در ابتدای بحث، مایل هستم تا نظر شما را در مورد ژنرال سلیمانی و ابعاد شخصیتی ایشان بدانم.
در آغاز بحث، لازم میدانم تا ذکر کنم که ترور قاسم سلیمانی (قهرمان جاودانه ضد امپریالیسم ایران) و ابو مهدی المهندس توسط ایالاتمتحده آمریکا، ماهیت تروریستی سامانمند دولتهای این کشور را -که با هدف دستیابی به اهداف شوم و شرورانه انجام میشود- روشن کرد. به نظر بنده،
قاسم سلیمانی یک فرد یا فرمانده معمولی نبود، بلکه او الهام گرفته از فرهنگ و رفتار انقلاب اسلامی از اولین روز پیروزی یعنی اصل دفاع از مردم مظلوم در سرتاسر دنیا و مقاومت در برابر استکبار و استعمار بود؛ او همچنین، علاوه بر رعایت ارزشها و مبانی برجسته انقلاب اسلامی، به صفات فردی و اخلاقی توجه خاصی داشت. حاج قاسم سلیمانی، مظهر همه این ویژگیها است. خاطرات او، طیف وسیعی از ویژگیهای اصیل را نشان میدهد؛ سلیمانی در اوایل دوران کودکی، ویژگیهای شخصیتی بسیار محکمی از خود نشان داده است. برخی از آنها عبارتاند از ایمان، تقوا، شجاعت، درستکاری، مسئولیتپذیری، صبر، استقامت و نظم شدید؛ پسری چهاردهساله که برای تسویه بدهی پدرش و یافتن شغل، از روستایی دور به شهری بزرگ میرود.
او، شجاع، تیزبین، استراتژیست و همچنین، اهل عمل بود. شجاعت و جسارت او در اقدام و حضورش در میدان، با بینش بصیرانه همراه بود که موجب آزادسازی سرزمینهای اشغالی شد (همانطور که بعداً توضیح خواهم داد). حاج قاسم با آگاهی از پتانسیلها و ظرفیتهای گسترده محور مقاومت، همراه با امتناع از ارعاب ابزار نظامی و ماشین جنگی دشمن، عملیات گستردهای را علیه صهیونیستها و عوامل آمریکایی ظالم در حق ملت فلسطین و سایر ملتها انجام داد. استکبار جهانی در طول چند دهه اخیر، راهبردهای پیچیدهای برای تضعیف و بیاعتبار کردن اسلام و مسلمانان، ایجاد کرده است، اما در مقابل، حاج قاسم سلیمانی چهره واقعی اسلام و مسلمانان را به جهانیان، نشان داد و ثابت کرد که روایت استکبار جهانی، دروغ و گمراهکننده است.
این شجاعت و تیزبینی، نهتنها در عرصه نظامی بلکه در عرصه سیاست نیز نمود داشته است؛ ایشان، توانستند بسیاری از شکافهای داخلی را در میان جناحهای داخلی حل نمایند. درستی بدون درستکاری، قابلدستیابی نیست؛ حاج قاسم سلیمانی، حدودی را که خداوند متعال تعیین کرده است، به دقت رعایت میکرد. او با وجود اینکه فرماندهی مسلط بر اصول نظامی بود، در رعایت موازین شرعی، بسیار دقت داشت.
سلیمانی اهل معنویت، پاکی و پارسایی بود و واقعاً روحی پاک و عرفانی داشت. همچنین، روحیه ایثار (حس فداکاری)، وجدان اجتماعی و عشق به انسان را به نمایش گذاشت. سلیمانی برای ملیت، اهمیتی قائل نبود و همه انسانها را دوست داشت که خود را فدای همه کرد.
