مترجم: هادی قربنیار
روشن بود که در خطمشی سیاست خارجی دولت جدید بایدن[۱]، خاورمیانه در اولویت دوم قرار دارد؛ اما تحوّلات اخیر در بیتالمقدس[۲] و جنگ یازدهروزه غزه، باعث شد تا مناقشه اسرائیل-فلسطین، مجدداً در کانون توجهات بینالمللی قرار بگیرد و مؤلفههای رویکرد دولت در قبال این بحران را نیز آشکار ساخت. مدتها است که سیاست ایالاتمتحده در این موضوع، همگرایی دوطرفه به همراه گرایش بیشتر به سمت اجماع تا اختلاف و تفرقه بوده است. سیاست نوظهور دولت بایدن، بسیار همسو با سیاستهای دولتهای گذشته است، البته با چند تفاوت چشمگیر اما انگشتشمار. آیا این رویکرد، میتواند پیش برنده صلح در بحبوحه این منازعه طولانی باشد؟
آنچه ما در مورد رویکرد دولت میدانیم، این است:
۱-دولت بایدن در سیاست خارجی خود، به مناقشه اسرائیل-فلسطین اولویت نبخشیده است.
در ابتدای آغاز به کار دولت، پرونده برنامه هستهای ایران و جنگ یمن، تنها مسائل اولویتدار در خاورمیانه بودند. با این حال، دههها مناقشه اسرائیل-فلسطین در صدر سیاست ایالاتمتحده در منطقه، قرار داشته است. اوباما[۳] ۴۸ ساعت پس از مراسم تحلیف خود، جرج میچل[۴] را بهعنوان نماینده ویژه خود در خاورمیانه، تعیین کرد و با این کار، قصد خود برای اولویت بخشی به این منازعه را نشان داد. در مقابل، رئیس جمهور کلینتون[۵]، پارامترهای یک توافق دائمی برای حلوفصل مناقشه را در هفته های آخر ریاستجمهوری خویش مطرح نمود. رئیسجمهور ترامپ[۶] که در اوایل دوران ریاست جمهوری از تحقق «معامله قرن» سخن گفته بود، سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل کرد، همچنین، مواضع قبلی آمریکا در قبال شهرکسازی و بلندیهای جولان[۷] را کاملاً تغییر داد، یک طرح مفصّل برای حلوفصل این مناقشه ارائه کرد و سرمایهگذاری سیاسی قابلتوجهی در راستای تثبیت و گسترش روابط اسرائیل با کشورهای منطقه و ورای آن انجام داد.
۲-دولت بایدن تاکنون از ارائه یک راهکار تفصیلی، اجتناب ورزیده و سیاستهای اعلامی خویش را نیز به نگرش پایان بازی محدود کرده است که چارچوبی گسترده دارد.
رئیسجمهور بایدن و وزیر امور خارجه بلینکن[۸] در مناسبتهای مختلف، یادآور شدهاند که تنها راهحل رفع این منازعه، پیشنهاد تشکیل دو کشور است. در هر حال، دولت هنوز تفصیل و جزئیات مربوط به مسائل اصلی مانند بیتالمقدس، مرزهای نهایی، پناهندگان و امنیت را تشریح نکرده است. در مقابل، دولت قبل، چارچوبی تفصیلی برای حل این بحران ترسیم کرد و تلاش های زیادی در این زمینه (علیرغم اینکه شدیداً از نظر نگرش با طرح ترامپ متفاوتاند) در دوران اوباما، جورج بوش[۹] و کلینتون انجام شد. این برنامه برای فلسطینیها ایدهای تحققنیافتنی است، زیرا جانبدارانه بودن آن به نفع موضع اسرائیل، به شکلی گسترده شناخته شده است. بااینوجود، میتوان شاهد بروز یا باز تبیین مجموعهای عینیتر از راهکارها باشیم. به نظر میرسد که در حال حاضر، تمرکز دولت بر روی تنظیم مجدد هدف و مقصود باشد. درحالیکه طرح ترامپ، درنهایت به تشکیل دو کشور منتهی میشد، اما از آن مفهوم، فاصله زیادی داشت. در مقابل، دولت بایدن، درحالیکه از ارائه جزئیات امتناع میورزد، متمایل به یک درک سنتیتر از مسئله تشکیل دو کشور است، با توجه به اینکه آنها بر استفاده دائمی از اصطلاح و مفهوم بیتالمقدس تأکید دارند.
