بررسی چگونگی فرهنگ شهرت در جامعه آمریکا و تأثیرات آن بر جوامع غربی

بررسی چگونگی فرهنگ شهرت در جامعه آمریکا و تاثیرات آن بر جوامع غربی

مدیر مسئول فصلنامه فرهنگ و شهرت در مصاحبه‌ با مرکز مطالعات آمریکا به موضوع «بررسی چگونگی فرهنگ شهرت در جامعه آمریکا و تاثیرات آن بر جوامع غربی؟» پرداخت.

گفت و گوی علمی با علی مومنی مدیر مسئول فصلنامه فرهنگ و شهرت

علی مومنی در ابتدای این مصاحبه در پاسخ به این سوال که فرهنگ شهرت در شکل گیری فرهنگ  آمریکایی چه جایگاه و نقشی دارد ؟ گفت: در ابتدا باید عرض بکنم که این سوال اشتباه است یعنی اینکه فرهنگ شهرت در شکل‌گیری فرهنگ آمریکا چه جایگاه و نقشی داشته و یا دارد به نظرم این نگاه یک مقدار نگاه سطحی یا نگاه برعکسی به فضای فرهنگ شهرت از یک سو و فرهنگ امریکایی از سوی دیگر است.  طبیعتا برای اینکه ما بخواهیم بگوییم که فرهنگ شهرت آیا سازنده فرهنگ امریکایی بوده که طبیعتا این رد میشود به خاطر این است که  فرهنگ امریکایی صرفا یک فرهنگ رسانه‌ای نیست و اگر فرهنگ رسانه‌ای نباشد پس فرهنگ ستاره پرور و سلبریتی پروری نیست.فرهنگ امریکایی در مجموعه‌ای از نظام‌های هنجاری ; ایدیولوژی‌های گوناگون و رویکردهای نظری مختلف شکل گرفته و حالا ما می‌توانیم از دل این رویکردها و از دل این مدل‌های نظری گوناگونی که در فرهنگ آمریکایی ارایه شده است به مثابه فرهنگ امریکایی یاد ‌کنیم .لذا نمی‌توانیم فرهنگ امریکایی را معلولی بدانیم در اینکه فرهنگ شهرت باعث شده به وجود بیاد اما اگر که ما این خوانش را از سوال شما داشته باشیم که فرهنگ شهرت الان به عنوان بخشی از فرهنگ امریکایی دارد تلقی میشود و در حال این ما هستیم که یک فرهنگ کاملا رسانه‌ای زده را در درون فضای فرهنگ آمریکایی ببینیم.به عنوان مثال من می‌خواهم عرض بکنم فضای کشور امریکا   همانطور که خودتون  و متخصصین میدانید صرفا یک انگاره‌ی عمومی را عرض می‌کنم که  امکان شکل‌گیریه رسانه‌های گوناگون در کشور امریکا خیلی بیشتر از کشورهای دیگر است. به عنوان مثال زمانی که می آییم و  از مالکیت‌های رسانه‌ای یاد می‌کنیم و انواع آن را ذکر می‌کنیم سه نوع مالکیت دولتی ،عمومی و خصوصی را میتوانیم به عنوان سه مدل اصلی و پایه در مالکیت‌های رسانه‌ای در تمام دنیا ارایه میدهیم.در اینجا شما ببینید که آن نوع مالکیتی که در فضای رسانه‌ای امریکا غالب است مالکیت خصوصی است .یعنی شما می‌بینید که در تلویزیون   ودر سینما   و   … مالکان خصوصی وجود دارند و امکان نشر و به یک نوعی پخش عقاید گوناگون و پخش مدل‌های فکری گوناگون برایشان شکل می‌گیرد و خب ما در اینجا دیگر نمی‌توانیم بگوییم که صرفا یک نگاه مثلا ایدیولوژیک یا یک نوع نگاه دغدغه مند و اجتماعی را دیگر فقط می‌توانیم بیان بکنیم  . در زمانی که این آزادی و این خصوصی سازی   رسانه   شکل می‌گیرد   در کنارش   فضاهای تجاری هم امکان این را دارند که وارد فضا بشوند لذا ما در ابتدا باید بگوییم که این فرهنگ شهرت که به عنوان بخشی از فرهنگ امریکایی از آن یاد میکنیم در تمام کشورها می‌توانیم این فرهنگ را ببینیم و باید بگوییم که ماه عسل یک نوع اقتصاد سیاسی و یک نظام هنجاری رسانه‌ای است که در خدمت شما عرض شود که فرهنگ امریکایی و در سیاستگذاری‌های رسانه‌ای آمریکا و غیره شکل میگیرد. مسئله‌ای که اینجا وجود دارد این است که زمانی که من این آزادی را قرار میدهم و حالا بخش اقتصادی و افرادی که ما شاید ازشون به عنوان مالکان اقتصادی و تجاری یاد می‌کنیم وارد این میشوند که در فضای رسانه‌ای فعالیت داشته باشند برای تبلیغ برای هر چیز دیگری و می‌بینیم که امکان این به وجود میاد که صرفا نگاه‌های اجتماعی نگاه‌های دغدغه‌مند و نگاه‌های سیاسی و غیره که ذیل نگاه تجاری سازی قرار نمی‌گیرند در این موارد به وجود می آیند و فرهنگی در اینجا باید شکل بگیرد توسط این ساز و کارهایی که خدمتتون عرض کردم تا بتواند مخاطبین بیشتری رو جذب خودش بکند و اینجا مقوله‌ی عامه پسندی برای ما اهمیت زیادی پیدا می‌کند یعنی ما نیازمند یک نوع فرهنگی هستیم و نیازمند یک سری سازوکارهایی که مردم را به شدت به سمت خودش جلب بکند  و توجه های بسیار زیادی را به خودش ترک بکند و از قبل این توجه های بسیار زیاد و اساسی این فضا به وجود میاد که سود و به یک نوعی بهره‌ی اقتصادی ; رسانه‌ای و سیاسی گوناگونی را از طریق این نوع رسانه‌ها برای مالکان رسانه ای خصوصی به دست بیاورد. لذا ما اینجا باید در تحلیل خودمان برای فرهنگ شهرت یک سری نکات را در نظر داشته باشیم و ما اینجا میبینیم که فرهنگ شهرت از دل یکسری سازوکارها از دل یک سری رویکردهای سیاست‌گذارانه رویکردهای هنجاری نظام‌های هنجاری و مباحثی که عرض کردم شکل می‌گیرد و  این نوع مثال می‌توانیم بگوییم که فرهنگ امریکایی از آن  چیزی که ما داریم صحبت می‌کنیم خود آن به یک نوعی سازنده‌ی این نوع فرهنگ بوده اما این که اگر ما یه خوانشی داشته‌باشیم حالا این فرهنگ به وجود آمده  آیا فرهنگ امریکایی را تحت تاثیر قرار میدهد و ما اگر فرهنگ را فارغ از آن بعد سیاسی و آن بعد دولتی خودش وارد فضای اجتماعی بکنیم و توده‌ی مردم و جماعت گوناگون را اینجا در نظر بگیریم .

