انقلاب را بشناسید باید این ۲۰ جلد را بخوانید.حضرت آقا هم در کتاب انسان ۲۵۰ ساله به این ۱۲ سوال پاسخ داده اند.هردوی این منابع از یک مستر زیارت عاشورا بیرون آمده است.وقتی می٬گوییم منبع ما در جنگ ترکیبی باید منبع اصالت دار با هویت و ماهیتمان باشد زیرا اراده ما را شکل میدهد.
نخبگان اهل مطالعه و تعامل هستند اما چه فرایند و مطالعه ای؟در عربستان به تعبیری همه حافظ قرآن هستند ولی عربستان حامی گروه های ضدبشری است و لزوما حافظ قرآن بودن کافی نیست.زمانی که مالک به دوقدمی خیمه کفر رسید ملت قرآن را به نیزه کردند درحالی که قرآن ناطق ایستاده بود.پس درک محتوای عالی منبع هم باید ساحتی از شناخت تلقی شود.برای همین وقتی میگوییم بی بی سی آن نخبگانی که این فرایند را طی نکردهاند به بی بی سی اصالت میدهند.به اینستاگرام اینترنشال من و تو اصالت میدهند زیرا این فرایند را طی نکردهاند و ما در این حوزه در در روش منش بینش نگرش و دانش دچار اختلال شدهایم واین اختلال بر اراده و برنامهریزی ما ضربه میزند برای همین در نبردهای ترکیبی یک گام عقب افتاده ایم زیرا تکلیفمان با خیلی از گزارهایمان مشخص نیست.منبع و تجربه و مسیر داریم اما جهل فانتزی شده توسعه یافته هم داریم.
در ماجرای اخیر خانوم مهسا امینی رسانه های داخلی عملکرد خوبی نداشتند. جریان ضدانقلاب و دشمن دارای اشراف کامل سطح عملکرد و واکنش رسانه های داخل دارند و این را طی یک ساله گذشته مرتبا تست کردهاند.آنها متوجه شده اند که مدلی که در رسانه ایران استفاده میشود قدیمی است.دشمن روی اشرافی که در مدل عملکرد دارد حساب باز کرده است. در حوزه عملیات روانی و مدیریت برداشت در دهه ۷۰ و ۸۰ مدل عمل و عکس العمل و کنش و واکنش بود برای همین میگفتند شما بروید کنشگر فعال باشید و پاسخ قاطعانه بدهید و عکس العمل دقیق انجام بدهید ولی درحوزه ترکیبی و شناختی این قانون منسوخ است.در این حوزه کنش،کنش دارد و عمل، عمل دارد و در این حالت مرزهای دفاعی خودت را در واشنگتن قرار میدهید.در ماجرای حمله داعش به مجلس و مرقد امام اگر امنیت تهران را در دمشق ببینید از آنجا جلوی کار را میبندید و اگر امنیت تهران را در تهران ببینید محکوم به نابودی هستید.دلیل این هم که فقط همین یکبار تنوانست بیاید این است که حاج قاسم مرز ایران را به دمشق و مزارشریف و بغداد و بیروت برد و تهران امن بود. دشمن اشراف دارد که در رسانههای ملی همه دنبال واکنش و روایت هستند درصورتی موضوع کنش و عمل و مسئله قریت است.الان ما در جایگاهی واکنشی و عکسالعملی قرار گرفتهایم و میخواهیم یک روایتی بگوییم که روایت قبلیها را از بین ببرد در صورتی که بازی در زمین دشمن است. روش مبارزاتی حضرت امام کنش و عمل بود.امام مرز انقلاب را وسط کاخ سعدآباد برد و گفت محمدرضا باید برود.این که تو باشی و منم باشم یعنی حوزه واکنش و شعار ما میگویم شاه نمیخواهیم، نخستوزیر عوض میشه مصداق همین موضوع است. رسانه های ما چون براساس مدل و فرآیند های قدیمی عمل میکنند در حال عقب افتادن از پدیده های اجتماعی هستند.موضوع مهسا امینی یکی از موفق ترین جنگ های شناختی بود که دشمن به ما کرد.
حوزه نبردهای ترکیبی در انقلاب اسلامی برای درس عبرت کردن انقلاب ما برای دیگران دست به یک تاکتیک و راهبرد به نام فرقهسازی کردند.آمریکاییها در طول تاریخ به ما حمله نظامی کردند و جنس خشونتشان ایان است جنس انگلیسی ها در حوزه ترکیبی و شناختی اقدامات پنهان یعنی طراحی و بروز ظهور فرغه ها است.برای مثال نگاه کنید که بابیت و بهائیت و حجتیه بهاراعتدال چطور به وجود آمده است و همه این ها فرغه هستند و کار فرغه هم به هم زدن انضباط ذهنی و ایجاد اختلال شناختی است برای همین توانستیم سفارت آمریکا را در ایران ببندیم ولی سفارت انگلیس به محض این که بسته شد باز توسط رییسجمهور بازشد. مسئله نفوذ از اینجا شروع میشود.
