ذهنیت آمریکایی پیرامون انتخابات ایران (بررسی افکار عمومی، اندیشکده‌ها و رسانه‌های آمریکایی)

در جریان انتخابات جمهوری اسلامی ایران در 8 تیر 1403، برخی از رسانه‌ها و اندیشکده‌های آمریکایی به بررسی وضعیت انتخابات پرداختند. اما فعالیت این رسانه‌ها همانند انتخابات سال‌های دیگر پررنگ نبود. از طرفی وضعیت ذهنیت آمریکایی‌ها در رابطه با نقش ایران در منطقه و جهان نیز دچار تغییراتی شده است. در همین راستا نشستی با موضوع «ذهنیت آمریکایی پیرامون انتخابات ایران؛ بررسی افکار عمومی، اندیشکده‌ها و رسانه‌های آمریکایی» با حضور محمدمهدی عباسی کارشناس مسائل آمریکا و دکتر مجتبی صمدی؛ پژوهشگر فرهنگ و رسانه در روز دوشنبه 4 تیر ۱۴۰۳ در پژوهشکده تمدنی شهید صدر (ره) برگزار شد.

دکتر مجتبی صمدی:

نوع نگاه و رویکرد جامعه و رسانه آمریکایی نسبت به انتخابات۸تیر ایران چگونه است؟

آقای محمدمهدی عباسی:

به‌طور کلی در فضای رسانه‌ها در آمریکا،‌ به دلیل اینکه انتخابات ایران غیرقابل پیش‌بینی و ناگهانی بود، ‌پرونده‌های مفصلی در این رابطه شکل نگرفت. اما گزارش‌هایی از برخی رسانه‌ها وجود داشت. به‌طور کلی اظهار نظرات دو دسته بود؛ دسته اول سیاستمدارانی بود که تلاش داشتند از اصلاحات نگاهی مثبت ایجاد کنند و احتمال ایجاد تحول را بررسی کردند. به‌عنوان مثال انتخاب آقای پزشکیان را عامل باز شدن درهای ایران به‌روی سرمایه‌های خارجی معرفی کردند یا وی را عامل تغییر دهنده بازی[۱] خواندند و امید به مذاکرات را محتمل دانستند. روند کلی مطالب منتشر شده توسط شورای آتلانتیک و برخی رسانه‌های دیگر این است که احتمال ایجاد تغییرات وجود دارد.

دسته دوم نقطه مقابل این رسانه‌ها هستند و تلاش کردند این روایت را مطرح سازند که انتخابات ایران مهندسی شده است و ایران تلاش دارد خود را تثبیت کند. به‌عنوان مثال fdd در این زمینه گزارش‌هایی را صورت داد و این مسئله را القا کردند که مشارکت در انتخابات کم خواهد بود و تلاش کردند این مسئله را ثابت کنند که تغییر و تحول خاصی رخ نخواهد داد و از تعبیر کنترل رژیم استفاده کردند. حواشی انتخابات نیز برای آن‌ها مهم بود و روزنامه‌هایی نظیر لوموند فرانسه، تجمعات و شعارها را مورد توجه قرار داده و بحث تحریم‌ها در مناظرات ایران را نیز دنبال کردند. همچنین از بحث پوششی بودن برخی از نامزدها نیز استفاده کردند. در شبکه cnn از وابستگی نامزدها به رهبر انقلاب بحث شده بود و اینکه شورای نگهبان تلاش کرده است که تندروهای اصولگرا[۲] را جایگزین شهید رئیسی کند. به‌طور کلی روایت اکثر رسانه‌ها در مورد زمینه نامزدها بود و اینکه آیا تغییری با آقای پزشکیان ایجاد می‌شود یا خیر.

به‌طور کلی در رابطه با برآیند عمومی از گذشته تاکنون، ساختار سیاسی ایران در نظر سه‌چهارم آمریکایی‌ها منفی است و ذهنیت آنها نسبت به ایران منفی می‌باشد؛ اما این ذهنیت و دید منفی کمتر شده است و اکنون ایران را بزرگترین تهدید نمی‌بینند. اما همچنان ساختار سیاسی ایران در ذهن مردم آمریکا منفی است. آن را الیگارشی و اقتدارگرا می‌دانند و حتی بسیاری از آنها این مسئله را نمی‌دانند که در ایران انتخابات وجود دارد.

دکترصمدی:

در روندی که در رابطه با نوع نگاه آمریکایی‌ها نسبت به ایران وجود دارد، تغییر و تحولاتی ایجاد شده است و این امر در نظرسنجی‌های گالوپ و پیو مشخص است. در سال۲۰۰۷ ایران رتبه اول تهدید جامعه آمریکا قلمداد می‌شد و از چیزی حدود ۲۴٪ در سال ۲۰۰۷، به رتبه‌های کمتر در سال‌های ۲۰۱۴ الی ۲۰۱۹ تنزل یافت.

در سال ۲۰۱۹ حدود ۶٪ از جامعه آمریکا و در سال ۲۰۲۳، حدود ۲ الی ۳٪ ایران را تهدید می‌دانند؛ اما همچنان در یک نظرسنجی اخیر، باتوجه به تحولات دولت بایدن در رابطه با ایران، مسئله قدرت‌گیری و اثرگذاری و هسته‌ای ایران برجسته شده است. در یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۴، موضوع محدود کردن قدرت و توان هسته‌ای ایران قابل تأمل است و اولویت این رسانه‌ها و نظرسنجی‌ها است. ۳۷٪ از مردم آمریکا معتقدند که این قدرت باید محدود شود. در کنار اولویت‌های دیگری نظیر تغییرات آب و هوایی و مسائل دیگر، طی تغییر و تحولات پس از طوفان الاقصی و جنایات رژیم صهیونیستی و اقدامات ایران در تقابل با آن، نگرش نسل جوان آمریکایی نسبت به ایران تاحدودی متفاوت شده است. تفاوت و شکاف بیش از ۴۰٪ در دو گروه سنی آمریکا دیده می‌شود. تغییرات نسلی نوع نگرش جدیدی در آمریکا ایجاد کرده است که فرصت‌های جدیدی را برای ما ایجاد می‌کنند. در یک نظرسنجی در سال۲۰۲۴ افراد میانسال(۴۰تا۶۵)سال نگرشی۶۰ درصدی مخالف ایران و قدرت آن را دارند اما نسل جوان کمتر از۲۰٪ نسبت به ایران احساس تهدید می‌کنند. لذا تغییرات نسلی در روند نوع نگاه آن‌ها به ایران تحولاتی ایجاد کرده است. در وضعیت ناگهانی انتخابات ایران، همانند سال‌های گذشته تغییر و تحولات عمیق و جهت‌گیری‌های زیادی نسبت به انتخابات ایران وجود ندارد. رسانه‌هایی که به موضوع تحولات ایران پرداخته‌اند در اولویت فکری و اندیشه آمریکا قرار نگرفته‌اند. اخیرا شورای آتلانتیک مطلبی منتشر کرده است و رویکرد آقای عباسی را مطرح ساخت و جریان اصلاحات را اینگونه تفسیر کرد که در سیاست خارجه ایران تغییر خاصی ایجاد نخواهد کرد.

آنها یک فضای سرخوردگی در ایران را تشریح کردند؛ همچنین آمریکا در رابطه با ایجاد تنش در جامعه ایران در زمان شهید رئیسی نیز برنامه‌هایی داشته است. امروزه تلاش می‌کنند تا مشارکت ایران را کمرنگ جلوه دهند. آن‌ها می‌گویند ۷۳٪ از افراد ایران مناظرات را دنبال نمی‌کنند در حالیکه این نقطه نظر اشتباه می‌باشد و آمارهای رسمی خلاف آن‌را ثابت کرده‌اند. اکنون تحلیل شما نسبت به این مسئله چیست؟

آقای عباسی:

