دون؛ تفسیری نوین یا تخریبی خلاقانه؟ بررسی انتقادی موعودگرایی در هالیوود

یکی از فیلم هایی که  این روزها در ژانر آخرزمانی، سر و صدای زیادی به پا کرده است، فیلم سینمایی تلماسه(Dune) ساخته دنی ویلنوود در سال 2021 است که به تازگی بخش دوم آن نیز منتشر شده است. فیلم سینمایی تلماسه براساس رمانی به همین نام نوشته فرانک هربرت ساخته شده و هزینه ساخت آن 165 میلیون بوده است. این فیلم در اسکار 2022 موفق به کسب 6 جایزه اسکار شد که از جمله می توان به اسکار برترین موسیقی متن توسط هانس زیمر و اسکار برترین فیلمبرداری توسط گریک فریزر اشاره کرد.

هالیوود و عبور از نمادهای پنهان

فیلم سینمایی تلماسه(Dune) یک فیلم در حوزه سینمای استراتژیک و آخرزمانی است که با پوشش موعودگرایی به تخریب موعودگرایی می‌پردازد. این فیلم و سایر فیلم‌های آخرزمانی که اخیرا توسط هالیوود ساخته شده است به خوبی نشان می‌دهد که هالیوود چندسالی است که از روایت داستان با استفاده از نمادها و نشانه‌های پنهان عبور کرده وآشکارا به روایت‌های خود در موضوعات آخرزمانی می‌پردازد. علت این تغییر رویکرد را می توان اینگونه تفسیر کرد که حاکمیت آمریکا متوجه این امر شده است که تغییر و تحولات امروزه جهان به گونه‌ای است که خبر از وقوع آخر زمان می‌دهد.

دون و معرفی موعودی برای تمامی مذاهب

در اسطوره شناسی مبحثی وجود دارد به اسم موعودگرایی که در آن آخرین موعود معرفی می‌شود، از جمله موعود زرتشت،بودا،هندو و… فیلم تلماسه با برجسته کردن موضوع موعودگرایی، شخصی به اسم پاول را به عنوان موعود و منجی آخر زمان معرفی می‌کند؛ موعودی که فرمن‌ها به آن نام مهدی می‌دهند و فریادرسی برای تمامی مذاهب معرفی می‌شود.

بن مایه تلیثی در فیلم دون

روایت فیلم تلماسه به گونه‌ای است که مخاطب هنگام تماشای آن متوجه می‌شود نژادها و قوم‌های بسیاری برروی کره زمین وجود دارد اما تاکید فیلم بر روی سه نژاد است: آتریدیس‌ها،هارکونن‌ها و فرمن‌ها. این تاکید نشان دهنده یک بن مایه تثلیثی در فیلم است. زمانی این بن مایه تثلیثی محکم می‌شود که روایت فیلم از تلثیث پدر، پسر و روح القدس به پاول، مادر و لسان الغیب می‌رسد.

آتریدیس‌ها و تبعید اجباری به سرزمین آراکیس

در فیلم دون آتریدیس‌ها مردمانی معرفی می‌شوند که همگی از یک نسل هستند، ودر مکانی خوش آب و هوا به اسم کالادان زندگی می‌کنند که به اجبار و با دسیسه امپراطور به صحرای بیابانی آراکیس تبعید می‌شوند. فرستاده شدن آتریدیس‌ها به آراکیس و تلقی کردن آن به تبعید اجباری از این سبب است که در سکانس‌های انتهایی فیلم، پاول رو به مادر خود می‌گوید: فرستادن ما در اینجا یک امر تنبیهی بود. از اینرو در فیلم با قومی مواجهه می‌شویم که تبعید می‌شوند و به دنبال سرزمینی می‌گردند تا بتوانند حکومت خود را برپا کنند.

