علی ابراهیمی؛دکتری علوم سیاسی دانشگاه اصفهان و همکار مرکز مطالعات آمریکا
با پیروزی انقلاب اسلامی و با تأیید و تأکید امام خمینی (ره) بهعنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی، «جمهوری اسلامی» بهعنوان شکل نظام سیاسی پس از انقلاب مشخص شد. سنگ بنای یک نظام معرفتی جدید گذاشته شد، درواقع، هستی جدید در عالم سیاست شکل گرفت و یک نظام هستی شناختی خاصی را برای جمهوری اسلامی ایران رقم زد. با توجه به اینکه انقلاب ایران، اولین انقلاب مدرن با محتوای کاملاً مذهبی است، ميتوان مهمترين علت آغاز و تداوم منازعه ميان ايران و آمريكا را الزامات ايدئولوژي اسلامي (تشيع) بهعنوان عنصر كانوني هويت نظام جمهوري اسلامي دانست. تا آنجا که استدلال میشود، جمهوري اسلامي ايران در سياست خارجي، بيشتر نگران حفظ هويت خود بهعنوان يک دولت اسلامي است و تأمين امنيت هستي شناختي به معناي حفظ و تداوم هويت اسلامي را اولويت و ارجحيت میبخشد. بدینسان، نگاهی به تاریخ جمهوری اسلامی ایران -که بیش از چهار دهه از عمر آن میگذرد، بیانگر آن است که سطح روابط میان ایران و آمریکا بهواسطه ماهیت حاکم بر ایدئولوژی اسلامی انقلاب ایران، از دشمنی شدید تا انزجار دیپلماتیک، در نوسان بوده است. در این نوشتار، ابتدا به بررسی مبانی هستی شناختی جمهوری اسلامی ایران میپردازیم و سپس، تأثیر آن را در رابطه با آمریکا، نشان خواهیم داد.
۱- هویت جمهوری اسلامی ایران
هویت جمهوری اسلامی ایران، یک موضوع شناختی مبتنی بر فهم مشترک از خود و کشورهای دیگر است که بیانگر احساس تداوم، استقلال درونی و تمایز و تفاوت بیرونی است. این فهم مشترک همواره حول یک مفهوم و ارزش کانونی، تعیّن و تشکل مییابد؛ هویتی که برخاسته از انقلاب اسلامی است و میتوان آن را در چارچوب یک مربع هویتی، تعریف و تعیین کرد. درواقع، اضلاع چهارگانه اسلامی، ایرانی، انقلابی و غیر متعهد بودن، مربع هویتی جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدهد که بیتردید، اسلامی بودن در رأس این مربع قرار دارد. حتی میتوان ادعا کرد که صفات ایرانی، انقلابی و غیر متعهد بودن در ذیل صفت اسلامی بودن، جای میگیرند و میتوان هویت جمهوری اسلامی ایران را در «اسلامی بودن» خلاصه نمود؛ موضوعی که سبب شد تا جمهوری اسلامی ایران، برخی از شاخصهها را در راستای تعمیق هرچه بیشتر مبانی هویتی خود دنبال کند که در ذیل، به آنها اشاره خواهیم کرد.
۱-۱- نفی سلطهگری و سلطهپذیری
از مهمترین هنجارهای هویتی نظام جمهوری اسلامی ایران -که کاملاً منبعث از آموزه ها و انگاره های اسلامی است- نا وابستگی به سلطهگران و بیگانگان است؛ در راستای همین استقلالطلبی و عدم وابستگی به بیگانه است که امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در موضعی صریح میفرمایند: «جمهوری اسلامی ایران، میخواهد مستقل باشد…؛ زیرا وابستگی به هر شکل سیاسی و اقتصادی آن، جلوهای از عدم استقلال است». بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران، روابط خارجیاش را با توجه به اصل نفی سبیل تنظیم کرده است که طبق این اصل، دین اسلام اجازه نمیدهد، دولت کافری بر دولت مسلمانی سلطه خود را اعمال کند و مسلمانان، نباید تحت سلطه کفار باشند.
۲-۱- عدالتطلبی و عدالتگستری
طبق اصول اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظام سیاسی ایران بر پایه ایمان به عدالت خداوند، تکلیف شرعی و تلاش برای گسترش عدالت در جامعه بشری، سازمان یافته است. عدالتخواهی بهمثابه هنجار نیرومند برخاسته از ارزشهای اسلامی، سیاست امنیتی جمهوری اسلامی را بهشدت متأثر کرده است. هنجار نیرومند عدالتخواهی، مانع همکاری جمهوری اسلامی ایران در بازتولید ساختارهای کلان نظام ناعادلانه بینالمللی میشود.