او، فوقالعاده متواضع و اهل ارتباط بود. یکی از خصوصیات بارز حاج قاسم سلیمانی، این بود که به نامههای مردم پاسخ میداد و میگفت: «مردم با امید برای ما مینویسند، ما باید به آنها پاسخ دهیم». یک دختر دبستانی خطاب به ایشان نوشت: «… من به خاطر کارهایم، ثواب گرفتم و آن را به شما تقدیم میکنم تا در راه دفاع از حرمین، از آن استفاده کنید». او در پاسخ به این دختر گفت: «به نام خداوند متعال؛ این نامه را که سرشار از سخاوت و فداکاری بود، از دختر عزیزم زهرا دریافت کردم» و افزودند: «دستان کوچک و البته محکم شما را میبوسم و انگشتری را برایتان هدیه میکنم –انشاءالله- وقتی بزرگ شدی، دعا و تضرع برای برادران و پدران فداکارت را فراموش نکنی».
از منظر دیگر، باید گفت که بُعد فرهنگی بر شخصیت شهید زندهیاد سلیمانی حاکم بود؛ وی خوانندهای مشتاق بود. کتابها و مجموعه شعرهایش حتی در جبههها نیز همراهش بود. او در روز شهادت، دیوان شعری را به همراه داشت، زیرا معتقد بود، اندیشه سلاحی است که اهمیت آن، کمتر از جهاد نیست. در این راستا، ۵۰۰ -۶۰۰ عنوان کتاب زیر نظر شهید سلیمانی، منتشر شد که برخی از آنها در مورد عملیات نظامی بود. در همین راستا، دکتر سنگری (مدیر حوزه هنری پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) گفت: حاج قاسم سلیمانی برای حفظ میراث فرهنگی تلاش میکرد. او، خانه بسیار ساده خود را به یک مؤسسه فرهنگی تبدیل کرد. حاجآقا سلیمانی در مؤسسه خود، میراث شهدا را حفظ میکرد و به مردان و زنان جوان، آموزش میداد تا چطور با یکدیگر گفتگو کنند. همچنین در این موسسه، ۲۷۰۰۰ مصاحبه با پسران، مادران و همسران شهدا انجام شد. درواقع، سردار قاسم سلیمانی موفق شد تا بهعنوان یک تاکتیک دان زبردست، فردی بسیار روشنفکر، مهربان و مؤمن، شهرت پیدا کند.
به نظر شما (بهعنوان یک تحلیلگر مسائل بینالملل)، آیا شخصی مانند ژنرال سلیمانی، صرفاً به محور مقاومت و ایران محدود است یا شما، ایشان را یک چهره بینالمللی میدانید که جانش را در راه امنیت و صلح جهانی فدا کرد؟
این حرف، کاملاً درست است. سردار قاسم سلیمانی، تنها به محور مقاومت به معنای محدود آن تعلق ندارد؛ زیرا او مفهوم مقاومت جهانی را فارغ از ملیت، عقیده و فرقه، خلق کرد که هدف اصلیاش، تأمین ثبات منطقه با خنثی کردن توطئههای غرب به منظور «بالکانیزاسیون منطقه» (تکهتکه شدن یک منطقه یا ایالت بزرگتر به مناطق یا ایالتهای کوچکتر به منظور تسهیل نفوذ در آنها) و مبارزه با گروههای تروریستی بود. این دستاورد، او را قادر ساخت تا به موفقترین شخصیت نظامی جهان در زمینه مبارزه با تروریسم تبدیل شود. بهطور مفصل، قاسم سلیمانی بهعنوان یک فرد انقلابی نوعدوست، به برکت نظریه امنیت منطقهای خود، مدافع صلح و ثبات جهانی است.
همانطور که میدانیم، او این نظریه را برای خنثی کردن نقشههای محور شرارت به رهبری آمریکا مطرح کرد. بر اساس مستندات تاریخی، کشورهای غربی به رهبری ایالاتمتحده پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی، نقشه جدیدی برای غرب آسیا (قبل از اعمال این رویکرد برای سایر مناطق) را در رأس اولویتهای خود قراردادند تا امنیت رژیم صهیونیستی را تضمین کنند. بر اساس این توطئه، کشورهای منطقه بهطورمعمول، امنیت، اقتدار و اتحاد خود را از دست میدهند. وجود اختلافات مرزی بین کشورهای منطقه، رقابتهای فرقهای بین دولتها و ملتهای شیعه و سنی، تعصبات قبیلهای مانند پان کردیسم و پانعربیسم و ظهور تروریسم، ازجمله نقاط ضعف و آسیبپذیریهایی است که به غربیها برای دستیابی به هدفشان، یعنی ایجاد ناامنی در منطقه کمک میکند.
