حجت الاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع؛ استاد حوزه و دانشگاه
ماجرای غزه را از سه دیدگاه میتوان تحلیل نمود:
نخست؛ از دیدگاه انسانی و عواطف بشردوستانه
از این دیدگاه، فاجعهای انسانی در مقیاسی گسترده در حال وقوع است که قلب هر انسانی بما هو انسان، فارغ از مسلمان و غیرمسلمان، دیندار و بیدین، سیاهوسفید، ایرانی و آمریکایی و حتی همجنسگرا و… را از جنایات کمسابقه رژیم صهیونیستی به درد میآورد. ازآنجاکه عواطف انسانی، بیقیدوشرطترین مبنای تحلیل وقایع اینچنینی است؛ بنابراین عامل بزرگترین نوع اتحاد جهانی علیه ظالم شده است که خود را در قالب تظاهرات و بیانیهها و… نشان میدهد. از ثبتنام نمادین ۱۰ میلیون ایرانی در پویش «حریفت منم» گرفته تا راهپیمایی چندصدهزارنفری در واشینگتن و مواضع قاطع دیپلماتیک برخی دولتهای آمریکای جنوبی.
اما نگاه به ماجرای غزه، از بعد عواطف انسانی اگرچه بسیار مهم است و باید با هر روش و ابزاری این آتش برآمده از خشم ملتها را برافروخته نگه داشت ولی اول اینکه برای مدت طولانی ماندگار نیست و آرامآرام در مسائل روزمره زندگی و تحتالشعاع اخبار و حوادث دیگر، کمرنگ خواهد شد و دوم اینکه با القای شبهات و جنگ روانی، دستگاه عظیم تبلیغاتی دشمن، قابل زوال است؛ مانند تأثیری که خبر دروغ انهدام بیمارستان کودکان توسط حماس!! بر موج نفرت ملتها از رژیم صهیونیستی گذاشت و بخشی از مردم جهان را از حماس متنفر کرد.
دوم؛ از دیدگاه سیاسی
از دیدگاه سیاسی ماجرای طوفان الاقصی و حوادث پس از آن میتواند معادلات سیاسی حکومتها را برهم بزند و روند ادامه نظم کنونی و دهکده جهانی را متوقف و یا حتی کاملاً لغو کند؛ زیرا دفاع از ظالم و عمق و گستره ظلمِ آشکار رژیم صهیونیستی، بیشتر دولتها را در حمایت از این رژیم، دچار چالش اساسی کرد. برخی دولتها بهصورت رسمی، سفارتخانه خود را در اسرائیل تعطیل کردند و برخی دیگر نیز از ترس ملت خود، رفتارهای مشابهی انجام دادند و حتی سازمان ملل متحد نیز وادار به موضعگیری شد.
اما نگاه سیاسی به صحنه – که باید به نفع جبهه مقاومت و علیه نظام سلطه، حفظ و پر رنگ شود – در نهایت یک نگاه مبتنی بر هزینه – فایده ملی است و در میانمدت میتواند به چالش دولتهایی مثل جمهوری اسلامی ایران با بخشی از نخبگان و توده جامعه که منافع ملی (به معنای نازل آن) را بر هر چیزی ارجح میدانند، تبدیل شود؛ درست مانند موجی که سخنان اخیر محمدجواد ظریف و صادق زیباکلام در جامعه ایجاد کرد و احتمالاً در آینده هم تکثر و هم گسترش پیدا خواهد کرد!
