مترجم: هادی قربانیار
سالگرد حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱، فرصتی مهم برای تفکر، یادآوری و ابراز اندوه نسبت به آنچه از دست دادیم، فراهم میآورد و اولویت در این روز، باید بزرگداشت یاد قربانیان و حمایت از خانوادههای آنها باشد. این سالگرد، همچنین باعث میشود تا واکنشهای خود را دوباره بررسی کنیم، درسهایی را که آموختیم، تجمیع و تحلیل نماییم و در مورد واکنشهایمان به حوادث فاجعه بار نیویورک[۴]، واشنگتن دی سی،[۵] شنکزویل و پنسیلوانیا[۶] فکر کنیم. این، یک فرصت است تا آثار تصورات مبتنی بر فرضیههای غلط، نفرت و ترس بر جوامع خود را ببینیم. البته از همه مهمتر، این روز زمینه را برای از بین رفتن یک سنت زشت آمریکایی فراهم میکند؛ آزار جوامع اقلیت آمریکایی که سپر بلای تراژدیهای بینالمللی یا داخلی شدهاند. بعد از حوادث یازده سپتامبر، جوامع مسلمان آمریکا با حمله های بیامان جرائم نفرت، سوءظن و آزار مواجه شدند. بر اساس گزارشی که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، جرائم نفرت علیه مسلمانان، پنج برابر بیشتر از دوران قبل از حملات بوده، درحالیکه درصد سرخوردگی امروز جوامع مسلمان آمریکا به شکلی ناهمگون، همچنان بالا است؛ که این مسئله، همچنان بهصورت تحلیل نشده، باقی مانده است.
روزهایی که مسلمانان آمریکا فقط آمریکایی بودند، پایان یافته است. آنها بارها و بارها احساس میکنند که گویی «دیگری» بودهاند و حتی بدتر، باید «وفاداری» خود را اثبات کنند. مسلمانان آمریکا در رنج و اضطراب خود تنها نبودند. روابط نژادی بعد از حملات یازده سپتامبر، در اکثر موارد و بهصورت تدریجی، به یک ذهنیت «ما» در برابر «آنها» و حس تعلق و هویتی که بیشتر با نژاد و دین پیوند خورده، تبدیل شده است تا وفاداری به کشور یا مخالفت با تروریسم. ائتلاف سیکها[۷] که یازده سپتامبر در واکنش به حملات علیه این جامعه تشکیل شد، گزارش وقوع ۳۰۰ مورد حملات نفرتآمیز در ماههای پس از حوادث یازده سپتامبر را اعلام کرده است. درصورتیکه هیچ ارتباطی میان سیکها و القاعده وجود نداشت؛ اما هجمه علیه سیکها، صرفاً به این دلیل بود که تصویر یک «دیگری» از آنها در جامعه، ترسیم شده بود، آنهم زمانی که یک نفر باید مقصر شناخته میشد.
آزار اقلیتها بر اساس اتفاقاتی که در جهان یا داخل آمریکا در حال وقوع است، سنّتی است که تاریخی قوی داشته و با مجموعهای گوناگون از مسائل پیوند خورده است. در دوران بازسازی ایالاتمتحده[۸] و حوادث متعاقب آن، اعدامهای بدون محاکمه به نام دفاع از «پاکی» زنان سفیدپوست رواج داشت. دههها بعد، جنگ جهانی دوم شاهد این بود که دولت آمریکا، مهاجران ژاپنی را در کمپهای سرتاسر غرب، حبس و زندانی کند.
این سنت دیرینه آمریکایی، حداقل دو بار در سال گذشته، اثر نگرانکنندهای از خود به نمایش گذاشته است. در سال ۲۰۲۰، ویروس کرونا که از شهر ووهان[۹] شیوع پیدا کرده بود، در تمام جهان، خفقان ایجاد کرد و جوامع آسیایی – آمریکایی در آتش سیاسی آن گرفتار شدند. سال گذشته، آمریکاییهای آسیایی نزدیک به ۳۸۰۰ مورد «حوادث نفرتآمیز» را گزارش کردند، ازجمله حمله در سانفرانسیسکو[۱۰] به یک پیرمرد اصالتاً تایلندی و کشته شدن او بعد از اینکه به سمت زمین پرتاب شد. همچنین، بعد از تازهترین درگیری اسرائیل و شبه نظامیان نوار غزه، یهودیان آمریکا در معرض حمله و هجمه قرار گرفتند. اتحادیه ضد افتراء[۱۱]، ۱۷۰۰۰ توئیت را شناسایی کرد که در هفته بعد از آغاز بحران، انواعی از جملات هممعنا با عبارت «حق با هیتلر بود» را به کار برده بودند.
