در ابتدای بحث، مایل هستم تا نظر شما را در مورد ژنرال سلیمانی و ابعاد شخصیتی ایشان بدانم.
خصوصیات شخصی حاج قاسم با اکثر فرماندهان امپریالیستی که به هر نحو برای تسخیر و سرکوب مردم فرستاده میشوند -که آنها را نمیشناسند و اهمیت چندانی نیز نمیدهند- کاملاً در تضاد است. سردار سلیمانی، همواره جنبهای قاطع و کاریزماتیک از خود نشان میداد اما جنبهای نیز داشت که با فروتنی و گرمی نسبت به نیروهای تحت حمایت و کنترل او توأم بود. او مردی با اعتقادات معنوی و مذهبی بزرگ، فداکار و وفادار به رهبران خود بود؛ درواقع، فداکاری مردی را نمایش داد که تمام زندگیاش را تسلیم مأموریت خود کرده بود، هدفی که میدانست به خاطر آن، جانش را هم از دست خواهد داد.
همانگونه که میدانید، ایشان بهعنوان فرستاده رسمی دولت ایران، به عراق سفر کرده و شخص نخستوزیر عراق نیز میزبان ایشان بود؛ نظر شما در مورد ترور یک مقام رسمی بلندپایه در کشور ثالث، توسط آمریکا چیست؟ آیا این امر، نشاندهنده ریاکاری غرب و استاندارهای دوگانه آنها نیست؟
صحبت از ریاکاری و استانداردهای دوگانه غرب به دلایل متعدد، اتلاف وقت است؛ زیرا این ویژگیها، پایه و اساس فرهنگ امپراتوری معاصر هستند و درواقع، پروژهای متکبرانه و استثنایی که هرگز با هنجارهای پسااستعماری دوران پس از جنگ جهانی دوم، بهویژه حاکمیت ملی و خودمختاری مردمی مطابقت ندارند.
شکی نیست که قتل مخفیانه سلیمانی، المهندس و همرزمانشان، اقدامی رذیلانه و بزدلانه بود. این امر، یک اقدام تروریستی رسواکننده و شرورانه بود. حاج قاسم بهعنوان فرمانده منطقهای نیروهای مقابله با تروریسم، به بغداد دعوت شد، همان هدفی که نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه، برای خود مدعی بودند، درحالیکه تمام جهان، میدانستند که واشنگتن، در حال انجام یک بازی دوگانه است. بااینحال، تضاد شخصیتی میان میراث منطقهای سلیمانی و آن اقدام تروریستی خائنانه، تفاوت میان اشغالگری آمریکا در منطقه و افسانه آن دو شهید بزرگ را بهوضوح نشان میدهد. پس این امر،
جناحهای ضدآمریکایی در عراق را گرد هم آورد تا به اتفاق آراء، خواستار خروج نیروهای آمریکایی شوند و به درخواستهای گسترده برای اخراج حضور ایالاتمتحده از کل منطقه منجر شد. امروزه، تصاویر سلیمانی و مهندس در جادههای سراسر عراق، ظاهر میشود و محل قتل آنها در فرودگاه بینالمللی بغداد به نام ابو مهدی المهندس، تغییر نام یافته است.
علیرغم اذعان ملتهای منطقه و حتی شخصیتهای امنیتی-نظامی جهان، به تأثیر سردار سلیمانی در مبارزه با تروریسم، چرا آمریکاییها، دست به ترور ایشان زدند؟
تصمیم به قتل سردار سلیمانی، از یک منطق مافیایی پیروی میکند؛ رهبر را بکشید، زیرا در این صورت، میتوانید سر رقبای خود را از تن جدا کنید؛ اما نه ایران و نه مقاومت منطقهای، خانوادههای مافیایی رقیب نبودند. درحالیکه هم سلیمانی و هم ابو مهدی المهندس، تقریباً بهصورت جهانی بهعنوان رهبران نابودی داعش (دولت اسلامی عراق و شام) شناخته شدند، اما آمریکاییها، هرگز دغدغه مقابله با داعش را نداشتند. همانطور که میدانیم، داعش توسط آمریکا از طریق سعودیها (سپس با کمک اردوغان، اسرائیلیها و برخی دیگر از کشورها) ایجاد شد که هدف آن، شعلهور کردن اختلافات فرقهای و درنتیجه، تفرقه میان مردم عراق و -در ادامه- سوریه بود. از سال ۲۰۰۵ به بعد، انگیزه اصلی ساخت نسخه اولیه داعش/ القاعده، جدا کردن رژیم تازه و در حال ظهور عراق از تهران بود؛ اما سلیمانی و مهندس، دقیقاً نماینده پیوندهای برادرانه میان عراق و ایران بودند و ارتش آمریکا را بهعنوان قهرمانان مبارزه با تروریسم آواره کردند. درهرصورت،
این جنایت نتیجه معکوس داشت و افسانهای ایجاد کرد؛ درواقع، این امر به گرد هم آمدن همه جناحهای فلسطینی و ایجاد حس بسیار قویتر از مقاومت منطقهای کمک کرد.