 آیا اینجا ما می‌توانیم بگوییم که فرهنگ شهرت دارد فرهنگ امریکایی را به سمت و سو هایی حرکت میدهد و جهت‌دهی می‌کند؟ما میتوانیم بگوییم بله ببینید اساسا فرهنگ شهرت می‌آید مدل فرهنگ زیستی شما را از بین ببرد و فرهنگ جدیدی را آنجا غالب میکند. مولفه‌های آن  را ما اینجا می‌توانیم ببینیم که فقط حالا دیگه اینجا معطوف به فرهنگ امریکایی نمیشوند. بعضی از این مولفه‌هایی که ما برای فرهنگ شهرت یاد می‌کنیم شاید به عنوان بخشی از فرهنگ امریکایی بوده باشد و حالا در حال  تقویت هستند. به عنوان مثال بعضا بعضی از پژوهشگران به تقویت فردگرایی در رویکردهای فرهنگی شهرت رسیده اند شاید ما ببینیم که در فرهنگ امریکایی فردگرایی نسبت به جمع گرایی در فرهنگ عمومی مردم شاید ارزش بیشتری داشته باشد .این یه نکته‌ای که می‌بینیم به صورت مشابه در فرهنگ امریکایی و هم در فرهنگ شهرتی که ما از آن داریم یاد می‌کنیم بوده است.لذا من می‌توانم بگویم که بعضی از امور و بعضی از مقولاتی که ما در فرهنگ شهرت می‌بینیم ریشه در فرهنگ امریکایی داشته است و در فرهنگی که فرهنگ شهرت شکل گرفته ریشه داشته است این مقوله که ما داریم می‌بینیم به یک نوعی دارند باز پرورده میشوند و به یک نوعی باز تولید میشوند و حالا شکل‌های جدیدی و فرم جدیدی را دارند به خود میگیرند اما بسیاری از این مقولات هم شاید ریشه‌های فرهنگی سنتی به آن معنایی که شاید در ذهن ما هستش در اینجا ما نبینیم یعنی بسیاری از ارزش‌هایی که در فرهنگ شهرت ما در حال دیدن هستیم  شاید حتی خیلی از فرهنگ‌های غربی حالا چه امریکایی چه اروپایی برایمان قابل مشاهده نباشد و دیده نشود و قابل تشخیص نباشد اما در فرهنگ شهرت شکل گرفته این را من صرفا به فضای فرهنگی امریکا یا فرهنگ‌های دیگه من نمی‌توانم محدود بکنم و می‌خواهم از یک فرهنگی یاد بکنم که بهش می‌توانیم بگوییم فرهنگ رسانه‌ای. یعنی چه؟ یعنی فرهنگی که بر اثر ارتباطات گوناگون تولید کنندگان مدیران سطوح مختلف  مالکان رسانه‌ای و غیره که حالا یک بخشیش را ما در ابتدای عرایض اشاره کردیم به وجود میاد و حالا در اینجا ارزشها شکل می‌گیرد. ببینید به عنوان مثال من دارم عرض می‌کنم ما در حوزه‌ی علوم ارتباطات سه مدل ارتباطی برامون ترسیم شده است که عبارتند از  اصلا مدل ارتباطی آیینی  ، مدل ارتباط انتقالی ومدل ارتباطی توجه محور. شما ببینید در رویکرد مدل انتقادی مثلا مدل ارتباطی آیینی آن چیزی که اهمیت پیدا می‌کند برای ما فرایندب ارتباط است. یعنی معنا آفرینی در یک فرایند ارتباطی به عنوان مثال در ایران عبادات دینی که ما داریم حالا هر کسی در هر کشوری و در هر دینی بالاخره یک سری عبادات  و مناسک دارد که این مناسک توسط آن افراد بازتولید میشود و در آنجا ایمان و حس خود را نسبت به آن مقوله‌ی قدسی یا مقوله‌ی ارتباطی تقویت می‌کنند. این نمونه مدل ارتباطات آیینی هست. اما در مدل ارتباط انتقالی که ارتباط صرفا تولید پیام و انتقال پیام هست. یعنی ما دیگر با معنا سروکار نداریم و پیام یک فرستنده گیرنده‌ای دارد و از طریق یک مجرای منتقل میشود و این مدل ارتباطات انتقالی که ما در رسانه های تصویری داریم میبینیم      سازنده‌ی یک مدل ارتباطی دیگر که مدل ارتباطی توجه محور یعنی این به عنوان مثال آن چه که درتلویزیون برای ما اهمیت دارد این نیست که من فقط بتوانم پیام را تولید و پخش کنم   برادکستینگ داشته باشم و حالا به یک مخاطبی مثلا رسیده باشد یا نرسیده باشد حالا چه به مخاطبه خود یا به مخاطب سایه‌ای که برای من شکل بگیرد اما آن چیزی که اهمیت دارد این است که ببینید در مدل ارتباطی ترجمه محور توجه اهمیت پیدا می‌کند.