درواقع، به منظور تضعیف امنیت در غرب آسیا، پروژه چندوجهی ایجاد گروههای تروریستی و تکفیری ازجمله القاعده و داعش، با کمک رژیم صهیونیستی و برخی دستنشاندههای منطقه، طراحی و عملیات اجرایی آن آغاز شد. نظریهپردازان غربی، تصور میکردند که تقسیم کشورهای مسلمان به سرزمینها و اقوام کوچکتر، منافع رژیم صهیونیستی را تأمین میکند، لذا به اتخاذ چنین تدابیری روی آوردند. از همین رو، سردار سلیمانی مداخله و نظریه امنیت منطقهای را به دلیل درک خود از سیاست غرب مطرح کرد. بر اساس این نظریه، امنیت کشورهای اسلامی در غرب آسیا و سایر نقاط با یکدیگر، ارتباط متقابل دارند؛ به عبارت دیگر، ناامنی در سوریه، امنیت عراق را تضعیف میکند و ناامنی در عراق، امنیت ایران را به خطر میاندازد. او در دفاع از همه مردم مظلوم فارغ از مذهب، فرقه و عقایدشان، از هیچ کوششی دریغ نکرد. درواقع، حاج قاسم دست غربیها را خوانده بود، زیرا آنها سعی داشتند تا در اردوگاه ضد صهیونیسم، اختلاف ایجاد کنند، اما سردار سلیمانی، کشورهای مورد هدف را در محور مقاومت جهانی متحد کرد. معجزه حاج قاسم این بود که چندین ملیت اعم از سوری، لبنانی، ایرانی، پاکستانی، افغانستانی، عراقی و حتی سایر عقاید را زیر چتر مقاومت جهانی قرارداد. او با بهرهگیری از هویت و فرهنگ بومی هر کشور (نه تحمیل فرهنگ ایرانی به آنان)، محور مقاومت جهانی را شکل داد؛ حزبالله با هویت لبنانی، حشدالشعبی با هویت عراقی ازجمله گروههایی بودند که نهتنها متشکل از مسلمانان شیعه بود، بلکه مسلمانان سنی، مسیحی، ایزدی، نیروهای زینبیون، فاطمیون و حیدریون، با هویت ملی و محلی مربوط به خود، ایجاد و متعاقباً رشد کردند. او در این راستا، از منافع همه کشورهای مظلوم منطقه دفاع کرد و واقعاً به شکست داعش و آزادسازی مناطق سوریه و عراق متعهد بود. علاوه بر این، نیروهای سرلشکر سلیمانی، شجاعانه و ماهرانه با مزدوران اجیر شده از سوی ظالم جنگیدند.
به نظر شما، ژنرال سلیمانی چه نقشی در ارتقای امنیت بینالمللی داشت؟
سردار سلیمانی با احترام به ویژگیها و نیازهای همه کشورها، توطئه غرب برای تغییر جغرافیا، جمعیت منطقه و به خطر انداختن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها را خنثی کرد. امید را در دل ملتها زنده کرد. همه ما فداکاریهای او برای ایزدیها در عراق و ایستادن در کنار فلسطینیهای سنی در جنگهای ۵۱ روزه و ۳۳ روزه را به یاد داریم. او در کنار نیروهای حزبالله، رژیم صهیونیستی را شکست داد. رهبری سلیمانی، عاملی تعیینکننده در تحقیر صهیونیستها توسط حزبالله در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ بود.
