از خاورمیانه جدید تا نظم نوین جهانی؛ نگاهی اجمالی به سیر تطور محور مقاومت از حرب تموز تا طوفان الاقصی

منطقه غرب آسیا، به‌عنوان منطقه‌ای راهبردی و منبع قدرت، نقطه تقابل قدرت‌های جهانی در طول تاریخ بوده است. هماوردی ایران و آمریکا در این منطقه، به ویژه پس از دفاع مقدس، سیری تطوری به نفع طلایه‌دار محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران داشت و می‌توان جنگ 33 روزه لبنان را نقطه عطفی در شکست طرح آمریکا برای خاورمیانه جدید دانست. طوفان الاقصی نیز نظم منطقه را وارد مرحله جدیدی از قطب‌بندی‌های منطقه‌ای کرد که نمایش‌دهنده نظم نوین مقاومت‌پایه است.

مهدی ابوطالبی؛ طلبه سطح چهار حوزه علمیه قم و دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات آمریکا

مروری بر دست برتر آمریکا قبل از جنگ ۳۳ روزه

«جنگ ۳۳ روزه یا به تعبیر لبنانی‌ها حرب تموز، در شرایطی اتفاق افتاد که رژیم صهیونیستی درصدد آغاز حمله غافلگیرانه و برنامه‌ریزی شده‌ای به جهت بهره‌گیری از فرصت‌های منطقه‌ای برای انهدام کامل حزب الله بود. بعد از ۱۱ سپتامبر و لشکرکشی ایالات متحده آمریکا به غرب آسیا و حضور بیش از ۲۰۰ هزار نیروی نظامی ارتش آمریکا در عراق و همچنین اتحاد اغلب کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس در جهت انهدام حزب الله لبنان، مرگ حافظ اسد و دولت جوان سوریه شرایط را فراهم کرده بود تا رژیم صهیونیستی از این فرصت جهت نابودی کامل حزب الله لبنان بهره برد»[۱]

نیروهای ورزیده حزب الله لبنان در آن برهه که دست برتر محور آمریکایی- عبری- عربی در منطقه مشهود بود، با عبور از موانع مرزی و ورود به حریم جغرافیایی فلسطین اشغالی و اسارت دو نظامی اسرائیلی، این رژیم را در عمل انجام شده قرار داد تا پیش از موعد، حمله خود به حزب الله و لبنان را آغاز کند.

آغاز شکست طرح خاورمیانه جدید با پیروزی حزب الله

به هر حال در آن شرایط که ارتباط و اتصال زمینی حزب الله با ایران دچار سختی‌های زیادی بود با بهره‌گیری از جنگ نامتقارن[۲] و خلق شگفتی‌های نظامی با دگرگون کردن اصول و قواعد فنون نظامی، اسرائیل را از دستیابی به اهداف توسعه‌طلبانه خود ناکام گذاشت.

در همان برهه بود که کاندولیزا رایس[۳] وزیر امور خارجه دولت جرج دابلیو بوش[۴]، کشتار کودکان و زنان لبنانی به وسیله بمب‌های اسرائیل را به درد زایمان خاورمیانه جدید تشبیه کرده بود[۵] که نشانگر طراحی جدی و عمیق آمریکا برای تغییر نظم خاورمیانه بود.

طوفان الاقصی، نمایش‌دهنده تغییر نظم منطقه

اگر شرایط کنونی منطقه غرب آسیا را با رویدادهای سال ۲۰۰۶ و پیش از آن مقایسه کنیم، به این نکته پی خواهیم برد که نظم جدید منطقه به صورت کلان به نفع محور مقاومت تغییر کرده است. این بار حزب الله لبنان تبدیل به یک قطب قدرت در منطقه شده، زرادخانه تسلیحاتی آن با خودکفایی در تولیدات نظامی به مرتبه بازدارندگی[۶] رسیده تا جایی که در گذشته با گرفتن دو اسیر، اسرائیل به خود جرأت می‌داد جنوب لبنان را با خاک یکسان کند، شرق تا غرب و شمال تا جنوب لبنان را تحت شدیدترین حملات قرار دهد اما اکنون با وجود حملات روزانه موشکی حزب الله به خود جرأت حمله همه­جانبه را نمی‌دهد.