۳-دولت بایدن به دنبال تعامل فعال با فلسطینیها در راستای پیشبرد روند حل بحران است.
بعد از اینکه دولت قبل، کنسولگری آمریکا در بیتالمقدس را تعطیل نمود و تقریباً تمامی کمکها به مردم فلسطین را متوقف کرد، دولت کنونی درصدد است تا روابط خود با رهبران فلسطین در رام الله را مجدداً برقرار سازد. دولت بایدن، با بازگشت به دوران تعامل آمریکا-فلسطین -که مسبّب آن، تشکیل حکومت فلسطینی در سال ۱۹۴۴ بود- تا حدودی کمکها به این کشور را از سر گرفته و بلینکن نیز در جریان سفر خود به منطقه، از اسرائیل خواست تا امکان بازگشایی کنسولگری آمریکا را فراهم نماید. همچنین، آمریکا آماده بازسازی غزه است، مشروط به اینکه این کار به نفع حماس تمام نشود.
۴-دولت بایدن برای پایان جنگ غزه، باید به اسرائیل فشار آورد.
کمی بعد از اعلام آتشبس در غزه، بایدن اظهار داشت که در طول چند روز گذشته، شش دفعه با نخست وزیر نتانیاهو[۱۰] گفتگو کرده است. این رویکرد نسبت به سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴، زمانی که اوباما وزرای امور خارجه وقت یعنی کلینتون و کری[۱۱] را برای فراهم ساختن زمینه تحقق آتشبس به منطقه فرستاد، به شکلی مخفیانهتر اتخاذ شد. بههرحال، گزارشها حاکی از این هستند که صبر واشنگتن،[۱۲] در حال لبریز شدن بوده و چند تماس آخر نیز حامل هشدارهای روشن و محکمی برای نتانیاهو بوده است. این اتفاق، نشاندهنده چرخش از رویکرد دولت ترامپ مبنی بر اعطای آزادی عمل حداکثری به اسرائیل است. سفیر سابق آمریکا در اسرائیل، دیوید فریدمن،[۱۳] اخیراً طی اظهاراتی گفته است که «دولت ترامپ به اسرائیل، حکومتی آزاد میبخشید تا از خود دفاع کند.»
۵-دولت بایدن پیامهای آشکاری مخابره میکند، آنهم مبنی بر اینکه بیتالمقدس، همچنان مدنظر قرار دارد.
بلینکن در جریان سفر به اسرائیل، اعلام کرد، کنسولگری که آنها به دنبال بازگشایی آن هستند، در بیتالمقدس خواهد بود. وی همچنین به رهبران اسرائیل هشدار داد که اقداماتی از قبیل اخراج خانوادههای فلسطینی از بیتالمقدس شرقی[۱۴]، «میتواند باعث تضعیف بیشتر چشمانداز تشکیل دو کشور شود و مجدداً سبب ایجاد جرقه منازعه، تنش و جنگ گردد.» درحالیکه این پیام به جزئیات وضعیت نهایی بیتالمقدس نپرداخت، اما عدول آشکار از طرح ترامپ بود که تصریح داشت: «بیتالمقدس باید پایتخت بیچونوچرای کشور اسرائیل و بهصورت یک شهر تقسیمنشده باقی بماند.»
۶- دولت بایدن حقوق و منافع را برای هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی در نظر میگیرد.
بایدن و اعضای کابینهاش، بارها اظهار داشتهاند که ایالاتمتحده، معتقد است که فلسطینیها و اسرائیلیها، «مستحق بهرهمندی از امنیت، آزادی، فرصت و کرامت برابر هستند.» این برابری نوعی عدول از رویکرد دولت قبلی است که بر اساس آن، مقامات ارشد کشور، مسائل متعددی را که از نظر جامعه جهانی حقوق فلسطینیها محسوب میشد، صرفاً آمال و آرزو توصیف میکردند.
۷-دولت بایدن شهرکسازی و الحاق اراضی به اسرائیل را اقدامات یکجانبهای میداند که به چشمانداز راهکار تشکیل دو کشور آسیب میزند.