زمانی که سوریه در بحبوحه بحران قرار داشت، وی شخصاً به کمک بشار اسد شتافت و زمانی که بغداد در آستانه فروپاشی قرار داشت، دوشبهدوش مجاهدان عراقی تا آزادسازی مناطق [اشغالشده] با تروریستها جنگید. من، تمایل دارم تا تلاشهای خستگیناپذیر او را به نفع پرونده فلسطین -که هدف اصلی همه مسلمانان است- برجسته کنم. شکی نیست که محور شیطانی، قصد داشت تا مسئله فلسطین را به فراموشی بسپارد و فلسطینیها را ضعیف نگه دارد تا جرئت نکنند در مقابل توطئههایشان بایستند؛ اما آن مرد، به فلسطینیها قدرت داد. لازم به ذکر است که سرلشکر قاسم سلیمانی در فوریه ۱۹۹۸، از سوی حضرت آیتالله خامنهای به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و مأموریت عملیات فرا سرزمینی حامی جناحهای مقاومت -که در حال مبارزه با دشمن مشترک منطقهای بودند- را بر عهده گرفت. سلیمانی با آگاهی از توطئههای ذکر شده، در سال ۱۹۹۹، سفر شیخ احمد یاسین (بنیانگذار حماس) به ایران را ترتیب داد که نقاط عطف کلیدی برای آینده ترسیم کرد. تمرکز سلیمانی بر چگونگی تقویت توان مقاومت و ورود به مرحله رهایی بود. اگرچه زبان من از توصیف همه ابعاد قاصر است، بااینحال، برخی از نکات برجسته را که توسط رهبران گروههای فلسطینی تأیید شده است، ارائه میکنم:
سردار سلیمانی در جریان انتفاضه دوم، جلسات فشردهای را با محوریت نحوه برخورد با این انتفاضه، بهعنوان یک پروژه راهبردی در مقابله با اشغالگری برگزار کرد. سلیمانی موفق شد تا به نوار محاصره شده غزه، سلاح منتقل کند. فیلمهای بیشماری تولید شد که به رزمندگان مقاومت در مورد نحوه استفاده از سلاحهای انفرادی، مواد منفجره و همچنین، ساخت بمب، آموزش داده شد. «هیچ جناح فلسطینی از این قاعده مستثنا نبود و حاج قاسم برای همه نیروهای مقاومت، سلاح ارسال کرد» (اسامه حمدان؛ نماینده ارشد حماس در لبنان). «ایران، ۲۰ کشتی پر از سلاح به کرانه باختری و غزه فرستاد که بیشتر مردم در مورد این کشتیها اطلاعی ندارند» (طلال ناجی؛ رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین). همچنین، مقاومت فلسطین موفق شد تا نیروهای اشغالگر صهیونیستی را مجبور به عقبنشینی از نوار غزه کند که علیرغم محاصره در سه جنگ متوالی (۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴)، توانستند دشمن صهیونیستی را متوقف کنند. دشمن صهیونیستی به هیچیک از اهداف خود در آن جنگها، دست نیافت که انحلال مقاومت و از بین بردن قدرت آن، در رأس همه اهداف بود. سلیمانی در سال ۲۰۰۹، به موشکهای ضدتانک معتبر روسی کورنت اجازه ورود به غزه را داد؛ «دشمن صهیونیستی با انهدام تانکهایش غافلگیر شد. آنها تانکیهایی به نام مرکاوا دارند که به آن افتخار میکنند. این تانکها در سال ۲۰۰۹ منهدم شدند، رد پای سردار سلیمانی در تخریب آنها وجود داشت» (طلال ناجی؛ رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین).
مقاومت فلسطین به لطف حمایتهای بیدریغ ایران، تحت رهبری حاج قاسم، موفق به انباشت تمام عناصر قدرت شد و از این طریق، دشمن و قدرت فزاینده آن را با مشکل مواجه کردند. سلیمانی نهتنها تسلیحات را به غزه انتقال داد، بلکه با نظارت دقیق وی، تصمیم گرفته شد تا غزه، توانایی ساخت تسلیحات خود ازجمله موشک را توسعه دهد.
