پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۱۹۷۹) را میتوان سرآغاز تحولات مهمی در عرصه بین الملل دانست. این انقلاب، به عنوان حرکتی فراملی با داشتن مبانی، اهداف و آرمانهای جهانی، گستره خود را فراتر از مرزهای سرزمینی ایران تعریف نموده و مدعی ایجاد نظمی نوین در عرصه تعاملات بین المللی است.
از پیامدهای مهم انقلاب اسلامی میتوان به افزایش روحیه خودباوری و آزادیخواهی ملل مختلف بالاخص مسلمانان جهان اسلام و منطقه غرب آسیا اشاره نمود که منجر به ایجاد موج جدیدی از بیداری اسلامی در این مناطق شده است. در واقع، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روند ایجاد جنبشهای نوین اسلامی و شکلگیری گروههای مختلف مقاومت که الهام گرفته از این حرکت عظیم الهی- مردمی بوده به لحاظ کمی و کیفی رشد قابل توجهی داشته است، به گونهای که در حال حاضر میتوان از آن به عنوان یک محور و جبهه مهم در عرصه منطقهای و بین المللی یاد کرد.
در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی، ایرانی که زمانی، استراتژیکترین متحد آمریکا در منطقه غرب آسیا بود به عنوان اصلیترین چالش این کشور در این منطقه تبدیل شد و رفته رفته جبهه بندیهای جدیدی در این منطقه راهبردی آغاز شد. از یک سو؛ شاهد شکلگیری جبههای تحت عنوان “محور مقاومت اسلامی” به رهبری جمهوری اسلامی ایران به همراه ترکیبی از کشورها، جنبشها و گروههای مختلف مقاومت اسلامی هستیم و از سوی دیگر جبههای غربی، عبری- عربی در مقابل آن قرار گرفته است که از آمریکا و کشورهای غربی تا رژیم صهیونیستی و برخی حکام کشورهای مرتجع عربی همچون عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و … را شامل میشود.
با توجه به نقش محوری ج.ا.ایران در این جبهه، طی دهههای اخیر توفیقات مهمی بالاخص در حوزههای سیاسی، نظامی و امنیتی نصیب این محور و در راس آن ج.ا.ایران شده است اما علی رغم این موفقیتها، باید اذعان نمود که ج.ا.ایران در برخی حوزهها موفقیت شایسته و متناسب با ماهیت و اهداف انقلاب اسلامی کسب ننموده است که یکی از این موارد حوزه “دیپلماسی عمومی” است. هدف اصلی دیپلماسی عمومی تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی سایر کشورها میباشد و با توجه به نقش و جایگاه محوری مردم در انقلاب اسلامی و مورد مخاطب قرار گرفتن آرمانهای این انقلاب توسط ملیتهای مختلف، این توقع وجود داشت که ج.ا.ایران که برآمده از یک انقلاب فرهنگی و مردم محور است تلاش بیشتری در جهت اقناع و انتقال اصول و آرمانهای خود به افکار عمومی جوامع دیگر بالاخص جوامع اسلامی نماید، اما در حال حاضر و حتی در خلال اتفاقات جنگ اخیر غزه شاهد این واقعیت هستیم که بخش دیپلماسی عمومی کشورمان دارای قوام و اثرگذاری لازم نبوده و حتی به نظر میرسد از الگو و مدل خاصی نیز برخوردار نمیباشد که نتیجه این مسئله، در جایگاه نه چندان مطلوب ج.ا.ایران و سیاستهای آن در میان افکار عمومی کشورهای مختلف بالاخص کشورهای اسلامی و منطقه به وضوح مشخص است.
در واقع ج.ا.ایران با وجود بهرهمندی از یک ایدئولوژی مستحکم و در عین حال پویا، و همچنین نقشآفرینی محوری در حوادث منطقهای که یاریگر ملتها و دولتهای مختلف در مقابل سیاستهای استکباری و استعماری دولتهای بزرگ فرامنطقهای و همپیمانان منطقهای آنان بوده است ولی با این حال، جایگاه شایستهای در میان افکار عمومی این ملتها ندارد که افکارسنجیها و نظرسنجیهای مختلف نمایانگر این مسئله میباشد.
لذا با توجه به نقش مهم و غیرقابل انکار دیپلماسی عمومی در پیشبرد اهداف و سیاستهای کشور در عرصه بینالمللی و لزوم اقناع و همراهسازی واقعی ملتهای مختلف بالاخص مسلمان با این سیاستهای برآمده از اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی، ضروری است مدل مطلوبی در خصوص دیپلماسی عمومی ج.ا.ایران در قبال کشورهای اسلامی و در وهله نخست کشورهای عضو محور مقاومت طراحی گردد، تا با اصلاح رویه گذشته، شاهد اتفاقات بهتری در این خصوص باشیم. البته نباید این نکته را نیز فراموش کرد که الگوی مقاومت معرفی شده از سوی ج.ا.ایران و در رأس آن شهید سلیمانی (بالاخص بعد از موج بیداری اسلامی سال ۲۰۱۰ و تحولات پس از آن) یک الگوی مقاومت مردم پایه بوده است و همین مسئله نیز اهمیت توجه به دیپلماسی عمومی و تحت تأثیر دادن افکار عمومی کشورهای هدف بالاخص در جبهه مقاومت اسلامی را بیش از پیش نمایان میسازد.