بلینکن طی اظهاراتی گفته است که ایالاتمتحده با هرگونه اقدام از سوی طرفین که «سبب بروز خطر خشونت گردد یا درنهایت، دورنمای بازگشت به هدف تشکیل دو کشور را تضعیف کند»، مخالف است. او شهرک سازی را در کنار تخریب منازل، اخراج مردم، تحریک به خشونت و پرداخت پول به تروریستها، در زمره اینگونه اقدامات دانست. این چارچوب، انعکاسی است از بیانیهها و اظهارات عمومی دولت قبلی ایالاتمتحده که از توصیف شهرک سازی بهعنوان امری غیرقانونی اجتناب ورزیده و عباراتی مانند «مانعی برای صلح» یا «اقدامی نسنجیده»، به کار میبردند. این روند نوعی عدول از طرح دولت ترامپ است که مطابق آن، حتی یک شهرک و خانه اسرائیلی نباید تخلیه شود و اسرائیل، اجازه خواهد داشت تا حاکمیت خود بر تمامی شهرک های اسرائیلی را گسترش دهد و تثبیت کند. بایدن که بهصورت کلی از اظهار سیاست قطعی خود در قبال این مناقشه دوری میکند، در روزهای اخیر، حمایت از طرح هرگونه پیشنهاد از سوی اسرائیل برای الحاق کرانه باختری[۱۵] به اسرائیل را کاملاً رد کرده است. طبق طرح ترامپ، اسرائیل اجازه مییافت تا ۳۰ درصد از کرانه باختری را به خاک خود ملحق نماید و شهرک ها و درّه اردن[۱۶] را به یکدیگر متصل کند. دولت بایدن در حفاظت از امنیت اسرائیل، مصمم بوده اما نسبت به نقش درّه اردن، در این موازنه سکوت اختیار کرده و حتی با اینکه به ارزش امنیتی بلندی های جولان واقف است (منطقه ای که دولت ترامپ، آن را بهعنوان بخشی از اسرائیل به رسمیت شناخته بود.)
۸-دولت بایدن به امکانپذیر بودن مذاکرات اسرائیل-فلسطین در زمان حاضر اعتقادی ندارد.
بلینکن گام های بعدی دولت در قبال این مناقشه را به سه مرحله متوالی تقسیم کرد که زمینه ساز روند بازگشت طرف ها به میز مذاکره هستند:
۱-بر نیازهای بشردوستانه و بازسازی اضطراری در غزه تمرکز کنید؛
۲-اقدامات فلسطین و اسرائیل در راستای کاهش تنش، مدنظر قرار بگیرد و خشونت جدید به حداقل برسد یا از آن جلوگیری شود؛
۳-در طول زمان، گامهای قبلی را مبنا قرار دهید تا زندگی مردم را بهبود داده و حسی از کرامت و امید به آن تزریق کنید.
بلینکن ابراز امیدواری کرد که این گام ها، فضایی بهتر ایجاد کنند که در آن، تلاش برای تحقق راهکار تشکیل دو کشور از سر گرفته شود. این رویکرد، نشان دهنده یک نگرش تدریجی نسبت به مسیری است که دو دولت قبل، طی کرده است و ما در آنها، شاهد شدیدترین تلاش ها بودهایم؛ چه در دوران اوباما که این روند از طریق نمایندگان ویژه و مذاکرات تعیین وضعیت نهائی صورت گفت و چه دولت ترامپ که با ارائه یک طرح، آغاز گفتگوها را نوید میداد.
۹-دولت بایدن به دنبال ارتباط و تعامل با سایر ذینفعان است.
دولت بایدن اعلام کرده که با سایر طرف های ذینفع درباره طیفی از مسائل جهانی ازجمله مناقشه اسرائیل-فلسطین، همکاری خواهد کرد. علیرغم سؤالاتی که نسبت به کارایی گروه چهار خاورمیانه[۱۷] (ایالاتمتحده، روسیه، اتحادیه اروپا[۱۸] و سازمان ملل[۱۹]) وجود دارد، این نهاد چند سویه، ابتدا در زمان دولت جورج بوش، تشکیل جلسه داد و پس از گذراندن دورانی از رکود و بیعملی ناشی از اولویت دولت ترامپ برای اقدام یکجانبه در قبال این مسئله، جلسات خود را از سر گرفت. بهعلاوه، بلینکن تأکید کرده است که ایالاتمتحده با شرکای خود برای رفع نیازهای ضروری در غزه و پرداختن به برخی از علل بنیادی که میتواند جرقه موجی جدید از خشونت باشد، تلاش خواهد کرد.
