دکتر احد نوری اصل؛ دکترای علوم سیاسی
عملیات طوفان الاقصی را باید نقطه عطفی در اشغال ۷۰ساله و دامنهدار فلسطین و حتی تحولات آینده منطقه و جهان به شمار آورد. شنبه، هفتم اکتبر ۲۰۲۳ میلادی، تاریخی است که در حافظه جمعی ملتهای منطقه خواهد ماند. با وجود پاسخ وحشیانه صهیونیستها به این عملیات و کشتار زنان و کودکان، عملیات طوفان الاقصی تبلور ثمردهی دههها مقاومت و ایستادگی مردم فلسطین بر ضد صهیونیستهای اشغالگر و غاصب است. این عملیات که پیامدها و تأثیرات فوقالعادهای در سطوح مختلف (فلسطین، منطقه و جهان) بر جای خواهد گذاشت، از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است.
در این یادداشت، رفتار دولتها و کشورهای مختلف در مورد این عملیات و روندهای بعدی آن بهویژه پاسخ وحشیانه صهیونیستها علیه کودکان و زنان مورد بررسی قرار میگیرد. در واقع، سیاستهای اعلانی و رفتارهای عملی و کُنِشی کشورهای عربی، جبهه مقاومت، کشورهای غربی، روسیه و چین در قبال این عملیات ارزیابی میشود.
۱٫ دولتهای غربی و حمایت همهجانبه از صهیونیستها
آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و ایتالیا پس از عملیات حماس علیه رژیم صهیونیستی با صدور بیانیهای، علیه حماس موضع گرفتند. این کشورها در واقع، دفاع مشروع مردم فلسطین علیه ظلم و تجاوز رژیم صهیونیستی را هدف قرار میدهند و آشکارا جنایت مستمر صهیونیستها علیه مردم مظلوم فلسطین را نادیده میگیرند. آنان برای اینکه همبستگی خود را با این رژیم نشان دهند، از اعلام موضع صِرف، فراتر رفتند و برای نشان دادن همبستگی خود، زنجیرهای از دیدارهای دوجانبه را برنامهریزی کردند؛ برای نمونه، در ۱۷ اکتبر، اولاف شولتز، صدراعظم آلمان، برای ابراز همبستگی با صهیونیستها از سرزمینهای اشغالی بازدید کرد. جالب آنکه هنگام خروج از فرودگاه بن گوریون، پس از به صدا درآمدن زنگ موشک، او را به یک پناهگاه منتقل کردند[۱].
در ۱۸ اکتبر، جو بایدن، رئیسجمهور ایالاتمتحده وارد تلآویو شد و در فرودگاه بن گوریون مورد استقبال آیزاک هرتزوگ، رئیس و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی قرار گرفت. در یک کنفرانس خبری، او مدعی شد که رژیم صهیونیستی بمباران بیمارستان المعمدانی در غزه را انجام نداده است و آنچه را که او «تیم دیگر» میخواند، مسئول این حمله میداند.
نخستوزیر بریتانیا، ریشی سوناک، در ۱۹ اکتبر وارد سرزمینهای اشغالی شد تا با نتانیاهو ملاقات کند و به غیرنظامیانی که در حملات اولیه کشته شدند، تسلیت بگوید. در ۲۱ اکتبر ۲۰۲۳، نخستوزیر ایتالیا، جورجیا ملونی، برای ابراز همبستگی با این کشور، از سرزمینهای اشغالی بازدید کرد. رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، در ۲۴ اکتبر وارد اسرائیل شد. علاوه بر وی، نخستوزیر چک، پتر فیالا، در ۲۵ اکتبر وارد اسرائیل شد.
مجموعه دیدارهای بالا نشان داد که کشورهای غربی، به شکلی آشکار، هرجا که پای منافع آنان در میان باشد، چشم خود را بر روی کشتار هزاران انسان بیگناه خواهند بست.
علاوه بر این، سازمان ملل نیز بهعنوان نهاد صوری تنظیم کننده روابط بینالملل، به شکلی کاملاً منفعلانه با موضوع برخورد کرد. دبیرکل سازمان ملل در ادامه روند واکنشهای بیفایده به جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان و محکوم نکردن تلآویو، از کشتار افراد حاضر در بیمارستان غزه تنها ابراز ناراحتی کرد! این امر در کنار وتوی قطعنامه آتشبس در غزه توسط ایالات متحده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، نشاندهنده استاندارد دوگانه حاکم بر این نهاد و کشورهای غربی بوده است.
