دکتر سیدمهدی سیدمحسنی باغسنگانی
پژوهشگر پژوهشکده شهید صدر (ره)
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/123654-1024x635.jpg)
با توجه به اینکه تهیه نسخه اولیه نظریه افول آمریکا از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی بر عهده دکتر باغسنگانی بود ایشان در ابتدا توضیحاتی اجمالی در مورد کار انجام شده دادند که در ادامه به آن میپردازیم:
در زیر به یک گونه بندی از مفهوم افول آمریکا اشاره کردیم که ادبیات افول بعد از جنگ جهانی دوم تغییر پیدا کرده و در ادبیات پژوهش نشان داده شد که افول آمریکا بلحاظ ادبیات دارای تکثر است.
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/254789-1024x347.png)
سوال اینجاست که اصولاً افول آمریکا از منظر اجتماعی و انقلاب اسلامی و ایران چگونه صورت بندی میشود؟
بلحاظ روشی از روش گرندد تئوری و نرم افزار maxqda استفاده شد که به عنوان خروجی به ما یک نظریه بدهد. ما سعی کردیم نظریه افول را از مبانی خودمان بگیریم و خیلی وقتها نیازمند این هستیم که در خود مفاهیم هم تصرف کنیم و تمام مساله این بود که نظریه مبتنی بر مبانی اسلامی و انقلابی خودمان استفاده و طراحی شود.
به نظر می رسد مسئله افول را نه از منظر اقتصادی و یا سیاسی، بلکه باید از مبانی اصیل انقلاب اسلامی شروع کرد و تلاش کرد که با تکیه به مفاهیم دینی و انقلابی ابتدا تفسیر و صورت بندی متفاوت و متناسب با این مبانی ارائه شود و در سایه این فهم از افول، برنامه ریزی ها و سیاستگذاری ها صورت گیرد.
در حوزه سیاستگذاری، صورت بندی مساله مهم ترین مرحله است. برای مثال در سال ۹۹ و همزمان با شهادت حاج قاسم بحث اخراج نظامی آمریکا مطرح بود و الآن که در سال ۱۴۰۱ باهم حرف میزنیم شاهد فرار سربازان آمریکا از افغانستان هستیم، لذا میشود دیدگاه های آن زمان را به چالش کشید که در هدفگذاری و سیاستگذاری اخراج آمریکا را به عنوان محور اصلی داشتند و افول آمریکا در منطقه را از این منظر پیگیری می کردند.
بدون شک یکی از مهمترین کاربردهای نظریه استخراج شده در این تحقیق، کاربرد آن در حوزه سیاستگذاری افول آمریکاست. از آنجا که مسئله افول آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران، صرفاً یک مسئله نظری یا پدیده خارجی طبیعی نیست و مبارزه با استکبار از مبانی نظری و حقوق اساسی کشور است، این موضوع از حالت نظری صرف خارج شده و دستور کار سیاستگذاری های مختلف خواهد بود. از این جهت مدل پیشنهادی در این تحقیق در فرآیند سیاستگذاری از دو جهت نقد سیاستهای موجود و پیشنهاد سیاستهای جدید مورد استفاده خواهد بود.
در سوالات پژوهش نیز به چیستی و چرایی افول بسنده کردیم.
سئوال اصلی: صورتبندی افول آمریکا از منظر رهبر معظم انقلاب چگونه است؟
سؤالات فرعی:
۱٫ مفهوم و معنای افول آمریکا از دیدگاه رهبر معظم انقلاب چیست؟ (چیستی)
۲٫ مبانی و ضرورت افول آمریکا از دیدگاه رهبر معظم انقلاب چیست؟ (چرایی)
۳٫ افول آمریکا از دیدگاه رهبر معظم انقلاب چگونه خواهد بود؟ (چگونگی)
۴٫ در هر كدام از چهار سطح داخل ايران، منطقه، بين الملل و آمریکا افول چگونه صورت بندي ميشود؟
ویژگیهای اندیشه مقام معظم رهبری در تبیین افول آمریکا
- اصالت بخشیدن به ابعاد معنوی
- تفسیر ابعاد مادی، در سایه بعد انسانی و متعالی پدیدهها
- توجه به اعتقاد و باور درونی و قلبی انسانها
- تکیه هر نظام سیاسی و اجتماعی به باور انسانها به آن نظام
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/1236589-1024x504.png)
در دیدگاه حضرت آقا دیدگاه انسانی و معنوی و باور مدار میتواند به نظریه افول تبدیل شود. مبتی بر مطالب سایت khamenei.ir شروع به کدگذاری کردیم و با کمک نرم افزار maxqda حدود ۵۰۰ کد اولیه استخراج شد و سپس در سه مرحله باز، محوری و گزینشی در هم ادغام شد تا به یک نظریه برسد و این مطالب به صورت برگزیده برای تبدیل به نظریه آمده است و همان چیزی است که سرنوشت رژیم ها را تعیین میکند که رژیمی که اعتبارش در چشم مردم خودش بشکند سرنوشتش مثل رژیم شوروی میشود . منظومه ای که حضرت آقا تبیین میکنند از جنس باور و اعتقاد است و درباره آمریکا حضرت آقا به غیر از مردم آمریکا با مردم کل جهان هم سخن میگوید. یعنی افول زمانی اتفاق می افتد که فروپاشی نسبت به حقانیت سیاسی و آرمانهای سیاسی و ارزشهای نظام آمریکا رخ دهد.