۱۰-دولت بایدن از توافق عادیسازی روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی، حمایت میکند اما اولویتش پیشبرد بیشتر این موضوع نیست.
دولت بایدن ضمن اعلام حمایت خود از توافق های عادیسازی روابط -که در زمان ترامپ امضاء شده بود- ابراز امیدواری کرد که آنها، بتوانند به روند تحقق صلح اسرائیل-فلسطین کمک کنند. پیگیری توافقهای منطقهای، جزء مؤلفههای دیپلماسی آمریکا در قبال این بحران بوده و پیشینه آن، به اقدامات صورت گرفته در مادرید[۲۰] در زمان ریاست جمهوری بوش پدر[۲۱] برگشته و البته در سال ۲۰۱۶ پیش از دولت ترامپ نیز توسط وزیر امور خارجه، جان کری پیگیری شده است. در هر صورت، به نظر میرسد در حال حاضر، دولت بایدن منازعه جاری اسرائیل-فلسطین را بیشتر شایسته توجه میداند تا پیگیری مشتاقانه توافق های بیشتر میان کشورهای عربی و اسرائیل. گویا دولت ترامپ، این توافق ها را ابزاری برای اعمال فشار بر فلسطینی ها برای پذیرش دیدگاهش درباره حصول یک توافق نهایی میدانسته است.
آیا رویکرد بایدن، میتواند موجب پیشبرد چشماندازها برای صلح شود؟
در وضعیت کنونی، به نظر میرسد که رویکرد دولت بایدن نسبت به منازعه، نوعی تدریج گرایی همراه با احتیاط باشد. درواقع، تمرکز مستقیم بر روی همکاری با مصر و سایر شرکا، برای تثبیت آتشبس شکننده کنونی قرار دارد. باید دید که آیا دولت این منازعه را در صدر اولویتهای سیاست خارجی خود، قرار خواهد داد یا خیر و اینکه آیا سیاست های آمریکا، چشماندازها برای صلح را توسعه خواهند داد یا خیر؟ به هر حال، گزارشهای جدید حاکی از آن هستند که دولت آمریکا، درصدد تعیین یک نماینده برای خاورمیانه است. در همین زمان، چندین آزمون، مسئله را روشن میسازند. دولت هنوز موضع خود در قبال ارتباط بازسازی و روند سیاسی را شفاف نکرده است. این مسئله برای القای امید، بهویژه در میان جوانان فلسطینی و اسرائیلی حیاتی است. همچنین، بهزودی دادگاه عالی[۲۲] اسرائیل در مورد پروندهای که تلاش دارد، خانوادههای فلسطینی را از محلّه شیخ جرّاح[۲۳] بیتالمقدس شرقی اخراج نماید، رأی صادر میکند. دادگاه به دادستان کل اسرائیل، دستور داده است تا طی دو هفته آینده و قبل از اعلام نظر نهایی، اظهارنظر حقوقی خویش را در این رابطه بیان کند. نتیجه میتواند عامل یک انفجار دیگر باشد که طرفین مناقشه، ایالاتمتحده و جامعه جهانی، باید از آن اجتناب کنند.
گامهای متعددی بهجز ازسرگیری مجدد مذاکرات، پیش روی دولت قرار دارند تا از طریق آنها، به منشأ منازعه موجود پرداخته و از بروز یک وقفه خشونتآمیز جلوگیری نماید. بدون چرخش به سمت این جهت، آمریکا و جامعه جهانی، بهاحتمالزیاد خود را در وضعیتی خواهند یافت که باید بحران و منازعه را فرونشانده و سرمایههای دیپلماتیک، مالی و سیاسی را صرف کنند که هرگز مناقشه را از مسیر ویرانگرش جدا نمیکند.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
نویسنده: هاشم یوسف[۲۴]
[۱] Biden
[۲] Jerusalem
[۳] Obama
[۴] George Mitchell
[۵] Clinton
[۶] Trump
[۷] Golan Heights
[۸] Blinken
[۹] George W. Bush
[۱۰] Netanyahu
[۱۱] Kerry
[۱۲] Washington
[۱۳] David Friedman
[۱۴] East Jerusalem
[۱۵] West Bank
[۱۶] Jordan Valley
[۱۷] Middle East Quartet
[۱۸] EU
[۱۹] U.N.
[۲۰] Madrid
[۲۱] George H. W. Bush
[۲۲] Supreme Court
[۲۳] Sheikh Jarrah
[۲۴] Hesham Youssef