واکنشهای جهانی نسبت به تجمع طرفداران دونالد ترامپ
در سراسر جهان، شوک حمله به ساختمان کنگره آمریکا، سؤالی را که چهار سال تمام مانند آتش زیر خاکستر بود، میان موافقان و مخالفان دشمنان آمریکا شعلهور کرد.
بازتاب ادعای دفاع از دموکراسی و حاکمیت قانونی
آن اپلبوم در ۱ سپتامبر ۲۰۲۱، مطالبی با عنوان «ترامپ و طرفدارانش درباره دنیای پیرامون آمریکا، چه فکری میکنند؟ »، به چاپ رساند. در این مطلب اشاره شده است که مهمترین سلاح آمریکا در دنیای پیرامون خود، بازتاب ادعای دفاع از دموکراسی، آزادی، حقوق جهانی و دفاع از حاکمیت قانونی بود که دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود، با تحریک خشونت سیاسی-اجتماعی و با حمله طرفداران متعصبش به کنگره، نهتنها آن را بر باد داد بلکه همه دوستان آمریکا را رنجاند.
ضرورت تحلیل واقعبینانه از حمله به ساختمان کنگره
ملانکتون اسمیت در این مطلب با عنوان «خطرات واقعی ناشی از واقعه ساختمان کنگره: سرکوب سازی واقعیت و مخالفتها» که در دهم ژانویه ۲۰۲۱ در وبلاگ ایندیپندنت منتشر شده است بیان میکند که حتی اگر شک و تردیدهایی در مورد صحت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود داشته است، نباید با خشم و خشونت مطرح می¬شد یا جایی خراب میگشت. اسمیت معتقد است، اگرچه اعتراضات مسالمت¬آمیز بخشی از گفتمان¬های سیاسی است که باید وجود داشته باشد و برای همگان ارزشمند باشد؛ اما شلوغی¬های به وجود آمده در ساختمان کنگره را نباید تلاشی در راستای برقراری کودتا دانست و همگان باید مراقب باشند که در شرح اتفاقات آن روز مبالغه¬ نکنند. اسمیت ضمن بیان اینکه میلیون¬ها آمریکایی هنوز شک دارند که آیا جو بایدن بیهیچ تقلب و بهصورت عادلانه انتخاب شده است یا نه؟ راهکار خود را بدینصورت ارائه
میدهد که برای آنکه جلوی هرجومرجها را بگیریم، باید این اطمینان را به مردم بدهیم که رأی¬هایشان شمارش شده و نظام ایالاتمتحده در این مورد، همیشه با مردم خود روراست بوده است؛ بنابراین لازم است تا پژوهش و تحقیقی بهصورت کاملاً مستقل در این راستا صورت گیرد، بهگونهای که تمام قانونگذاران ایالت¬های رقیب را در برگیرد و به بررسی کامل تمام رویه¬ها و نتایج حاصل در اصلی¬ترین ایالات رقیب بپردازد تا بتوانند بدین شیوه تغییرات و اصلاحاتی کارآمد در انتخابات آینده به وجود آورند. بهکارگیری این شیوه، تنها راه برای از بین بردن تمام شک¬ها و تردیدها و بازگرداندن دوبار¬ه¬ حس اعتماد آمریکایی¬ها به سیستم انتخاباتی ایالاتمتحده است.
