تحلیل اندیشکده‌های آمریکایی پیرامون حمله اسرائیل به سفارت ایران در سوریه

طی اتفاقات اخیر منطقه غرب آسیا، اسرائیل یک حمله نظامی تجاوزکارانه علیه سفارت ایران در سوریه انجام داد. در پاسخ به حمله رژیم صهیونیستی به سفارت ایران که از لحاظ حقوق بین الملل جزئی از خاک ایران محسوب می‌شود، ایران نیز حمله پهپادی و موشکی گسترده‌ای در سرزمین‌های اشغالی صورت داد. در این زمینه برخی از افراد معتقد هستند که «جنگ سایه» که طی چندین دهه بین ایران و اسرائیل ایجاد شده بود، از بین رفت و حالتی آشکار پیدا کرد. اندیشکده‌های آمریکایی از جمله جینسا، کارنگی و… تحلیل‌هایی را حول محور جنبه‌های مختلف این مسائل ارائه داده‌اند که در ادامه به آن‌ها پرداخته شده است.

طوفان الاقصی و افول قدرت هوشمند ایالات متحده آمریکا

با شروع عملیات طوفان الاقصی و ورود آمریکا به عنوان یکی از بازیگران مهم در این تحولات و حمایت‌های بی دریغ از رژیم صهیونیستی، چالش‌های زیادی را برای این کشور به وجود آورده است. این کشور از بازوی قدرت هوشمند خود بهره برد تا به نوعی بتواند به این منازعات پایان داده و صلح و ثبات را به منطقه بازگرداند، اما نه تنها موجب سیاه شدن چهره قدرت نرم آمریکا در عرصه بین المللی شد، بلکه طبق گزارش فارن پالیسی، پس از عملیات طوفان الاقصی، بیش از صد حمله به نیروهای آمریکایی در سراسر منطقه صورت گرفت که موجب تأثیر منفی بر قدرت سخت آمریکا شد؛ لذا در این یادداشت چگونگی افول قدرت هوشمند آمریکا در پی وقوع عملیات طوفان الاقصی مورد بررسی قرار گیرد.

چشم‌انداز اقتصادی گره‌گشایی در روابط ایران و عربستان برای آمریکا

سیاست خارجی واشنگتن در خلیج‌فارس به دلیل منافع اقتصادی و سیاسی، بر دوستی با عربستان سعودی استوار است؛ بااین‌حال، به‌تازگی این وضعیت ۳۵ساله به دلیل نظم سیاسی جدید، در حال تغییر بوده است. از یک سو تنش‌زدایی هسته‌ای آمریکا و ایران زیر سؤال رفته است و از سوی دیگر، عادی‌سازی روابط ایران و عربستان سعودی پس از توافق مارس ۲۰۲۳ با میانجی‌گری چین در کانون توجه قرار گرفته است. هیچ رابطه دوجانبه‌ای در خاورمیانه برای آینده منطقه و منافع آمریکا، بیشتر از روابط عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار نیست. هدف این نوشته، پاسخگویی به این پرسش است که عادی‌سازی روابط ایران و عربستان چه چشم‌انداز اقتصادی برای آمریکا دارد؟

