گروه مترجمان مرکز مطالعات آمریکا
از میان میمهای[۱۰] مختلفی که ادعا میشود دوره ترامپ را توضیح میدهند، یک موردی که مستحکم بودن آن اثبات شده است، توسل به سقوط جمهوریخواهان رومی، این پیام را دارد که آمریکای امروز نخنما شده است؛ سال گذشته ادوارد واتز، کتابی با عنوان «جمهوریخواه میرا: چطور رومیها ظالم و مستبد شدند؟»، به چاپ رساند. او تأکید میکند که سقوط روم «تجویز نمیکند که آینده، آبستن چه حوادثی برای ما خواهد بود»، اما بر این باور است که این زوال (روم) «درس مهمی به آمریکاییهای مدرن میدهد». در ماه مارس، وبسایتی به نام فابیوس ماکسیموس، پس از آنکه رهبر مشهور جمهوریخواهان در قرن سوم قبل از میلاد پستی را با عنوان «آمریکا مانند امپراتوری روم، سقوط نمیکند بلکه سقوط آمریکا بدتر از سقوط روم است»، منتشر کرد.
ماه گذشته، در یک مقاله طولانی برای مجله نیویورک،[۱۱] اندرو سالیوان خاطرنشان کرد که بنیانگذاران، بسیار نگران تنزل روم از جمهوریخواهی به دیکتاتوری بودند و درواقع، رئیسجمهور ترامپ را سزار یا پمپئی آینده نامیدند؛ پمپئی یک شخصیت کاریزماتیک و دوقطبی است و کوچکترین احترامی برای قانون و حکمرانی قانون قائل نیست. سالیوان بر از بین رفتن هنجارهای جمهوریخواهان و دموکراتها در دوره ریاست جمهوری ترامپ، تأسف خورد و هشدار داد که «در آمریکا، این مسئله که آیا تاریخ خود را تکرار خواهد شد، بهطور تهدیدآمیزی لاینحل باقی مانده است.» البته واقعاً اینطور نیست. بلکه آنچه لاینحل باقی مانده، تمایل بسیاری از افراد به انجام یک چنین مقایسات سادهانگارانه است. حقیقتاً که روم، تاریخی باستانی دارد.
فرمول آمریکای ترامپ در برابر روم باستان، استفاده نادرست از دوران باستان و مقیاس قرار دادنش برای سنجش آینده بود. برای مثال، سالیوان تأکید نمود که تمایزاتی میان رومِ آن زمان و آمریکای امروز وجود دارد اما بیان داشت که الگوهای خاصی در گذشته وجود دارد که پیشنمایشی از زمان حال و آینده ما را ارائه میدهند. او از رومی سخن گفت که زمانی به ستایش فضیلتهای مسئولیت مدنی میپرداخت اما در اواخر قرن دوم قبل از میلاد، اختلافات پوپولیستهای مردمفریب، جانش را خسته کرد؛ و سپس، نخبگان قدرتمندی که جناحها و ارتشهای خود را به وجود آورده و متعهد گردیدند که فقط قدرت خودشان را بیشتر و بیشتر کنند، به جان خسته روم ضربتی دیگر وارد ساخت؛ و این فرایندی که چند دهه به طول انجامید، منجر به ظهور و درنهایت، ترور ژولیوس سزار شد.
درس روم تا حدودی خوشایند است، زیرا بنیانگذاران آمریکا، غرق در ادبیات روم باستان گشتند. توماس جِفرسون[۱۲] در نامهای که در اواخر عمر خود برای جان آدامز نوشت، بیان کرده بود: «در این اواخر، خودم را سرگرم خواندن نامههای فراوان سِزار کردهام. بهطور حتم آنها احساسات یک وطنپرست عالیمقام را القا میکنند، اگرچه مقایسههایی که از سزار میشود، حاکی از خشم و انزجار است… از خود پرسیدم آن دولتی که فضیلتهای سزار، بسیار مشتاق احیای آن و بلندپروازیهای او مایل به سرنگون ساختنش بودند، چگونه دولتی بود؟» از نظر بنیانگذاران، روم جمهوریخواه یک نقطه ارجاع بیپایان بود.
بنیامین فرانکلین[۱۳] به طعنه گفت که کنوانسیون اساسی زمینه را برای جمهوریخواهی مهیا ساخته است، «اگر شما بتوانید آن را نگاه دارید»؛ و او با تیزبینی خود میداند که جمهوریخواهان، اصولاً تمایل دارند به خودکامگی و دیکتاتوری تنزل یابند، بهویژه اگر آنها قدرتمند و ثروتمند باشند، آنوقت مغرور و فاسد میشوند. این ایده در دانستههای آمریکاییها، عجین است و اکنون، آنان شاهد یک بازگشت نهتنها در حزب چپ بلکه در حزب راست هستند؛ قاضی دیوان عالی نیل م. گورساچ -که بهتازگی ترامپ او را منصوب کرده است- کتابی دارد با عنوان «ای جمهوریخواه اگر میتوانی جمهوریخواهیات را حفظ کن[۱۴]».