۲٫ عملیات حماس و رفتارشناسی روسیه در اوکراین
پوتین، رئیسجمهور روسیه که کشورش درگیر جنگ با اوکراین و تنش سیاسی اقتصادی گسترده با دولتهای اروپایی و کشور آمریکا است، در نخستین اظهارات خود درباره عملیات نظامی حماس گفت که انفجار خشونت بین اسرائیل و فلسطینیها نشان میدهد که سیاست آمریکا در حوزه غرب آسیا شکست خورده است و نیازهای فلسطینیها را در نظر نگرفته است. وی به طور مشخص اذعان کرد که: «فکر میکنم بسیاری از مردم با من موافق هستند که این یک نمونه واضح از شکست سیاست ایالات متحده در خاورمیانه است». [۲]
به نظر میرسد این تغییر لحن، نشاندهنده شکاف بزرگتر بین مسکو و تلآویو است که از زمان شروع جنگ در اوکراین رخ داده است. علاوه بر این، بحران ایجاد شده در منطقه غرب آسیا، از نظر کرملین میتواند سودمندیهایی داشته باشد. به طور مشخص، آشفتگی ایجاد شده در منطقه، توجهات جهانی را از اوکراین منحرف میکند و بیشتر تلاشها به خاموش شدن آتش تنش میان حماس و رژیم صهیونیستی متمرکز میشود.
بهطورکلی باید اذعان داشت که جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا و سایر رهبران غربی، مدتها است که از تشدید جنگ اوکراین نگران هستند و به دلیل ضعف آنان در پشتیبانی نظامی از اوکراین، چنین تصور میکنند که افزایش حملات روسیه، کار اوکراین را یکسره کرده است و توازن قدرت را به هم میریزد.
حال به نظر میرسد که وضعیت جدید منطقه غرب آسیا، چنین فرصت طلایی را در اختیار روسیه قرار داده است تا در سایه انحراف توجهات، ضربه نهایی را به اوکراین وارد سازد. این امر البته محتاج مرور زمان است تا در یک سیر طبیعی، نتایج عملیات طوفان الاقصی، تأثیرات خود را بر تحولات منطقه اروپای شرقی نشان دهد.
۳٫ جهان عرب و معاملهای برباد رفته
برای رژیم صهیونیستی، عادیسازی روابط با بیشتر کشورهای عربی بهویژه در قامت طرح «معامله قرن» که از سوی ترامپ مورد حمایت جدی بود، همیشه یک هدف استراتژیک در چند سال اخیر بوده است. برای برخی دولتهای عربی و بهویژه عربستان سعودی نیز تحقق کامل این معامله، یکی از اهداف مهم منطقهای بوده است.
ظرف ماههای گذشته، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی– با ایالات متحده آمریکا – در مورد توافقی برای عادیسازی روابط گفتگو کردهاند. ایالات متحده آشکارا اعلام کرده است که روابط رسمی بین دو متحدش در خاورمیانه اولویت اصلی است و آنتونی بلینکن آن را معادل با «منافع امنیت ملی» اعلام کرده است. در همین رابطه، محمد بن سلمان، چند روز پیش از عملیات طوفان الاقصی، در گفتگو با فاکس نیوز، آشکارا اعلام کرده بود: «هر روز به یک توافق عادیسازی با اسرائیل نزدیکتر میشویم» [۳]. ریاض خواهان یک پیمان دفاعی با آمریکا – شامل محدودیتهای کمتر در فروش تسلیحات آمریکا به آن – و کمک به توسعه برنامه هستهای غیرنظامی خود بوده است.
عربستان سعودی که تقریباً زمینهها را برای عادیسازی به طور کامل مساعد میدید، بهیکباره با عملیاتی روبهرو شد که تمام برنامههای آن کشور را برای توجیه عادیسازی با رژیم صهیونیستی برای افکار عمومی جهان مسلمان و عرب مختل کرده است.
ازآنجاکه رژیم صهیونیستی نزد افکار عمومی عرب از جایگاه نامناسبی برخوردار است، عربستان سعودی در بیانیه خود دراینرابطه تلاش کرد تا برخلاف رویه عملی خویش، حق مردم فلسطین را به رسمیت بشناسد و بر مظلومیت فلسطینیها تأکید نماید. در بخشی از این بیانیه آمده است: «عربستان بار دیگر هشدارهای مکرر خود درباره خطرات انفجار اوضاع در نتیجه ادامه اشغالگری و محروم ماندن ملت فلسطین از حقوق مشروعشان و همچنین تکرار اقدامات تحریککننده هدفمند علیه مقدسات آنها را تکرار میکند» [۴].
