پرونده ایران در سیاست خارجی آمریکا در دوران بایدن؛ فوریت یا امتداد
جایگاه موضوع ایران در سیاست خارجی آمریکا برای سیاستگذاران ایرانی، امری مهم و تأثیرگذار است، زیرا این مسئله، معیار نوع برخوردهای آتی آمریکا با ایران، بهعنوان یکی از موضوعات سیاست خارجی خود خواهد بود. خروج از توافق هستهای و بازگرداندن تحریم تعلیق شده آن در سیاست خارجی ترامپ، اعمال تحریمهای جدید علیه ایران، تدوین تعداد بیشتری از قوانین تحریمی در حوزههای موشکی، منطقهای و حقوق بشر در کنار افزایش سطح تنشهای کلامی و همچنین، وضعیت فعلی کاهش تمرکز آمریکا بر پروندههای در دستور کار سیاست خارجی این کشور در سطح بینالمللی، این سؤال را به ذهن متبادر میسازد که آیا ایران در دوران بایدن، به اولویت اصلی و فوریترین مسئله سیاست خارجی آمریکا، تبدیل شده است؟ آیا آمریکا در حال حاضر، تمرکزی بیش از گذشته سیاست خارجی این کشور، نسبت به موضوع ایران، معطوف کرده است؟
بررسی نظری مکاتب سیاست خارجی آمریکا
مسئله شناخت سیاست خارجی کشورها، همواره یکی از موضوعات مهم و موردتوجه پژوهشگران بوده است، زیرا شناخت هرچه بهتر سیاست و دیپلماسی دولتهای مختلف، به هر کشوری کمک میکند تا بهتر بتوانند، نقش خود را بهدرستی چه در جامعه داخلی خود و چه بهعنوان بازیگر بینالمللی ایفا نمایند. با شناخت سیاست خارجی کشورهای مهم و تأثیرگذار در صحنه بینالملل، ما میتوانیم قدمهای صحیحتری را در راستای رسیدن به اهداف ملی و جهانی خود برداریم. از این جهت، به نظر میرسد که شناخت سیاست خارجه ایالاتمتحده آمریکا، به خوبی ما را در رسیدن به این هدف یاری برساند، زیرا اهمیت نقش این کشور، بر کسی پوشیده نیست. با اینکه جنگ در عصر حاضر، به نظر شکل و بوی جدیدی به خود گرفته است و امروزه، شاید در
کمتر جایی از جهان، شاهد جنگ به شکل کلاسیک آن هستیم اما شاید بتوان ادعا کرد که اگر با دولت ایالاتمتحده در وضعیت جنگ نباشیم، در صلح هم نیستیم. لذا شاید ضروری باشد که با شناخت هر چه بیشتر دشمن، جلوی ورود ضررهای غیرعادلانه و اعمال تحریمهای کمرشکن را بگیریم، زیرا با مطالعه، تحقیق و جمعآوری اطلاعات سودمند، میتوان دست بالا را گرفت و هوشیارانهتر حرکت کرد تا بتوانیم، به حفظ ارزشهای ملی و میهنی امید داشته باشیم.
رهبری جهانی و پرستارانی که با کیسه های زباله به جنگ با کرونا می روند
استیسی آبرامز، بنیانگذار موسسه مبارزۀ عادلانه است. وی از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ به عنوان رهبر اقلیت در مجلس نمایندگان ایالت جورجیا خدمت کرده و نامزد حزب دموکرات در انتخابات فرمانداران سال ۲۰۱۸ این ایالت بوده، در این مطلب با عنوان «رهبری آمریکایی از خانه آغاز می شود » در اول می۲۰۲۰ در تارنمای نشریه فارین افرز منتشر شده است، وی در این مطلب ضمن اعتراف به ناکارآمدی ایالات متحده در مبارزه با ویروس کرونا بر این نظر است که باید به فکر آمریکایی جدید بود تا از طریق ورود مجدد به عرصه جهانی به عنوان رهبری واقعی، از موضع ایالات متحده در جهان دفاع کنیم و دموکراسی آمریکایی را بازسازی نماییم.
کاهش اعتبار سیاست خارجی آمریکا
شکست آمریکا تنها در حوزه نظامی نیست، زیرا اگر به عمق شکست نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که آمریکا، علاوه بر بعد نظامی در ابعاد دیگر نیز در منطقه با شکست مواجه شده است. از اینرو، این سؤال مطرح می شود که چرا توازن قوا، برخلاف منافع آمریکا در جریان است؟ در ادامه نویسنده تلاش خواهد کرد تا با استفاده از روش تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد. یافتهها نشان میدهند آنچه باعث شده تا الگوی توازن قوا برخلاف منافع آمریکا در غرب آسیا تشکیل شود، درک نادرست آنها از فرهنگ منطقه، عدم اشتراکات خاص و پایدار، سردرگمی راهبردی در منطقه، یکجانبهگرایی آمریکا پس از نظام دوقطبی و کاهش اعتبار سیاست خارجی آنها است.
آیا میشود به آمریکا اعتماد کرد؟
متن پیش رو، ترجمهای است از مصاحبه ویکتوریا نولاند،[۱] معاون امور اروپایی و اوراسیای وزارت امور خارجه ایالاتمتحده از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ و همچنین، سخنگوی اسبق وزارت خارجه در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، با عنوان «سیاستهای خارجی آمریکا در نوسان[۲]» که در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۹، با نشریه هاروارد گزت[۳] صورت داده که در تارنمای مرکز علوم و امور بینالملل بلفر[۴] منتشر شده است. نکته حائز اهمیت در این مصاحبه، ترسیم وضعیت اسفبار وزارت خارجه ایالاتمتحده و همچنین، مجموعه اقداماتی است که در همین اواخر، جایگاه آمریکا را در جهان متزلزل کرده تا جایی که خیانت به کردها را بهعنوان تضعیف نفوذ و قدرت آمریکا توصیف میکند.
شکاف روابط میان آمریکا و اروپا
کنستانز شلتزِن مولِر[۱]، کارشناس و صاحبنظر در زمینه سیاست و استراتژی خارجی مرکز ایالاتمتحده، اروپای اندیشکده بروکینگز و همکار ارشد رابرت بوش از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹، در این مطلب با عنوان «شرایط نرمال نیست[۲]» -که در فوریه ۲۰۱۸ در تارنمای اندیشکده بروکینگز منتشر شده است- به این موضوع اشاره دارد که با حضور دونالد ترامپ در سکانداری کشتی ایالاتمتحده، شکاف میان اروپا و آمریکا روزبهروز در حال آشکار شدن است؛ از یکطرف، آمریکا به دنبال جداسازی خود از نظم لیبرال بوده و در طرف مقابل نیز، اروپا نمیتواند خود را از این نظم جدا کند و بهنوعی به جهانیسازی و حمایت از صلح وابسته شده است.