بعد از اینکه اوایل ماه آوریل، ایلان ماسک برای خرید توییتر اقدام کرد، اینسایدر به جعل یک شایعه رسوایی کمک کرد و او را به رفتار ناشایست جنسی متهم نمود. در سوی دیگر، نیویورکتایمز، اینگونه نتیجهگیری کرد: «اینکه ایلان ماسک بهعنوان یک سفیدپوست، در نظام نژادپرست آپارتاید آفریقای جنوبی بزرگ شده، ممکن است شخصیت او را طوری شکل داده باشد که احتمالاً برای ریاست بر شرکتی مانند توییتر مناسب نباشد». واشنگتنپست، برنامههای او را برای کاهش سانسور در این بستر فضای مجازی، تقبیح کرده و «برخی اتهامات را نسبت به وقوع حوادثی که متضمن نژادپرستی و مسائل جنسی در تسلا[۱]» بوده، مطرح کرده است.
نویسنده مقاله نیویورکتایمز و مدیرعامل اجرایی سابق ردیت[۲]، الن پاو[۳] اینگونه میگوید: «انتساب ماسک در هیئتمدیره توییتر، نشان میدهد که ما، به ضوابطی برای بسترهای شبکههای اجتماعی نیازمند هستیم تا بتوانیم از اینکه افراد ثروتمند، کنترل کانالهای ارتباطیمان را به دست بگیرند، جلوگیری کنیم.» البته پاو در روزنامهای قلم میزند که مالک آن، میلیاردر شرکت آمازون،[۴] جف بیزوس[۵] است. درحالیکه ماسک، فرد مستقل و تکروی است که از اختلال نقض توجه و بیشفعالی نیز رنج میبرد، اما بیزوس در دسته ثروتمندان، چیزی شبیه به یک تقلیدکننده و کسی است که میخواهد مانند لکس لوتر[۶] باشد. به یاد بیاورید که آمازون سال گذشته، اپلیکیشن شبکههای اجتماعی به نام پارلر[۷] را از سرویسهای تحت وب خود کنار گذاشت که احتمالاً به دلیل نقش آن در تسهیل آشوب ششم ژانویه، در کنگره آمریکا بود. طبق گزارش آسوشیتدپرس[۸]، پارلر در زمان قطع خدماتش، به اپلیکیشن شماره یک بدون محدودیت در گوشیهای آیفون، تبدیل شده بود، آنهم بعد از اینکه فیسبوک، توییتر و سایر برنامهها، حسابهای رئیسجمهور وقت، دونالد ترامپ[۹] را مسدود کرده بودند. به علاوه، آمازون یکی از پنج شرکت در کنار مایکروسافت[۱۰]، گوگل[۱۱]، اورکل[۱۲] و آیبیام[۱۳] است که اخیراً پیشنهاد همکاری برای ارائه سرویس ابری به سازمان سیا[۱۴] را دریافت کرده است. به عبارت سادهتر، کشتی تمرکز زدا شده قدرت که پاو، آن را طلب میکند، مدتها پیش حرکت خود را با پرچم جرگه سالارانی همچون بیزوس، آغاز کرده است.