-اگر بخواهیم رسانه ها را به دو دسته سوشال مدیا و مس مدیا تقسیم کنیم ، راهکارها و راهبردهای مسئولین در این دو حوزه پیرامون جنگ شناختی برای آینده چیست؟درحوزه رسانههای جمعی و فضای مجازی برای این که در آینده در این تلهها نیافتیم راهکارو راهبردهای آینده ما چیست؟راهبردهای لازم جهت مقابله با این حوادث و رخدادهای اجتماعی که بتوانیم نسبت به این جنگ شناختی مصون بمانیم؟
ما نمیتوانیم از این جنگ شناختی و ترکیبی در برویم اما سه مسئله را برای مقدمه برای راهکار باید بگویم.
- هرجنگی ابتدا به ساکن باید یک جبهه ای درمقام دفاع و حمله شکل بگیرد و تعریف جبهه تجمیع یگان های نامتقارن براساس هدفی مشترک و اقدام های واحد و عملیات دقیق است و باید جبهه را بتوانیم در قدم اول تعریف کنیم.
- اشراف و تسلط بر سه رکن فرایند برنامه ریزی و افراد در دشمن جز اصول است و اگر این سه در جنگ نباشد چیزی به نام اشراف جهت طراحی ندارید.
- قدرت مفاهمه کردن با مردم.جبهه ای که در درونش اشراف عملیاتی وجود دارد با عقبه مفاهمه با مردم تشکیل یگان قدرمند غیرقابل شکست را ….یعنی آسیب میبیند و مجروح میشود اما به هیچ وجه شکست نمیخورد زیرا مسلط بر میدان است و چیزی که اهمیت دارد این است که به گونه ای تجهیز باشید که امکان شکست آن به حداقل و صفر برسد.
راهبرد
راهبرد فعلی دوشاخه جدی دارد.
۱.تسویه وپایش مرمت و اصلاح ساختار رسانه ای فعلی دارد.
۲.تسلط بر روش و سازمان نامتقارن و نامتوازن در رسانه برای میدان است که مدل چرخشی ۳۶۰ درجه ای بین میدان و رسانه است.
باید فرایند را به سمت مفاهمه مردم وآفندی علیه دشمن ببریم و به این نقطه که برسیم میتوانیم بگوییم برای طراحی عملیات از چه تکنیک و تاکتیک هایی استفاده کنیم و آنجا مباحث مفصل و مجزا میشود. نکته اول این است که این راهبرد باید تبدیل به یک مجموعهای تحت عنوان کنترل فرماندهی در حوزه رسانه بشود.در موضوع مهسا امینی فراجا تنها ماند در همه جای دنیا نیروی امنیتی تعارف ندارد ولی در این ماجرا بچههای انقلابی هم دفاع نکردند و دلیل آن هم فشار پرحجمی بود که آنها گذاشتند.بنابراین در حوزه تاکتیک ما مفهومی تحت عنوان بصیرت داریم که خیلی مفهومی پیچیده ای است. یک رسانه و سیاستمدار که بصیرت ندارد دچاربی بصیرتی میشود که حق را میبیند قدرت انتخاب نکردن ناحق را نداشته باشید یعنی امام حسین علیه السلام را ظهر عاشورا ببینید ولی قدرت انتخاب نکردن عمر بن سعد را نداشته باشید و علت آن زر زور و تزویر است و در نقطه مقابل بصیرت یعنی حق را ببینیم و قدرت انتخاب کردن حق را هم داشته باشیم. وقتی این جبهه دارای بصیرت شد متوجه میشود که فرایند بی بی سی در ماجرای های مختلف چقدر عمیق و حساب شده است. پس ما در یک جنگ ۱۰۰ درصد نامتوازن و نامتقارن به جای استفاده از حمله آفندی در لاک پدافندی رفتیم و در پدافندی هم اگر یک قدم عقب بنشینید دشمن ده قدم جلو میآید.ناجا چه کار کرد که مستحق این ظلمی بود که در داخل بهش شد؟مردم از خواص و نخبگان ماجلوتر هستند که روز یکشنبه به میدان انقلاب میآیند و از ناجا تشکر میکنند در صورتی که رسانه های ما ناجا را میکوبند.پس بصیرت مردم از رسانه ها بیشتر است. شبکه های اجتماعی و ارتباطی در داخل اگر براساس این مکانیزم طراحی بشوند شما همیشه قله پیک آفندی دارید اتفاقی که در زمان جنگ رخ داد. قله پیک آفندی انقلاب این بود که بچه ۲۴ ساله را فرمانده تحویل میدان میداد که نمونه های آن شهید باقری و باکری است و پس شناخت سرمایه در این جبهه خودش یک راهبرد است.