آیا پاول یک منجی یهودی است؟

روایت فیلم تلماسه(Dune) به ما نشان می دهد که نفوذ جسیکا مادر پاول و همسر فرمانده آتریدیس‌ها در شکل گیری شخصیت پاول بسیار بیش‌تر از پدر آن است. جسیکا که از طرفداران متعصب بنی‌جرزیت‌ها است سعی دارد تا با همکاری این گروه(بنی‌جرزیت) پاول را به عنوان منجی آخرزمان معرفی کند. بنی‌جرزیت، گروهی است که تنها زنان در آن حق عضویت دارند و پوشش آنها کاملا باحجاب و شبیه خاخام‌های یهودی است. رهبر این گروه پیرزنی است که رفتاری کاملا آنتی سمپاتیک دارد و بی‌رحمانه عمل می‌کند. کارویژه این گروه پیوند دادن نسل‌های مختلف خاندان اشرافی برای پیدا کردن منجی و موعود است. در داستان فیلم می‌بینیم که رهبر بنی‌جرزیت ها از جسیکا می‌خواهد که دختری به دنیا بیاورد تا موعود از دامن او متولد شود اما جسیکا نمی‌تواند این خواسته را محقق کند و صاحب پاول می‌شود. در ادامه می‌بینیم که جسیکا سعی دارد تا با آموزش توانایی‌های بنی‌جرزیت  به پاول، رهبر گروه بنی‌جرزیت‌ها را متقاعد کند که پاول همان منجی آخر زمان است. این روایت به وضوح به ما نشان می‌دهد که اولا، پاول که منجی آخرزمان معرفی می‌شود یک منجی یهودی است چرا که براساس آیین یهود نسب از مادر است که به ارث می‌رسد و نه از پدر، پاول نیز در روایت فیلم بسیار تحت تاثیر تعالیم مادر خود قرار دارد و این امر شاهدی بر این ادعا است. شاهد دیگری که می‌توان برای این موضوع آورد این که در چند سکانس از فیلم، کارگردان با ارائه یک نمای کلوز توجه مخاطب خود را به مجسمه گوساله‌ای که  در اتاق فرمانده آتریدیس‌ها است جذب می کند که خود بیانگر گوساله پرستی دیرینه بنی اسرائیل است. ثانیا، منجی یک فرد مقدس و تعیین شده از جانب خداوند نیست بلکه ظهور منجی یک امر مهندسی شده است که زمام آن در دست بنی‌جرزیت‌هاست و از طریق پیوند دادن خاندان سلطنتی منجی را به دنیا خواهند آورد. ثالثا، منجی آخر زمان(پاول) که منجی تمام مذاهب است زاده یک فرایند اولیگارشی است که توسط بنی‌جرزیت‌ها مدیریت می‌شود.

فرمن‌ها و شباهتشان به یمنی‌ها

در فیلم دون فرمن‌ها مردمانی معرفی می‌شوند که بانوانشان حجاب کامل دارند، دعا خواندنشان دقیقا شبیه قرآن خواندن است، چهره مردانشان خشن و زمخت است و بر شال کمری خود دائما خنجر دارند، لباسشان شبیه اعراب بادیه نشین است، محل زندگی آنها بیابانی است که بر زیر آن موجودات خطرناک شبیه به مار وجود دارد و منتظر ظهور منجی هستند تا آنها را از شر مصائبی که هارکونن‌ها( قومی که از لحاظ ظاهری و اسامی که دارند مانند ولادیمیر هارکونن، بسیار شبیه به روس‌ها هستند) بر آنها روا می‌دارند نجات دهند. آنچه که در فیلم از فرمن‌ها روایت می‌شود شباهت بسیار به یمنی‌ها دارد. در اثبات این ادعا دو ادله وجود دارد:

اول آن که در یمن مردها خنجری به اسم جنبیه به کمر خود می‌بندند،خنجری که قدمت آن به سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بازگشته و با وجود گذشت هزاران سال همچنان بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ عمومی یمنی هاست. در یمن از جنبیه به عنوان نماد مردانگی و ابهت نام برده شده تا جایی که افراد را بر مبنای خنجری که بر کمر بسته اند می شناسند. دوم آن که بنا بر حدیثی که از امام صادق(ع) نقل شده است: پشت یمن وادی است که به آن برهوت می‌گویند و در آن وادی تنها مارهای سیاه می‌گذرد[۱]؛ در فیلم مشاهده می‌کنیم آراکیس، سرزمینی که فرمن‌ها در آن زندگی می‌کنند بیابانی است که در آن مارها سیاه کشنده‌ای وجود دارد. از اینرو می بینیم که کارگردان فیلم با بکارگیری نمادهای پنهان و آشکار یمنی‌ها را تحت عوان فرمن‌ها به مخاطب خود معرفی می‌کند.