واشنگتنپست در اواخر ماه آوریل، هدف بعدی خود را یافت؛ حساب توییتری چایا راچیک، کسی که تا قبل از اینکه توسط این روزنامه، همجنسگرا اعلام شود، ترجیح داده بود تا مالکیتش برای این حساب، ناشناس باقی بماند. حساب توییتری «Libs of TikTok»، توانست صرفاً با به اشتراک گذاشتن ویدئوها و تصاویری که لیبرالها از طریق شبکه اجتماعی تیکتاک،[۱۵] بارگذاری کرده بودند، دنبال کنندههای بیشماری را جذب خود کند. این محتواها، عمدتاً دربردارنده مضامینی در حمایت از تفکر همجنسگراها[۱۶] است که مفتخرند، کودکان را بدون اجازه یا آگاهی والدینشان، با دیدگاههای اصلی درباره جنسیت و مسائل جنسی آشنا میکنند. این رویکرد که مبتنی بر نگرش قرار دادن آیینه جلوی انحراف و نشان دادن آن به دیگران است، در پویا ساختن مخالفت عموم مردم، بسیار تأثیرگذار بوده است، زیرا به دشمنان، احترام و ارج بخشیده و آنها را قادر کرده تا خودشان درباره اعتقادات و اهدافشان سخن بگویند. موفقیت حساب توییتری «Libs of TikTok»، موجب جلبتوجه تیلور لورنز،[۱۷] ستون نگار واشنگتنپست شد. لورنز در مقالهای، نام چایا رایچیک را برای میلیونها نفر افشا کرد. او با وبسایتی مرتبط شد که آدرس و کارفرمای رایچیک را نشان میداد و همچنین، در خانهای که به یکی از خویشاوندان رایچیک متعلق بود، حاضر شد. لورنز، مقالهای بهعنوان زمین زدن اخلاقمدار شخصیتی که جامعه همجنسگراها، دوجنسگرا و مانند آنها[۱۸] را به خطر میاندازد، تدوین کرد که عنوان مقاله «منتخب سردبیر» واشنگتنپست را گرفت. واشنگتنپست، وانمود کرد که یک قلدر را به زمین زده، اما بسیاری از آمریکاییها، فقط یک روزنامه مهم را دیدند که اطلاعات خصوصی و هویتی کسی را افشا کرده که به اولویتهای فکری سردبیران تاخته است.
زمانی که واکنشهای شدید پدیدار شدند، سردبیر ارشد واشنگتنپست، کامرون بار[۱۹] در یک اظهارنظر، مدعی شد که هیچیک از موارد مطروحه درباره گزارش لورنز، خارج از چارچوب استانداردهای روزنامهنگاری نبوده است. او افزود: «ما هیچ قسمتی از زندگی خصوصی او را منتشر نکرده یا با آن مرتبط نشدهایم.» باوجوداین، اگر این مسئله درست باشد، واشنگتنپست، بیسروصدا لینک وبسایتی را که حاوی اطلاعاتی درباره زندگی شخصی رایچیک بود، قبل از این اظهارنظر پاک نمیکرد، همانگونه که ویبک ماشین،[۲۰] وقوع آن را اثبات میکند. همزمان با وقوع جنجال واشنگتنپست، نیویورکتایمز در ۳۰ آوریل، مجموعهای سهقسمتی با عنوان «ملیگرای آمریکایی[۲۱]» را درباره تاکر کارلسون منتشر کرد؛ این مجموعه، یک نوشته طولانی و اهریمنساز نزدیک به ۲۰۰۰۰ کلمهای است که صعود کارلسون را به صدر رتبهبندی شبکههای کابلی اخبار را دنبال کرده و برای خوانندگان نیویورکتایمز، اطلاعات بیوگرافی بهمنظور تحلیل روانی با فراغ بال را فراهم ساخت. ستون نویس رسانه خبری اماسانبیسی[۲۲]، لیز پلانک،[۲۳] اینگونه توییت زد: «مادر تاکر او را در کودکی ترک کرده و از روی کینهجویی، هنگام مرگش فقط یک دلار برایش باقی گذاشته است»؛ «یک داستان مخرب، اما شرورانه برای مردی که مصمم است، هر کاری انجام دهد تا احساس مهم بودن کند». بعد از اینکه این مقاله نتیجهبخش نبود، نیویورکتایمز، تلاش کرد تا کارلسون را به دلیل تیراندازی دستهجمعی ۱۴ می، در شهر بوفالو[۲۴] نیویورک سرزنش کند. مظنون، کسی که در فضای سیاسی، خود را در جبهه «چپ اقتدارگرای تقریباً میانهرو» قرار داده بود، در یک نوشته ۱۸۰ کلمهای، به ایدهای از جایگزینی جمعیتی اشاره کرده بود که در طی آن، مهاجران جای سفیدهای آمریکا را میگیرند.