اما تنها به این دلیل که بنیانگذاران ما نگران بودند، ممکن است مسیر روم در آینده آمریکا قرار گیرد، به این معنی نیست که این مقایسه درست است. همانطور که نویسنده کلاسیک، ماری بِرد[۱۵] در کتاب خود با عنوان «سِنا و مردم روم: تاریخ روم باستان»[۱۶] مینویسد: «در صحت و درستی بیشتر تاریخ جمهوریخواهان روم باستان که توسط قدیمیها نوشته شده، بسیار جای سؤال است؛ زیرا آن نویسندگان، خود، اغلب طرفدار یک جناح و حزب بودند و دیدگاه خاصی درباره جمهوریخواهی داشتند. آنها نویسندگان صاحب سبکی نبودند که به شور و اشتیاق روایتهایشان اهمیت بدهند. همانطور که شما دوست ندارید پیرو دیدگاهی باشید که امروز را ماحصل فهرست پرطرفداران میداند، اینگونه منابع نیز اگرچه مهم هستند، اما مسائل و مشکلات خود را دارند. استفاده از آنها بهعنوان سنگ محک آنچه را که گاهی در میان دانشگاهیان زمزمه میشود، تقویت میکند و آن زمزمه این است که تاریخ، خود را تکرار نمیکند، بلکه این تاریخدانان هستند که از روی یکدیگر تقلید میکنند.»
کنار هم گذاشتن دیروز و امروز، بیشتر از آنکه حقایق را روشن کند، آنها را مبهم میسازد. سالیوان خاطرنشان نمود که میزان خشونت و اختلاف در روم، هر آن چیزی را که ممکن است امروز قابلقبول باشد، تحتالشعاع قرار داده و کوچک مینماید. در یک رویداد در سال ۱۳۳ قبل از میلاد، تیبریوس گِراکوس،[۱۷] یکی از پوپولیستهای اولیه جمهوریخواه و صدها نفر از پیروان او توسط یک گروه از اراذلواوباش که تحت رهبری اعضای مجلس سنای روم بودند، کشته شدند. در حادثهای دیگر، در سال ۸۲ قبل از میلاد، عنوان «دیکتاتور» به یک فرمانده نظامی (سولا[۱۸]) داده شد که به قدرت رسید و برای تثبیت قدرت و اقتدار خود، هزاران نفر را کشت.
گروهی که میگویند ما رومِ امروز هستیم، این واقعیت را به رسمیت شناختهاند که آمریکا، امروز جناحهایی که برای خود دارای ارتش باشند، ندارد (بهرغم وجود گروههای تکروی شبهنظامی)؛ اردوگاههای نظامیای که تابع دستور و خواست یک رهبر بوده و بتوانند با خشونت شهروندان را تار و مار کنند هم ندارد، اما همانطور که سالیوان نیز خاطرنشان ساخته است، آنها همچنان احساس میکنند که «غیرممکن است، زوال جمهوریخواهی روم را بررسی کنیم و از مشابهت آنها با آمریکای سال ۲۰۱۹ تعجب نکنیم». در حقیقت، کاملاً هم ممکن است. طبق استانداردهای امروز، شارلوتزویل،[۱۹] شهری افراطی، خشن و غمانگیز بود.
با این حال، برای گروهی که میگویند ما رومِ امروز هستیم، خطوط مبهم شده است؛ از بین رفتن هنجارها توسط ترامپ، شکاف روزافزون میان تعداد اندک ثروتمندان و بقیه مردم جهان، تغییر مغرضانه تقسیمات کشوری (به نفع حزب جمهوریخواه) و ضایع کردن حق دموکراسی و وجود ارتش در میان مقامات منتخب واشنگتن، همه اینها به احیای روم میافزاید. خانم بِرد این نگرش را شدیداً تکذیب میکند. در بریتانیا، او عضو آتشافروز جناح چپ است اما درباره مقایسههای سادهانگارانه، جانب احتیاط را رعایت میکند. خانم بِرد فکر میکند که موضوع شهروندی (بخوانید: مهاجرت) در جمهوری روم، درسهای جالبی برای مباحثات و مجادلات مهاجرت دارد، اما در کل، مقایسههای سادهانگارانه را رد میکند. وی تصریح میکند: «اگرچه وسوسه میشویم ترامپ را ژولیوس سزاری دیگر ببینیم -که هم به جمهوریخواهی روم خاتمه داد و هم ترورش، امپراتوری روم جدیدی را به همراه آورد- اما من فکر نمیکنم که خوشبختانه روم، درس مستقیمی برای آمریکا داشته باشد و ما نباید از نوع بحرانی که در آن هستیم، خیلی مطمئن باشیم یا حتی مطمئن باشیم که واقعاً در بحران هستیم».