نمونه بیانات رهبر معظم انقلاب
“آمریکا جز زور، هیچ منطقی ندارد؛ جز خونریزی، هیچ راهی برای پیشبرد خود ندارد. این، اعتبار آمریکا را بیش از آنچه که تاکنون شکسته است، در چشم ملتها و در چشم ملت خودش خواهد شکست؛ این همان چیزی است که سرنوشت رژیم ها را معین میکند. آن رژیمی، آن نظامی که اعتبارش در چشم مردم خودش بشکند، سرنوشتش معلوم است؛ مثل رژیم شوروی سابق، اتفاقاً از صاحبنظران غربی همین چند روز قبل گفتند که امروز وضع آمریکا و غرب شبیه وضع شوروی سابق در سالهای اواخر دههی ۸۰ میلادی است که منجر به سقوط شد. یعنی وقتی یک رژیمی، یک نظامی از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، دیگر امیدی به بقای این رژیم نیست.” ۱۴/۱۱/۱۳۹۰
“آنوقت ترور واضحِ با اعلام قبلیِ شخصیت های فلسطینی را که سلاّخ ها و جنایتکارهای صهیونیست انجام میدهند، تأیید میکنند؛ خجالت هم نمیکشند و شرم هم نمیکنند! خود همین دلیل بر این است که اینها رو به زوالند و نمیفهمند. برای یک نظام و یک رژیم سیاسی، ضعف حقیقی و افول قدرت وقتی شروع میشود که این رژیم و این نظام، استدلال سیاسی و قانعکنندهی برای کار خود، و حقانیت سیاسی خود را از دست بدهد. وقتی رژیمی حقانیت سیاسیاش از دست رفت و استدلال او برای موجودیت و کارهای خودش از دست او خارج شد، آن وقت قدرت معنوی خود را از دست داده است و سقوط او شروع شده است؛ و لو در ظاهر چیزی فهمیده نشود و خود او نفهمد.” ۱۱/۰۲/۱۳۸۳
حضرت آقا در باب افول، اندیشهها و سنتهای اسلامی را تفسیر میکنند. ایشان با زبانها و در ابعاد مختلف این مسئله را مطرح میکنند و در همه ابعاد اجتماعی، قدرت نرم، اقتصادی و … به صورت خاص به آن اشاره میکنند.
ابعاد افول
در نگاه مقام معظم رهبری پدیده افول آمریکا در کنار تزلزل بعد عقیدتی، ابعاد مختلف و متعدد نیز پیدا میکند که در این تحقیق دیدگاههای معظم له در ابعاد زیر بررسی و تبیین شد:
- بعد نظامی
- بعد اقتصادی
- بعد اجتماعی
- بعد سیاسی
- بعد شعارها و ارزشهای اجتماعی
- بعد قدرت نرم
- افول آمریکا در میدان مواجهه با ملت ایران
این تصویر مبتنی بر دیدگاه حضرت آقا است که دال مرکزی آن از بین رفتن باورهای مردم و ارزش های نطام سیاسی آمریکاست و ابعاد دیگری هم دارد که حضرت آقا به آن میپردازند که در نهایت منجر به فروپاشی آمریکا میشود.
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/بسشیبثیب.png)
این بخش از افول آمریکا که اشاره شد اصولاً باورهایی به همراه دارد که آقا به بهانه های مختلف از جمله مذاکرات به آن اشاره کردند و متذکر شدند که اگر شما آمریکا را آمریکای در حال افول بفهمید نوع ارتباط شما با آن خیلی فرق می کند.
بصیرتها و آثار فهم افول آمریکا
مقام معظم رهبری با طرح مسئله افول به صورتی که گفته شد، به دنبال تنظیم مجدد دستگاه محاسباتی معتقدان و مدیران جمهوری اسلامی هستند. در واقع وقتی نظام سیاسی آمریکا رژیمی رو به افول ارزیابی شود که سنت الهی بر زوال و نابودی آن است نوع برنامه ریزی و مواجهه کنشگران در قبال این نظام تغییر خواهد کرد: “قدرت استکباری آمریکا، قدرت فتنهانگیزی و خباثت رژیم صهیونیستی، از چهل سال پیش به این طرف بمراتب تنزّل کردهاند و پایین رفتهاند؛ ما این را در محاسبات خودمان باید لحاظ کنیم. اینکه در وضع سیاسی آمریکا یا در وضع اجتماعی و اقتصادی آمریکا چه اتّفاقاتی افتاده و دارد میافتد، باید در محاسبات ما وارد بشود. این را باز بعضی از خود آمریکاییها گفتهاند”
این که در موضوعات سیاسی و اجتماعی و … چه اتفاقی افتاده است باید در محاسبات ما وارد شود، فهم متفاوت از افول آمریکا دلالتهای مختلفی دارد .