پس از حادثه تیراندازی، نیویورکتایمز گزارش داد: هیچ چهره عمومی با سروصدا و بیرحمی، بیشتر از مجری فاکس نیوز، تارک کارلسون از نظریه جایگزینی حمایت نکرده است؛ کسی که از زمان حضورش در سال ۲۰۱۶ در برنامهای -که در ساعات پربیننده فاکس پخش میشد- تغییر جمعیتی تحت هدایت بزرگان ذینفوذ را به موضوع اصلی برنامه خود، تبدیل کرده است. البته آن حمله نیز موفق نبود، آنهم به این دلیل که هیچ گروهی علنیتر از حزب دموکرات و متحدان رسانهای لیبرالش از ایده پیروزی از طریق جمعیتشناسی، حمایت و استقبال نکرده است. بهعنوانمثال، ستون نویس نیویورکتایمز، میشل گولدبرگ[۲۵] در سال ۲۰۱۸، مقالهای با عنوان «ما میتوانیم جایگزین آنها بشویم[۲۶]»، منتشر کرد. گولدبرگ معتقد بود که «آمریکا در حال فروپاشی و نابودی است، زیرا یک اقلیت سفید محافظهکار ناخرسند که به قدرت چسبیده، به دلیل غرق شدن در یک اکثریت چندنژاده و چندزبانه، وحشتزده شده است» و در ضمن، مدعی شد که تنها افراطگراهای نژادی با موضع او مخالفت خواهند کرد؛ که البته این اتفاق میافتد تا اجماع صاحبان لیبرال قدرت را منعکس کند. این امر، دلیل واقعی آن است که چرا کارلسون، در کنار ماسک و رایچیک، خشم مطبوعات و خبرگزاریها را برانگیختهاند؟ وجه مشترک این گروه سهنفره ناهمسان، این است که همه آنها در برابر مخاطبان و بینندگان متعدد، اظهاراتی داشته و کارهایی انجام دادهاند که برخی از ابعاد آن، اجماع بزرگان ذینفوذ بوده که درنتیجه، قدرت طبقه حاکم را سست و تضعیف میکند.
اول: توییتر، صرفاً یک کمپانی نیست، بلکه ابزاری برای کنترل اطلاعات و ایجاد نگرشهای عموم مردم، در قبال مسائل روزمره است. همچنین، این بستر ارتباط نزدیکی با نهادهای فراملی، همچون ناتو[۲۷] دارد. توییتر برخی حسابها را به دلیل «تضعیف ایمان به ائتلاف ناتو و ثبات آن»، مسدود کرده است. تلاشهای ایلان ماسک برای خصوصیسازی توییتر، تهدیدی برای کنترل اذهان میلیونها انسان است.
دوم: حساب «Libs of TikTok»، چهره زشت دیدگاه ترا جنسیتی را افشا کرد که اساساً روابط میان فرد و بدن، والدین و فرزندان و درنهایت، خانوادهها و حکومت را بازتعریف میکند. این نگرش که مسائل جنسی و جنسیت از یکدیگر منفک هستند، مستلزم تسلیم در برابر نهتنها یک دروغ، بلکه یک روحانیت جدید متشکل از مددکاران اجتماعی، کارمندان اداری و «متخصصانی» است که نامهها و دستورات پاپ به آنها، روش استفاده از زبان و چگونگی تعامل والدین با فرزندانشان را وقتی تحت تأثیر سردرگمی جنسیتی قرار بگیرند، شکل میدهد. «توانمندسازی»، دیدگاهی که توسط آزادی جنسی افراد تصدیق میشود، همیشه در عمل، موجب قدرت گرفتن حکومت خواهد شد.
سوم: مشکل بزرگان قدرت با کارلسون، این است که او همیشه پیامی خصمانه و مخالف درباره نظم سیاسی تثبیتشده به عموم مردم منتقل میکند؛ از مخالفت او با مهاجرت گسترده گرفته تا ضدیت با سازوکار مداخله دولت در امور اقتصادی. درباره میزان مخاطان گسترده جمهوریخواه او، همین بس که دادههایی را که اخیراً شرکت نیلسون[۲۸] منتشر کرده است، نشان میدهد. برنامه او در صدر برنامههای خبرگزاریهای کابلی، در میان دموکراتهای ۲۵-۵۴ ساله است. به بیان دیگر، بسیاری از جوانان دموکرات، بیشتر ترجیح میدهند تا در ساعات پربیننده، فاکس نیوز را تماشا کنند تا سیانان[۲۹] یا اماسانبیسی. درحالیکه نیویورکتایمز در حمایت از هیئت اطلاعات نادرست[۳۰] وزارت امنیت میهن[۳۱] آمریکا -که البته در حال حاضر منحل شده است- مطلب مینوشت، کارلسون شدیداً از این مجموعه، رئیس آن و همچنین، اهداف اورولی گونهاش انتقاد کرد. به لطف پوشش خبری کارلسون، «وزارت حقیقت[۳۲]»، آنگونه که توسط برخی لقب گرفت با موفقیت، کنار گذاشته شد (اگرچه یقیناً در یک شکل دیگر بازخواهد گشت).