نسبت به سال۱۳۹۶ رسانه‌ها پوشش جدی نسبت به انتخابات ایران نداشتند که اولین علت آن، بحث غیرقابل پیش‌بینی بودن و ناگهانی شدن انتخابات ایران است. لذا پرونده خاصی در اینباره شکل نگرفت و صرفاً برخی افراد که ایران را به‌صورت فردی بررسی می‌کنند، به رصد کردن پرداختند. دومین علت آن است که اپوزیسیون‌های ایران به دلیل سیاه‌نمایی‌هایی که انجام دادند، باعث شدند که مسئله ایران در آمریکا فاقد اهمیت باشد. در سال‌هایی که بحث هسته‌ای ایران داغ بود، با تلاش‌های اپوزیسیون‌ها، این مسئله جا افتاد که در ایران صرفاً تندروها سیاست خارجی را پیش می‌برند و با انتخابات هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود. در cnn، فاکس نیوز و… اپوزیسیون‌های جمهوری اسلامی دعوت می‌شوند و این رسانه‌های اصلی به این شکل عمل می‌کنند. در رسانه‌های اجتماعی هشتک مهسا امینی نشر یافته و لذا رسانه‌های جریان اصلی و هم رسانه‌های اجتماعی، جامعه ایران را سیاه‌نمایی کرده‌اند. شاید در بهترین حالت ۱۰٪ جامعه آمریکا، بحث‌های ایران را دنبال می‌کنند. این در حالی است که چند روز اخیر انتخابات هند را بیشتر پوشش دادند. در میان نسل جوان آمریکایی، هرچند پس از اغتشاشات اخیر در ایران نوعی نگاه منفی شکل گرفت، اما بعد از ماجرای طوفان الاقصی و حمله ایران به اسرائیل در وعده صادق، نظر آنان نسبت به ایران دچار تغییر مثبت شد. بحث رهبری در ایران برای رسانه‌ها و اندیشکده‌های آمریکایی اهمیت زیادی دارد، بسیار از این رسانه‌ها معتقد بودند که گزینه بعدی برای رهبری ایران احتمالا شهید رئیسی باشد که با شهید شدن ایشان، رهبری ایران در آینده برای آنها در حاله‌ای از ابهام قرار گرفت و اطلاعات غلطی را در این زمینه انتشار دادند. آمریکایی‌ها معتقدند که صرفا رهبری در ایران توانایی تعیین سیاست خارجه را دارد و نقش ریاست جمهوری در این امر کمتر است.

دکتر صمدی:

آیا اینکه نام ایران در افکار عمومی آمریکا کمتر مطرح می‌شود، برای ما می‌تواند فرصت باشد و یا اینکه برجسته شدن ایران و مسائل مربوط به آن در جامعه آمریکایی فرصت ساز است؟ امروزه اهمیت ایران از دستور کار سیاست خارجه و افکار عمومی آمریکا خارج شده است و حدود ۵۰ درصد از آمریکایی‌ها، چین را تهدید اصلی برای کشورشان قلمداد می‌کنند. آیا این مسئله برای ما تبدیل به فرصت شده است یا تهدیدزاست و در این زمینه چه کاری می‌توان انجام داد؟

آقای عباسی:

این نکته هم می‌تواند برای ما فرصت ایجاد کند و هم تهدید زا باشد. از این جهت فرصت است که پروژه امنیتی سازی ایران کاهش یافته است و نگاه تهدید آمیز کمتری به ایران دارند. اما از این منظر که تعاملات بین تمدنی ما از بین می‌رود و کمتر می‌توانیم بر روی نسل جدید آمریکایی تاثیر گذار باشیم، می‌تواند تهدید باشد. به عنوان مثال در بحث نامه اخیر رهبر انقلاب خطاب به جوانان آمریکایی، آیا می‌توان گفت که نسل جدید آمریکایی وزن خاصی برای این نامه قائل هستند یا خیر. با کمرنگ شدن نام ایران در جامعه آمریکایی، وزن اینگونه نامه‌ها در این جامعه کاهش یافته است. امروزه مسائل غرب آسیا در اسناد امنیت ملی آمریکا از جایگاه اولویت اول تنزل یافته و چین به اولویت اول آنان تبدیل شده است و این مسئله از بعد سیاسی نیز برای ما فرصت‌هایی ایجاد کرده است.

دکتر صمدی:

سوال دیگر این است که سیاست‌های اتخاذی توسط دولت‌های مختلف ما تا چه اندازه در تغییر روند افکار عمومی آمریکا در رابطه با ایران تاثیر گذار بوده‌اند؟ به عنوان مثال آیا اتخاذ سیاست مذاکره با غرب باعث شد که از دغدغه بودن برای آمریکایی‌ها کاهش یابیم یا اینکه درگیری‌های اخیر جدی ایران با آمریکا و اسرائیل به افزایش ضریب و اثرگذاری ایران در افکار عمومی جامعه آمریکا انجامید؟

آقای عباسی:

در زمان انجام مذاکرات هسته‌ای با غرب در سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، بحث برجام در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی خیلی داغ بود و به نوعی مسئله ایران در آن روز‌ها در این جامعه پررنگ‌تر بود و حتی زمان خروج ترامپ از برجام نیز اخبار مربوط به ایران را گرم کرد و وزن ایران را در آمریکا افزایش داد. آن روزها روایت ترامپ و جمهوری خواهان این بود که جمهوری اسلامی ایران بزرگترین حامی تروریسم است. تا قبل از شهادت حاج قاسم این مسئله بارها و به کرات توسط آنان مطرح می‌شد و رسانه‌های آمریکایی نیز این بحث را پوشش می‌دادند. لذا در آن دوران این تصویر از ایران به عنوان تهدیدی علیه منافع آمریکا که حامی تروریسم است، بسیار در جامعه آمریکا نقش داشت؛ اما پس از شهادت حاج قاسم این تصویر کمرنگ شد، برجام از دستور کار خارج شد و مدت‌ها بعد نیز وزن ایران در افکارسنجی و نظرسنجی‌های آمریکایی‌ها کاهش یافت.