بنی جرزیت‌ و ایجاد جنگ شناختی

یکی از کارهایی که بنی‌جرزیت برای هموار کردن ظهور منجی انجام می‌دهد، ایجاد نشانه‌های دروغین و ساختگی از منجی در میان قوم‌‌های دیگر است تا از این طریق بتواند منجی مورد نظر خود را به عنوان منجی آخرزمان معرفی کند. در فیلم دون آنجا که پاول به مادر خود جسیکا می‌گوید:

پاول:اینها(فرمن‌ها) من را چه صدا می‌زدند؟

مادر پاول: لسان الغیب، صدایی از دنیایی دیگر، اسمی است که روی مسیح گذاشتند، این یعنی این که بنی جرزیت در اینجا فعال بوده

پاول: کاشت خرافات؟

مادر پاول: آماده کردن مسیر پاول! این مردم چندین ساله که منتظر لسان الغیب هستند، اونها هم تو را دیدند و هم نشانه ها را

پاول: آنها چیزی را دیدند که بهشون گفته شده بود ببینند

این دیالوگ به خوبی نشان می‌دهد که بنی‌جرزیت در میان فرمن‌ها نفوذ کرده و با کاشت نشانه‌های دروغین از منجی در میان فرمن‌ها،آنها را سرگرم و به استعمار و استثمار آنها پرداخته‌اند تا از این طریق بتوانند ماده معدنی فرمن‌ها، اسپایس را به نفع خود مصادره کنند. از اینرو ما در روایت فیلم متوجه این موضوع می‌شویم که بنی‌جرزیت از طرفی به دنبال منجی خود هستند و از طرفی دیگر در نقاط استراتژیک عالم با سرگرم کردن مردم به مذهب و نشانه‌های دروغین، به دنبال کنترل کردن نیروی آنها.

معرفی مهدی(عج) به عنوان دجال

در مکاشفات یوحنا آمده است که دو هیولا برای همراهی ضد مسیح ظهور خواند کرد که یکی از دل دریا و دیگری از دل زمین است.[۲] در سکانس‌های انتهایی فیلم، زمانی که پاول با فرمن‌ها بیعت کرده است، در رویایی می‌بیند که مردی که خود پاول است- سوار بر مارهای بزرگی که از دل زمین سر بیرون می‌‌آورد شده و زمام آن را بر دست خودش گرفته است. لذابرطبق آنچه که در مکاشفات یوحنا به عنوان ویزگی‌های دجال معرفی شده است، پاول – که فرمن‌ها آن را مهدی صدا می‌زنند- به عنوان دجال معرفی‌ می‌شود.

هالیوود و پذیرش زوال‌ ناپذیری دین

فیلم سینمایی تلماسه(Dune) از نگاه آینده‌پژوهی یک فضای بیابانی است که درواقع نظام حاکم‌ بر پسا پست مدرن است که قرن‌ها پس از زمان حال است. از اینرو در روایت فیلم ما متوجه می‌شویم که حتی در آن زمان هم مولفه‌هایی چون مذهب، حجاب و منجی از بین‌نرفته است. با توجه به این امر رویکرد جدید هالیوود آن است که مولفه‌هایی جون دین، مذهب و منجی را در خود حل کند. از اینرو دستگاه حکمرانی هالیوود رویکرد لازم برای تغییر بازی در آخر زمان را اثرگذاری بر شناخت و بصیرت گروه‌های مذهبی می‌داند لذا سعی دارد تا به وسیله ابزاری قدرتمند به اسم هالیوود، یک منجی جدید و با نشانه‌های جدید خلق کند تا از این طریق بتواند افراد را در تشخیص منجی دچار مشکل کند و این مهم‌ترین آسیب به بحث ظهور است؛ چرا که انسان زمانی که هدف خود را گم کند انرژی خود را بیهوده و در جهت باطل مصرف می‌کند و گمان می‌کند که برای خداوند کار می‌کند.


[۱] بحارالانوار، جلد ۱۷، ص۳۹۳، حدیث چهارم

[۲] مکاشفات یوحنا، عهد جدید، فصل ۱۳