او تجربه نظامی خود را برای ساخت سلاح در اختیار مقاومت فلسطین قرارداد؛ «همه کارشناسان امنیتی، ایده ساخت موشک تحت اشغال را غیرقابل درک میدانستند. [آنها میگفتند] کشورهای روی نقشه، نمیتوانند گلوله بسازند، ما چطور میتوانیم به تولید موشک فکر کنیم؟» (اسامه حمدان؛ نماینده ارشد حماس در لبنان). علاوه بر این، سلیمانی بر توسعه شبکههای تونلی نظارت داشت که میتوانستند بهطور مؤثر، سلاحها را جابجا کنند. او مستقیماً با چندین کشور، تماس گرفت و از آنها خواست به صادرات این تسلیحات کمک کنند. این سلاحها، صدها کیلومتر را طی میکردند و سلیمانی بر روند کامل نظارت داشت تا به مرز نوار غزه برسند. درحالیکه یک موشک، ۲۰۰۰۰ دلار قیمت دارد، صدها موشک صادر شد. اینها تنها نمونههایی از تعهد حاج سلیمانی نهتنها به مسائل داخلی کشور یا پیروان فرقه یا عقیده خود است، بلکه تعهد او به اهداف عادلانه در سراسر جهان را نشان میدهد. به همین دلیل است که محور جهانی او (با بودجه نظامی نسبتاً ناچیزی که در اختیار داشت)، میتواند با موفقیت مبارزه داوود علیه جالوت را به راه بیندازد، ثروتمندترین و قدرتمندترین موجودات روی زمین را شکست دهد و صلح و ثبات را در منطقه حفظ کند.
مردم، اندیشمندان و سیاستمداران الجزایری، چه واکنشی به شهادت سردار سلیمانی نشان دادند؟
نخبگان و روشنفکران الجزایری، این ترور را که در خاک یک کشور ثالث (خارج از فرودگاه بغداد، درحالیکه در یک سفر رسمی دولتی به عراق بودند) را بهشدت محکوم کرده و آن را نقض آشکار قوانین و هنجارهای بینالمللی دانستند.
آنها از طریق تمام ابزارهایی که در اختیار داشتند، خشم خود را ابراز کردند و درعینحال، تعهد خود را برای پیروی از راه انقلاب تجدید کردند.
درنهایت، به نظر شما شهادت ایشان، چه آثار منطقهای و جهانی، به دنبال داشته است و دارد؟
خلأ ناشی از رفتن قهرمان ملی مانند سردار قاسم سلیمانی را نمیتوان نادیده گرفت. تلاشهای سردار سلیمانی در سراسر منطقه خاورمیانه، بهطورکلی و در سوریه، یمن و فلسطین بهطور خاص، بازتاب مستقیم یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی بود؛ ا
ما ابعاد شخصیتی این شهید سرافراز، باعث شد که وی بهعنوان یک مکتب فکری متمایز باشد که رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۶ آوریل ۲۰۱۹ فرمودند: «شهید حاج قاسم سلیمانی را نباید یک فرد دانست، بلکه او یک مکتب است، مکتبی که باید از آن درس گرفت»؛ بنابراین، ارزشهای ایجاد شده در پیروان پرشور او نهتنها به دلیل احترام زیادی که برای او قائل بودند (حتی توسط دشمنانش)، بلکه به دلیل اینکه او برای یک هدف عادلانه مبارزه میکرد، به پیروزیهای بیشتری ختم خواهد شد. درواقع، افزایش تعداد پیروان ایشان، دلیلی آشکار بر میراث او است. هیچکس حاضر نیست، برای یک ظالم بجنگد، اما بسیاری داوطلب خواهند شد تا علیه ظلم و تجاوز مبارزه کنند، بهویژه هنگامیکه از سوی رهبر ماهر و کاریزماتیکی مانند سردار سلیمانی فراخوانده شوند. ایشان، مظهر آیه قرآنی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» شدند. خداوند وعده داده است که هر کس به این درجه از ایمان برسد، مورد احترام همه بشریت قرار خواهد گرفت. درست است که ترور ایشان برای ما، ضربه دردناکی بود؛ زیرا شهادت چنین فرد بزرگی از نظر وزن، رفتار و نقش، بیشک ضایعه بزرگی است، اما اراده آهنین پیروان او برای رسیدن به هدف نهایی خود یا همانطور که مقام معظم رهبری آن را «انتقام سخت» نامیدند، یعنی بیرون راندن نیروهای آمریکایی از منطقه و دفاع از همه بی دفاعان جهان، بیشازپیش تقویت میشود.
