محمدرضا محمدیِ؛ پژوهشگر مسائل بین الملل و همکار در مرکز مطالعات آمریکا
منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به واسطه عوامل مختلف تاریخی، مذهبی، قومیتی و استعماری، همواره آبستن تنش و گاهی منازعه بوده و است. به دلیل اهمیت غرب آسیا، قدرت های بزرگ جهان، همواره توجه زیادی به این منطقه داشته و دارند. خلأ قدرتی که پس از خروج بریتانیا در منطقه به وجود آمد، آمریکا را بر آن داشت تا تلاش بیشتری برای استفاده از فرصت های ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی غرب آسیا، به کار بندد؛ منطقه ای که در کنار دارا بودن سهم به سزایی از انرژیهای فسیلی جهان، موقعیتی خاص در نزاع جنگ سرد داشت. همچنین، تلاش برای حفظ رژیم صهیونیستی در یک محیط پیرامونی خصمانه، همواره جزء منافع آشکار آمریکا در غرب آسیا، به شمار میآمد. این منطقه بااهمیت جهان، همواره دستخوش تحولات بیشمار بوده است؛ تحولاتی که در دهه های اخیر، موجب شد تا تصمیم سازان آمریکا برای حفظ منافعشان در این منطقه، بهمرور توان نظامی خود را در غرب آسیا تقویت نمایند. برخی از این تحولات، عبارت بودند از: جنگ های اعراب با اسراییل، بحران انرژی، جنگ های داخلی در کشورهای لبنان، عراق، یمن و اردن، وقوع انقلاب اسلامی ایران، جنگ نفت و اشغال کویت توسط عراق، آغاز جنگ ایران و عراق، ظهور گروه های بنیادگرا در منطقه و…؛ اما در دو ماه اخیر، شاهد دور جدیدی از افزایش تنش ها در منطقه غرب آسیا بودیم. فرض نوشتار حاضر، این است که اساس این تنش ها، پررنگ شدن «راهبرد موازنه از راه دور» ایالاتمتحده است که منجر به تنش آلود شدن محیط غرب آسیا، در دو ماه اخیر شده است. در ادامه، نویسنده ضمن بررسی ابعاد این راهبرد، به بررسی عوامل تنشزای دو ماه اخیر منطقه میپردازد.
نگاهی به هزینه های نظامی ـ امنیتی که آمریکا در دهه های اخیر در غرب آسیا صرف کرده، گویای بیسابقه بودن آن در تاریخ این کشور است. این کشور، مبالغ هنگفتی در جنگهای افغانستان و عراق هزینه کرد و تلفات انسانی سنگینی نیز متحمل شد. مجموع این عوامل، چالشی جدی پیش روی سیاستگذاران آمریکایی قرارداد و آنها را مجبور کرد تا در سیاست های غرب آسیایی خود، بازنگری جدی انجام دهند. یکی از گزینه های تغییر سیاست های غرب آسیایی آمریکا، استفاده از راهبرد «موازنه از راه دور» بود. از منظر این راهبرد، غیر از نیمکره غربی که تحت تسلط آمریکا است، سه منطقه مهم دیگر در جهان وجود دارد؛ اروپا، شرق آسیا و غرب آسیا. در اروپا و غرب آسیا، تهدیدی جدی برای هژمونی آمریکا در جهان در دهه های آتی وجود نداشت، اما در شرق آسیا، تحولاتی در حال رخداد بود که هژمونی آمریکا را با تهدید مواجه میکرد. پیمان های امنیتی و قراردادهای تسلیحاتی رو به افزایش آمریکا در سال های اخیر با کشورهایی همچون عربستان، رژیم صهیونیستی و ترکیه (به منظور مقابله با تهدید ایران)، حمایت از گروه های تروریستی در منطقه غرب آسیا، حمایت از دیکتاتوریهای وابسته غربگرا، عدمحمایت از بیداری اسلامی و درنهایت، تلاش برای عادیسازی روابط کشورهای عرب مسلمان با رژیم اسراییل، همه در چارچوب این راهبرد قابلتحلیل است.
اینکه راهبرد موازنه از راه دور، میتواند به تولید نظمهای منطقهای جدید یا به گسترش بینظمی در مناطق مختلف منجر شود، پرسشی است که نمیتوان با قاطعیت به آن پاسخ داد، بااینحال، آنچه میتوان با اطمینان بیشتری بیان کرد، این است که حداقل در منطقه غرب آسیا، موازنه سازی از راه دور، راهبردی عقلانی و کمهزینه برای واشنگتن با توجه به ویژگیهای این منطقه است. با این توضیح، لازم است به برخی رخدادهای دو ماه اخیر منطقه اشاره کرد که منجر به افزایش تنش های غرب آسیا شده است.
