رهبر طالعی حور؛ استادیار روابط بینالملل دانشگاه محقق اردبیلی
طبیعی است با تغییر در نظام بینالملل، حوزههای مختلفی متأثر از این موضوع خواهد بود که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میگردد.
۱-قدرت
در حوزه قدرت، تغییر شامل بازیگران و حوزه جغرافیایی خواهد بود. در دوره گذار، قدرت بازیگران سنتی کاهش و بازیگران نوظهور به ارتقای موقعیت خود در نظام جهانی میپردازند. دولتهایی همچون چین، روسیه، هند، برزیل، آفریقای جنوبی، ایران، نیجریه، ترکیه، کره جنوبی، اندونزی، مالزی بهعنوان بازیگران نوظهور مطرح هستند که برخی از آنها با ویژگی جهانی و برخی دیگر بهعنوان قدرتهای نوظهور منطقهای محسوب میشوند، ضمن اینکه قدرتهای نوظهور، تنها ماهیت اقتصادی ندارند و برخی از آنها دارای قدرت فرهنگی، گفتمانی و هنجار سازی هستند. در کنار دولتها، نهادهای بینالمللی ایجاد شده توسط دولتهای نوظهور هم در این تغییر، تأثیرگذار خواهند بود، نهادهایی همچون سازمان همکاری شانگهای، بریکس، گروه دی هشت در آینده نظام بینالملل، نقش مهمی ایفا خواهند کرد.
نظام بینالملل قرن بیستم در یک حوزه جغرافیایی معین و از یک فرهنگ و تمدن خاصی نشئت گرفته که اروپا محور یا غرب محور بودن از ویژگیهای اصلی آن است و تمرکز قدرت در این حوزه جغرافیایی بوده و سایر حوزهها در این نظام بینالملل، نادیده گرفته شده بودند؛ بنابراین و با توجه به اینکه نظام بینالملل قرن بیستم تحت تأثیر منافع، هنجارها و ارزشهای جهان اروپایی و جهان غربی بوده، تحولات این حوزه جغرافیایی و فرهنگی در ماهیت و سمتوسوی نظام بینالملل، تأثیر گذاشته و اجازه مشارکت در لایههای مختلف این نظام به حوزههای جغرافیایی دیگر، داده نشده است اما در نظام بینالملل در حال گذار در حوزه جغرافیایی قدرت نیز تغییراتی صورت گرفته و برخلاف دوران قبل -که اروپا و غرب بهعنوان مرکز نظام بینالملل مطرح بودند- مناطق دیگری همچون شرق آسیا و جنوب غرب آسیا بهعنوان بخشهای مهم این نظام بینالملل در حال گذار مطرح هستند و این مناطق جغرافیایی به دلیل حضور بازیگران نوظهور در آنها، در شکلدهی به نظم جهانی، نقش مهمی ایفا خواهند کرد.
۲-اقتصاد
در قرن بیستم، جهان غرب شرایط و قوانین خود را با ایجاد نهادهای اقتصادی و مالی موردنظر، بر سایر بخشهای نظام اقتصادی جهانی دیکته میکرد اما با توجه به افزایش میزان سرمایهگذاریها در کشورهای نوظهور، افزایش میزان رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی سایر بازیگران، چرخش عمدهای در اقتصاد نظام جهانی مشاهده میشود. نظم اقتصادی جهانی در حال طی کردن شرایط گذار و حرکت به سمت یک نظم جدید است که فضای بهتری برای بازیگران نوظهور با هدف ایفای نقش بیشتر فراهم میکند. امروزه بر کسی پوشیده نیست که چین، در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی برتر جهان است و رشد اقتصادی چین، موضوعی است که مقامات آمریکایی نیز به آن اذعان دارند. در کنار چین برخی کشورهای دیگر نیز رشد اقتصادی بهتری را تجربه میکنند و در شرایط فعلی، اقتصادهای درحالتوسعه، بزرگترین دریافت کننده سرمایهگذاری مستقیم خارجی محسوب میشوند. در چنین شرایطی است که بهتدریج، موقعیت ایالاتمتحده بهمثابه یک رهبر جهانی در شرایط ورود جریان سرمایهای تضعیف میگردد؛ بنابراین، میتوان گفت که چشمانداز جغرافیایی اقتصاد جهانی در حال تغییر بوده و صنایع مهم حرکت شتابان خود را از غرب به سایر مناطق ژئوپلیتیکی حوزه اقتصاد، بهسرعت آغاز کرده است.