دیپلماسی فرهنگی آمریکا بعد از جنگ سرد

اتفاقات مهم در عرصه بین‌المللی همیشه موجب ایجاد ساختارهای متفاوتی در نظم بین‌الملل شده است. جنگ سرد، یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی است که بعد از جنگ جهانی دوم، تحولات عمیقی را در ساختار و نظام بین‌المللی داشته است. یکی از تأثیرات جنگ سرد، تغییر جایگاه کنشگران دولتی و تقویت هژمونی آمریکا بوده است. در مقابل، از دیگر تغییرات این رخداد بسیار مهم، تغییر در برخی روش‌ها و رویکردهای سیاسی کشورها به‌ویژه سرعت بخشیدن به افزایش قدرت آمریکا بود. یکی از بارزترین تحولات سیاسی را می‌توان در حوزه سیاست خارجی و افزایش جایگاه دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی آمریکا دانست. در توسعه و پیشبرد یک استراتژی جامع برای دیپلماسی فرهنگی، نویسندگان مختلفی دو نیروی محرکه را نام برده‌اند؛ اولین نیروی محرکه «جنگ» و نیروی محرکه دوم، «بازیگران خصوصی»، (برای مثال در آمریکا انجمن کتابخانه‌های آمریکا [ALA]، موزه هنر مدرن، سینما و تلویزیون و..) است. برای مثال در آمریکا ماشین‌های تبلیغاتی دولتی در طول جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد، به وزارت امور خارجه اجازه دادند تا آژانس‌هایی مانند آژانس اطلاعات ایالات متحده (USIA) و شبکه رادیویی صدای آمریکا (VOA) و… را برای جمع‌آوری و انتشار اطلاعات سیاسی و تقویت قدرت فرهنگی آمریکا ایجاد کنند. علاوه بر نقش دولت، بر نقش بازیگران خصوصی در تلاش‌های جنگ و با مشورت وزارت امور خارجه برای توسعه نمایشگاه‌های هنری، کنسرت‌ها و نمایش‌های تئاتر، به‌عنوان پاسخی به لفاظی‌های ضدآمریکایی از آلمان نازی تا دولت روسیه و سایر رقبا تأکید می‌کنند. هرگز پیش از آن زمان، دولت آمریکا به این ‌اندازه، قدرت فکری، مالی و اقتصادی برای تلاش برای برقراری ارتباط فرهنگی با مردم دیگر، سرمایه‌گذاری نکرده است. بنا بر تأثیراتی که جنگ سرد بر سیاست خارجی آمریکا و دیپلماسی فرهنگی آن داشته است، در این نوشتار مروری بر مهم‌ترین رویکردهای دیپلماسی فرهنگی آمریکا در بعد از جنگ سرد تاکنون خواهیم داشت.

سیاست خارجی ایالات متحده در قبال امنیت رژیم صهیونیستی

درگیری‌های اخیر میان فلسطین و رژیم صهیونیستی، توجهات همه دنیا را به این منطقه از جهان جلب کرد. ایالات متحده به‌عنوان بزرگ‌ترین حامی اسرائیل، طی این بازه زمانی، دچار چالش‌های متعددی هم در بعد داخلی و هم در سیاست خارجی خود شد و در بعد خارجی، راه‌حل دو دولتی را به‌عنوان تنها راه‌حل بحران میان طرفین مطرح کرد. این نوشتار در پی بررسی سیاست این کشور در قبال امنیت اسرائیل از طریق مقایسه مؤلفه‌های سیاست دونالد ترامپ و جو بایدن و همچنین بحران‌های اخیر در دولت بایدن بر سر مناقشه اخیر است.

بررسی روند تحولات اخیر و آینده پیش‌روی جنگ غزه

در شرایطی که پس از گذشت هفته‌ها، وضعیت جنگ غزه، به مراحل پیچیده‌تری وارد شده است، انتظار می‌رود که با گسترده شدن تدریجی جبهه‌های مقاومت، رژیم صهیونیستی، بیشتر در باتلاق خودساخته فرو رود و از درون دچار فروپاشی شود. از طرفی آمریکا به دلیل فشار رسانه‌ای ضد اسرائیلی گسترده در ابعاد جهانی، توانایی اداره وضعیت را ندارد. در این زمینه، نشستی توسط اندیشکده مطالعات جهان اسلام، با عنوان بررسی روند تحولات اخیر و آینده پیش‌روی جنگ غزه، با حضور دکتر محمدباقر خرمشاد (استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی)، دکتر محسن اسلامی (دانشیار گروه روابط بین‌الملل دانشگاه تربیت‌مدرس) و دکتر کیومرث یزدان پناه (دانشیار گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران)، با دبیری دکتر محمدرضا محمدی (کارشناس مسائل غرب آسیا)، در پژوهشکده شهید صدر (ره) برگزار شد.

استراتژی کلان و سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در بحران غزه