- سفر بایدن به منطقه
سفر چهارروزه جو بایدن به خاورمیانه، با فرود هواپیمای وی در تلآویو آغاز شد. با پیشبرد پروژه عادیسازی، تحولات منطقه با کمترین دخالت آمریکا که تصمیم گرفته بود روی «مهار چین» تمرکز کند، پیش خواهد رفت، اما وقوع دو رویداد مهم، نشان میدهد که آمریکا ضمن تأیید اولویتش برای مقابله با چین، نهتنها به دنبال خروج از منطقه نیست، بلکه در تلاش است تا با بهره گیری بیشتر از «راهبرد موازنه از راه دور»، در پی افزایش نفوذ خود در غرب آسیا است. دلیل اول، جنگ روسیه علیه اوکراین است که اکنون به بحران انرژی و سوختهای فسیلی انجامیده است؛ و دلیل دوم، سرنوشت مذاکرات برجام بوده که ماهها بدون نتیجه مانده است. حالا، بایدن به خاورمیانه سفر کرده تا از ویژگی ژئوپلیتیک همپیمانان عربش، برای پیشبرد منافع خود بهره ببرد؛ سفری که هنوز زوایای تاریک آن، روشن نشده است.
- ادامه روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل
با توجه به مصالحه نسبی و پنهانی اعراب و اسرائیل در گذشته و درنهایت، آشکارسازی این رابطه در سال ۲۰۲۰، به نظر میرسد، تحول شکلگرفته در قالب فرآیند عادیسازی مناسبات اعراب و اسرائیل، معادلات امنیت منطقه ای را دستخوش تغییراتی نماید. توسعه مناسبات اعراب، اسرائیل و اهداف آنها از عادیسازی مناسبات، پیامدهایی اساسی بر محیط امنیتی منطقهای ایران؛ چون بر هم خوردن ساختار توازن قدرت در منطقه و شکلگیری فرآیند موازنه تهدید نوین منطقهای علیه ایران، عدم شکلگیری رژیم و ترتیبات امنیتی پایدار در منطقه، رشد گروه های رادیکال و افراطی در منطقه، توسعه و گسترش حضور و نفوذ آمریکا و شکل دادن به یک نظم پساداعشی، در غیاب ایران داشته است. اقدام دولت ترامپ در آغاز، رسمی فرآیند عادیسازی و تلاش دولت بایدن در ادامه این روند را -که در سفیر اخیر وی به منطقه هم شاهد آن بودیم- میتوان در راستای استراتژی موازنه از راه دور تحلیل نمود.
- جنگ اوکراین و کاهش نیروهای روسیه در سوریه
اوایل می امسال، منابع خبری اعلام کردند که مسکو در ماه دوم جنگ خود با اوکراین، روند خروج نیروهایش از حدود ۳۰ نقطه نظامی در سوریه را آغاز کرده است و نیروهای ایرانی و همچنین نیروهایی از حزبالله لبنان، جایگزین آنها میشوند. حمله نظامی روسیه به اوکراین و تبعات سیاسی و دیپلماتیک این اقدام، بهخصوص فشارها و تحریمهای جامعه جهانی علیه کرملین، سبب شده است که روسها تمرکز و به نحوی اولویت نظامی و امنیتی خود را بر روی این جنگ در کنار مرزهای خود و تقابل با گسترش ناتو بگذارند؛ بنابراین، خواسته یا ناخواسته تبعات جنگ اوکراین موجب شده که دیگر تحرکات نظامی و امنیتی روسیه در سایر مناطق جهان، تحتالشعاع قرار بگیرد. همانگونه که پیشتر از خاورمیانه و سوریه، شاهد انفعال روسیه در قرهباغ نیز هستیم که باعث شده است، جمهوری آذربایجان تحرکات بیشتری در آنجا داشته باشد. حال، بهموازات تحمیل شرایط جنگ اوکراین به اقتضائات امنیتی و آرایش نظامی روسیه، شرایطی شکل گرفته است که پوتین در سایه نظم جدید ناشی از این جنگ، سعی دارد تا دست به بازتعریفی در بازیگران متحد و همسو با خود بزند. ضمناً چون اسرائیل در این جنگ، نهتنها حمایتی از روسیه به عمل نیاورد، بلکه در تقابل دیپلماتیک و نظامی با کرملین، قرار گرفت و تلآویو بین مسکو و کیف، نهایتاً اوکراین را برگزید، باعث شده که پوتین، موازنه سازی تازهای در کنار مرزهای اسرائیل پیاده کند. اگرچه در وهله اول خروج ارتش روسیه از پایگاههای سوریه، میتواند دامنه فعالیتهای نظامی ارتش این کشور (سوریه) یا ایران را بیشتر کند، اما از دیگر سو، باید در نظر گرفت که خروج روسها بهعنوان نیروی حائل میان ایران و اسرائیل در سوریه، دست تلآویو را هم برای افزایش حملات و تهاجمات نظامی به خاک سوریه بازتر میکند؛ بنابراین، خروج نظامی ناخواسته روسیه، صرفاً به معنای تهدید امنیت اسرائیل نخواهد بود، بلکه یک موازنه جدید امنیتی را به منطقه خاورمیانه تحمیل میکند.
- سایه حمله نظامی ترکیه به شمال سوریه
بر اساس شواهد، ترکیه علیه مناطق تل رفعت و منبج، یارگیری میکند زیرا این دو منطقه برای ترکیه، هدفی استراتژی محسوب میشود که مناطق تحت کنترل گروه شبهنظامی «قسد»، دچار شکاف و تجزیه شوند. پیشتر، رئیسجمهوری ترکیه (اردوغان)، خاطرنشان کرد که ارتش این کشور، تصمیم دارد تا عملیات نظامی را برای مبارزه با تروریسم در مرزهای ترکیه انجام دهد و تصمیم در خصوص این عملیات، بهزودی اتخاذ میشود. البته این اقدام نظامی احتمالی تا حدی با مخالفت آمریکا منتفی است، اما حتی اعلام این موضوع از جانب ترکیه نیز به عاملی بر هم زننده نظم منطقه تبدیل شد. مخالفت ایالاتمتحده با ورود نظامی آنکارا در سوریه نیز نتیجه همین راهبرد در مورد جلوگیری از هژمون سازی در منطقه است.
- بینتیجه ماندن مذاکرات هسته ای
پس از خروج ترامپ از توافق هسته ای و با روی کار آمدن دولت بایدن، بار دیگر بحث احیای توافق مطرح شد، اما در مدت بیش از دو سال مذاکره و با مواضع غیرمنطقی ایالاتمتحده، سرنوشت این توافق، همچنان مبهم است. این مذاکرات، ماه گذشته با میانجیگری اروپا و به طور غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن، در قطر ادامه پیدا کرد که به نتیجهای نرسید. واقعیت آن است که از سال ۲۰۰۳ -که اتهامات واهی غرب علیه برنامه هسته ای صلحآمیز ایران آغاز شد- رقبای ایران در منطقه، مانند عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی، با نوعی سردرگمی در قبال توافق احتمالی، مواضعی متفاوتی را در پیش گرفتند. از طرفی این بازیگران منطقه ای، تمایل به تحریم بیشتر تهران به بهانه برنامه هستهای داشتند و از طرف دیگر، نگران بودند تا در صورت عدم همراهی غرب به ادعای دروغ آنها، تهران به سمت ساخت سلاح هسته ای پیش رود. این سردرگمی در دیدار بایدن از منطقه، در هفته جاری نیز نمایان بود. ریاض از طرفی خواهان تحریم بیشتر ایران بود و از طرفی، به برقراری مجدد توافق، تمایل نشان داد.
در یک جمع بندی، باید گفت که راهبرد موازنه از راه دور، نهتنها به معنای انفعال آمریکا در مدیریت مناطق مختلف جهان نیست، بلکه با مدیریت فعال، این کشور موجب ممانعت از ظهور یک قدرت هژمونی طلب در نقاط بااهمیت دنیا میشود. بهعبارتدیگر، از طریق ایجاد موازنه میان قدرتهای منطقهای در اروپا، شرق و غرب آسیا، اجازه تسلط به هیچیک از آنها داده نمیشود. طبق این راهبرد، حتی اگر قرار باشد که آمریکا در منازعات، به طور مستقیم مداخله نماید، باید آخرین کشوری باشد که این کار را انجام میدهد. طبق این راهبرد، آمریکا باید تنها در اموری مداخله کند که برای منافع این کشور ضروری است؛ بنابراین، آمریکا موقعیت نظامی خود را با توجه به توزیع قدرت در این سه منطقه مذکور تنظیم میکند. بنا بر آنچه گفته شد، به نظر میرسد آنچه در ماه های اخیر در غرب آسیا رخ داده و افزایش تنش ها در این منطقه را حاصل کرده است، در وهله اول، از راهبرد موازنه از راه دور آمریکا ناشی میشود. تسریع روند عادی سازی، سفر بایدن به منطقه، زیاده خواهی آمریکا در مذاکرات هسته ای و مخالفت این کشور با دخالت نظامی ترکیه در سوریه نیز در همین چارچوب، قابلتحلیل است. درواقع، لازمه راهبرد موازنه از راه دور برای واشنگتن، استفاده از بازیگران مختلف منطقه برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی این کشور، بدون دخالت مستقیم و با هزینه های هنگفت است.