سوم؛ از دیدگاه تمدنی
اما از دیدگاه تمدنی، صحنه کاملاً متفاوت و بسیار باشکوه است. در روزگار سیطره قدرت غرب و لابی صهیونیستی، در هیاهوی دهکده جهانی که به لطف جهتگیریهای معنادار سازمانهای بینالمللی و امضا و تحمیل اسناد و معاهدات بینالمللی در حال پیگیری است و در زمانهای که غرب بهراحتی قدرت اقتصادی و نظامی مطرحی همچون روسیه را با تحریمهای بیسابقه، دچار چالشهای اساسی میکند و… گروهی جهادی، در باریکهای تحت سیطره و محاصره رژیم صهیونیستی، دست به اقدام حساب شده و غافلگیرکنندهای موسوم به طوفان الاقصی میزند و تا امروز قریب به ۵۰ روز در برابر حملات وحشیانه همهجانبه با استواری تمام ایستادهاند.
نه رزمندگان حماس در این مدت از خود ضعف نشان دادهاند و نه مردم مظلوم غزه، ذلت تسلیم را پذیرفتهاند و این همان تمدن هیهات من الذله است که از دهم محرم ۶۱ هجری قمری آغاز شد و هر ملت و شخصیتی که این پرچم را بر تارک تاریخ خود نصب کرد، جاودانه تاریخ شد.
آری! حماسه غزه، باشکوهترین تقابل گفتمانی بین تمدن غرب سلطهگر با تمدن نوین سلطه ستیز است. همانگونه که حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه درباره آثار و برکات دفاع مقدس – در مقابل شبههافکنی برخی فریبخوردگان – فرمودند: «ما در جنگ، ابهت ابرقدرتهای شرق و غرب را در هم کوبیدیم». حماس و ملت قهرمان غزه هم در این حماسه باشکوه، ابهت پوشالی رژیم صهیونیستی و آمریکا و اروپا را در هم شکستند. آنها نقاب از چهره نفاق آلود تمدن غرب برداشتند و عمق سفاهت و خباثت و دنائت تربیتیافتگان این تمدن را به بشریت نشان دادند.
بنابراین، همانگونه که حضرت روحالله فرمود: «ما در جنگ حتی برای یکلحظه از عملکرد خود پشیمان نیستیم. ما در جنگ انقلاب اسلامی، خود را به جهان صادر کردیم».
طوفان الاقصی هم برای یکلحظه ندامت و پشیمانی در پی نداشت و روح مقاومت و استکبارستیزی را به جهان صادر کرد.
ضرورت هشیاری نخبگان در صیانت از ادبیات پایداری
یکی از میدانهای حساسی که باید نخبگان در این برهه حساس آن را دریابند، میدان تحریف ادبیات مقاومت است.
به شما قول میدهم بهزودی روشنفکرها، غربزدهها و غیرانقلابیها با تنزل دادن واژههایی مانند شکست و پیروزی، عقلانیت و مصلحت، واقعبینی و آرمانگرایی و… صحنه مقاومت قهرمانانه ملت غزه را وارونه جلوه خواهند داد.
در این تحریف حرفهای، طوفان الاقصی بهعنوان آغاز فتنه و عامل اصلی قتلعام مردم غزه معرفی خواهد شد و حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی، بهعنوان حق دفاع از خود و انتقام از تروریست بیان میشود!
همچنین آسیبهای انسانی و مادی وارد شده بر غزه را شکست غزه و پیروزی اسرائیل معنا خواهند کرد و نتیجه خواهند گرفت که مقاومت در این شرایط، خطای محض بوده است و نتیجهای جز خسارتهای بیشتر در پی نداشته و نخواهد داشت.
سؤال بنده از این مغزهای کوچک زنگزده این است:
بر اساس مبنای شما، آیا حضرت زهرا سلاماللهعلیها شکست خورد؟
آیا سیدالشهدا علیهالسلام شکست خورد؟
آیا حضرت در برابر فشار یزید باید کوتاه میآمدند؟
اگر چنین است پس چرا قرنها آزادگان جهان – فارغ از مذهب و ملیت و جغرافیا از گاندی و جواهر لعل نهرو تا امام خمینی (ره) و… – قیام سیدالشهدا علیهالسلام را سرمشق قیامها و جنبشهای اصلاحی خود قرار دادند؟