جلوگیری از بازتاب خشونت و ورود فاشیسم در آمریکا
![جلوگیری از بازتاب خشونت و ورود فاشیسم در آمریکا](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/05/7-9.png)
دنیل بسنر استاد دانشگاه واشنگتن و بن بورگیز و استاد فلسفه، مطالب مشترکی با عنوان «ترامپ یک تهدید و برای دموکراسی است اما نه بدین معنا که برنده میشود »، در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۱ منتشر کردند. هدف این یادداشت جلوگیری از بازتاب خشونت و فاشیسم در آمریکا است. درواقع، معتقدند تشبیه مسیر پیش روی دولتهای آمریکا به فاشیسم، به لحاظ سیاسی نادرست است؛ درحالیکه گسترش مؤلفههای فاشیست و خشونت، به تمامی بخشهایی از کشور آمریکا، بهخصوص نیروهای امنیتی، از پلیس تا اداره مهاجرت و اداره گمرک (ICE) تا ارتش نشان میدهد، فاشیسم در آمریکا، ریشه دوانده است.
حمله به ساختمان کنگره/ تهدیدی برای دموکراسی
![حمله به ساختمان کنگره/ تهدیدی برای دموکراسی](https://ascenter.ir/wp-content/uploads/2022/05/ئئ.png)
دنیل بسنر و بن بورگیز؛ دنیل بسنر استاد دانشکده هنری ام جکسون مطالعات بینالملل در دانشگاه واشنگتن و بن بورگیز، استاد فلسفه و نویسنده کتاب «با آنها گفتگو کنید: منطق برای چپ»، در این مطلب با عنوان «ترامپ یک تهدید برای دمکراسی است اما نه بدین معنا که برنده میشود» که در شانزدهم ژانویه ۲۰۲۱ در مجله ژاکوبین منتشر شده است معتقد هستند توفان حمله به کنگره آمریکا که ظاهراً توسط انبوهی از نظریهپردازان توطئهگر و بیبندوبار از طبقات پست به پا شد، دور دیگری از بحث بیپایان فاشیستی بودن ترامپ و اقدام بهصورت کودتا را به راه انداخت. کسانی که معتقد بودند ترامپیسم شکلی از فاشیسم است، این طغیان را تهدیدی واقعی علیه نهادهای دمکراتیک ایالاتمتحده تلقی کردند. حتی اگر طرفداران توطئه پنهان در کنگره تصور میکردند که میتوانند دولت را سرنگون کنند و بقای قدرت ترامپ را تضمین نمایند، اقدام دیوانهواری را که شانس توفیق نداشت، نمیتوان کودتا نامید. در غیر این صورت، هر
رویداد عجیبوغریبی، از تلاش چارلز منسون برای تحریک جنگ نژادی که ایالاتمتحده را تغییر داد، گرفته تا بمبگذاریهای انجامشده توسط سازمانهای کوچک در دهه ۱۹۷۰ که خود را پیشتاز جنگ انقلابی علیه دولت میخواندند همه را میتوان «کودتا» حساب کرد. شوک برانگیزترین جنبه حمله به کنگره این بود که آشوبگران، توانستند وارد آن شوند. اگرچه هنوز هم دقیقاً نمیدانیم چه چیزی رخ داد و اگر به کمک تصویر خشم برانگیز پلیس کنگره قضاوت میکنیم که با شورشیان سلفی میگرفت، احتمال دارد که دستکم برخی عناصر پلیس کنگره، عمدتاً بیمیل به سختگیری در برابر کسانی بودند که بهطور غریزی آنها را رفیق تلقی میکردند. این، یک مشکل بزرگ است که چپها باید به آن بپردازند. دشوار است که تسلیم این وسوسه نشویم تا درباره آن شورش اغراق کنیم و آن را «کودتای» بالقوه موفقی بدانیم که توانست دمکراسی سرمایهداری را بر فاشیسم مسلط کند؛ اما این تصور درستی نیست و با وانمود کردن آن، آب به آسیاب دشمن میریزیم.