همین فرایند اتیشن اکونومی و اتیشن کپتال است  یعنی سرمایه‌ی توجه و اقتصاد توجه یعنی توجه برای من ارزش پیدا می‌کند و خود توجه یک ارزش است که اگر در مدل ارتباطات انتقالی بروید میگوییم که ما توجهات را جلب و جذب می‌کنیم زیرا بتوانیم به هدفمون که مثلا انتقال آن پیام دینی، پیام سیاسی و پیام ایدولوژی نزدیک بشیم. اما در مدل ارتباط توجه خود توجه یعنی صرفا شما فقط من را  ببینید و فقط من  دیده بشوم وهمین که دیده بشود شما به آن  ارزش رسیدید و شما ارزشمند شدید .ببینید این در فرهنگ شهرت به وجود می آید و طبیعتا میتواند فرهنگ امریکایی و فرهنگ‌های گوناگون دنیا را به سمت خودش سوق بدهد. لذا اینجا این مسئله را شما باید در نظر داشته باشید که گونه‌ها و مفاهیمی که در حوزه‌ی فرهنگی شهرت دارد شکل می‌گیرد و  رفتارهای فرهنگی مردم را می‌تواند تحت تاثیر بذارد. از این جهات من این سوال می‌توانم درست تلقی کنم و به عنوان مثال فرهنگ شهرت یکی از زیر پایه‌هایش همان توجهی که ما عرض کردیم و این توجه می‌تواند فرایند ذهنی یک انسان را تغییر بدهد .

نکته بسیار مهم این  است که این توجه باعث میشود که مدل فکری بسیاری از گروه‌های اجتماعی در یک کشور مثل امریکا تغییر پیدا می‌کند.همین به عنوان مثال دیده شدن است یعنی شما اهمیت براتون پیدا می‌کنید صرفا دیده بشید و اگر که دیده بشوید فکر می‌کنید که مهم هستید  و اگر که دیده نشوید انگار که درجه‌ای از ارزش و اهمیت ندارید.یعنی ما صرفا آن چیزی که برایمان اهمیت دارد این است که دیده بشویم و این اصلا می‌تواند  به عنوان یک علت تام ولی به عنوان یکی از علل ناقص می‌تواند مسیر فکری بسیاری از انسان‌ها را تغییر بدهدو رفتارها و سنت‌های فرهنگی بسیاری از کشورها را دچار تغییر بکند

مومنی در ادامه و در پاسخ به این سوال که فرهنگ شهرت چه نقشی در پیشبرد سیاست های ایالت متحده آمریکا دارد؟ گفت: ببینید این سوال  خیلی سوال کلی هست  و ما باید مشخص کنیم که دقیقا منظورمان از سیاست‌های ایالات متحده درچه بخشی هست؟ چون به عنوان مثال شما میببینید که ما در چند روز گذشته شاهد این بودیم که خوانندگان کی پاپ وارد کاخ سفید شدند و با رییس جمهور آمریکا دیدار داشتند و با او عکس یادگاری گرفتند. اینجا مسئله مهمی که مطرح میشود این است که چه اتفاقی در دیپلماسی فرهنگی و به نحوی حتی دیپلماسی رسانه‌ای امریکا افتاده است و ما در اینجا منظورمان دولت امریکا است که از سلبریتی‌ها و از افرادی که مشهورو دارای هواداران بسیار زیاد در سطح دنیا هستند استفاده می‌کنند.این یک سوالی است که ما نمی‌توانیم در سطح نظری به آن پاسخ بدهیم. باید پژوهش‌های بسیار زیادی روی این قضیه انجام بشود تا ما بتوانیم به نتایج و یافته‌های دقیق و علمی برسیم. اما ببینید در امریکا و در تمام کشورهای دنیا پیشبرد فعالیت‌های سیاسی از طریق فرهنگ شهرت و فرهنگ سلبریتی پرور امکان دارد اتفاق بیافتد. یعنی یکی از آن چیزهای بسیار مهمی که می‌تواند مقوم و مشدد یک عرصه‌ای باشد که آن به منصه ظهور برسد و به مطلوب خودش نزدیک بشود فرهنگ سلبریتی و استفاده از سلبریتی‌ها است.به عنوان مثال ما در ایام انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و حتی در کشور خودمان شاهد  این هستیم که سلبریتی‌هایی از احزاب گوناگون یا از یک شخص خاصی حمایت می‌کنند و به نحوی برای آن کاندیدای مورد نظر خودشان موسیقی می‌خوانند یا  فیلم تبلیغاتی را ضبط می‌کنند و منتشر می‌کنند و مردم را تهییج می‌کنند و مردم را سوق میدهند به سمت اینکه به یک فرد مورد نظر یا یک حذب مورد نظر رای داده بشود .

