مترجم: هادی قربانیار
زمان آن رسیده است که تصدیق کنیم، آنها در وقت اضافه زندگی میکردند. حدود پنجاه سال قبل، ایالاتمتحده، ضربهای به مصر زد که این، یک پیروزی بزرگ در دیپلماسی مجموع صفر جنگ سرد[۱] بود و در طی آن، دو ابرقدرت مشغول جلب نظر حامیان منطقهای بودند. مصریها به گروهی پیوستند که شامل عربستان سعودی، اردن، اسرائیل و کشورهای کوچک حاشیه خلیجفارس میشد که بعد از عقبنشینی بریتانیا از مواضع آنها در شرق کانال سوئز[۲] در سال ۱۹۷۱، به دنبال امنیت بودند. در دهههای بعد و با مداخله مستقیم بیشتر ایالاتمتحده در خاورمیانه، آن کشورها، هسته گروهی از کشورهای دوست آمریکا را تشکیل دادند. این اقدام، کار واشنگتن[۳] را برای پیگیری اهدافش در منطقه، همچون تأمین روند تولید و جریان نفت، کمک به تضمین امنیت اسرائیل، مقابله با تروریستها و ممانعت از تکثیر سلاحهای کشتارجمعی و نیز مجموعهای از سیاستهای بیشتر از معمول جاهطلبانه، مانند حمله به عراق آسانتر کرد.
من از ابتدای نوشتار این مقاله که شرحی تفصیلی است از بحرانهای موجود در روابط واشنگتن با شرکای خود در خاورمیانه، بهویژه عربستان سعودی و امارات، به این روابط میاندیشیدم. عربستان و امارات، هیچکدام با درخواست دولت بایدن[۴] برای تزریق نفت بیشتر در شرایطی که بهای جهانی نفت به دلیل حمله روسیه به اوکراین، بهشدت بالا رفته است، موافقت نکردهاند. کمی بعد از اینکه نیروهای روس به سمت غرب حرکت کردند، دولت امارات به قطعنامه محکومیت حمله روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، رأی ممتنع داد. درحالیکه رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن، تلاش کرده است تا جهان را علیه روسیه متحد سازد، عربستان سعودی و امارات، هیچکدام از تحریم شریک خود در اوپک پلاس،[۵] یعنی روسیه حمایت نکردند. اواسط ماه مارس، امارات از رئیس جمهور سوریه، بشار اسد در دبی[۶] میزبانی کرد. تصوّر اینکه ولیعهد امارات، محمد بن زاید آل نهیان[۷] از دیدار با فردی که مسئول ارتکاب جنایات گستردهای علیه بشریت بوده، قصد ارسال چه پیامی را دارد دشوار است، اما روشن است که این ملاقات، حاکی از شکاف با ایالاتمتحده بوده باشد.
مشکلات در روابط آمریکا با عربستان، به تدریج در حال بروز هستند، اما ترکیبی از عوامل منطقهای، جهانی و سیاسی که در هشت ماه گذشته تصادم پیدا کردهاند، به تشدید این روابط کمک نمودهاند. آخرین باری که رهبر یکی از کشورهای خاورمیانه پاسخ تماس تلفنی رئیس جمهور آمریکا را نداد، چه زمانی بود؟ در زمان کنونی نمونههایی از هر دو مورد را شاهد هستیم. بااینحال، این، فقط یک رنجش شخصی نیست، بلکه به نظر میرسد که عربستان و امارات، دیگر به اظهارات آمریکاییها مبنی بر اینکه واشنگتن متعهّد به امنیت آنها است، ایمان ندارند. در دوران ترامپ[۸]، زمانی که ایران در سپتامبر ۲۰۱۹ به تأسیسات نفتی عربستان در بقیق[۹] و خریص[۱۰] حمله کرد، رئیسجمهور ترجیح داد تا به این حملات پاسخی ندهد. این چهار دهه سیاست خارجی وارونه آمریکا برای دفاع از میادین نفتی خلیجفارس در برابر تهدیدهای نشئتگرفته از داخل و خارج منطقه، طراحی و تنظیم نشده است. ما اخیراً نیز شاهد عقبنشینی آشفته و نامنظم آمریکا از افغانستان و عزم دولت بایدن برای آغاز دور جدید مذاکرات هستهای با ایران بودیم. کشورهای حاشیه خلیجفارس، درواقع از حصول توافق حمایت میکنند، اما از این هراس دارند که مذاکرات به توافقی منتهی شود که برای تهران، میلیاردها دلار منابع فراهم سازد و او بتواند، بیشتر منطقه را بیثبات کند. این مسئله در کنار عدم تمایل واشنگتن برای تعیین حوثیهای یمن بهعنوان یک گروه تروریستی و درحالیکه مقامات آمریکا در اندیشه حذف اسم سپاه از فهرست گروههای تروریستی هستند، برای عربستان و امارات، آشکارترین نشانه از تعهّد پوچ ایالاتمتحده برای تأمین امنیتشان است. البته تنها سعودی ها و اماراتیها نیستند؛ اگرچه اسرائیل در دوران نخست وزیری نفتلی بنت،[۱۱] موضعی کمتر انتقادی در قبال ایالاتمتحده داشته است، ولی او و وزیر امور خارجه، یائیر لاپید[۱۲] شفاف ساختهاند که اسرائیل، به هیچ توافق هستهای جدیدی با ایران، پایبند نخواهد بود. آنها همچنین از طریق لابیگری با دولت آمریکا، تلاش کردهاند تا حوثیها را در لیست تروریستی قرار دهند و این کشور را در نگرانی عربستان و امارات از سپاه پاسداران سهیم کنند. تا جایی که به آنها مرتبط است، مصر در سالهای اخیر، به تسلیحات پیشرفته روسی دست پیدا کرده و همچنان ضمن سرگرم ساختن چین، از انتخاب بین واشنگتن و پکن[۱۳] امتناع میورزد. فضای خوبی بر اجلاس بیسابقه نقب[۱۴] که وزرای امور خارجه اسرائیل، مصر، بحرین، امارات و مراکش را به همراه وزیر امور خارجه آمریکا دور یکدیگر جمع کرد، حاکم بود اما این واقعیت نیز وجود داشت که پس از سالها تلاش مقامات آمریکا برای ایجاد یک اجماع منطقهای، اتحادی که اکنون وجود دارد، شامل ایالاتمتحده نیست.
درمجموع، تمامی این مسائل، طرفدارانی در واشنگتن دارد که میپرسند، آیا شرکای ایالاتمتحده در خاورمیانه، واقعاً شریک هستند؟ در همین زمان، مقامات کشورهای خاورمیانه نیز احساس مشابهی نسبت به آمریکا دارند؛ شرایطی که سخنهای گاهوبیگاه تحلیلگران در دولت فدرال آمریکا موسوم به بلتوی[۱۵] درباره «خروج» یا «چرخش از» منطقه، آن را بدتر میکند. البته احساسات ناپخته در همه طرفها، قابلدرک است اما مأیوس شدن و اعلام اینکه شرکای آمریکا افتضاح هستند، هیچ بینشی نسبت به چرایی چنین سرگردانی و اینکه چهکاری میتوان نسبت به آن انجام داد، ارائه نمیکند. برخی تمایل دارند تا مقامات کنونی را مقصر جلوه دهند، اما درواقع، این روند ازهمپاشیدگی به قدری سابقه دارد که دوران مسئولیت سه رئیس جمهور آمریکا را شامل میشود (۱۳ سال ادامه نیز دارد). دلیل این مسئله، این است که روابط فوق، نابهنگام و نابجا بوده و برای زمانی که اکنون، مدتها از آن گذشته است، کشف، توسعه و ساخته شدهاند.