۳-فرهنگ
یکی از ویژگیهای دوره گذار، نقشآفرینی مؤلفههای دینی، فرهنگی و هویتی است. در دوره مدرن، فرهنگ و تمدن، نقش حاشیهای در تحولات نظام بینالملل داشته و تحتالشعاع سیاست و اقتصاد بود و با توجه به اینکه نظام بینالملل یک قرن اخیر نظامی، غرب محور بود، فرهنگ غرب در مناسبات موجود در نظام بینالملل، نقش مهمی ایفا کرده و سایر فرهنگها در حاشیه بودند؛ بنابراین، در دوره گذار این حوزه نیز متأثر شده و ورود کشورها با فرهنگهای متفاوت به عرضه معادلات جهانی موجب شده تا مؤلفههای فرهنگی و دینی نقش مستقلی در تحولات بینالملل داشته باشند. نظام بینالملل دوره گذار از فضای متمایزی نسبت به دوران گذشته برخوردار بوده و مباحث فرهنگی و هنجاری از حاشیه به متن سیاست بازیگران وارد شده و دغدغههای هنجاری و اخلاقی برگرفته از فرهنگ در سیاستهای بازیگران نظام بینالملل، پررنگتر شده و تلاش برای ترویج آموزههای هنجاری، بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته که البته دوره گذار، دوره رقابت هنجاری و هویتی نیز است که در این فضای رقابتی، بازیگران غربی و غیر غربی برای جهانی ساختن هنجارهای موردنظر خود تلاش مینمایند.
۴- حکمرانی
برخلاف رویکرد واقعگرایانه که دولتها را بازیگران اصلی نظام بینالملل میداند، مفهوم حکمرانی جهانی در دوره گذار مطرح است که این نوع حکمرانی بر شیوه متمایزی از ساماندهی به سیاست جهانی دلالت دارد و مهمترین ویژگی آن، پیوستگی و وابستگی متقابل کنشگران ملی، فراملی و جهانی از یکسو و کارگزاران، نهادها و سازمانهای منطقهای و بینالمللی از سوی دیگر است؛ بنابراین، حکمرانی جهانی علاوه بر کنشگران و سازمانهای بینالمللی دولتی، کنشگران غیردولتی و غیرحکومتی را نیز شامل میشود. اگرچه به نظر میرسد الگوی نهادی، ساختاری و هنجاری حکمرانی جهانی با رویکرد لیبرالیستی یک الگوی غربی است، اما در دوره گذار، عرصه انحصاری قدرتنمایی، قدرتهای جهان غربی نبوده و بازیگران سایر مناطق جهان نیز در این نوع حکمرانی، نقشآفرینی خواهند کرد.
بهطورکلی، میتوان گفت که دوره گذار یکی از ویژگی اصلی نظام بینالملل فعلی است و تغییر در نظام بینالملل برخلاف دوران گذشته -که با جنگ و رقابتهای نظامی همراه بوده است- بدون درگیری نظامی صورت گرفته و همین امر، موجب شده است تا حوزههای مختلفی را تحت تأثیر قرار دهد. در شرایط دوره گذار، فرصتهای مناسبی برای قدرتهای جهانی و منطقهای متصور است. جمهوری اسلامی ایران که با داشتن قدرتهای مادی و معنوی، بهعنوان یکی از قدرتهای بزرگ منطقهای و تأثیرگذار در تحولات نظام بینالملل مطرح است، باید تصویر روشنی از شرایط دوره گذار داشته باشد و با برنامهریزی هوشمندانه، بتواند از ظرفیتهای موجود این دوره، برای ارتقای جایگاه جهانی خود، استفاده مطلوب نماید.