دکتر صمدی:

نگاهی واقعی نسبت به بحث افول آمریکا در جامعه ما و افکار عمومی دنیا وجود ندارد. این درحالی است که مسئله افول در روند تغییرات افکار عمومی آمریکایی‌ها نیز مشهود شده است؛ به این صورت که امروزه چین را بزرگترین تهدید خود تلقی می‌کنند‌. امروزه جامعه آمریکا رشد اقتصادی شگرف چین و دیگر پیشرفت‌ها و سبقت گرفتن‌های آن از آمریکا را تهدید جدی علیه خود می‌داند و لذا شرق آسیا برای آمریکا مهم می‌شود. در شرایطی که مباحث پساحقیقت در جامعه جهانی به وجود آمده است، یک فضایی ایجاد شده است که حقیقت توسط رسانه‌های جریان اصلی پوشیده می‌شود و به همین جهت مردم روی به رسانه‌های دیگر آورده‌اند و دیگر به رسانه‌های اصلی توجه ندارند. به عبارتی اعتماد به رسانه‌های اصلی از بین رفته است. همچنین پوشش بحث انتخابات ایران نیز در اولویت این رسانه‌ها نیست و مردم بیشتر تحت تاثیر رسانه‌های اجتماعی هستند. دوگانه رسانه‌های اصلی و رسانه‌های اجتماعی سبب شده است تا مردم دیگر به رسانه‌های اصلی وابسته نباشند. به همین جهت رسانه‌های اصلی نیز همانند گذشته (در سال ۸۸) به بحث انتخابات ایران توجه ویژه ندارند. در این وضعیت این سوال پیش می‌آید که راهبردهای پیش روی ما چه خواهند بود.

اگر خیلی درگیر نشویم و راه خودمان را برویم بهتر است یا اینکه خود را درگیر مسائل بین الملل نماییم؟ بحث هسته‌ای را دوباره برجسته کنیم یا اینکه اقدامات خود را به سطح منطقه محدود کنیم؟

آقای عباسی:

در میدان و عرصه دیپلماسی، اقدامات نظامی می‌تواند تبعات گسترده جهانی برایمان داشته باشد. افکار جهانی پس ماجرای ۷ اکتبر، از تصویر منفی نسبت به ایران تبدیل به تصویر مثبت شد و ایران را تنها کشور حامی فلسطین قلمداد می‌کنند و اعراب را در این زمینه ریاکار می‌دانند؛ چراکه در پشت پرده با اسرائیل روابط خود را حفظ کرده‌اند. بنابراین میدان بسیار مهم است و در افکار عمومی جهان تاثیر مثبت دارد. لذا بحث غزه برای ما فرصت بوده است و در فضای جهانی دیدگاه‌های خوبی دریافت کرده‌ایم و تا حدودی از فرصت‌های موجود بهره بردیم اما در رابطه با محو کردن داعش توسط خودمان از فرصت‌ها و ظرفیت‌های آن بهره نبردیم. اگر در طول زمان رسانه‌های ما بهتر عمل می‌کردند، مردم آمریکا و جهان به درک بهتری از ایران می‌رسیدند. در این راستا می‌بایست نظام توزیع رسانه‌ای بهتری داشته باشیم تا وضعیت دموکراسی ایران برای آنها بهتر تبیین شود. اگر آمریکا کشور جمهوری اسلامی ایران را یک الیگارشی قلمداد می‌کند، ما نیز باید آمریکا را الیگارشی هوشمند [۳]بنامیم. اگر آنان عقیده دارند که مجلس ایران در جامعه محبوبیت ندارد ما نیز باید این سوال را مطرح کنیم که آیا کنگره در آمریکا میان مردم از چنین محبوبیتی برخوردار است؟ بنابراین باید درکنار تبیین خودمان در جهان، این چنین حرکات تقابلی را نیز پیش ببریم. نمونه دیگر اتفاقاتی است که برای برنی سندرز در جریان انتخابات رقم خورد و وی را از نامزد شدن برای ریاست جمهوری کنار گذاشتند؛ این اقدام باید در چارچوب دیکتاتوری دوحزبی آمریکا مطرح شود. احزاب آمریکایی صرفا به دونامزد رای می‌دهند و مناظرات فقط برای بایدن و ترامپ برگزار می‌شود و حتی شخصی مانند کندی که نماینده حزب مستقل است نیز در آن نقشی ندارد. در مراحل بعدی انتخابات حتی دموکراسی آنان محدود‌تر هم می‌شود و زمانی که الکترال‌ها به یک نامزد خاص رای می‌دهند، ممکن است نامزدی که ببشترین رای را درمیان مردم دارد انتخاب نشود. لذا در آمریکا نوعی اسمارت الیگارشی جریان دارد و به همین جهت نمی‌توانند به دموکراسی ایران نقدی وارد سازند. در کنار این مسئله، حدود یک‌سوم زنان آمریکایی در زندان‌ها هستند و در این زمینه آمریکا رتبه اول را درجهان دارد، از جنبه بین المللی نیز ناقض حقوق بشرند و این برای جهان ثابت شده است.