۷۷ سال قبل، رئیس جمهور وقت آمریکا، فرانکلین روزولت[۱۶] و شاه عبدالعزیز[۱۷] -که به ابن سعود مشهور است- روابط بین دو کشور را پایهریزی کردند. مدتها از زمانی که رئیس جمهور سابق مصر، انور سادات[۱۸] به وزیر امور خارجه اسبق آمریکا، هنری کسینجر[۱۹] گفت که مصر میتواند سپری در برابر اتحاد جماهیر شوروی باشد، میگذرد. روابط واشنگتن با امارات در طول دهه ۱۹۹۰ میلادی پرورش یافت؛ دورانی که حضور ایالاتمتحده در خلیجفارس، حاکی از یک حضور دائمی بود. آن روابط با وقوع جنگ جهانی با تروریسم تنگتر شد، اما اکنون آمریکاییها در حال کنار آمدن با تبعات امنیتی سازی سیاست خارجی خود در طول دو دهه گذشته بوده و خواستار تغییر هستند. در سطحی گستردهتر، منافع اصلی که ایالاتمتحده را در خاورمیانه هدایت میکند (جریان آزاد نفت و کمک به تضمین امنیت اسرائیل)، دیگر ضروری به نظر نمیرسند.
بله! حمله روسیه به اوکراین، اهمیت نفت خاورمیانه را در برهه کنونی تصدیق کرد و انتقال انرژی، هرگز قرار نبود تا به سهولتی باشد که برخی تصور میکنند. البته با سرعت گرفتن روند انطباق با جایگزینهای نفت (جامعه اطلاعاتی آمریکا تخمین میزند که این اتفاق، بعد از سال ۲۰۳۰ رخ خواهد داد)، میادین نفتی منطقه، اهمیت کمتری برای آمریکا، پیدا خواهند کرد. هماکنون نیز سیاستگذاران آمریکایی، اشاراتی داشتهاند که دیگر نمیخواهند از امنیت انرژی خاورمیانه، دفاع و برای آن فداکاری کنند. یکی از آخرین اقدامات جنجالی رئیسجمهور سابق آمریکا، دونالد ترامپ، پاسخ ندادن به حمله سال ۲۰۱۹ عربستان سعودی بود.
اسرائیل، کشوری کاملاً صنعتی شده است که تولید ناخالص داخلی همردیف متحدان اروپایی آمریکا و سابقهای درخشان از دفاع از خود، در کارنامه دارد. همچنین، این کشور بهتدریج در حال متحد شدن با همسایگان خود است. اسرائیلیها روابط بسیار خوبی با دشمن سابق خود، یونان و قبرس دارند و دولت ترکیه به دنبال ایجاد رابطه جدید با بیتالمقدس[۲۰] است. البته، شرکای جدید اسرائیل در جهان عرب (بحرین، امارات و مراکش) نیز هستند تا با اردن و مصر همراهی کنند.
به نظر میرسد که ایالاتمتحده و دوستانش در منطقه، به برههای رسیدهاند که منافعشان، دیگر همسو نیست. مقامات واشنگتن و کشورهای خاورمیانه، میتوانند نظام روابطی را که در حال قدیمیشدن است، دوباره بر اساس مجموعهای جدید از اهداف تنظیم کنند، اما هر دو هدفی که آمریکا، ممکن است در نظر داشته باشد (مقابله با چین و روسیه یا احتمالاً ادغام ایران در منطقه بهمنظور برقراری ثبات در آن)، هیچ خواهانی ندارد. در طرف مخالف، ما شاهد تحولات عجیبوغریبی مانند حمایت منفعلانه شرکای آمریکا در خاورمیانه از روسیه و عمق بخشیدن به روابطشان با چین هستیم. احتمالاً اصطلاح دقیقتر برای این تحولات، «علائم بیمارگونه» است. این علائم، حاکی از مرگ نظمی است که آمریکا پس از جنگ جهانی دوّم،[۲۱] ایجاد کرد و تردیدی است که نسبت به وقایع آتی وجود دارد.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱] Cold War
[۲] Suez Canal
[۳] Washington
[۴] Biden
[۵] OPEC+
[۶] Dubai
[۷] Mohammed bin Zayed Al Nahyan
[۸] Trump
[۹] Abqaiq
[۱۰] Khurais
[۱۱] Naftali Bennett
[۱۲] Yair Lapid
[۱۳] Beijing
[۱۴] Negev Summit
[۱۵] Beltway
[۱۶] Franklin D. Roosevelt
[۱۷] King Abdulaziz
[۱۸] Anwar Sadat
[۱۹] Henry Kissinger
[۲۰] Jerusalem
[۲۱] World War II