چرا این اتفاقات رخ  میدهند؟ ببینید فارغ از اینکه سیاست از سلبریتی‌ها استفاده می‌کند برای اینکه بتواند آن اهداف خودش را به نتیجه برساند یک رابطه کاملا متعامل را ایجاد میکند .کاملا رابطه‌ ی دو طرفه را شاهد هستیم  که سلبریتی ‌ها در جایی که منفعت‌ های خودشان را تامین بکنند یا تقویت بکنند وارد میشوند که با عرصه‌های سیاسی در ارتباط باشند یا برای اینکه بتوانند فعالیت‌های خودشان را ادامه بدهند به عنوان مثال بسیاری از سلبریتی‌ها اگر که یک حزب خاص بیاید به واسطه‌ی رویکردهای مختلف می‌توانند این دو طیف با همدیگر داشته باشند شاید آن سلبریتی نادیده گرفته بشود در آن دوره‌ی ریاست جمهوری و یا احزاب پارلمان یا غیره و این نیازمند این است که سلبریتی برای این که بتواند خودش را سلبریتی نگه دارد باید وارد فضاهای سیاسی بشود و از طرف دیگر سیاست‌های ایالات متحده و فضای سیاسی ایالات متحده هم نیازمند این است که از سلبریتی ها  استفاده بکند و از فرهنگ دیده شو استفاده بکند. بسیاری از افرادی که در حوزه‌های سیاسی قرار دارند حتی خودشان می‌توانند سلبریتی باشند . شخصیتی مثل دونالد ترامپ که صرفا یک ابر میلیاردی در آمریکا بوده و دارای سرمایه‌ها و اموال بسیار زیادی بوده و برای خودش  شو منی بوده و  بدون هیچ درک سیاسی وارد فضای رقابت انتخاباتی میشود و به خاطر اینکه خودش سلبریتی است و  به خاطر اینکه در یک فضای سلبریتی پرور رشد کرده امکان این را پیدا می‌کند که به یک نوعی ریاست جمهوری امریکا را بر عهده بگیرد.نکته‌ای که اینجا اهمیت دارد و از دل همین مسئله‌ی دونالد ترامپ می‌خواهم عرض بکنم ترامپ از یک بستر سلبریتی پروری که درجامعه امریکا اتفاق افتاده بود استفاده کرد و حالا بسیاری از مثال‌هایی که ما در کشورهای مختلف و در خود آمریکا می‌توانیم بزنیم یعنی سلبریتی پروری و جهان سلبریتی شده و فرهنگ سلبریتی شده و فرهنگ شهرتی که ما از آن داریم صحبت می‌کنیم این فرصت را در اختیار ترامپ قرار میدهد.در مقابل شخصیتی که کاندیای رقیبی که در مقابل ترامپ بوده می‌بینید که بالاخره شخصیتی بوده که در دولت قبل هم بوده و فعالیت‌های سیاسی داشته در حوزه‌های سیاست‌های بین‌الملل فعالیت می‌کرده اما در کنارش چه کسی قرار دارد؟ ترامپ قرار دارد و ترامپ به خاطر اینکه به سمت فعالیت‌های سلبریتی پرورانه حرکت می‌کند امکان این را دارد که رشد پیدا بکند و آرای بیشتری را برای خودش کسب بکند.لذا میبینید که دونالد ترامپ می‌تواند رشد پیدا بکند و وارد فضای سیاسی امریکا بشود. فضایی که بالاخره حداقل بر اساس شنیده‌ها ما در حال گفتن آن هستیم.یعنی این چیزی که به عنوان انگاره‌های عرفی از آن یاد میشود که امریکا به دنبال این بوده که دموکراسی را به نحو دیگری برای ما باز تعریف بکند و امریکا به دنبال این بوده که حقوق تمام شهروندان را در نظر بگیرد و  به دنبال دغدغه‌ها و آزادی‌های سیاسی اجتماعی و غیره بوده .حالا ما به یک جایی می‌رسیم که شخصیتی که در هیچکدام از این که گری‌های دغدغم قرار نمی‌گیرد و  به عنوان یک شخصیت سیاسی از آن یاد می‌کنیم و آن را یکی از روسای‌جمهور امریکا میدانیم.لذا ببینید سیاست‌های ایالات متحده را من اگه یه مقدار جزئی می‌دانم .فضای سیاسی ایالات متحده متاثر از فرهنگ شهرت هست یعنی این تاثیر و تاثر کیفی از نظر من یعنی ما نمی‌خواهیم بگوییم که این تاثیر حالا بیاییم به صورت عینی به شما نشون بدیم در سطح انتزاعی دارم عرض می‌کنم.این تاثیر و تاثر کاملا دیده میشود که بالاخره به یک نحوی سلبریتی‌ها فعالیتهای خودشان را در این فضاها می‌برند تا بتوانند بده بستان های سیاسی یا حتی اقتصادی داشته باشند.یعنی ما اینجا میبینیم که اقتصاد سیاسی امریکا و خیلی از کشورهایی که فضای سلبریتی پرور درآن  حاکم است این امکان را به وجود می آورد که از سلبریتی‌های استفاده بکند و به آنها پول بدهد و قدرت‌های رسانه‌ای در اختیار آنها قرار بدهد و در نهایت هم به نحوی خود آن شخص سیاسی هم بتواند از این شهرت شخص سلبریتی استفاده کند.