شکست آمریکا بر اساس وقایع تاریخی
السدیر رابرتز، مدیر و همچنین پژوهشگر سیاست عمومی، در این مطلب با عنوان «آنهایی که برای شکنندگی دموکراسی آمریکا متأسفاند، در مورد چه چیز در اشتباه هستند؟» که در ۳۰ ژانویه ۲۰۲۱ منتشر شده است راجع به شکست دموکراسی در آمریکا بحث کرده است. رابرتز معتقد است که آمریکا، یک اتحادیه شکننده است (نه صرفاً شکست دموکراسی) و وحدت ملی شکنندهای دارد، بهطوریکه بر اساس برخی نظرسنجیها، از هر ۴ آمریکایی، ۱ نفر جو بایدن را بهعنوان برنده قانونی انتخابات ۲۰۲۰ نمیشناسد. با این شرایط، مطمئناً به ایمان و باور به دموکراسی آمریکا، ضربه وارد شده است اما چهار عامل دیگر نیز وجود دارد که باید برای ارزیابی وضعیت واقعی کشور، در نظر گرفته شود؛ اول اینکه، شکنندگی چیز جدیدی نیست و همانطور که اخیراً بسیاری از ناظران هم اذعان کردهاند، توصیف ایالاتمتحده بهعنوان «قدیمیترین دموکراسی در جهان»، گمراهکننده است؛ دوم اینکه به همین ترتیب، مبارزه برای مهار خشونت سیاسی نیز، چیز جدیدی نیست؛ سوم اینکه، بیثباتی سیاسی نیز از ویژگیهای آشنای رکودهای اقتصادی (مانند دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰) بوده و درنهایت، بحث در مورد دموکراسی آمریکا، بیشازحد در خصوص سیاست در سطح ملی تثبیت شده است. درنتیجه، ایالاتمتحده مانند بسیاری از کشورهای دیگر، درگیر تلاشی بیپایان برای حفظ وحدت، مهار خشونت سیاسی و رعایت اصول دموکراتیک است.
حمله به ساختمان کنگره/ تهدیدی برای دموکراسی
دنیل بسنر و بن بورگیز؛ دنیل بسنر استاد دانشکده هنری ام جکسون مطالعات بینالملل در دانشگاه واشنگتن و بن بورگیز، استاد فلسفه و نویسنده کتاب «با آنها گفتگو کنید: منطق برای چپ»، در این مطلب با عنوان «ترامپ یک تهدید برای دمکراسی است اما نه بدین معنا که برنده میشود» که در شانزدهم ژانویه ۲۰۲۱ در مجله ژاکوبین منتشر شده است معتقد هستند توفان حمله به کنگره آمریکا که ظاهراً توسط انبوهی از نظریهپردازان توطئهگر و بیبندوبار از طبقات پست به پا شد، دور دیگری از بحث بیپایان فاشیستی بودن ترامپ و اقدام بهصورت کودتا را به راه انداخت. کسانی که معتقد بودند ترامپیسم شکلی از فاشیسم است، این طغیان را تهدیدی واقعی علیه نهادهای دمکراتیک ایالاتمتحده تلقی کردند. حتی اگر طرفداران توطئه پنهان در کنگره تصور میکردند که میتوانند دولت را سرنگون کنند و بقای قدرت ترامپ را تضمین نمایند، اقدام دیوانهواری را که شانس توفیق نداشت، نمیتوان کودتا نامید. در غیر این صورت، هر
رویداد عجیبوغریبی، از تلاش چارلز منسون برای تحریک جنگ نژادی که ایالاتمتحده را تغییر داد، گرفته تا بمبگذاریهای انجامشده توسط سازمانهای کوچک در دهه ۱۹۷۰ که خود را پیشتاز جنگ انقلابی علیه دولت میخواندند همه را میتوان «کودتا» حساب کرد. شوک برانگیزترین جنبه حمله به کنگره این بود که آشوبگران، توانستند وارد آن شوند. اگرچه هنوز هم دقیقاً نمیدانیم چه چیزی رخ داد و اگر به کمک تصویر خشم برانگیز پلیس کنگره قضاوت میکنیم که با شورشیان سلفی میگرفت، احتمال دارد که دستکم برخی عناصر پلیس کنگره، عمدتاً بیمیل به سختگیری در برابر کسانی بودند که بهطور غریزی آنها را رفیق تلقی میکردند. این، یک مشکل بزرگ است که چپها باید به آن بپردازند. دشوار است که تسلیم این وسوسه نشویم تا درباره آن شورش اغراق کنیم و آن را «کودتای» بالقوه موفقی بدانیم که توانست دمکراسی سرمایهداری را بر فاشیسم مسلط کند؛ اما این تصور درستی نیست و با وانمود کردن آن، آب به آسیاب دشمن میریزیم.
