آرش سعیدی راد؛ کارشناس سیاسی منطقه
قطعاً آن چیزی که بهصورت نسبی مورد تأیید همه کارشناسان و پژوهشگران بوده، عدم درک دقیق فرهنگ مسلط در منطقه از سوی آمریکاییها است. در این راستا، برخی از نخبگان آمریکایی بر این باور بودند که اتخاذ استراتژی هرجومرج خلاقانه بهعنوان پایه و اساس بازسازی ملت بر اساس اصول و ارزشهای غربی، میتواند در غرب آسیا موفق شود؛ اما با این اوصاف، اینگونه تفکر محکوم به شکست شد. از اینرو رؤیای «ایجاد دموکراسی» و «اقتصاد بازار آزاد»، در حد همان رؤیا باقی ماند.
عدم اشتراکات خاص با منطقه
بدون شک، قدرتی میتواند الگوی توازن قوا به نفع خود را بر منطقه مسلط کند که اشتراکات خاصی با آن منطقه داشته باشد یا هزینههایی (مالی و جانی) تقبل نماید. درست است که بهانه و شعار اصلی ورود آمریکا به غرب آسیا، بازسازی ملت و تحکیم دموکراسی بوده اما در این راستا، نهتنها هزینههایی نکرده، بلکه هزینههای امنیتی منطقه را هم چندین برابر کرده است؛ بهگونهای که «بن رودز»، مشاور امنیت ملی باراک اوباما در امور خارجه، اشاره کرده است:
«اگر آمریکا در عراق، افغانستان، لیبی و… دخالت نمیکرد، الآن این کشورها وضعیت بهتری داشتند». بهعنوانمثال، آمریکا برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، تنها ۱۰ میلیارد دلار هزینه کرد؛ بنابراین، طبیعی است که گذر زمان الگوی امنیتی توازن قوا را به ضرر آمریکا در منطقه گسترش دهد. بهخصوص بعد از اینکه بیشتر کشورها (حتی متعهدان آمریکا) به این درک رسیدند که تهدیدات علیه آنها را کاهش نمیدهد.
سردرگمی راهبردی در منطقه
مسئولان آمریکا از رؤسای جمهور گرفته تا فرماندهان ارشد، درگیر سردرگمی راهبردی بودند. درواقع، هیچکدام از آنها چشمانداز روشنی از ورود آمریکا به غرب آسیا ارائه ندادند. از اینرو، همیشه واکنشهای سردرگمی به ماندن یا رفتن آمریکا از منطقه داشتند. در این راستا، وقتی از جو بایدن رئیسجمهور آمریکا، در خصوص خروج آنها از افغانستان سؤال میشود، به طور صریح اعلام میکند:
«ما برای ساخت ملت به افغانستان نرفته بودیم، برای مبارزه با تروریسم رفته بودیم».
درواقع، این اظهارات، سردرگمی راهبردی آنها در منطقه را نشان میدهد که بهمرورزمان به منافع و اعتبارشان در منطقه، آسیب خواهد رساند. به عبارتی آمریکاییها نمیدانند که چگونه به راهبردها خاتمه دهند و این امر، موجب عدمحمایت رسمی کشورهای منطقه از سیاست واشنگتن شده است؛ اما بهاحتمالزیاد اگر آنها بعد از حذف بنلادن در افغانستان و صدام در عراق، این دو کشور را ترک میکردند، اکنون الگوی توازن قوا به نفع خودشان، در جریان بود.
یکجانبهگرایی آمریکا پس از فروپاشی الگوی دوقطبی
اندیشه یکجانبهگرایی گویای این موضوع است که آمریکا در رویارویی با مسائل بینالمللی بر راهحلهای یکسویه (در تمام حوزههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و…)، تأکید و اصرار داشته است. درواقع، آنها به راهکارهای سیاسی همکاری جویانه، چندجانبه گرایی و مشترک اعتقادی نداشتهاند. در بیشتر موارد نیز استدلالشان این بود که دنیای جدید، به قوانین و معاهدات جدید نیاز دارد اما به شرطی که هژمونی آمریکا را محدود نکند. برخی از مهمترین موارد یکجانبهگرایی این کنشگر در منطقه عبارتاند از:
«حمله به افغانستان و عراق، تحریمهای سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای غیرهمسو و خروج از برجام و نقض تعهدات برجامی».
بنابراین، در پیش گرفتن سیاستهای یکجانبهگرایانه، باعث شده است تا مقاومت در برابر آن افزایش یافته و ترویج بیاعتمادی به آنها در منطقه نیز گسترش یابد. به همین دلیل است که اعتماد و انتفاع از آمریکا برای نظام بینالملل، بهتدریج تخریب شده و قدرت و جایگاه آنها، رو به افول و تضعیف رفته است.
کاهش اعتبار سیاست خارجی آمریکا
آخرین نظرسنجی مؤسسه بینالمللی گالوپ، نشان میدهد که اعتبار سیاستهای خارجی آمریکا، در حال کاهش بوده و تأثیر منفی بر روی نگرش آنها نسبت به این کشور داشته است. همچنین، افراد شرکتکننده در نظرسنجی عقیده دارند، آمریکا در سه مورد ذیل، بیشترین نقش منفی را ایجاد کرده است:
«مبارزه با فقر، حفظ محیطزیست و حفظ صلح در جهان».
درمجموع، این موارد نشان میدهد که اعتبار سیاست خارجی آمریکا در دهههای اخیر، در حال کاهش است؛ زیرا در افغانستان، عراق، پاکستان و…، گرایشهای ضدآمریکایی به عامل مهمی برای پیوستن افراد به گروههای جهادی مبارز با آمریکا تبدیلشده و همکاری کامل دولتهای متزلزل این کشورها با آمریکا، کار را دشوار ساخته است. نگرانیهای ژئواستراتژیک و همچنین، مخالفتهای سیاسی، ایدئولوژیک و اخلاقی با نقش تاریخی و ماجراجویی نظامی یک دهه گذشته آمریکا در منطقه، به مانعی برای همکاری کامل این دولتها با آمریکا بدل شده؛ بنابراین روشن است که حل این مشکلات، کار سادهای برای سیاستگذاران آمریکایی نخواهد بود.
جمعبندی
آمریکا از سال ۲۰۰۱، هزینههایی برای تحقق اهداف خود در منطقه صرف کرده که با وجود این هزینهها، همچنان توازن قوا برخلاف منافعشان در جریان است. درواقع، اقدامات، شعارها و … آمریکا در غرب آسیا، درسهایی از بیاعتمادی به آمریکا در بیشتر کشورها، به نمایش گذاشت که شاهد ادامهدار شدن تهدیدات و چالشها در منطقه هستیم؛ بنابراین، نشانههایی از توازن قوا برخلاف منافع آمریکا در منطقه، بیشازپیش نمایان شده است.