لذا  اگر عامیانه بخواهیم بگوییم واقعا شاهد یک بده بستان هستیم که توسط سیاستمداران و شهرت مندان و نام‌آوران در حال رخ دادن میباشد. اما نام‌آوران شاید غلط باشد و نامور سازان به یک معنی درست‌ تر است.برای این مسئله ما نیازمند این هستیم که واقعا وارد پژوهش‌های کمی و پوزیتیویستی بشیم .یعنی اینکه این سوال را ما اگر بخواهیم به یک پاسخ مستدل و منطقی و بر اساس فکت های عینی برسیم نیاز به این داریم که وارد این بشویم که آیا رابطه‌ی معنا داری میان حمایت سلبریتی ها از روسای‌جمهور وجود داشته یا آیا رابطه‌ی معناداری میان حضور سلبریتی‌ها در فضای سیاسی به عنوان یک شخصیت سیاسی مسئله‌ی بسیار مهم بوده یا نه.اینها را ما باید از طریق فعالیت‌های پژوهشی  پوزیتیویستی به آنها برسیم وگرنه در همین سطح نظر فقط می‌توانیم یه سری نکاتی را  ارایه  بکنیم.

مومنی در ادامه و در پاسخ به این سوال که  فرهنگ شهرت در ایالت متحده آمریکا از کجا و به چه شکل آغاز شد  ؟ گفت: تولید برنامه‌ها و فرم‌های گوناگون برنامه‌ای در تلویزیون که حالا ما اساسا مبحثمان حول همین محور ها بود و حتی در رسانه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام حتی توییتر را می‌بینید که این‌ها وابسته به خود آمریکا هستند ولی خب یک بخشی از مالکان این‌ها در اکوسیستم امریکایی تنفس می‌کنند و در جهان رسانه‌ای سازی شده‌ی امریکایی تنفس می‌کنند.ببینید ما خلاقیت ، تنوع ، مدل‌ها و تکثرهای گوناگون را از طرف امریکا می‌بینیم.یعنی این گونه‌های مختلفی که شما در برنامه سازی‌های تلویزیونی وژانر های سینمایی و غیره همه از طریق هالیوود و از طریق رسانه‌های خصوصی امریکایی دارد شکل می‌گیرد.یعنی امریکا خودش امکان این را دارد که بتواند فرهنگ شهرت را به یک نحوی تقویت بکند و بیش از پیش مهم جلوه بدهد زیرا از طریق فرم‌های گوناگون برای مخاطب خودش به وجود می آورد . در ابتدا همین طور که عرض کردم سوژه محوری را مهم‌تر از بسیاری از موضوعات دغدغه‌ها، فرم ها، مالکان و غیره و غیره می‌بیند و در مرحله‌ی بعدی از این سوژه‌ها برای جلب توجه استفاده میکند .همین مساله باعث میشود که بتواند قدرت بیشتری را کسب بکند و همین مسئاله می‌تواند مخاطبان بیشتری را کسب بکند و بگوید که ببینید این یک مدل برنامه سازی موفق است و شما هم بیاید استفاده بکنید تا بتوانید به این موفقیت رسانه‌ای برسید. اما نمی آید بگوید که من به واسطه‌ی نمایشی کردن این نوع مسئله و این نوع مدل کارها صرفا این آدم را مهم میدانم نه آن کار را.رسانه‌ی امریکایی به واسطه‌ی لیبرال بودن و نولیبرال بودن رسانه‌ها دارد به این سمت حرکت می‌کند که شما هرچقدر نمایشی بشوید .یعنی هر چقدر شما دیده بشوید ، هرچقدر بیشتر نمایشی رفتار بکنید ، شما مهم ترید ، شما مورد قبول‌ترید ، و این دقیقا خروج از آن اندیشه‌های عمیق علمی هست که ما در حوزه‌های علمی و اینها می‌توانیم به آن بپردازیم.یعنی ما از این فضا خارج می‌شویم و صرفا بر اساس دیدن داریم این تصمیم را می‌گیریم که این اهمیت یک آدم به چه چیزی است؟ اگر توانست حرکات خیلی خوبی را نشان بدهد ، اگر توانست جذابیت‌های گوناگون از خودش برای ما به نمایش بگزارد ، پس این آدم مهم است.چون که تعداد فالوور بالایی دارد پس این آدم مهم است ، چون که در هالیوود توانسته فیلم‌های زیادی به فروش برساند و حالا به یک تعبیری تبدیل به یک سوپر استار بشود ، پس این آدم مهم است.  اما باید بگوییم اهمیت آدم در این نیست که جذب مخاطب بسیار زیادی داشته باشد و این یک مسئله‌ی کاملا منطقی است که الان ما این را می‌بینیم که به عنوان یک راهبرد برای رسانه‌های امریکایی و در قبل این هم در رسانه‌های دیگر کشورهای مختلف دارد اتفاق می‌افتد. اما مسئاله‌ی اساسی این است که اینه قضیه در صدد این است که  انسان‌ها از سطح عمیق اندیشیدن و تفکر در سطوح نهان و زیرین یک مسئاله به سدهای نمایشی در سدهای بسیار کم عمق می‌رسند و هر آنچه که ببینند ، چون دیده شده ، چون پسندیده شده و مخاطب و دنبال کننده‌ی بسیار زیادی دارد مهم هست.این مسئاله‌ی نمایشی شدن و این مسئله‌ی سلبریتی شدن افراد و تمایل به سلبریتی شدن یا تمایل به هواداری از سلبریتی‌ها که جامعه آمریکایی بسیار نقش زیادی در آن داشته و هنوزم دارد ، این در ابتدا ضرر بسیار زیادی را به خود مردم خودش می‌رساند.یعنی این فقط برای یک کشورهای دیگر یا کشورهای جهان سومی نیست.چرا که ببینید آنجا هم ما آنقدر آگاهی بخشی در حوزه‌های فرهنگ شهرت نداریم ، یعنی فرهنگ شهرت یک نگرش کاملا فرعی دارد محسوب میشود و در حوزه‌های بسیار زیاد یا حتی یک نگرش کاملا آکادمیکی هست که وارد فضای به تعبیری سطوح مردمی نشده و به همان سطح علمی خودش در دانشگاه مانده. لذا ما در آنجا می‌بینیم که ابتدا اولین ضربه را خود نمایشی شدن مردم آمریکا ، یعنی حرکت مردم آمریکا به سمت نمایشی شدن، به سمت طرفداری از نمایشی شدن، به سمت طرفداری از فرهنگ شهرت و در کشورهای دیگه هم همین مسئله را می‌بینیم و این موجب میشود که ما از آن اندیشه‌های عمیقی که حتی یک کشور، حتی یک سران تاریخی یک کشور داشتن یا تاریخ و تمدن این کشور داشته به تعبیری از بین میرودو ما به یک سطوح کاملا تحقیر شده‌ای برسیم که امکان هیچ کنش و برهم‌کنش اجتماعی یا سیاسی و فرهنگی را نداشته باشیم و به تعبیری ما می‌توانیم اینجا بگوییم که دغدغه از ذهن مردم، دغدغه به آن معنای اصیلی که داشته که امکان کنشگری‌های مختلف را به مردم می‌داده، از ذهن مردم به نحوی پاک میشود و آن چه که اهمیت دارد تنها یک دغدغه است ، که دغدغه نیست توهم آن دغدغه و آن هم نمایشی شدن است