یاران سردار سلیمانی به وظایف خود واقف هستند. شهادت ایشان به همه دنیا نشان داد که انقلاب، در دل ما زنده است و چشمان غبارآلود را پاک میکند. دشمنان در برابر عظمت عزادارانش، احساس ضعف کردند. من به بیانیه شبکه ۱۳ عبری اشاره میکنم که میگوید: «میراث شهید قاسم سلیمانی، هنوز در منطقه زنده است». این تجلی آیه قرآن کریم است که میفرماید: «وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا؛ دشمنان شهادت میدهند که میراث او، زنده است و برای همیشه زنده خواهد ماند!» همچنین، شهادت ایشان موجب هوشیاری و اتحاد بیشتر در برابر اهداف شوم محور شیطانی شد. این قتل فجیع، با نقض آشکار قوانین بینالمللی، موجب سقوط هژمونی و اعتبار بینالمللی واشنگتن شد. درنهایت، ترور حاج قاسم، تهدیدی مستقیم برای حضور آمریکا در خاورمیانه بود که تحرک نیروی دریایی ایران در برابر کشتیهای جنگی آمریکا را افزایش داد و زمینه را برای پاسخهای تاکتیکی آینده ایران فراهم کرد. در همین راستا، کنت مک کنزی جونیور (ژنرال تفنگداران دریایی که فرماندهی نیروهای آمریکایی در غرب و جنوب آسیا را بر عهده دارد) در مقالهای که در نیویورکر منتشر شد، در مورد «برتری» صحبت کرد؛ «برتری» در این مقاله، بهعنوان «سطحی از توانایی که در آن، یک کشور دارای تسلیحاتی است که کنترل یا شکست آن را بسیار دشوار میکند»، تعریف شده است. به گفته ژنرال آمریکایی، جمهوری اسلامی ایران به این سطح رسیده است. ژنرال آمریکایی افزود: «ظرفیت استراتژیک ایران در حال حاضر، بسیار زیاد است؛ آنها در میدان، بیشازحد برتری و توانایی غلبه یافتهاند».
آمریکا که یک هژمون جهانی است، تصور میکرد با ترور غیرقانونی سلیمانی در خاک کشور ثالث در زمانی که وی در یک مأموریت دیپلماتیک بود، میتواند ورق را برگرداند، اما تلاش آنها، بینتیجه ماند. حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی ایران فرمودند: «سلیمانی امروز در منطقه ما، مظهر امید، خودباوری، دلاوری و مظهر مقاومت و پیروزی است. همانطور که برخی بهدرستی اشاره کردهاند، شهید سلیمانی از سردار سلیمانی برای دشمنانش خطرناکتر است». این امر، بهوضوح در مقاومت تمامعیار برای مقابله با رژیم صهیونیستی دیده میشود. دستاوردهای فلسطین به ویژه در آخرین مناقشه آنها، موسوم به نبرد سیفالقدس، به جامعه جهانی نشان داد که رژیم دروغگوی صهیونیستی، نمیتواند در مقابل مقاومت ملت فلسطین بایستد. قیامهای مردمی علیه ارتش آمریکا در عراق، چند برابر شده و آمریکاییها را مجبور به کاهش و خروج نیروهای خود کرده است. هرچند که نیازی به اشاره به پیروزیهای متعدد وجود ندارد. خلاصه اینکه سردار سلیمانی (فاتح دلها)، از نظر جسمی دیگر در میان ما نیست اما میراث او همچنان بر محور شرورِ در حالِ مرگ ضربه میزند. شهادت او هرگز آرمانهای مقاومت را از ریل خارج نمیکند اما در عوض، خون جدیدی را به رگهای محور مقاومت جهانی به گردش خواهد افتاد. همانطور که مشاهده میشود، برتری محور بهطور چشمگیری افزایش یافته و مقاومت، همچنان یک گزینه سیاسی قدرتمند در منطقه و در سراسر جهان است.