همان طور که در سوالات اشاره شد ما با سه سوال چیستی، چرایی و چگونگی افول آمریکا مواجه هستیم. در بحث چرایی افول، حضرت آقا حجم عمدهای از مبانی توصیفی دارد که در پژوهش به تفصیل آمده است و نظامی از مفاهیم از مفهوم افول آمریکا پشتیانی میکند. ایشان مرتباً به مبانی دینی، عقیدتی و تاریخی این مسئله اشاره میکنند.
چرایی افول: مبانی و ضرورت افول آمریکا از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
- بدون شک فهم این تحلیل ریشه در مبانی فکری و دیدگاههای بنیادینی دارد که موجب شده تا مقام معظم رهبری به عنوان یک متفکر به چنین جمع بندی از ابعاد قضیه برسند. در بخش دوم این کتاب تلاش می شود تا این مبانی فکری و نظری استخراج و چگونگی تاثیر آنها در اندیشه افول تبیین شود. در مجموع بیانات ایشان چندین محور اساسی استخراج شد که هر محور بخشی از دلایل و ضرورتهای افول آمریکا را تبیین می کند.
- مبانی عقلی مبارزه با آمریکا
- مبانی دینی و مصادیق قرآنی
- تجربه تاریخی رابطه ایران و آمریکا
- مفهوم آمریکا
- مفهوم استعمار
- مفهوم نظام سلطه
- مفهوم استکبار
در این شماتیک صورتبندی مفهومی چرایی افول آمریکا تبیین شده و به صورت لایه بندی شده در مدل قرار گرفته است:
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/ییضثقضصثقی.png)
در نهایت، در تصویر زیر نظریه نهایی افول آمریکا از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی که با استاندارد روش گرندد تئوری استخراج شده است قابل مشاهده میباشد:
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/یشیشیییشسیشس.png)
با این نظریه پایه، از یک طرف میتوان سیاستگذاریهای موجود را نقد کرد، مثلاً در بحث نظامی میتوان شرایط فعلی افغانستان را مورد بررسی قرار بدهیم. ما چهار لایه از افول آمریکا را در سطوح ایران، منطقه، بین الملل و داخل خود آمریکا تعریف کردیم که میتوان آنها را با راهبرد روشنگری مورد نقد و بررسی قرار داد. از سوی دیگر در سیاستگذاری های آتی در حوزههای داخلی، منطقه ای و بین المللی میتواند راهنمایی سیاستگذاران باشد. به عنوان مثال در برنامه هفتم توسعه که در این روزها در دست تدوین است میتوان در سطوح مختلف جهتگیری برنامه هفتم را تغییر داد.
فهرستی از سفارشات آقا برای مدیران هم طراحی شد. در میان بیانات رهبر انقلاب تدابیر و پیشنهاداتی (اعم از راهبرد یا برنامه) وجود داشت که پس از استخراج ابتدا مقوله بندی شد و سپس به کمک گروه کانونی اولویت بندی شد.
بحث تشکیل قرارگاه مرکزی افول آمریکا، تربیت رهبران منطقه با هدف تربیت مجاهد و ائتلاف کشورهای تحریم شده به صورت خاص مورد بررسی قرار گرفت.
به عقیده حضرت آقا به موازات تحریم یک جریان تحریف هم هست؛ تحریف حقایق، واژگون نشان دادن واقعیّات؛ چه واقعیّات کشور ما، چه واقعیّات مرتبط با کشور ما. آقا تاکید دارند که آمریکا واقعیت را تحریف میکند و ما باید به سمت بی اثر کردن چنین کاری حرکت کنیم. پس راه اندازی روز جهانی برائت و نفرت از دولت آمریکا میتواند بسیار موثر باشد.
فهرست راهبردها و برنامه های اولویت گذاری شده:
دکتر مجتبی باباخانی
پژوهشگر هسته مکتب امام خمینی (ره) مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/365897-1024x683.jpg)
در خصوص مباحث مطرح شده توسط جناب دکتر باغسنگانی نکاتی را در دو سطح عرض میکنم: یکی در مورد بحث ارایه شده و سپس پیشنهاداتی را برای کمک به ارتقاء پژوهش ارائه می دهم.
در خصوص خود متن اشکالات ویرایشی وجود دارد که مهمترین آن به هم ریختگی کلی متن است. مخاطب متن احساس نمی کند که این متن از انسجام برخوردار است که علت بخشی از آن محتوایی و بخشی نیز ظاهری است.