مومنی در ادامه و در پاسخ به این سوال که  تولید ستاره به جای کشف ستاره چه تاثیری بر صنعت هالیوود گذاشته و هدف سرمایه گذاران هالیوود از این کار چه بود ؟ گفت: ما نیاز داریم که اینجا مجدد یک برگشتی داشته باشیم به اقتصاد سیاسی که در نظام‌های لیبرال و نظام‌های رسانه‌ای یا اقتصاد رسانه‌ای لیبرال وجود داشت و این را باید با یک مقدمه‌ای شروع بکنیم. مقدمه‌ی اول بنده این هست که زمانی که رویکردهای لیبرال و آزادی را در رسانه‌ها شکل گرفتند خیلی دغدغه مندانه بود.هر کسی می‌تواند آزادانه هر آنچه که به تعبیری ما در حال حاضر میگوییم طرح ذهنی یا طرح مسئاله دارد بیان بکند و هیچ محدودیتی از این جهات ما نداریم. اما زمانی که ما تجاری سازی را می‌بینیم یعنی زمانی که می‌بینیم اقتصاد به معنای نه خوب و  کارآفرین و تعابیر مثبت بلکه به معنای تجار به معنای بازاری هایی که به دنبال سود بیشتر هستند وارد فضای رسانه میشوند و آنجا هم آنها این حق را دارن که آزادانه آنچه که می‌خواهند را بیایند کنند و  تبلیغ کنند و از این طریق سود بیشتری کسب کنند. بازار در اینجا نقش مهمی را پیدا می‌کند و منش  اقتصاد سیاسی حاکم در رسانه که آزادی‌گرایی عقیدتی و فکری بوده را به سمت آزادی‌گرایی پولی و سرمایه‌دارانه میبرد. ببینید زمانی که پول وارد این حوزه‌ها میشود و اهمیت پیدا می‌کند و شخصیت ها به دنبال این میروند که سود بیشتری کسب کنند با بیان هر آنچه که فکر می‌کنند می‌توانند پول بیشتری به دست بیاورند دیگر آن نگرش‌ها به رسانه عوض میشود و رسانه محلی برای کسب درآمد میشود.حالا ما باید از چه مولفه‌هایی استفاده بکنیم؟از مولفه‌های گوناگونی مثل جاذبه‌های جنسی ،جاذبه‌های خبری ، جاذبه‌های فرمی برنامه‌ها و جاذبه خود سوژه ما باید استفاده بکنیم. یعنی سوژه که در تلویزیون و  در رسانه در حال دیده شدن است خودش برای ما اهمیت پیدا بکند. ببینید زمانی در سینما استدیو ها اهمیت داشتند.یعنی می‌گفتند این استودیوی فیلمسازی خودش برندی است برای اینکه بسیاری از افراد را به سینما بکشاند و آن فیلم را ببینند و بازیگر اهمیت آنچنانی نداشت ; زمانی که شیفتی اتفاق میفته حالا چه درسینما یا چه در تلویزیون به این سمت که سوژه اهمیت پیدا می‌کند و سوژه‌ای که در روی صحنه هست و ما در حال دیدن آن هستیم به عنوان مخاطب و رفتارها و حرکاتش را زیر نظر داریم ; آن اهمیت پیدا می‌کند و  ما اینجا می‌گوییم که یک مرکز ثقلی برای شکل‌گیری فرهنگ شهرت و رویکردهای فرهنگ شهرت وجود دارد.
در ابتدا یکی از کار هایی که در این نظام سیاسی اقتصاد رسانه‌ی لیبرالی انجام شده بود و بعدها به نولیبرال کشیده میشود این بود که ستاره‌سازی پوچ اتفاق افتاد یعنی اینکه افرادیکه شخصیت‌هایی که هیچ اهمیتی ندارند و شخصیت‌هایی که صرفا ما در یک حوزه‌ای مثلا بازیگری می‌دیدیم این‌ها شخصیت‌های مهمی برای ما میشوند و اهمیت پیدا می‌کنند. شخصیت‌هایی که صرفا بر اساس جاذبه های فیزیکی، بدنی، پوششی، بیانی و الحان و غیره انتخاب میشوند. آن چیزی که اینجا اهمیت پیدا می‌کند این است که با  ستاره‌سازی پوچ به دنبال این هستند که مخاطب بیشتری را کسب بکنند تا بتوانند رسانه‌ی خودشان را پابرجاتر نگه دارند و مخاطب بیشتری داشته باشند و در  پس این نیت‌هایی که دارند به احتمال سود بیشتری به معنای تجاری برای خودشون کسب بکنند.یعنی میبینیم که تهیه‌کننده‌ها استودیوها تولید کننده‌های محتوا اهمیت پیدا نمیکنند. یعنی هدف اینها این بود که به جای اینکه شخصیتی را پیدا بکنند که اهمیت بازیگری ، هوش بازیگری  را داسته باشد و بتواند  به شخصیتی تبدیل بشود که در بازی‌ های مختلف نقش‌های گوناگون بازی بکند الان به جایی میرسد که شما می‌بینید افرادی که هیچ‌نوع سواد بازی و بازیگری ندارند سواد بازیگری ندارند روی می آورندزیرا  به راحتی میتوانند در سینما ی هالیوود یا در تلویزیون‌ها و غیره و حضور داشته باشند و به شخصیت‌های مهمی تبدیل بشوند و تحلیل من این است  که پول نقش مهمی را بازی می‌کند. یعنی زمانی که من دارم سینمای خودم را با رویکردهای سود و تجارت  به جلو دارم دیگر اهمیت تجارت و پول اینجا و بازار برای من اهمیت بیشتری پیدا می‌کند و نکته‌ی مهم این  است که راه را برای افرادی که پول دارند باز می‌کنند.یعنی اگر شما پول داشته باشید در هر جامعه‌ای امکان این را دارید که وارد ستاره‌سازی موسیقی و هالیوود بشوید  و لذا  نقش طبقه سرمایه‌دار و طبقه‌ی بالا را ما نباید اینجا دست کم بگیریم.زمانی که این طبقه امکان این را بر اساس آن سرمایه‌ی خودش پیدا میکند که هر نوع فعالیت رسانه‌ای انجام بدهد  و طبیعتا ستاره‌سازی پوچ اتفاق میافتد و طبیعتا ستاره‌سازی به جای کشف ستاره و به جای کشف استعداد رخ میدهد. مثلا در برنامه های استعداد یابی  تلنت شو [۱]استعدادی کشف نمی‌شود و صرفا توانایی‌ها و مهارت‌های افراد نشان داده میشود. چیزی که از همین حوزه امریکا اتفاقا شکل گرفت و نمونه داخلی آن  برنامه میدون است که این برنامه تقلیدی از برنامه‌های آمریکایی بوده.