با آغاز بحران غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، بررسی رویکرد و نقش ایالات متحده در چارچوب استراتژی کلان این کشور ضروری است؛ به عبارتی نگاه به سیاست خارجی آمریکا در چارچوب استراتژی توازن فراساحلی، امکان پاسخ به بسیاری از سوالات در رابطه با سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را فراهم خواهد کرد. «حضور به موقع و مدیریت شده در زمان تهدید ارزش‌های حیاتی»، به عنوان اصل استراتژی توازن فراساحلی، مورد توجه این کشور است اما آیا ارتباطی میان استراتژی کلان آمریکا به صورت کلی و سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا و بحران غزه وجود دارد؟ معتقد هستم معاونت ایالات متحده آمریکا، در جنگ اخیر، در پیوند مستقیم با استراتژی کلان آن بوده است و سیاست مدیریت تنش برای بازگذاشتن دست اسرائیل در غزه، در تکه‌های پازلی هستند که در مجموع، سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا را نشان می‌دهد. در این چارچوب، معاونت و دخالت مستقیم گسترده ایالات متحده در بحران غزه را در دو محور می‌توان بررسی کرد؛ اول در ارتباط مستقیم با شریک و متحد راهبردی خود و دوم در ارتباط با منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه. به عبارتی، تهدید متحد و شریک راهبردی، مدیریت منابع انرژی منطقه و جلوگیری از گسترش تنش که به صورت مستقیم بر انتخابات ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۲۴ تأثیر خواهد گذاشت، تلاش برای عدم موفقیت استراتژی هزار خنجر نیروهای مقاومت، تلاش برای نمایش حمایت از شرکا، از جمله کشورهای عرب که در فضای عادی‌سازی روابط با اسرائیل عمل کرده‌اند، جلوگیری از قدرت مانور جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نیابتی آن و در نهایت، مدیریت افکار عمومی در طول جنگ، مهم‌ترین دلایل حضور مسقیم آمریکا برای معاونت در جنگ و حمایت مستقیم از شریک راهبردی خود است.

جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا

ایالات متحده به‌عنوان نخستین کشوری که اعلام موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت، پیوندهای نزدیکی با این رژیم دارد. جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا به‌گونه‌ای است که بر خلاف روی کار آمدن احزاب متفاوت جمهوری‌خواه و دموکرات و روی کار آمدن دولت‌ها و سیاست‌مداران جدید اما در همه ادوار، اسرائیل همچنان جایگاه ثابت خود را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین محورهای سیاست خارجی آمریکا حفظ کرده است. از سوی دیگر، آمریکا برای تأمین، تضمین و گسترش منافع استراتژیک خود در منطقه غرب آسیا، نیازمند به حفظ و ارتقای سطح همکاری‌های خود با اسرائیل است. مسئله نوشتار حاضر آن است که جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا چگونه است؟ فرضیه نوشتار حاضر آن است که ایفای نقش ژاندارمی منطقه در راستای تأمین و تضمین منافع آمریکا، مهار و کنترل ایران و محور مقاومت و نزدیکی به اعراب برای کنترل کشورهای عربی، عامل تعیین‌کننده جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا است. در این میان، باورهای الهیاتی مبنی بر ارض مقدس و زمینه‌سازی ظهور منجی در قالب خوانش‌های موعودگرایانه در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، به این امر دامن زده است.

از خاورمیانه جدید تا نظم نوین جهانی؛ نگاهی اجمالی به سیر تطور محور مقاومت از حرب تموز تا طوفان الاقصی

منطقه غرب آسیا، به‌عنوان منطقه‌ای راهبردی و منبع قدرت، نقطه تقابل قدرت‌های جهانی در طول تاریخ بوده است. هماوردی ایران و آمریکا در این منطقه، به ویژه پس از دفاع مقدس، سیری تطوری به نفع طلایه‌دار محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران داشت و می‌توان جنگ ۳۳ روزه لبنان را نقطه عطفی در شکست طرح آمریکا برای خاورمیانه جدید دانست. طوفان الاقصی نیز نظم منطقه را وارد مرحله جدیدی از قطب‌بندی‌های منطقه‌ای کرد که نمایش‌دهنده نظم نوین مقاومت‌پایه است.

خاورمیانه؛ چالش‌برانگیزترین منطقه برای آمریکا

خاورمیانه تنها منطقه‌ای است که در سه دهه گذشته تاکنون چالش‌برانگیزترین موضوع برای سیاست خارجی آمریکا بوده است البته نباید فراموش کرد که بیشترین منفعت هم از همین منطقه به دست آورده است؛ بنابراین منطقه خاورمیانه به دلیل ظهور رژیم اسرائیل، رقابت جنگ سرد، اهمیت اقتصادی و استراتژیکی، سبب شده است که این منطقه برای قدرت‌های بزرگ، چالش‌برانگیز باشد. در واقع این منطقه باتوجه‌به ویژگی‌هایی که دارد، تعیین‌کننده هژمونی است. به همین منظور در ادامه این موضوع، «خاورمیانه یکی از چالش‌برانگیزترین مناطق جهان برای سیاست خارجی آمریکا»، مورد بحث قرار می‌گیرد.