این بیانیه و موضع عربستان سعودی در قبال عملیات طوفان الاقصی نشان میدهد بر خلاف مدتها کار چندجانبه میان عربستان، آمریکا و صهیونیستها برای پیشبرد طرح عادیسازی در قبال پروژههایی همچون معامله قرن، همچنان افکار عمومی جهان عرب، نظر متفاوتی با حاکمان خود دارد و به رژیم صهیونیستی به چشم رژیمی غاصب مینگرد؛ بنابراین، تحولاتی مشابه اقدام بزرگ نیروهای حماس، نشان میدهد که چنین طرحهایی بر بسترهای بیبنیادی قرار دارند و بر خلاف لفاظی در سطح رسانهها، همچنان موانع عملی زیادی بر سر راه عادیسازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی وجود دارد. در شرایط جدید، شکست غیرقابلترمیم صهیونیستها در میدان عملیاتی، آنان را در بلندمدت دچار زوال خواهد کرد و به طور همزمان، عربستان سعودی را نیز در پیگیری طرح عادیسازی مردد خواهد نمود؛ چراکه در شرایط کنونی هزینههای چنین امری، بسیار بیشتر از فواید آن تلقی خواهد شد.
۴٫ رویکرد چین نسبت به عملیات طوفان الاقصی
منافع اقتصادی و همچنین تلاش برای «تجدید موازنه» بین سیاستهای داخلی، خارجی و امنیتی در چارچوب راهبرد «طرح یک کمربند یک جاده»، محرک اصلی سیاست پکن در خاورمیانه است. علاقه و تعامل روزافزون در حوزه خلیجفارس، بازتاب وابستگی فزاینده به منابع انرژی این منطقه و تلاشهای چین برای «پیشروی به غرب» و آسیای میانه و ورای آن است.
با آغاز طرح راه ابریشم جدید که شی جین پینگ در سپتامبر ۲۰۱۳ بهصورت رسمی آن را اعلام کرد، استراتژی پکن در غرب آسیا در چارچوب ساخت یک کمربند راه ابریشم هوایی و راه ابریشم دریایی قرار گرفت که چین را به غرب آسیا و ماورای آن پیوند میدهد. به همین منظور چین تابهحال تلاش کرده است با عدم دخالت مستقیم در رویاروییهای منطقهای، توازن در روابط را مدیریت کند.
چین در مناقشات منطقه غرب آسیا بیسروصدا بوده است و تا جایی که ممکن است، از به چالش کشیدن موضع ایالات متحده آمریکا در منطقه خودداری ورزیده است. باید توجه داشت که یک مؤلفه مهم راهبرد چین، برقراری رابطه مطلوب و حسنه با همه طرفها در منطقه است. چین تاکنون در حفظ روابط مطلوب با جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی موفق بوده است.
بنابراین، به نظر میرسد چین در قبال عملیات طوفان الاقصی نیز تلاش دارد تا رویکرد خود مبتنی بر میانجیگری و حفظ رابطه با تمامی طرفها را همچنان حفظ کند. در موضعگیری چین نسبت به این عملیات، آشکارا اعلامشده است که: «وزارت خارجه چین از جامعه بینالمللی میخواهد با فوریت بیشتری اقدام کند و شروع سریع و دوباره مذاکرات صلح بین فلسطینیها و اسرائیل را تسهیل نماید و راهی برای یک صلح پایدار ایجاد کند». این دیدگاه چین، در ادامه حرکت عمومی این کشور برای برجسته نمودن نقش میانجی خود در منازعات و اختلافات بزرگ بینالمللی است و تلاش دارد تا تصویری از یک میانجی بزرگ و مؤثر را از خود در افکار عمومی جهانی جا بیندازد.
۵٫ محور مقاومت و راهبرد عقلانیت آرمانگرا
رژیم اشغالگر قدس همواره در طول دوران حیات نامشروع و خسارتبار خود، با بهرهبرداری از تاکتیک «مظلومنمایی»، در پی جلب حمایت بازیگران مهم بینالمللی و همچنین برانگیختن احساسات عمومی بوده است. در کنار این تاکتیک، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، با متهمسازی جمهوری اسلامی ایران در کنار حماس، آنها را بهزعم خود «محور شرارت دانسته» و در حقیقت، عملیات اخیر را به جمهوری اسلامی نسبت داد. هیچ تردیدی نیست که مطلوب دولت نتانیاهو و همچنین سایر احزاب و گروههای صهیونیستی آن بود تا با کشاندن پای ایران و سایر اجزای محور مقاومت به جنگ، حمایت گسترده آمریکا و سایر متحدان غربی خود را نیز جلب نمایند و بهصورت کلی فضا را علیه جمهوری اسلامی و محور مقاومت تحریک و تهییج کنند.