یکی از بزرگترین قدرتهای ملت ما، اتحادها و ائتلافهایی هستند که میتوانیم، ایجاد کنیم؛ گروههای مدنی، سازمانهای آموزشی، نهادهای خیریه و موارد دیگر. در زمان رنج شدید، ملت ما میتواند متحد شود یا برای توبیخ، کشتن و برخورد خشن با «دیگری» متصور، انگیزه پیدا کند. این امر، بدین معنا است که سازماندهی کنش گرا ضرورت دارد. از زمان حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱، دهها گروه حامی شکل گرفتهاند. در سال گذشته، حداقل دو سازمان مستقل (بنیاد آسیایی آمریکایی[۱۲] که یکی از نویسندگان در شورای مشاوران آن حضور دارد و همچنین، سازمان توقف نفرت ورزی علیه جوامع آمریکاییهای آسیاییتبار و جزیرهنشینان اقیانوسیه[۱۳])، برای جلوگیری از وقوع جرائم نفرت وارد عمل شدهاند. ممکن است که یک فرد خوشبین، چنین مؤسساتی را شاهدی برای وجود سازمان مخصوص اقلیتها بداند، اما آنها انعکاسی دردناک از یک نیاز ضروری برای اعلام هشدار و دفاع از جوامع در معرض حمله هستند.
ایالاتمتحده برای متحد ساختن افراد رنجدیده و آسیبپذیر جهان در یک مکان امن و همراه با رفاه، به خود میبالد اما این روزها، امنیت آنها (ذهنی و جسمی) بارها به مخاطره افتاده است. درواقع، از زمان حملات یازده سپتامبر، جهتگیری چشمانداز تهدید داخلی امنیتی تغییر پیدا کرد. اکنون در فضای تروریسم، تهدید جدی از سوی خود آمریکاییها است که به دلیل ساختار داخلی افراطگرا شدهاند؛ حامیان برتری نژاد سفید، اقدامات خرابکارانه و خصمانه علیه برخی جوامع از چارلزتن[۱۴] کارولینای جنوبی[۱۵] گرفته تا پووی[۱۶] کالیفرنیا[۱۷] مرتکب شدهاند. درواقع، تروریستهای امروز، بهندرت مسلمان بوده و در اکثر موارد، مسیحی افراطی هستند. مرد مسلح در پووی که به صومعهای حمله کرده و یک نفر را به قتل رساند، بخشهایی از انجیل را در بیانیهاش به کار برده و میگفت: «امیدوارم خداوند بداند که چرا من این کار را انجام دادم». یک افسر پلیس که در جریان دفاع از تهاجم ۶ ژانویه به کنگره حضور داشت، میگوید: «روشن بود که تروریستها، خود را مسیحی میدانند».
این سنت وحشتناک در زمان کنونی، به چه معنا است؟ آیا آمریکاییها با حمله به جوامع یا نهادهایی که خاستگاه این افراطگراهای جدید است، واکنش نشان میدهند؟ ظلم به کل یک گروه اقلیت بر مبنای رفتارهای تعدادی انگشتشمار از اعضای آن، یک سنت وحشتناک آمریکایی بوده و بیست سال پس از حوادث یازده سپتامبر، زمان پایان دادن به آن فرارسیده است. ما باید گوش بدهیم و بفهمیم که چگونه هدف قرار دادن یک جامعه و گروه، به بافتار و ساخت آمریکایی، یعنی به علت وجودی مفهوم «شهری روی تپه بودن»، آسیب میرساند. همه آمریکایی ها در دوران سختی و رنج، مانند یازده سپتامبر ۲۰۰۱ و همهگیری کرونا، باید از یکدیگر حمایت و پشتیبانی نمایند و از ضعیفترین افراد در میان خود محافظت کنند.
برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید
[۱] Farah Pandith
[۲] Jacob Ware
[۳] Ending the Worst American Tradition: 20 Years After 9/11
[۴] New York
[۵] Washington DC
[۶] Shanksville, Pennsylvania
[۷] Sikh Coalition
[۸] Reconstruction
[۹] Wuhan
[۱۰] San Francisco
[۱۱] Anti-Defamation League
[۱۲] Asian American Foundation
[۱۳] Stop AAPI Hate
[۱۴] Charleston
[۱۵] South Carolina
[۱۶] Poway
[۱۷] California