در باب نکات محتوایی اگر نکاتی رعایت شود کار ارتقاء مییابد. دسته بندی های صورت گرفته که از نظم مناسبی برخوردار نیست و عدم سنخیت عناوین و هم عرض نبودن و همپوشانی نداشتن مشاهده می شود و اینها باعث می شود دسته بندی دقیقی در ذهن مخاطب شکل نگیرد. برای مثال در ابعاد افول آمریکا بخش های نظامی، اقتصادی و … در کنارش شعارها و ارزش های اجتماعی آمده است که این دسته بندی خیلی منطقی نیست و یا در بعد فرهنگی در متن اشارهای به آن نشده است در حالی که در خود شکل اشاره شده است. لذا یک اشکال جدی این است که احساس میشود در بخشهای مختلف دسته بندی مناسبی صورت نگرفته است.
در خصوص دسته بندی، بر فرض هم که اگر این دسته بندی را بپذیریم ابعاد خیلی کلی است و ذیل هرکدام از آنها بیشتر مجموعه ای از مثالها آمده است و لازم است محور هرکدام مشخص شود. برای مثال اگر شما بپذیرید که از منظر رهبری در بعد اجتماعی، خانواده سلول بنیادی جامعه است، در بعد اجتماعی باید محور بحث باشد. یا در بعد سیاسی مثالهای زیادی می توان آورد. مثلاً در ذیل بعد سیاسی، میتوان به این مسئله که حکومت در دست مردم نیست و در اختیار سرمایه داری است اشاره کرد. وقتی از منظر رهبری بررسی میکنیم باید بگوییم وقتی از نظر سیاسی جامعه به سمت فروپاشی میرود که این اتفاق برایش رخ بدهد و به نظرم در بعد سیاسی همان نقش آفرینی مردم است و این دسته بندی کلی خیلی فایده ندارد و باید ابعاد مورد تفسیر و بررسی قرار بگیرد و حداقل باید محور کار مشخص شود.
نکته بعدی این است که احساس میشود مباحث مهمی جامانده است و مباحث مهمی که میتوانست محور قرار بگیرد محور قرار نگرفته است. برای مثال نقشه دشمن برای نفوذ در جامعه ما یکی از سوالات اصلی بود که مفهوم استعمار نو در ادبیات رهبری نیز وجود دارد لذا شما باید این بحث را بشناسید و برایش راهبرد طراحی کنید. ایشان به عنوان واژه کلی از استعمار استفاده کرده اند در حالیکه باید ادبیات رهبری در این حوزه را ببینند و از آن استفاده کنند چون شما می خواهید به سیاستگذاری و طرح اقدام برسید که در منطقه باید چکار کنید، پس باید بدانید در حال حاضر نقشه آمریکا در منطقه جدید است یا قدیمی یا فرا نو، که هرکدام دارای سیاست مجزا است. اگر شما فرا نو را بپذیرید احتمالا اخراج آمریکا از منطقه خیلی برایتان موضوع مهمی نمیشود و آن زمان جریانهای از داخل خود ملت و جریانهای دیگری مهم میشود.
پیشنهاد میشود از مبانی اسلامی و اعتقادی که اشاراتی شده است در بنیان نظریه استفاده شود. نظریهای که در انتها بر اساس روش نظریه داده بنیاد (گرندد تئوری) به آن اشاره شده است نکاتش خیلی کلی است و فایده چندانی ندارد، باید به بهرههایی که برده میشود اشاره شود که بتوان بر اساس آن به تجویزهایی رسید. در حالی که در پایان این نظریه راهکاری به ما داده نمی شود و فقط به راهبرد کلی روشنگری میرسد.
برای ارتقای متن چیزی باید مبانی نظری و چارچوب فکری رهبری مبنا قرار گیرد. مثلاً ادبیات شیطان بزرگ میتواند گل این کار باشد که در متن نیز مورد اشاره قرار گرفته است و میتوان با شناختن آن، برایش برنامه ریزی نیز کرد که این مسئله به هیچ عنوان شعار نیست و میتواند به عنوان مبنای تحلیل مورد استفاده قرار بگیرد و اتفاقاً خیلی از راهکارها در این ادبیات معنا پیدا میکند.
اما به نظر میرسد رهبری بیش از این که روی آمریکا و افول آن مانور بدهد بر روی جبهه خودی مانور میدهد و لازم است بیشتر روی جبهه خودی کار کنیم. البته این به این معنی نیست که روی جبهه افول و تضعیف آمریکا کاری نکنیم. حرف رهبری این است که اوضاع به سود ماست ولی به توان رسانهای و جهاد تبیین نیاز داریم برای این که ملت باور کنند و در لحظه آخر تردید نکنند، پس هدف اصلی افزایش فهم مردم و جبهه داخلی است. لازم است دشمن شناسی و عدم اعتماد به دشمن صورت بگیرد تا خیلی از اتفاقات به خودی خود رخ دهد.
ما شاهد این واقعیت هستیم که بعد از کلی بد عهدی و ۱۵ سال دنبال مذاکرات بودن، هنوز وقتی که از مردم نظرسنجی میشود بسیاری از مردم تمایل به ادامه مذاکرات دارند و هنوز خوشبینی وجود دارد و جامعه با این همه تجربه هنوز درس نگرفته است، فلذا باید از صرف توجه به افول آمریکا به جبهه خودی نیز توجه جدی شود.