دکتر صمدی:

علی‌رغم کاهش درجه ایران در جامعه آمریکایی به عنوان تهدیدکننده منافع آمریکا، در نظرسنجی‌های پیو ایران همچنان کشور مطلوبی به حساب نمی‌آید. در سال ۲۰۲۴ حدود ۷۶درصد تصویر نامطلوب از ایران وجود دارد و تنها ۱۴ درصد آن را مطلوب می‌دانند. در کشورهای دیگر نیز تصویر مطلوبی نداریم. بنابراین در زمان حال که تا حدودی از وضعیت تهدید برای آمریکا و غرب خارج شده‌ایم، زمان آن است که نوع نگاه مثبت از ایران را در خارج از مرزها تقویت کنیم. طبق تحقیقات به عمل آمده افرادی که در کشورهای دیگر با ایرانیان مقیم در آنجا ارتباط داشته‌اند، نگرششان در رابطه با ایران تغییر اساسی کرده و مثبت شده است. همچنین توریست‌هایی که به کشور ما سفر می‌کنند، پس از مدتی نظرشان درمورد ایران تغییر می‌یابد و ترس و واهمه آنان ازبین می‌رود. زمانی که در جوامع مختلف نظیر جامعه ایالات متحده، نگاهی مثبت نسبت به ایران وجود داشته باشد، دست حکومت آمریکا برای انجام اقدامات تهاجمی علیه ایران بسته خواهد شد، چراکه افکار عمومی آن را دنبال نمی‌کند. لذا این مسئله اهمیت فراوانی دارد تا در فضای فرهنگی بهتر عمل کرده و اقدامات مثبتی را شکل دهیم.

آقای ابوترابی:

طبق رصدهای صورت گرفته در این ایام، اندیشکده‌های مختلف در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری ایران مطلب خاصی را منتشر نساخته‌اند و بیشتر بر روی مسئله رهبری در ایران اظهاراتی داشته‌اند. این سکوت اندیشکده‌های آمریکایی قابل تامل اسست. این درحالی است که پس از شهادت آیت الله رئیسی، با جزئیات فراوان به بررسی آن پرداخته و وضعیت آینده رهبری در ایران را مورد بررسی قرار داده و صلاحیت برخی افراد احتمالی را برای جایگزین رهبری مورد کنکاش قرار دادند. نگاه آنان این است که جایگاه ریاست جمهوری در ایران نقشی اساسی در رویکرد کلی سیاست‌خارجه ندارد. البته ممکن است در روزهای آخر مانده به انتخابات، بر روی مسئله دو قطبی سازی اطلاح طلب/ اصولگرا متمرکز شوند تا مخاطبین داخل کشورمان را تغذیه کرده و در ایجاد فضای دوقطبی داخلی اقداماتی را صورت دهند.

آقای عباسی:

بحث رهبری برای آنان خیلی پررنگ است و این باور در ذهن آنان شکل گرفته است که اگر قرار است تغییری اساسی در سیاست خارجی ایران شکل بگیرد، باید در بالاترین سطح حاکمیتی ایران ایجاد شود. بنابراین ریاست جمهوری نمی‌تواند در ایران سرنوشت سیاست خارجی را رقم بزند و از نظر آنها رهبری باید تغییر کند تا تحولاتی در رویکرد ایران ایجاد شود. با این وجود همانطور که اشاره شد، هرچقدر به انتخابات نزدیک شویم، فضای دوقطبی را تشدید می‌سازند و بر شعارهای اختلاف افکن تمرکز می‌کنند.


[۱] Political Game-Changers

[۲] The hard-liners

[۳] smart oligarchy