نخستین اجلاس بینالمللی تغییر نظم بین الملل و ایجاد محور همکاریهای اقتصادی برای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا
اجلاسیه «تغییر نظم بین الملل و ایجاد محور همکاریهای اقتصادی برای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا» در با محوریت مرکز مطالعات آمریکای دانشگاه جامع امام حسین (ع) و معاونت دیپلماسی وزارت امور خارجه و همکاری صندوق ملی توسعه و وزارت کشور در تاریخ ۹ اسفند ۱۴۰۱ در تالار مرواردید نمایشگاههای بینالمللی تهران در دو نوبت صبح و بعد از ظهر برگزار شد. این اجلاسیه با حضور مقامات داخلی از جمله «دکتر مهدی صفری»؛ معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه و برخی مقامات وزارت کشور، وزارت نیرو و سفرا و مسئولین سفارتخانههای کشورهای چین، پاکستان، ارمنستان، ونزوئلا، نیکاراگوئه، بولیوی، کوبا، عراق و عمان برگزار شد و مباحث مهم و قابل توجهی در آن مطرح گردید.
ظرفیت سازمانهای بینالمللی در دوران گذار نظم جهانی
سازمانهای بینالمللی از بازیگران مهم بینالمللی در کنار دولتها هستند. این سازمانها به مرور زمان و با توجه به نقشآفرینی که داشتهاند، از ظرفیتهای عظیمی برخوردارند. توجه به این ظرفیتها بهویژه تأکید و مانور بر ارگانهای عمومی این سازمانهای بینالمللی جهانشمول و در کنار آن، استفاده مؤثر از قابلیتهای سازمانهای بینالمللی منطقهای، میتواند در تغییر چینش قدرت در نظم بینالمللی یا حداقل تعدیل آن کمک کند. تغییر یا تعدیلی که منجر به گذار از یکجانبهگرایی مستقر به سمت چندجانبه گرایی میشود. البته این گذار بهصورت آهسته و پیوسته است، زیرا تغییرات ناگهانی، ممکن است به تبعات ناخواسته منجر شود؛ تبعاتی که میتواند گریبان دول یا جامعه بینالمللی خواهان تغییر را بگیرد. از سوی دیگر نیز ایالاتمتحده با وجود ظهور قدرتهای نوظهوری مانند چین، هنوز قدرت مسلط است؛ بنابراین، تغییر نظم مبتنی بر چندجانبه گرایی در بسترهایی مانند سازمانهای بینالمللی ممکن است، اما بهسرعت رخ نمیدهد.
سیر تحول نظام پولی بینالمللی در راستای خروج از یکجانبهگرایی آمریکا
تحولات نظام پولی جهان از آغاز تاکنون، تحتالشعاع قدرتطلبیهای سیاسی و اقتصادی قدرتهای جهانی بوده است. شاید بتوان گفت شروع یکجانبهگرایی در نظام پولی جهان به اواخر قرن ۱۸ و دوره اندیشه مرکانتیلیستی اروپا -با محوریت بریتانیای کبیر- در اقتصاد برمیگردد که موجب رقم خوردن نظام پولی بینالمللی «پایه طلا» در قرن ۱۹ در جهان شد. پس از وقوع جنگهای جهانی اول و دوم و تغییر موازنه قدرت، آمریکا نیز توانست خود را به جرگه نظام پولی جهان وارد کند و در قرن ۲۰، «دلار» را در مناسبات پولی بینالمللی به قویترین پول جهانی تبدیل کند. دیری نگذشت که تلاشهای کشورهای اروپایی با محوریت فرانسه و آلمان در راستای احیای قدرت اقتصادی و سیاسی خود، منجر به شکلگیری «اتحادیه اروپا» و پول مشترک «یورو» شد. در همین راستا، «یورو» مبنای مبادلات اقتصادی میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا قرار گرفت. از طرف دیگر، کشورهای بلوک شرق نیز که از همان دوران جنگهای جهانی به دنبال یافتن پایگاه اقتصادی و سیاسی در جهان بودند، از قافله نظام پولی بینالمللی عقب نماندند؛ بهگونهای که «ین» ژاپن از همان ابتدای جریانات برتون وودز و تلاش برای تشکیل نظام پولی بینالمللی، در سبد پولی بینالمللی قرار گرفت و طی دهه اخیر با تعمیق قدرت اقتصادی و سیاسی چین، «یوان» نیز توانست به عرصه پولهای پرقدرت جهان، ورود پیدا کرد. به این ترتیب، در قرن ۲۱ سایه تغییر نظم نوین جهانی بر نظام پولی جهان و به موازات آن، بر هم خوردن موازنه قدرت اقتصادی در جهان، بیشازپیش مشهود بوده و با سرعت بیشتری در حال پیشروی است.
کاهش اعتبار سیاست خارجی آمریکا
شکست آمریکا تنها در حوزه نظامی نیست، زیرا اگر به عمق شکست نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که آمریکا، علاوه بر بعد نظامی در ابعاد دیگر نیز در منطقه با شکست مواجه شده است. از اینرو، این سؤال مطرح می شود که چرا توازن قوا، برخلاف منافع آمریکا در جریان است؟ در ادامه نویسنده تلاش خواهد کرد تا با استفاده از روش تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد. یافتهها نشان میدهند آنچه باعث شده تا الگوی توازن قوا برخلاف منافع آمریکا در غرب آسیا تشکیل شود، درک نادرست آنها از فرهنگ منطقه، عدم اشتراکات خاص و پایدار، سردرگمی راهبردی در منطقه، یکجانبهگرایی آمریکا پس از نظام دوقطبی و کاهش اعتبار سیاست خارجی آنها است.