اما راهبردهای مطرح شده برای روشنگری را کامل نمیدانم هرچند میتواند ورود خوبی باشد و میتوان ادبیات آن را کامل کرده و همه ابعادش را بررسی نمود. در اینجا لازم است محور اصلی کار، افول آمریکا در جبهه خودی قرار باشد.
بر اساس ادبیات رهبری این تصور وجود دارد که اگر آمریکا چیزی دارد همهاش از قدرت رسانهای آن است، در واقع آمریکا از خیلی جهات دیگر آمریکا سابق نیست و اگر بتوانیم این مسئله تبیین کنیم اعتماد به نفس عمومی بالا میرود و امکان رسیدن به نتیجه افزایش مییابد که خود این مسئله، باعث افزایش انگیزه و انرژی میشود. باید ذهنیت اشتباه جبهه داخل را تغییر دهیم.
دکتر علی سروش
عضو هیئت علمی مرکز مطالعات آمریکا
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/3658997-1024x683.jpg)
در باب این نظریه، بنظر شما آیا روشنگری راهبرد اصلی است؟ برای تقویت آن چه کاری میتوان انجام داد؟ بحث شیطان بزرگ آیا فقط در مورد چیستی به کار می آید یا در خود نظریه نیز تاثیر جدی دارد؟ جبهه خودی که فرمودید چه تغییری در کلیت نظریه افول ایجاد میکند ؟ در کل اگر شما خودتان بخواهید این پژوهش را بازطراحی کنید چه کار میکنید؟
دکتر مجتبی باباخانی: در روشنگری میتوان به ابعاد مختلف پرداخت و این که روشنگری چیست؟ و قرار است محور روشنگری چه چیزی باشد؟ یا قرار است این روشنگری در جبهه خودی باشد یا جبهه دشمن؟ و اینکه روشنگری در چه بعدی است و آیا به رفتارسازی میرسد یا نه؟ در مسیر و پایان انجام پژوهش مشخص میشود. این روشنگری حتماً مبتنی بر بیانات رهبری نیست و احتمالاً مبتنی بر یک سری تغییرات است که در سطح اجتماعی میخواهد در ذهن مردم به وجود بیاید و کم کم این بحث “بینشی” با یک فضاسازی به بحث “گرایشی” تبدیل شود و با تولیداتی به بحث “کنشی” تبدیل شود. بنابراین میتوان از این اصول استفاده کرد که محور اصلی روشنگری بر چه چیزی استوار است و این که در بحث روشنگری چه اتفاق بینشی باید رخ دهد. در بحث گرایش چه چیزهایی در گرایش جامعه موثر است که خیلی از افراد جامعه علیرغم برخی موضوعات که به صورت بینشی قبول دارند ولی در گرایش عامل به آن نیستند.
شیطان بزرگ دال مرکزی است که میتواند محور کار قرار بگیرد و اگر این را بپذیرید در تعریف و تحلیل پژوهش مؤثر خواهد بود و آن زمان دیگر باید ادبیات شیطان شناسی را بررسی کنید و طبیعی است که از دل صحبتهای رهبری تمام این بحث قابلیت استخراج ندارد. باید شیطان شناسی و این که شیطان چیست، از چه روشهایی استفاده می کند و راهکارهای مقابله با آن محور بحث قرار بگیرد. مثلاً در بحث فردی به ذکر و از یاد نبردن شیطان اشاره میشود، یعنی همانی که رهبری می فرمایند که ملت نباید آمریکا را به عنوان دشمن از یاد ببرد.
دکتر محسن جوهری
پژوهشگر هسته مکتب امام خمینی (ره) مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/2365478-1024x683.jpg)
بنده نیز از دو منظر به موضوع میپردازم. ایشان در این پژوهش از روش گرندد تئوری استفاده کردند که از بعضی جهات روش خوبی است و از بعضی جهات کاستی هایی دارد. روش گرندد تئوری در مواردی تجویز میشود که شما دانش ذهنی پراکنده دارید و میخواهید آن را به نظریه تبدیل کنید. البته باید در نظر داشت نظریه ای که از روش نظریه داده بنیاد استخراج میشود خردتر است و مباحث کلان کمتر با این روش استخراج میشود. اصلی ترین کاستی که در روش گرندد تئوری وجود دارد عدم وجود ارتباط میان روابط بین گفتمانی است. اگر رهبر انقلاب وارد ادبیات افول آمریکا می شوند در واقع تقابل با مجموعهای از گفتمان هاست و در واقع رهبر انقلاب میخواهند در مقابل قدرت آمریکا این ادبیات را تئوریزه کنند. به نظر می سد در مورد شرایط این پژوهش روش تحلیل گفتمان ظرفیتهای بیشتری را ایجاد میکند، زیرا روش تحلیل گفتمان مبتنی بر زبان شناسی است. در نشانه شناسی علاوه بر روابط همنشینی باید روابط جانشینی را درنظر بگیرید. در تقابل با آن امری که روی آن کار میکنید چه چیزی وجود دارد، از این منظر، معنای یک پدیده در تقابل ها بهتر نمایش داده می شود و از رفتارهایی که پیرامونشان وجود دارد درک می شود. معنای افول آمریکا را زمانی می فهمیم که وارد یک تقابل با گفتمان مدعی قوت آمریکا شویم که رهبری به این ادبیات آشنا هستند.