بررسی دلایل نقش دونالد ترامپ در حمله به ساختمان کنگره
هیئت تحریریه در این مطلب با عنوان «ترامپ در حمله به ساختمان کنگره مقصر است» که در شش ژوئن ۲۰۲۱ در روزنامه نیویورکتایمز منتشر شده است- معتقد هستند که خود شخص ترامپ، عامل حملات به کنگره بود و مردم را تحریک میکرد. وی ماهها جنگید تا نتایج آرای انتخابات در نوامبر را تغییر دهد. از طرفدارانش خواست تا در چنین روزی در واشینگتن جمع شوند و به سمت ساختمان کنگره راهپیمایی کنند. به آنها گفته بود که در انتخابات، تقلب صورت گرفته است. از آنها خواست تا بجنگند. به آنها وعده داده بود که شاید به آنها نیز ملحق شود، حتی زمانی که به ساختمان کنگره یورش میبرند، برای
ساعتها به آنها فرمان توقف نداد و بههیچوجه، زیر بار آتشبس نرفت، اعتراضات آنها را محکوم نکرد، حتی کوچکترین اقدامی در راستای دفاع از قانون اساسی آمریکا انجام نداد، درحالیکه سالها پیش سوگند خورده بود از قانون اساسی آمریکا، دفاع خواهد کرد؛ بنابراین، به دلیل این اشتباهات، ترامپ باید مسئولیت کارهای خود را بپذیرد و پاسخگو باشد (باید پیگیریهای کیفری و مراحل استیضاح نسبت به شخص وی صورت گیرد). همچنین، تمام طرفداران وی که به خیابانها یورش بردهاند و خشونتهایی مرتکب شدهاند، باید مجازات شوند.
نقش ترجیحات سیاسی بازیگران اصلی اقتصاد در سیاست
ادوارد استینفلد،[۱] استاد مطالعات چین، در این مطلب با عنوان «نظرات کارشناسان سیاست و اقتصاد در خصوص حمله به کاخ کنگره ایالاتمتحده[۲]» که در ۲ ژانویه ۲۰۲۱ در تارنمای مؤسسه واتسون[۳] منتشر شده است پیرامون تجزیه و تحلیل حمله به کنگره بر اساس رویکرد (دیدگاه) گروههای تولیدگر (نه دیدگاه گزینشگر) سخن گفته است. تمرکز در روش «دیدگاههای گزینشگر» بر حزبها و رأیدهندگان است ولی در روش «دیدگاه گروههای تولیدگر» دخالت ترجیحات سیاسی بازیگران اصلی اقتصاد در سیاست، بررسی میشود. بطور مثال انجمن ملی تولیدکنندگان، یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین گروههای تولیدگر در آمریکا، در اظهارنظری قابل توجه، وقایع دیروز در کنگره را «فتنه» خواند و بهوضوح بیان کرد که پرداختن به تئوریهای توطئه برای جمعآوری دلارهای تبلیغاتی، شریک بودن در این فتنه است. بر اساس ادعای روزنامۀ فایننشال تایمز، تعدادی از اعضای مجلس سنا که از آخرین تلاشهای آقای ترامپ برای نگهداشتن قدرت حمایت میکردند مبلغی حدود ۲ میلیون دلار در طی چرخه انتخابات ۲۰۲۰-۲۰۱۹ از شرکتهای کمیتههای اقدام سیاسی (مانند صنایع کوک، ای تی اند تی و …) دریافت نمودهاند. با این وجود، یکی از تعجبآورترین موارد حمله به کاخ کنگره، بیاعتمادی معترضان و حامیان ترامپ به انتخابات و نهادهای دولتی بود اما نهادهایی که دقیقاً خود رئیسجمهور بعد از روی کار آمدنش در چهار سال گذشته، آنها را توسعه داده بود.