۲- رویه های عادتواره هستی شناسانه جمهوری اسلامی ایران
جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش میکند تا عادات و رویههای عادی شده خود را در روابط خارجی، بهعنوان اهداف سیاست خارجی پیگیری نماید. هرگونه گسست و وقفه در این رویهها و عادتها، تهدیدکننده تلقی میشود. ازاینرو، جدایی جمهوری اسلامی از این عادت و رویهها، حتی آنهایی که دارای هزینههای مادی و کاهشدهنده امنیت فیزیکی هستند، اضطراب آفرین و موجب ناامنی هستی شناختی خواهند بود. درعینحال، ناامنی هستی شناختی، جمهوری اسلامی ایران را برمیانگیزد تا بعضی از رفتارهایی را که نشاندهنده هویت اسلامی انقلابی آن است، در سیاست خارجی برجسته کرده و به نمایش بگذارد. تا آنجا که در بعضی از حوزههای موضوعی، پافشاری بر هویت اسلامی نظام، باعث میشود تا روابط منازعه آمیز با دیگران تداوم یابند. ازجمله مهمترین الگوهای رفتاری و رویههای عادتواره جمهوری اسلامی ایران را میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
۱) حمایت از مسلمانان و مستضعفان از طریق مشارکت فعال در سازمانهای اسلامی و جهانی و پشتیبانی از نهضتهای آزادیبخش؛
۲) استکبارستیزی از طریق مقابله یا مقاومت در برابر قدرتهای سلطهگر و در رأس آنها آمریکا؛
۳) مبارزه با صهیونیسم و به رسمیت نشناختن اسرائیل از طریق حمایت از نیروهای مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان؛
۴) تجدیدنظرطلبی به معنای تلاش برای تغییر یا اصلاح نظم مستقر بینالمللی از طریق توسعه روابط و همکاری با کشورهای انقلابی و تجدیدنظرطلب بهصورت دو و چندجانبه، مانند کشورهای آمریکای لاتین.
۳- امنیت طلبی هستی شناسانه جمهوری اسلامی ایران در رابطه با آمریکا
ماهیت انقلابی و ضد هژمونیک جمهوری اسلامی ایران، موجب تحولات و تهدیدات فراوانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شده است؛ بهویژه در سطح جهانی نیز هویت اسلامی و انقلابی ایران، موجب شد تا نظام بینالملل محافظهکار و قدرتهای بزرگِ طرفدار وضع موجود، هویت جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهای، به رسمیت نشناسند. موضوعی که سبب شد تا جمهوری اسلامی ایران، حتی به قیمت روابط مناقشه آمیز و تهدیدات امنیتی فیزیکی، به تصدیق و دفاع از هویت خود برخیزد. این انگیزه، در روابط و مناسبات جمهوری اسلامی ایران با آمریکا، بهویژه در برنامه هستهای ایران و توافقنامه هستهای که از آن با عنوان برجام یاد میشود، مشهود است که در ذیل، به بررسی آن میپردازیم.
۱-۳- برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران
هویت انقلابی- اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران با توجه به مبانی هستی شناسانه آن برای این کشور در عرصه نظام بینالملل، منافع بسیار متعدد و گوناگونی در سطوح مختلف ملی و فراملی به وجود میآورد که اهمیت و اولویت هر یک از آنها را قدرت هنجارهای شکلدهنده به آن و همچنین، شرایط داخلی و محیطی تعیین میکنند. طبق این دیدگاه، دولت جمهوری اسلامی ایران در زمینه هستهای مطابق با ارزشها و قواعد قوام دهنده به هویتش، منافع خاصی را برای خود تعریف میکند که مهمترین آن، رسیدن به خودکفایی و توانایی هستهای و … است. تا آنجا که این کشور رفتار خود را در این زمینه بر اساس منطق زیبندگی یا تناسب و نه منطق مبتنی بر نتیجه شکل میدهد. باوجوداین، سیاست آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران (در راستای صلح خاورمیانه) تا آنجا که اسرائیل را در این زمینه کنار میگذارد، بیانگر نوعی آپارتاید هستهای است که نهتنها مؤثر بلکه اخلاقی هم نیست. بر این اساس، میتوان استدلال کرد که ایران، سردمدار اشاره به این مفهوم است که در ارتباط با عناصر اصلی امنیت بین المللی از «معیار دوگانه» تبعیض آمیز استفاده میشود. برجسته ترین دیدگاه ایران به این حقیقت برمیگردد که در منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا، دولتهای هسته ای (هند، پاکستان و اسرائیل) وجود دارند که خارج از ان.پی.تی هستند و در نتیجه، به دور از تمام تحمیلاتی که پیمان بر اعضای خود تحمیل میکند، هستند و آمریکا نیز به واسطه منافع استراتژیک خود، به حمایت از آنها در مجامع جهانی اقدام میکند. از طرف دیگر، انرژی یا برنامه هستهای ایران، قابلیت ا و توانایی هایی را برای دولت از قبیل پیشرفت در کشاورزی، پزشکی و غیره به وجود میآورد که مردم ایران، این انرژی را زمانی که خود را در برابر انسانهای همنوع خود در دیگر کشورها -که حکومتهایشان همسو با ابرقدرتهاست و به راحتی میتوانند از این فناوری استفاده کنند- حق مسلم خود میدانند. تصور ایرانیان مبنی بر قربانی شدن نسبت به رفتار دوگانه در ارتباط با برنامه هستهای، محصول بدرفتاری طولانیمدت قدرتهای غربی است. از این منظر، نخبگان ایرانی تصور میکنند که بحران هستهای مدنظر غرب و در رأس آن آمریکا، صرفاً آخرین تلاش غرب برای سلب احترام به ایران است. ازاینرو، ایستادگی جمهوری اسلامی ایران با در نظر گرفتن این واقعیات در قبال حق مشروع در استفاده صلحآمیز از برنامه هستهای، قابل توجیه است.