در روش تحلیل داده بنیاد پیش فرضی که وجود دارد این است که این روش، واقعیت اجتماعی را امری جاری و غیر ایستا می بیند به همین دلیل مدل نهایی که با فلش استفاده کردند یک فرآیند در حال شدن است و پشت سر هم جلو میرود.
مدل پایانی که ارائه شده است مدلی خنثی است اما باز هم به کار چارچوبی می دهد. در مدل پایانی چارچوب بحث از دل اندیشههای رهبری استخراج نشده است. اگر شما از این بگذرید و با آن رویکرد، منطق بحث را از دل خود متن ایجاد میکنید و حتی منطق مدلسازی را از خود زمینهای که دادهها در آن هستند استخراج می کنید. حیف شد که مدل نهایی را خود دکتر باغسنگانی بنا نکردند. بهتر بود ایشان خود مدلی که مبتنی بر نظر رهبر انقلاب است را کشف می کردند. در گرندد تئوری در بهترین حالت شما نظریه استخراج میکنید و اگر حتی تمام کارها را هم بکنید در نهایت تنها یک نظریه ایجاد کردید. رهبران انقلاب اسلامی که واجد نظام فکری هستند یک کلان نظریه دارند که میتوان نام آن را نظام فکری گذاشت. نظریه ارزش و اعتبار خودش را از سنخیت با نظام فکری میگیرد. در حالی که نظریه داده بنیاد کمتر این ظرفیت را در خودش دارد. ما معتقد به به روش تحلیل منظومهای رهبران انقلاب هستیم.
ایشان در بحث پارادایمی به درستی به سنن الهی اشاره کردند. رهبر انقلاب اخیراً در جلسهای به موضوع سنن الهی پراختند. ما باید کمک کنیم که بحث سنن الهی توسعه پیدا کند. با رجوع به بحث تفسیری رهبر انقلاب دیدم که ادبیات قرآنی ایشان خیلی گسترده شده است. بحث سنن الهی در بیانات رهبری قرآن بنیاد است و در مورد کلیت اندیشه ایشان هم میشود این را گفت. با مرور تفاسیری از سورههای قرآن به سه نکته میرسیم. رهبر انقلاب اعتقاد دارند که آفرینش جهان هستی بیهوده نبوده و کاملاً هدفمند است و در حال حرکت به سمت غایت خودش است و در این میان انسان یک ویژگی خاص دارد و آن هم ویژگی اراده است. انسان ممکن است بر خلاف این مسیر حرکت کند و این جاست که هدایت برای انسان مطرح می شود و انسانی که در این مسیر حرکت می کند دارای امتیاز ویژهای است و آن قواعدی که وجود دارد در مسیر تکامل اوست.
ویژگیهای سنن الهی عبارتند از: ۱٫ همسویی با جریان حق ۲٫ ثبات ۳٫ فراگیری ۴٫ مبنا قرار گرفتن برای تشریع
رهبر انقلاب از افول آمریکا صحبت میکنند و این قاعده در هر زمانی فراگیر است. در تمام عالم اگر مستکبری بخواهد حقی را نابود کند محکوم به افول است.
شناخت سنن الهی نتایج دارد که از جمله آن می توان به این موارد اشاره کرد: ۱٫ هدایت الهی: رهبری در تفسیر سوره بقره به این موضوع اشاره میکنند که گویی ملائکه انسان را استهزاء میکنند که این سنتها در عالم وجود دارد و تو هم میتوانی به این سنتها را بفهمی اما نمیفهمی و خودت را از یک هدایت بزرگ محروم میکنی. پس اگر انسان سنن الهی را کشف کند از هدایت الهی برخوردار میشود. پس ایشان امکان تحلیل و تدبیر درست جوامع را آگاهی آن نسبت به سنن الهی میداند.
در پروژه فکری رهبری دانش جامعه شناسی یعنی علمی که متفکل فهم، تحلیل و تدبیر سیاست گذاری جامعه است با تکیه بر سنن الهی بنا شده است یعنی جامعه را می فهمد و بر اساس سنن الهی تدبیر می کند. به همین دلیل رهبری بر اساس سنن الهی چیزهایی می گویند که درست از آب در می آید زیرا مدل جامعه شناسی ایشان مبتنی بر سنن الهی است. ۲٫ بحث دیگر موفقیت انسان برای رسیدن به نقطه کمال است. در این جا به چند نمونه از تفاسیری که رهبری بر اساس سنن الهی انجام دادند اشاره میکنم. تقریباً ابر سنتی که در اندیشه رهبری وجود دارد پیروزی نهایی حق بر باطل است، این مسیر فراز و فرود دارد و ممکن است در دورههایی شاهد پیروزیهای موقتی جبهه باطل باشیم. برای مثال ایشان فرمودند رژیم صهیونیستی نابود میشود که مستند بر آیات قرآن است.