راه مناسببرای درک نقش رسانه که تلاش میکند، مخاطبان را شیفته خود سازد و به دشمنان حکومت حمله کند، دیدگاه مورخ آلمانی، اسوالد اشپنگلر[۳۳] است. اشپنگلر در کتاب «افول غرب[۳۴]» درباره عصر مدرن نوشت: بشر بابشر سخن نمیگوید؛ رسانه و شریک آن سرویس خبری مجازی، همهروزه و همهساله، آگاهی بیدارکننده کل مردم و قارّهها را هدف شلیکی مداوم و کرکننده از نوشتهها، تکیهکلامها، نقطه نظرات، صحنهها و احساسات، نگه میدارند تا بدینوسیله، نفوس انسانها به تابعی از یک موجود عقلانی اهریمنی تبدیل شود. مدتها قبل از اینکه ادوارد هرمن[۳۵] و نوآم چامسکی،[۳۶] کتاب «تولید رضایت[۳۷]» را منتشر کنند، اشپنگلر، قدرت رسانه برای به برده گرفتن افکار عمومی و بسیج تودهها علیه دشمنان رهبران را درک کرده بود؛ اگرچه فناوری تغییر کرده است، اما نظریه اشپنگلر، همچنان صادق است. همانطور که اشپنگلر مطرح میکند، کمپین خبری، جنگی است که با هدف غیرممکن ساختن دستیابی افراد به «انفصال درونی» لازم برای دیدن جهان با چشمهای شفاف، طراحی شده است. حقیقت، صرفاً آن چیزی میشود که توده مردم، همواره میخوانند و میشنوند؛ به بیان دیگر، همان چیزی که رسانه از طریق ارگانهای دیجیتال و مکتوب خود مدنظر دارد. اشپنگلر نوشت: «رسانه امروز لشکری است با سلاحهای به خوبی سازماندهی شده که خبرنگاران، افسران آن و خوانندگان، سربازانش هستند». «خواننده نه میداند و نه قرار است که بداند برای چه اهدافی از او استفاده شده و قرار است، چه نقشی بازی کند.» بر اساس نظر اشپنگلر، رسانهها درنهایت، آتش یک آشوب علیه خود را شعلهور کردند. انزجاری که رسانهها با روایتهای جعلی القاء میکنند، مردم را در جایگاه مخالف آنها، قرار داده است. درنهایت، هر زمانی که رسانه تلاش کند تا دشمنی را به زمین بزند، فقط در کاشتن بذر پایان دادن به نظامی که از آن نمایندگی میکند، در خاک دموکراسی -که منحرفش کرده است- موفق خواهد بود.
منبع: https://chroniclesmagazine.org/recent-features/medias-self-induced-demise/
[۱] Tesla
[۲] Reddit
[۳] K. Pao
[۴] Amazon
[۵] Jeff Bezos
[۶] Lex Luthor
[۷] Parler
[۸] Associated Press
[۹] Donald Trump
[۱۰] Microsoft
[۱۱] Google
[۱۲] Oracle
[۱۳] IBM
[۱۴] Central Intelligence Agency
[۱۵] TikTok
[۱۶] LGBT
[۱۷] Taylor Lorenz
[۱۸] LGBTQ+
[۱۹] Cameron Barr
[۲۰] Wayback Machine
[۲۱] American Nationalist
[۲۲] MSNBC
[۲۳] Liz Plank
[۲۴] Buffalo
[۲۵] Michelle Goldberg
[۲۶] We Can Replace Them
[۲۷] North Atlantic Treaty Organization
[۲۸] Nielsen MRI Fusion
[۲۹] CNN
[۳۰] Disinformation Board
[۳۱] Homeland Security
[۳۲] Truth Ministry
[۳۳] Oswald Spengler
[۳۴] The Decline of the West
[۳۵] Edward Herman
[۳۶] Noam Chomsky
[۳۷] Manufacturing Consent