مومنی در پایان به این سوال که رسانه های آمریکایی چه نقشی در فرایند شکل گیری فرهنگ شهرت ایفا میکنند؟ پاسخ داد و گفت:همونطور که عرض کردم ; مالکیت رسانه مالکیت خصوصی است و امکان بروز هر نوع فعالیتی و هر نوع عقیده‌ای و هر نوع رفتاری از تولید کننده‌ی محتوا در گونه‌های مختلف رسانه‌ای وجود دارد.ما یک بخشایی داریم مثلا اینکه افراد در تولید محتوا رسانه ای حتی در امریکا به سمت کلاهبرداری ، پورنوگرافی و هرزه‌نگاری نروند یعنی به تعیین سطح سنی بروند برای مثال این برنامه مناسب کودک است و …این‌ها را ما داریم اما نمی‌خواهم بگویم که کاملا دیگر بی قید و شرط است اما ببینید با این حال آزادی که در رسانه‌های خصوصی میباشد در رسانه‌های دولتی و عمومی نیست یعنی باز هم رسانه‌های عمومی با مالکیت عمومی با مالکیت دولتی بسیار بسته‌تر از مالکیت خصوصی رسانه‌ای هستند لذا من می‌توانم اینجا بگویم که یک اهمیت جدی را امریکا می‌تواند در فرایند شکل‌گیری فرهنگ شهرت داشته باشد چون دست باز تری دارد و هدایت این نوع فرهنگ را ما میتوانیم از امریکا کاملا ببینیم .نکته ‌ی دوم این است که  امریکا را به واسطه‌ی پیشرفت‌های تکنولوژی که در این کشور اتفاق می افتد و سردمداری در این پیشرفت‌های تکنولوژی چه در الان و چه در سابق ;  ما باید این را در نظر داشته باشیم که رسانه آفرینی یعنی شکل گیری رسانه‌های گوناگون هم یک ریشه‌ای در امریکا دارد و این رسانه آفرینی‌ها اینکه امتیاز بسیاری از رسانه‌ها و حتی هوش مصنوعی رسانه‌های دیجیتالی که ما الان داریم این‌ها از طرف کشور آمریکا و از طرف مالکیت‌های خط خصوصی نمی‌خواهم بگویم که دولتی در اینجا از امریکا داره حرکت میکند پس من هم می‌توانم بگویم که فرهنگ شهرت هم می‌تواند از طریق رسانه آفرینی امریکایی حرکت بکند.  زمانی که من دارم میگویم رسانه می‌تواند ما را به سمت سلبریتی شدن ببرد و یک حلقه‌ی واسط به اسم توجه  اینجا وجود دارد.