۳٫ اثر بخشی تلاش و کوشش یکی دیگر از سنتهای الهی است که به دفعات زیاد از رهبری شنیده شده است و می فرمایند اگر برای کاری تلاش کنید ثمرهاش را می بینید.
۴٫ یکی دیگر از سنتهای الهی سنت آزمایش است. اگر درباره افول آمریکا حرف میزنیم یعنی اعتقاد داریم آمریکا یک اوجی داشته است پس ما میتوانیم این اوج را تا حدی با سنت آزمایش تحلیل کنیم.
۵٫ سنت بعدی سنت مجازات است که بسیار مهم است و ایشان با همین لفظ بارها از آن استفاده کرده اند. تصریح دارند که انسان مغرور خوار می شود. استکبار چیزی جز جامعه و حکمران سیاسی مغرور نیست. غرور فقط در مورد ادبیات شخص نیست و شامل حکومتها و جوامع هم می شود.
۶٫ سنت استدراج را ذیل سنت مجازات قرار میدهند و در آیهای از سوره بقره تاکید می کنند که این یک مجازات است. از منظر رهبری سنت استدراج به معنای این است که خداوند به تو توسعه میدهد که پیشرفت کنی و هر لحظه این توسعه به شما زمان میدهد که از خداوند دور شوید.
بنابراین باید سعی کنیم در این سنن الهی دلالت پژوهی کنیم و بررسی کنیم دلالتهای آنها در بحث افول آمریکا چیست؟
دکتر احمد شریعتمداری
پژوهشگر مرکز مطالعات آمریکا
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/1458799-1024x683.jpg)
در مقام توصیف با همان ادبیات دینی مد نظر رهبری میتوان آمریکا را شیطان بزرگ نامید و توجه به قواعد سنن الهی مواجهه خود را با آمریکا تنظیم کنیم و چنانچه این صورت بندی را داشته باشیم شاید بتوان گفت که استفاده از این سنن الهی حتما معنادار میشود. وقتی صحبت از سنن الهی میشود این سوال پیش میآید که حالا روی زمین و به صورت واقعی چه کاری باید انجام دهیم؟ زیرا سنن الهی خیلی زمانمند نیست. این که دشمن ذلیل میشود چه زمانی است؟ وقتی داریم از افول آمریکا صحبت میکنیم اگر آن را یک پروژه ببینیم که بخواهیم در این روند دخالتی داشته باشیم این سنن الهی قرار است کجا به ما کمک کند؟ باور به افول آمریکا با تکیه بر سنن الهی باید با روشنگری در جامعه ایجاد شود؟ زمان بندی سنن الهی را چگونه میبینید؟ و همچنین راهبرد و تجویز مربوط به آن چگونه است؟
دکتر مجتبی باباخانی: به نظر می رسد امکان زمانمند کردن پیش بینی یک رکن دیگر در اندیشه های رهبری دارد. ایشان یک زیرساخت از سنن الهی را به صورت کلان نظری میآورند که آمریکا رو به افول است یعنی باطل رو به افول است. رهبری به عنوان یک متفکر اسلامی یک نگاه قرآنی و نشانهای به حوادث و رویدادهای مختلف اجتماعی دارند. یعنی زمانی که ایشان از نحوه مواجهه ترامپ در انتخابات استفاده می کنند و این را نشانه میکنند که چگونه اینها (ترامپ- کلینتون) از مفاسد همدیگر خبر میدهد، این رفتار را به مثابه یک نشانه میبینند و انگار تکثری که در این نشانهها وجود دارد باعث میشود این موضوع را امری بسیار نزدیکتری تلقی کنند.
موضوع خانواده بسیار جدی است که رهبری هم به این موضوع تاکید دارند و میبینیم که راهپیمایی هایی برای حمایت از گروههای جنسی انجام می شود که با هدف فروپاشی خانواده است. وقتی شما چنین چیزی را میبینید به عنوان یک نشانه تلقی میکنید. در مقام تجویز بایدها و نبایدهای کلان را داریم.