۲-۳- توافقنامه هستهای (برجام)
دستیابی به توافق هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی، عمیقاً بر بازار ایدهها تأثیرگذار بوده و به ضرر برخی ایدههای ضد ایرانی، تمام شده است. این شکست، خشم و نگرانی جناحهای تندرو را به همراه داشته و زمینه همکارهای وسیعتر اسرائیل و عربستان را فراهم کرده است؛ بهطوریکه شکست فضای ایران هراسی و امید به آینده اقتصادی ایران، میتوانست از مهمترین دستاوردهای توافق هستهای برای جمهوری اسلامی ایران باشد که به دلیل رویکرد خصمانه ترامپ و نقش اکثریت جمهوریخواه کنگره، به ناامیدی تبدیل شده است. درواقع، ترامپ معتقد بود، معاملاتی که فقط به رفع تحریمهای اقتصادی منجر شود، منافع ایران را تأمین میکند و هر توافقی باید تنها امنیت ایالاتمتحده آمریکا را تأمین نماید. سهلالوصولترین راه برای دنبال کردن سیاست تغییر رژیم از سوی آمریکا در قبال ایران، کنار گذاشتن برجام بوده است. خروج آمریکا از برجام و اعمال دوباره تحریمها، توانست به رویارویی و دشمنی دو طرف کمک کند. در پیش گرفتن چنین رویکردی به بیاعتمادی فزاینده مردم و رهبران ایران نسبت به آمریکا، دامن زده است. ترامپ بارها از توافق هستهای با ایران، بهعنوان «یکی از بدترین معاملات» تاریخ آمریکا اشاره داشت. باوجوداین، برجام، با توجه به هنجارها و حس هویت جمعی که تجسم یافته بود، حتی پس از خروج آمریکا نیز ناپدید نشد. درواقع، خروج آمریکا نهتنها جامعه ارزشی غرب را خاتمه نداده است، بلکه آن ارتباط را گسترش داده بود. این موضوع مبیّن این واقعیت است که تقویت گنجینه آگاهی مشترک از طریق تعامل و ارتباط مؤثر ایران و کشورهای اروپایی در نظام بینالملل، بدون حضور آمریکا، زمینهساز اعتماد متقابل و درک مشترک شده است. حضور ایران در مذاکرات هستهای و گفتوگوهای دو و چندجانبه، نشان میدهد كه ایران با هویتی مستقل و برگرفته از هنجارها و ارزشهای داخلی (ازجمله صیانت از منافع ملی با بهرهگیری از عزت و حكمت در سیاست خارجی)، رفتاری متناسب (نه مناسب) با نظام بینالملل را داشته است. حضور در مذاكرات و حل مسائل از طریق گفتوگو، بخشی از ارزشهای اساسی ایران اسلامی است كه قدرتهای مقابل، آن را بهوضوح درك کردهاند.
- نتیجهگیری
روابط ایران و ایالاتمتحده بعد از وقوع انقلاب اسلامی، دچار تنشها و واگراییهایی شد؛ بهگونهای که دیدگاه هر یک از دو کشور در خصوص مسائل بین المللی در تعارض با یکدیگر قرار گرفت. تا آنجا که میتوان استدلال کرد، دشمنی ایران و آمریکا به دلیل تعارضات مبانی هستی شناسانه، برای طرفین به امری عادی تبدیل شده که نمود خود را در برنامه هستهای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران و توافقنامه هستهای (برجام)، نشان داده است. ازاینرو، افق ديد جمهوري اسلامي ايران بهگونهای است كه تحت تأثير فرهنگ اسلامي شيعه و همچنین، تجربه تاريخي که موجب شکلگیری عنصر استکبارستیزی شده، غرب و آمريكا را بهعنوان مهمترين دشمنان، تعريف نموده است.
منابع
Pieper, Moritz (2019), An Iran Nuclear Deal Without the United States? Chinese, European, and Russian Interests and Options After the US Withdrawal from the Joint Comprehensive Plan of Action, Contemporary Issues in International Political Economy.
Moshirzadeh, homeira(2007),Discursive Foundations of Iran’s Nuclear Policy,Security Dialogue, Vol. 38, No. 4, pp 521-543.
رسولی ثانی آبادی، الهام (۱۳۹۰)، هویت و سیاست هستهای در جمهوری اسلامی ایران، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالملل ابرار معاصر.
دهقانی فیروزآبادی، سید جلالالدین (۱۳۸۸)، امنیت هستی شناختی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، رابط خارجی، شماره ۱٫
صحیفه نور (۱۳۶۹)، مجموعه رهنمو دهای امام خمینی،جلد ۱۶، تهران: انتشارات سروش.