خانم بِرد، نقش تاریخدان بهعنوان یک تحلیلگر قضایی پیامدهای مشخص را قبول دارد؛ اما درباره حال حاضر آن را غیرممکن میداند. «اگر ما میدانستیم شرایطی را که در آن بودیم، چطور تجزیهوتحلیل کنیم، درباره الآن و شرایطی که در آن هستیم، دیگر نیازی به تاریخدانان نبود».
همانطور که صاحبنظرانی مانند ارنست می[۲۰] و ریچارد نوستا،[۲۱] سالها پیش در کتابی با عنوان «تفکر در زمان: کاربردهای تاریخ برای تصمیمگیرندگان[۲۲]» هشدار دادند، گذشته بهطور خطرناکی برای تحلیلگران و مفسران، وسوسهانگیز است؛ زیرا اگر شما فکر میکنید که یک مقایسه طلایی برای عصر کنونی پیدا کردهاید، تقریباً بهطور حتم باید گفت که در اشتباهید و بازهم بهطور حتم، خطمشیهایی را انتخاب کردهاید که اوضاع را بدتر خواهد کرد. آنها میگویند برای کسب اطلاع از فرایندها باید از تاریخ استفاده کرد، نه در تصمیمات. در بحران موشکی کوبا که رئیسجمهور جان اف کندی[۲۳] و گروهش به رویدادهایی فکر میکردند که منجر به جنگ جهانی اول شد، آنها عیناً همان رویدادها را در سال ۱۹۱۴ پیاده نساختند اما از آن استفاده کردند تا به خودشان یادآوری نمایند، تصمیمات نادرستی که عجولانه اتخاذ کردند، میتواند عواقب فاجعهبار و جبرانناپذیری داشته باشد.
حتماً کاویدن تاریخ جمهوری روم، میتواند به ما کمک کند تا مسیرهای مختلفی را که هماکنون پیش روی ما قرار دارد، شناسایی کنیم، اما هیچگونه غیبگویی درباره پیامدهایشان ارائه نمیدهد. برخی از چالشهای آن دوران، چالشهای انسانی تکرارشونده هستند؛ چطور میتوان میان آزادی فردی و نیازهای جمعی، تعادل برقرار ساخت و مشخص نمود که شهروندان از چه حقوحقوقی برخوردار هستند یا مسئولیتهای آنها چیست و دولت، باید دارای چه اختیاراتی باشد. با این حال، مسئله فوقالذکر بسیار فرق میکند با اینکه بخواهیم از روم باستان بهعنوان یک نقشه راه، الگو یا جام جهاننمایی استفاده کنیم و از آخرین روز زندگی سیسروها[۲۴] یا سزارها مطلع شویم. البته دلگرمکننده است که بخواهیم قطعیت نادرست را انتخاب کنیم و از عدم قطعیت حقیقی و درست غافل شویم، حتی اگر این انتخاب به ما بگوید که قدم در جاده ویرانی و تباهی گذاشتهایم؛ اما هر درک و برداشتی هم که داشته باشیم، فصل بعدی جمهوریخواهی ما پوشیده خواهد بود و نتایج روم باستان، در گذشته میماند.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱] Zachary Karabell
[۲] The Leading Indicators: A Short History of the Numbers That Rule Our World
[۳] Stop saying America’s problems are like ancient Rome’s decline
[۴] Washington Post
[۵] Edward Watts
[۶] Fabius Maximus
[۷] Andrew Sullivan
[۸] Justice Neil M. Gorsuch
[۹] Mary Beard
[۱۰] memes
[۱۱] New York
[۱۲] Thomas Jefferson
[۱۳] Benjamin Franklin
[۱۴] A Republic, If You Can Keep It
[۱۵] Mary Beard
[۱۶] SPQR: A History of Ancient Rome
[۱۷] Tiberius Gracchus
[۱۸] Sulla
[۱۹] Charlottesville
[۲۰] Ernest May
[۲۱] Neustadt
[۲۲] “Thinking in Time: The Uses of History for Decision-Makers
[۲۳] John F. Kennedy
[۲۴] Ciceros