دکتر علی سروش: ما با یک پیش فرضی سراغ موضوع افول آمریکا رفتیم و پیش فرض بحث افول آمریکا بوده است. چه بسا باید سؤال را به گونه دیگری مطرح کنیم و با صورت بندی دیگری سراغ این موضوع برویم. مثلاً تقابل ایران و آمریکا و یا مثلاً بحث ایران قوی با رویکرد تمدنی و انقلابی را دنبال کنیم و یا مدلهای دیگر. در کلان نظریه سؤال اصلی نسبت به نظام استکبار و آمریکا چه چیزی است؟
دکتر مجتبی باباخانی: ما باید این سوالات جزئی تر را در اندیشه های رهبری پیدا کنیم و آن وقت متناسب با ساختار کلی به این موضوع برسیم. نمیشود ایران را نماینده جبهه حق و آمریکا را نماینده جبهه باطل ندید و آن زمان اندیشه های رهبری را تحلیل کرد. این که چرا در باطل سراغ آمریکا رفتیم باید تبیین شود و خیلی چیزها را اگر در قالب کلان ببینیم معنادار می شود. وقتی میگوییم باطل و استکبار چه ویژگی هایی دارد؟ و آیا چون رابطه ما با آمریکا بد است آمریکا استکبار شده است؟ یا این که آمریکا یکسری ویژگی ایی دارد که انگلستان فرانسه ندارند. اگر آمریکا ابرقدرت باشد این اتفاق رخ میدهد یا این که آمریکا ویژگی هایی دارد. اگر صرف آمریکا را ببینیم اتفاق خاصی رخ نمیدهد ولی اگر آمریکا را در یک واحد کلان ببینیم که در جبهه باطل میخواهیم اتفاقی را رقم بزنیم که در این تقابلِ حق و باطل، حق را بالا بیاوریم و بدانیم که آمریکا در کجای آن جبهه باطل قرار میگیرد بر فرض که آمریکا باطل شد آیا جبهه باطل هم تضعیف شده است؟ و کارهایی دیگر هم باید انجام بدهیم. در تقابل با آمریکا چه یارگیری هایی میتوانیم انجام بدهیم و اشکالی که بعضی دوستان روابط بین المل دارند این است که خیلی فارغ از مبنا سراغ تحلیل میروند. ما باید در سیاست خارجی برای هر کدام از کشورهای عربستان، قطر، عراق، پاکستان و … و از آن طرف کشورهای اروپاییِ خنثی تر باید برای هرکدام از آنها، یک ادبیات اسلامی داشته باشیم.
دکتر محسن جوهری: ما در روش تحلیل منظومه ای در انتخاب مسئله قائل به این هستیم که الزاماً هر مسئله ای قابل طرح در حوزه اندیشه رهبر انقلاب نیست و ممکن است آن مسئله منتفی باشد. ممکن است بعضی سؤالات در ظرفیت رهبران انقلاب اسلامی نباشد مثلاَ رهبر انقلاب تصریح کردند که مباحث عرفان نظری را کار نکردند، لذا باید سؤالاتی باشد که امکان پرسش در اندیشه های رهبر انقلاب داشته باشد. نکته مهم این است که ما دست روی هر موضوعی که گذاشتیم روابط شبکه ای را فراموش نکنیم و سعی کنیم این روابط را تحلیل کنیم. ایده تمدن اسلامی گام جدیدی از تمدن سازی است و بار معنایی زیادی دارد. رهبر انقلاب در موضوع جنگ اوکراین فرمودند که خیلی کلان تر باید به این موضوع نگاه کرد. حال این جنگ چه نسبتی با افول و آن تمدنی که اشاره کردند دارد و تلاش ما باید ذیل این روابط شبکه ای باشد.
دکتر حسن محمدمیرزائی
مدیر مرکز مطالعات آمریکا
![](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/08/31589696-1024x683.jpg)
در بحث افول آمریکا، حضرت آقا علاوه بر بحث سنت های الهی و استکبارستیزی به صراحت به نشانه هایی که وجود دارد اشاره دارند. به نظر میرسد باید مقداری از فضای انتزاعی فاصله بگیریم. علاوه بر بحث سنتهای الهی و استکبارستیزی یک چیزی به اسم مشاهده واقعیت ها وجود دارد که رهبری از این سه موضوع استفاده میکنند که افول آمریکا امری قطعی است و در ابعاد مختلف هم اسم می برند . برای هرکدام از ابعاد سخت افزاری و نرم افزاری افول آمریکا موضوع را باز می کنند. در بعد اقتصادی مولفه های داخلی و خارجی را ذکر میکنند. به نظر میرسد این مولفه ها به صراحت در مبانی رهبری مشخص است و پیش فرضهای مربوط به سنت های الهی و استکبارستیزی کاملاً مشخص است که در مبانی ایشان وجود دارد ولی اگر می خواهیم این نظریه در جامعه علمی معرفی شود روی آن نشانه ها و واقعیت هایی که در کف جامعه وجود دارد باید خیلی تاکید شود، لذا لازم است علاوه بر سنتهای الهی و استکبارستیزی حتما وارد بحث نشانه ها شویم. در بحثهای اقتصادی به بدهیها و بر هم زدن نطام اقتصاد بین المللی، افزایش بیکاری و … اشاره میکنند و اگر یک اقتصاددان میخواست افول آمریکا را بررسی کند این موضوعات را در نظر میگرفت. ترس من در این است در بحث بررسی اندیشه های رهبری در حوزه افول آن قدر در موضوعات انتزاعی وارد شویم که فضا به حاشیه برود. نقدی که بنده به کار دکتر باغسنگانی دارم این است که با یک تحلیل محتوای کیفی خیلی راحت میشد به ابعاد بیشتری از این موضوع رسید. بحث سنت های الهی و استکبارستیزی کانون اندیشه های رهبری است ولی ایشان به مشاهدات عینی خیلی توجه دارند.