به نظر شما ژنرال سلیمانی، چه نقشی در ارتقای امنیت بینالمللی داشتند؟
سلیمانی نقش مهمی در شکست توطئه آمریکا برای استفاده از تروریسم تودهای در سلسله جنگهای نیابتی، به انقیاد درآوردن کل منطقه و ایجاد «خاورمیانه جدید»، به رهبری استعمارگران اسرائیلی و رژیم سعودی ایفا کرد. او فقط از ایران دفاع نکرد؛ او بهعنوان رهبر نیروی قدس، به تسلیح تمام جناحهای مقاومت فلسطین کمک کرد و همچنین، با مقاومت در لبنان، همکاری نزدیک داشت، به ارتش عربی سوریه کمک کرد تا جنگهای نیابتی در غرب و شرق سوریه را شکست دهد و از نزدیک با نیروهای حشد الشعبی در عراق همکاری داشت. او در نوامبر ۲۰۱۷، توانست به رهبر خود، سید علی خامنه ای گزارش دهد که مقاومت منطقهای داعش را در تمام شهرها و شهرهای بزرگ منطقه، شکست داده است. علاوه بر این، آن پیروزی منطقهای در رسواسازی و بیاعتبار کردن جنگهای کثیف متعددی که واشنگتن، تحت لوای «قدرت هوشمند» به راه انداخته بود، اهمیت به سزایی داشت. باوجوداین، خود کشورهای مشارکتکننده (در ایجاد داعش) بهویژه ترکیه و چندین کشور اروپایی، همچنان با تروریسمی که خود برای استفاده علیه عراق و سوریه ساختند، مواجه هستند.
آیا ویژگی خاص یا خاطرهای در مورد ژنرال سلیمانی -که برای جنابعالی جذاب بوده باشد- دارید؟
من در اکتبر ۲۰۱۷، زمانی که «ارتش عربی سوریه» داعش را از آن شهر بیرون میراند و از طریق المیادین، به سمت ابو کمال در پایین رود حرکت میکرد، یکی از چندین ناظر خارجی در دیرالزور (شهری در شرق سوریه) بودم و بعداً فهمیدم که سلیمانی، نقش زیادی در این تصمیم داشت تا گذرگاه مرزی رودخانه میان سوریه و عراق را ایمن کند. این، یک حرکت بسیار مهم استراتژیک بود که گذرگاه نزدیک ابو کمال را در دست نیروهای مقاومت منطقهای قرارداد. این پایگاه از آن زمان تاکنون، موردحمله ایالاتمتحده و متحدانش قرارگرفته، درحالیکه ارتش ایالاتمتحده، امنیت اکثر گذرگاههای مرزی دیگر میان سوریه و عراق را تأمین کرده است. البته همه اینها، بخشی از طرح «تفرقه بینداز و حکومت کن» ایالاتمتحده بود. من، هرگز نتوانستم سردار سلیمانی را در دیرالزور ببینم. روزی که ما رسیدیم، همکار سوری ایشان (ژنرال افسانهای)، عصام زهرالدین در جزیره ساکر کشته شدند. بااینحال، با یک ژنرال ارشد سوری دیگر در آن شهر صحبت کردم، وی خاطرنشان کرد که داعش در صحرای شرقی سوریه برخی از مواضع اخیر «ارتش عربی سوریه» را شناسایی کرده که نشان میدهد، آنها به اطلاعات ماهوارهای دسترسی دارند. به او گفتم: «آیا احساس میکنی که با یک فرمانده ایالاتمتحده میجنگی؟» او پاسخ داد: «صد درصد»؛ این، همان چیزی است که سلیمانی از شام تا افغانستان، با آن روبرو شد.