در مقابل، جمهوری اسلامی ایران و ارکان محور مقاومت منطقه، موضعی هوشمندانه و مبتنی بر عقلانیت در دست گرفتهاند. دراینرابطه میتوان به مواضع رسمی و همچنین آمادهباش و آرایش نظامی محور مقاومت در سراسر منطقه در جریان تحولات اخیر اشاره کرد؛ برای نمونه بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی[۵] در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح، تجلی درخشانی از عقلانیت حاکم، برکنش نظامی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران (امالقرای محور مقاومت منطقه) بود.
این منطق عقلائی، همواره ضامن تأمین منافع ملی و حداکثرسازی آن در محیط پرآشوب منطقهای و جهانی بوده است و امنیت و تمامیت سرزمینی کشور ما را حفظ کرده و همچنین عمق و گستره قدرت محور مقاومت را توسعه بخشیده است. درمجموع باید اذعان داشت که جمهوری اسلامی ایران و سایر ارکان محور مقاومت در جریان جنگ غزه، هوشمندی و ظرافت مخصوص را به کار گرفتند و مانع از تحقق اهداف شوم صهیونیستها شدند.
درگیر شدن رژیم صهیونیستی در یک بحران فرسایش که طرف آن نه کلیه اجزای محور مقاومت بلکه تنها فلسطینیان و جنبشهای مقاومت فلسطینی باشد، خود یک مزیت و نقطه قوّت برای آینده محور مقاومت به شمار میآید. مهمترین پیامد این وضعیت آن است که دشمنان جهانی محور مقاومت باید این واقعیت غیرقابلانکار را فهمیده باشند که ایران و متحدان منطقهای آن، قدرتی نهادینه و غیر قابل افول در منطقه دارند و باید با نظم منطقهای مورد نظر محور مقاومت کنار آمد.
نتیجهگیری
عطف به موارد مطرحشده در مورد رویکرد کشورهای مختلف نسبت به عملیات طوفان الاقصی، چند نتیجه مهم میتوان از روندهای صورتگرفته دریافت کرد. نکته اول این است که افکار عمومی جهان بهصورت همهجانبه با اکثریت مطلق، تحسینکننده مقاومت و محکومکننده وحشیگری صهیونیستها بودهاند اما رویکرد بسیاری از دولتها، متفاوت از حقانیت طلبی افکار عمومی جهان بوده است.
نکته دوم این است که این دولتها را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد. دولتهای حامی آشکار صهیونیستها که شامل دولتهای غربی به رهبری آمریکا است. دسته دوم، حامیان پنهانی صهیونیستها هستند که دربرگیرنده برخی شیوخ عرب در منطقه است. دسته سوم کشورهایی هستند که منافع خود را دنبال میکنند؛ مثل روسیه و چین و از فضای به وجود آمده به دنبال سیاستهای خود در منطقه و نظام بینالملل هستند و دسته آخر کشورهای حامی مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی هستند که سالها است در مقابل رژیم صهیونیستی قرار دارند و از گروههای مقاومت در فلسطین اشغالی حمایت میکنند.
منابع
[۱] خبرگزاری مهر (۱۴۰۲) واکنش کشورهای مختلف به قتلعام مردم غزه توسط رژیم صهیونیستی، تاریخ انتشار ۲۵/۰۷/۱۴۰۲
https://www.mehrnews.com/news/5914200/
[۲] خبرگزاری فارس (۱۴۰۲) تشدید تنشها در خاورمیانه نمایانگر شکست سیاست آمریکا است، تاریخ انتشار ۱۸/۰۷/۱۴۰۲
https://www.farsnews.ir/news/14020718000797
[۳] مرکز اطلاع رسانی فلسطین (۱۴۰۲)، بن سلمان: هر روز در حال نزدیکتر شدن به توافق با اسرائیل هستیم، تاریخ انتشار ۳۰/۰۶/۱۴۰۲
https://farsi.palinfo.com/news/2023/9/21/
[۴] خبرانلاین (۱۴۰۲)، واکنش عربستان به عملیات «طوفان الاقصی»، تاریخ انتشار ۱۵/۰۷/۱۴۰۲
https://www.khabaronline.ir/news/1822129/
[۵] بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح ، ۱۸/۰۷/۱۴۰۲