نویسندگان:
افسانه رشاد[۱]؛ معصومه رشاد[۲]
چکیده
مفهوم افول آمریکا اولین بار از سوی نظریهپردازانی همانند امانوئل والرشتاین مطرح گردید. والرشتاین نظریه سیکلهای قدرت را مطرح نموده و بر اساس چنین رویکردی، نشانههایی از افول و کاهش قدرت نسبی آمریکا را موردتوجه قرار داد. محور اصلی تفکر والرشتاین را کاهش قدرت آمریکا در برابری دلار و طلا تشکیل میدهد. در سالهای بعد از جنگ سرد، موقعیت آمریکا در سیاست و اقتصاد جهانی کاهش بیشتری پیدا کرد. آمریکا در قرن بیست و یکم درگیر جنگهای بیپایانی در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن و بسیاری از حوزههای جغرافیایی گردید. خروج غافلگیرکننده بایدن از افغانستان نشان داد که آمریکا برای جنگ و صلح فاقد شکلبندیهای کنش تاکتیکی و راهبردی بوده است. تمامی حوادث یاد شده نشان میدهد که قابلیت ایالات متحده به گونه تدریجی کاهش پیدا کرده و زمینه ظهور موجهای جدیدی از بحران و ستیزش در فضای منطقهای را اجتنابناپذیر ساخته است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه عواملی در افول مرحلهای ایالات متحده تأثیرگذار بودهاند؟ فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که یکجانبهگرایی و درگیریهای پایانناپذیر ایالاتمتحده در مناطق بحرانی در زمره عواملی است که منجر به افزایش هزینههای راهبردی آمریکا و افول مرحلهای آن کشور گردیده است. مرشایمر به این موضوع اشاره داشت که نقش آمریکا در بحرانهای منطقهای پایانناپذیر منجر به افزایش هزینههای راهبردی این کشور شده است. در تبیین مقاله از رهیافت نئورئالیسم ساختاری استفاده شده و در تنظیم مقاله نیز از روش تحلیل دادهها و تحلیل محتوا استفاده گردیده است.
کلیدواژهها: افول آمریکا، یکجانبهگرایی، درگیریهای کمشدت، بحرانهای منطقهای
لینک دانلود مقاله:
https://asr.ihu.ac.ir/article_206941.html
[۱] نویسنده مسئول: دکتری روابط بینالملل و پژوهشگر مطالعات راهبردی، استراتژیک خاورمیانه ایران
[۲] دکتری روابط بینالملل و استادیار، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران