مترجم: هادی قربانیار
بر اساس گزارش ها، اسرائیل، حملات خود به ایران را در هفتههای اخیر، تشدید کرده است. برخلاف راهبرد دولت پیشین که بر ایجاد خرابکاری در برنامه هسته ای ایران و ترور دانشمندان هسته ای این کشور تمرکز داشت، اکنون، گویا این راهبرد تعمیم پیدا کرده و شامل هدف قرار دادن سایر دانشمندان و مسئولان برنامه های موشکی و پهپادی و همچنین، نیروهای سپاه قدس شده است. گویا نخست وزیر، نفتالی بنت[۱] که به وعدهاش برای اجرایی کردن «مرگ تدریجی» عمل نمود، این حملات را تأیید کرده است (ازجمله آنها، ترور افسر ارشد سپاه قدس، سرهنگ حسن صیاد خدائی در ۲۲ می است). این واقعه، اضافه میشود به سایر ترورها و خرابکاریهای اخیر که منسوب به اسرائیل هستند؛ ازجمله حملات سایبری، حمله به یک آشیانه مخفی نگهداری پهپادها در ۱۴ فوریه، مرگ مشکوک یکی از مهندسان شاغل در یک سایت مهم نظامی توسعه موشکی در ۲۴ می و مرگ دو متخصص غنیسازی اورانیوم و صنعت پهپاد که در ۴ ژوئن گزارش شد.
در روز ۷ ژوئن، بنت ضمن اشاره به مسئولیت اسرائیل، به کمیته دفاعی و امور خارجی کنست[۲] گفت: «روزهایی که ایران، مکرراً به اسرائیل آسیب میزد، وحشت و ترور را از طریق نائبان خود در منطقه ما، گسترش میداد و درنهایت هم آسیبی نمیدید، به پایان رسیده است… ما در همه مکان ها و زمان ها، فعالیت و حضور داریم و به این کار نیز ادامه خواهیم داد» (این امر، اشارهای است به دکترین اختاپوس[۳] که توسط بنت ابداع شده است). اعضای ارشد نهاد دفاعی اسرائیل، از اظهارات او انتقاد کردند؛ کسانی که مدعی بودند، چنین اظهارنظرهایی فقط موجب افزایش انگیزه ایران برای انتقام گرفتن از اسرائیل میشود و معتقدند در مقطع کنونی، بهترین کار، این است که سکوت اختیار شود.
درهرحال، به نظر میرسد که مهمترین بخش این دستاورد اسرائیل، عبارت است از متقاعد شدن دولت جو بایدن[۴] برای قرار دادن سپاه در فهرست سازمان های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا. این اقدام که بسیار در اسرائیل، مورد استقبال و تمجید قرار گرفت، کار ایران را برای پذیرش بازگشت به توافق هسته ای سال ۲۰۱۵، بسیار دشوار کرد که بهخوبی با موضع رسمی اسرائیل برای مخالفت با برجام همخوانی دارد؛ علیرغم دیدگاه بسیاری از مقامات سابق اسرائیل مبنی بر اینکه خروج آمریکا از این توافق، یک اشتباه است. از دید یک ناظر، به نظر میرسد که اسرائیل در زمینه ایجاد سردرگمی و آشوب در رژیم ایران، موفق عمل کرده است. این کشور، همچنین بازدارندگی خود علیه ایران را به شکلی ایجاد کرده است که باعث تقویت وجهه نخست وزیر در داخل اسرائیل میشود، در مقطعی که دولت ائتلافی او در معرض خطر فروپاشی قرار دارد. البته واقعیت برنامه هستهای ایران که در جریان نشست ۶ ژوئن شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی[۵] در وین[۶] آشکار شد، نشاندهنده عمق پیشرفت این کشور در این عرصه، علیرغم تلاش های اسرائیل برای خنثی سازی و ممانعت از آن است. ایران، همچنان به غنی سازی ده ها کیلوگرم اورانیوم با خلوص ۶۰ درصد ادامه میدهد، سانتریفیوژهای آی آر ۶[۷] را در یک تأسیسات زیرزمینی در فردو، نصب کرده و اورانیوم فلزی تولید میکند. تمامی این اقدامات در قالب برجام ممنوع بود؛ همان توافقی که اسرائیل، با عصبانیت با آن مخالفت ورزیده و در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ[۸]، لابیگری موفقی علیه آن به عمل آورد (ترامپ در سال ۲۰۱۸، علیرغم اینکه ایران توافق را نقض نکرد، از آن خارج شد). همچنین، جای تردید است که آیا عدم ارائه توضیح از سوی ایران، درباره چرایی پیدا شدن نشانه هایی از وجود اورانیوم در اماکن از پیش اعلام نشده (موضوعی برای ارائه پیشنهاد محکومیت نهچندان محکم در نشست ۸ ژوئن وین)، میتواند برای افزایش فشار بر تهران، مورد بهره برداری قرار بگیرد یا خیر؟
اسرائیل در مواجهه با این تحولات، همچنان به اتخاذ موضع سؤالبرانگیز «توقف کامل غنی سازی در تمامی سطوح» ادامه میدهد، درحالیکه بر یک «نقشه دوم» غیرواقعبینانه متکی است. تحریمهای اقتصادی ادامهدار، عملیات مخفیانه گوناگون و تهدید برای بمباران تأسیسات هسته ای ایران، موجب توقف برنامه هستهای این کشور نشده، رفتارش را نیز تغییر نداده و بسیار جای تردید است که چنین سیاستی، در آینده نیز بتواند موفق باشد. در جهانی که با کمبود نفت، روبهرو است و تمایل دارد تا تحریم ها را دور بزند، مفهوم «فشار حداکثری» دوران ترامپ، دیگر کارآمد نیست. درآمدهای ایران از صادرات نفت در شرایط نظام تحریم های کنونی، حاکی از این واقعیت است. اکنون، ایران نهتنها در دور زدن تحریمها تبحر دارد، بلکه جنگ اوکراین نیز باعث گسترده شدن «ائتلافی از کشورهای تحریم شده» ازجمله روسیه و چین، شده است که میخواهند در برابر تهدیدهای آمریکا ایستادگی کنند. دولت بایدن، همچنین با توجه به بهای بالای بنزین، تمایلی برای اعمال فشار بیشتر ندارد. همسایگان عرب ایران در سرتاسر خلیجفارس نیز از منزوی ساختن و تحتفشار قرار دادن ایران، واهمه دارند و به نظر میرسد که آنها، نمیخواهند تحریم ها را بر ایران اعمال کنند؛ موضعی که باعث شد تا دولت ترامپ، علناً از امارات به دلیل نادیده گرفتن فرار از تحریمها انتقاد کند.
این تصور هم که یک «تهدید نظامی قابلاعتنا» علیه برنامه هسته ای ایران وجود دارد، صحیح نیست. آخرین زمانی که ایران، واقعاً احساس تهدید کرد، سال ۲۰۰۳ بود، زمانی که دهها هزار نیروی آمریکایی به عراق حمله کردند، دیگر نیروهای این کشور نیز در افغانستان باقی ماندند و تهران، میترسید که گزینه بعدی باشد. این نوع از تهدید و خطر با توجه به بحرانهای شدیدتر موجود و تمایل آمریکا برای کاهش حضور نظامی خود در خاورمیانه، دیگر تکرار نخواهد شد؛ بنابراین، درحالیکه اسرائیل، همچنان موفقیت های تاکتیکی چشمگیری را تجربه میکند، اما ازنظر راهبردی، به هدف خود مبنی بر ممانعت ایران از توسعه یک برنامه هستهای پیشرفته، دست نیافته است. اسرائیل هنوز این ذهنیت را -که به دهه ها پیش مربوط است- در سر میپروراند، بدون اینکه درک کند، جهان تغییر کرده و برنامه هستهای ایران نیز تکامل یافته است. درواقع، مبنای سیاست اسرائیل، همچنان بر این اندیشه استوار است که میتوان ایران را از توانایی های هستهای محروم کرد، حتی اگر برنامه هسته ای این کشور، آن چیزی نباشد که یک دهه قبل بود. ایران در غلبه بر موانع حوزه فناوری، موفق عمل کرده است، بهویژه در زمینه غنیسازی و ساخت سانتریفیوژ. دانش در ایران، گسترده است و در اذهان تعداد بیشماری از دانشمندان هسته ای، وجود دارد و بیشتر از آن هستند که بتوان، آنها را نابود کرد. همچنین، اگر تأسیسات هسته ای ایران به شکلی خارقالعاده محو شوند، این کشور، همچنان قادر خواهد بود تا به دلیل دارا بودن دانش و فناوری این عرصه، آنها را دوباره و ظرف چند ماه بازسازی کند. بهعلاوه، بر اساس نظرسنجی که شورای شیکاگو[۹] انجام داد، برنامه هستهای در ایران، موردحمایت مردم است، لذا حتی اگر سران کشور یا نظام فردا تغییر کنند، بازهم بعید است که این برنامه، کنار گذاشته شود.
درنهایت، راهبرد اسرائیل برای مرگ تدریجی، در یک «جنگ بین جنگها» بر مسائل منطقهای نیز منطبق شده است. به هر شکل، حملات اسرائیل به سوریه و لبنان، نتوانسته است رفتار و موضع ایران را تغییر دهد و موجب تضعیف حزبالله لبنان نیز شود. با توجه به این واقعیتها، اسرائیل فقط یک پیروزی شکست آمیز در مقابل ایران، به دست آورده است. در بهترین حالت، حملات اسرائیل، موجب توقف این برنامه میشود. در بدترین حالت، آنها ایران را تشویق میکنند تا سریعتر گام بردارد. اسرائیل، به برآورد مجدد و اتخاذ راهبردی نیاز دارد که با وضعیت کنونی برنامه هستهای ایران، منطبق بوده و به آن، اجازه دهد تا تأثیر بیشتری بر افکار عمومی بینالمللی داشته باشد.
سخن آخر اینکه، اسرائیل در حال انباشت موفقیته ای تاکتیکی است، درحالیکه راهبردش در قبال ایران، روبه شکست است. درواقع، میان اظهارات مقامات ارشد اسرائیل و واقعیت موجود در صحنه، شکافی وجود دارد که روزبهروز بزرگتر هم میشود. پس لازم است تا یک سیاست متعادل اتخاذ شود که شرایط برنامه هسته ای ایران را مدنظر قرار دهد، آنهم قبل از اینکه خیلی دیر شود. مقامات اسرائیل، باید به یاد داشته باشند که اعمال فشار و منزوی ساختن ایران و همچنین، تغییر معادله بازدارندگی میان کشورها، میتواند به بروز یک واکنش شدید از سوی تهران، منجر شود و به یک رویارویی منطقهای منتهی گردد.
منبع:
نویسنده: دنی سیترینوویچ[۱۰]
[۱] Naftali Bennett
[۲] Knesset Foreign Affairs and Defense Committee
[۳] Octopus Doctrine
[۴] Joe Biden
[۵] Atomic Energy Agency’s Board of Governors
[۶] Vienna
[۷] IR6
[۸] Donald Trump
[۹] Chicago Council
[۱۰]Danny Citrinowicz