در محورهای دیگر در عراق و سوریه و یمن، جبهه‌های پهپادی و موشکی به سوی رژیم صهیونیستی و پایگاه‌های آمریکا در منطقه گشوده شده، تسلط انصار الله یمن بر دریای سرخ و تنگه باب المندب به نمایش گذاشته شده[۷]، حضور نظامی آمریکا در عراق و سوریه و افغانستان به حداقل رسیده[۸]، کشورهای عربی و اسلامی در حال احیای روابط با ایران هستند[۹]، افکار عمومی جهان به نفع فلسطین ایجاد شده، اعتبار صنعت رسانه‌ای آمریکا و غرب سقوط کرده و در یک کلام نظم جدید منطقه غرب آسیا به پیشرانی جمهوری اسلامی ایران در حال شکل‌گیری است.

سرآغاز نظم نوین جهانی

گفتنی است که تسلط بر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به تعبیر نظریه‌پردازان ژئوپولتیک همچون مکیندر[۱۰]، آلفرد مَهَن[۱۱]، سپایکمن[۱۲] و حتی نظریه‌پردازان معاصر نظیر چَس فریمن[۱۳] به معنای تسلط بر معادلات جهانی است و بخش عمده‌ای از نظم نوین جهانی از طریق تسلط قدرت‌های نوظهور بر این منطقه هموار می‌شود.

مروری بر سیاست‌ کشورهای استعمارگر همچون بریتانیا، فرانسه و اسپانیا و همچنین بررسی دکترین‌های اِعمالی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم اهمیت حیاتی و راهبردی این منطقه را نشان می‌دهد و موید این نظریه است که تسلط بر شریان قدرت غرب آسیا، قدرت جهانی ایجاد می‌کند.[۱۴]

با توجه به مقدمات پیشین و افول قدرت آمریکا در منطقه می‌توان به این درک رسید که جمهوری اسلامی ایران با وجود انفعال رژیم‌های عربی اسلامی در مواجهه با نظم آمریکایی در منطقه، ابتکار عمل را به دست گرفته و در حال تشکیل نظم مطلوب خود می‌باشد؛ به عبارت دیگر، قدرت بلامنازع شدنِ جمهوری اسلامی ایران در منطقه نوید دهنده برتری قدرت ایران در تشکیل نظم نوین جهانی خواهد بود.


[۱] برگرفته از مصاحبه مطبوعاتی سپهبد شهید قاسم سلیمانی با سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدظلّه‌العالی (www.khamenei.ir)

[۲] Asymmetric warfare.

[۳] Condoleezza Rice.

[۴] George Walker Bush.

[۵] کنفرانس مطبوعاتی کاندولیزا رایس وزیر وقت خارجه آمریکا با ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی در ژوئن ۲۰۰۶ در تل آویو.

[۶] Deterrence.

[۷] اشاره به توقیف کشتی (Galaxy Leader)  متعلق به رامی اونگار، تاجر اسرائیلی که در ۲۸ آبان ۱۴۰۲ توسط نیروی دریایی انصار الله یمن.

[۸] اشاره به خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱ از افغانستان و همچنین کاهش تعداد نظامیان آمریکا در عراق به ۲۵۰۰ نفر.

[۹] اشاره به احیای روابط جمهوری اسلامی با عربستان، مصر، مراکش و برخی دیگر از کشورهای عربی.

[۱۰] Mackinder, Democratic Ideals Reality, (1919) p.150.

[۱۱] Roger Adelson, London and the Invention of the Middle East: Money, Power and War 1902-1922, (1995) p.22

[۱۲] Nicholas J. Spykman, The Geography of the Peace, New York, 1944.

[۱۳] Chas Freeman, “US Grand Strategy in the Middle East”, Middle East Policy Council, Washington D.C. Jan.16, 2013.

[۱۴] برای مطالعه بیشتر ر.ک: کتاب جنگ سرد ایران و آمریکا، سام مهدی ترابی، محمدعلی رنجبر.