دکتر غلامرضاجمشیدیها؛ رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
اگر متفکران غربی در عصر مدرن، تبار خود را در میمون جستجو کرده و در حوزه اندیشه و تفکر، بر عقلانیت ابزاری تأکید میکنند، متفکران انقلاب اسلامی، تبار خود را در سلسله پیامبران الهی جستجو کرده و انسان جدیدی به تاریخ بشر معرفی کردند که عقل در سر و عشق در قلب داشت. این انسان جدیدی است که انقلاب اسلامی ایران، به جامعه بشری معرفی کرده است؛ انسانی که میتواند در ضمن دینداری و فهم کلام الهی، به پیشرفت و اصلاح جامعه بشری نیز فکر کند و اقدام عملی در این مورد انجام دهد. هنوز چند صباحی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که مدعیان دروغین دموکراسی خواهی و آزاداندیشی، توان تحمل ظهور این انقلابِ خدایی را نداشتند، لذا از همان روز پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، توطئههای خود را برای به شکست کشاندن این نهال به بار نشسته شروع کردند. این منازعه با شروع جنگ تحمیلی شروع شد؛ جنگ تحمیلی، توطئه پیچیدهای بود که در آن، همه دشمنان بشریت علیه مردم ایران متحد شدند. خباثت آمریکا آنقدر زیاد بود که امام خمینی (ره) برای توصیف ویژگیهای رفتاری این دولت از عبارت شیطان بزرگ استفاده کردند. در این مسیر و در مقابل غرب و بهخصوص آمریکا، در ایران اسلامی، چهرههای شاخصی به منصه ظهور رسیدند که دستپرورده مکتب امام خمینی (ره) بودند. یکی از این چهرههای شاخص، قاسم سلیمانی بود که توانست با عشق به اسلام و با بهره گیری حداکثری از توانمندیهای خود، نظام سیاسی آمریکا را به بنبست برساند.
رنگ خدایی داشتن
از منظر قاسم سلیمانی، هیچ انسانی بدون حرکت نیست و سرمنشأ حرکات، تعلقات است که انسان را به حرکت وادار میکند که این تعلقات یا از منشأ عادی و منفی برخوردار است یا از منشأ معنوی و مثبت که هرچه این حرکت، متعالی باشد به یک هیجان تبدیل شده و انسان با بیقراری، به سمت آن میرود. در زندگی شهدا، این حرکات جوششی، عارفانه- عاشقانه بود که هدفگذاری آنها، رسیدن به معبود بود. چنانچه وجود انسان از تعلق به خداوند پر شود، از دیگر تعلقات تهی میشود و قطعاً تعلق شهدا به خداوند متعال در سطح عالی و الهی آن، برای رسیدن به خداوند بود که به همین دلیل، دیگر تعلقات والای دنیوی را فدای تعلق جاوید شدن و رسیدن به خداوند کردند.[۱] هرچند شهید حاج قاسم سلیمانی، خود از نمونه مردان بزرگ تاریخ ایرانزمین است که جز خداوند، به چیز دیگری متعلق نبود. بهگونهای که در هنگامه شهادت از القاب رسمی و اداری خود نیز چشمپوشی کرد و تنها سرباز ولایت بود. این، اولین دلیل است که ایشان، محبوب دلها است.
ایستادگی در برابر دشمن
دلیل دیگری که میتوان در اینجا بدان اشاره کرد،
ایستادگی در مقابل دشمنان اسلام بود. در جغرافیای سیاسی دنیا، کسی نمیتواند در مقابل رئیسجمهور آمریکا، بایستد و او را تحقیر کند. قاسم سلیمانی ازجمله کسانی است که رئیسجمهور آمریکا را تحقیر کرد؛ ادبیات او را قمارخانهای و کابارهای نامید و گفت: «ترامپ قمارباز»! گفت که من، بهتنهایی در مقابلت میایستم، زیرا ما ملت، حوادث سختی را پشت سر گذاشتهایم. جنگ را شما شروع میکنید اما ما به پایان میرسانیم. بروید از پیشینان خود بپرسید؛ پس ما را تهدید نکنید، ما آمادهایم در مقابلت بایستیم.[۲]
ساده زیستی و مردمی بودن
دلیل سومی که میتوان بدان اشاره کرد، این است که بهطورمعمول، پستهای اجرایی و سیاسی برای دارندگان آن، امکانات فراوانی میآورد و این امکانات، موجب تغییر در شیوه زندگی، رفتار و سبک زندگی مدیران میشود. بهگونهای که این افراد با گذشت زمان، عصر بنیانگذاران انقلاب را فراموش کرده و به بهرهمندی از امکانات دنیوی، علاقهمند میشوند که البته تغییر رفتار مدیران بر جامعه نیز تأثیرات زیادی دارد. شهید قاسم سلیمانی معتقد است که اثر مدیران بر جامعه، اثر جمعی است، اما باید گفت که ایشان با توجه ویژگیهای شخصیتی که داشتند، تحت تأثیر این فرآیند نادرست قرار نگرفته و زندگی مردمی داشتند، همانند دیگر وفاداران به آرمانهای انقلاب اسلامی، ساده زیستی و با مردم بودن، روش زندگیشان بود.
در جمع بندی نهایی، باید گفت که دلیل محبوبیت شهید سلیمانی در خدایی بودن، ایستادگی در برابر ظالمان و داشتن شیوه زندگی ساده و مردمی بوده است.
[۱] سخنان سردار سلیمانی در تاریخ ۵/۵/۹۷
[۲] همان