مسئله‌ ارتباطات توجه اصلی‌ترین ایده‌ی رسانه‌ است یعنی نیاز اصلی یک رسانه توجه است و  هر چقدر که من عنوان رسانه و به عنوان تولید کننده‌ی محتوا به عنوان مدیر رسانه‌ای به عنوان مالک رسانه‌ای بتوانم توجه بیشتری از مخاطب کسب بکنم موفق‌تر هستم و  این مرحله‌ی اول است.یعنی در مرحله‌ی ابتدا من باید بسیاری از توجهات توده یا اجتماعات گوناگون را به عنوان رسانه بتوانم جلب خودم بکنم تا بتوانم بگویم ببینید من پیامم رسید من پیامم به مخاطبی که حالا مخاطب هدف بوده سایه بوده توده بوده اجتماع های گوناگون بوده رسیدهپس توجه اصلی‌ترین زیربنای مطالعات فرهنگ شهرت و شکل‌گیری فرهنگ شهرت و رسانه‌هاست یعنی یک حلقه واسطی ما اینجا میتوانیم شاهد باشیم.نکته‌ای که اینجا وجود دارد رسانه‌هایی که توجه بیشتری بهشون بشود با این منطقی که دارم عرض می‌کنم خدمتتون موفق‌تر هســــتند. به  رسانه‌هایی که توجه بیشتری بشود برای جلب توجه روی میارند به جذابیت‌ها و یکی از آن جذابیت‌ها جذابیت‌های ستاره‌سازی است. جذابیت‌هایی که از طریق حضور سوژه شکل می‌گیرد یعنی سوژه به ماهوور سوزی خودش برای ما اهمیت دارد که این موضوع  خیلی مسئله‌ی مهمی است زیرا میتواند   جذابیت‌های گوناگون خبری برای مردم داشته باشد. یعنی جذابیت‌های محتواهای رسانه‌ای و فیلمی و گونه‌های مختلف فیلم و سریال  و به این میرسند که خود سوژه را به تلویزیون بیاورند. خود سوژه که  ما می‌گوییم سوپراستار با حضور در فیلم سینمایی بتواند مخاطبان بسیار زیادی را به سمت آن رسانه بکشد.مسئله‌ی مهمی که ما با آن رو به رو هستیم سوژه محوری است که در رسانه‌ها شکل گرفته و زیربنا همان توجه محوری است و حالا این سوژه محوری خود آن دارد میگوید که من اگر که موفق بشوم باید توجه بیشتری کسب بنمایم.یعنی خود سوژه فارغ از آن رسانه  این را دارد میگوید . موفقیت سوژه موفقیت رسانه را شکل میدهد یعنی هر آنچه که رسانه بخواهد موفق تر باشه از طریق موفقیت سوژه از طریق توجه بیشتر به سوژه می‌تواند این اتفاق بیافتد.لذا شما می‌بینید بسیاری از سلبریتی‌های سینمایی وارد تلویزیون میشوند و مجری‌های تلویزیون میشوند; مهمان‌های برنامه‌های تلویزیونی میشوند; در تالک شوهای تلویزیونی[۲] مختلف حضور دارند چه در ایران چه در امریکا چه در کشورهای گوناگونی که شما می‌توانید این برنامه‌ها را دنبال بکنید. لذا مسئاله‌ی اساسی که وجود دارد این است که سوژه زمانی که اهمیت پیدا می‌کند تولیدکنندگان محتوا ;  تولیدکنندگان برنامه‌ها ; مدیران رسانه‌ای ; مالکان رسانه‌ای ; به دنبال این هستند که بتوانند توجه بیشتری برای خودشان داشته باشند تا آن موفقیت و ارزش پنداری که از توجه دارند را بتوانند برای خودشان کسب بکنند.


[۱] برنامه استعدادیابی

[۲] به برنامه های رادیویی یا تلویزیونی گفته میشود که یک یا چند مجری با چند مهمان پیرامون موضوعی خاص گفت و گو میکنند