اگر خاورمیانه پسا آمریکا واقعاً کارساز باشد، چه؟

اگر خاورمیانه پسا آمریکا واقعاً کارساز باشد، چه؟

بعد از حمله روسیه به اوکراین در زمستان 2022 تحلیل‌گران مختلفی از زوایای مختلف به این موضوع نگاه کرده و به تحلیل اتفاقات پیرامونی آن پرداختند. یکی از این اتفاقات بررسی اثر این جنگ بر سیاست خارجه آمریکا در منطقه خاورمیانه است. رابرت آ. منینگ یکی از همکاران ارشد شورای آتلانتیک است. او در یادداشتی که در پایگاه دهیل منتشر شد با اشاره به این موضوع معتقد است اتفاقاتی که در حوزه سیاست خارجی کشورهای منطقه غرب آسیا رخ می‌دهد همگی بر این امر تأکید دارند که الگوهای جدیدی از سازش با سرعتی گیج‌کننده، در حال وقوع در خاورمیانه‌ای هستند. او معتقد است آمریکای خسته از دو دهه جنگ‎های شکست‎خورده، دیگر یک تأمین¬کننده امنیت قابل‌اتکا نیست هر چند عده‌ای بر این باورند که عقب‌نشینی آمریکا از منطقه اشتباهی مهلک است که به منافع این کشور و همچنین، ثبات منطقه آسیب می‌زند.

مترجم: هادی قربانیار

آیا امکان دارد که یک خاورمیانه پسا آمریکا در جهان پسا‌اوکراین، رشد و نمو کند؟ رویدادهای هفته­ های اخیر ازجمله پیمان ابراهیم[۱] -که در حال تبدیل­ شدن به توافق شکوفایی اسرائیل با کشورهای عربی سنّی است- گفتگوهای ایران و عربستان برای کاهش تنش­ های موجود و سازش اخیر رئیس­ جمهور ترکیه (رجب طیّب اردوغان)[۲] با سعودی­‌ها، امارات و اسرائیل، همگی بر این امر تأکید دارند که الگوهای جدیدی از سازش با سرعتی گیج­ کننده، در حال وقوع در خاورمیانه ­ای هستند که روز­به­روز چندقطبی ­تر می­شود؛ چرا؟ حال، چه می­شود اگر این روندها، منعکس ­کننده­ این دیدگاه میان کشورهای خاورمیانه باشند که آن‌ها باید از خود در برابر ترس از اینکه آمریکای خسته از دو دهه جنگ­‌های شکست ­خورده، دیگر یک تأمین­ کننده امنیت قابل‌اتکا نیست، محافظت کنند؟ ازاین‌رو، آن‌ها باید در تکفّل امور مربوط به خود و همچنین، کاهش تهدیدهای امنیتی در منطقه پیشتاز باشند. البته این گرایش، منحصر به خاورمیانه نیست. اعتراضاتی در اروپا نسبت به اتخاذ یک ژست مستقل­تر و خودمختارتر وجود دارد. در هند-آرام[۳] نیز موجی از نه‌تنها اتحاد اقتصادی منطقه­‌ای بلکه همکاری امنیتی درون آسیایی بی­سابقه، به چشم می­خورد.

قطعاً اینکه شرکای ایالات‌متحده، بیشتر بار مسئولیت امنیت خودشان را خود بر عهده می­گیرند، ممکن است، ویژگی جهان پساجنگ سرد باشد. این روند، نسخه ­ای جدید از دکترین گوآم،[۴] ریچارد نیکسون[۵] خواهد بود که بعد از شکست آمریکا در جنگ ویتنام، اتخاذ شده و مکانیزم مقابله‌­ای برای یک جهان چندقطبی است. البته فهم عرفی در واشنگتن،[۶] بر این امر استوار است که عقب­نشینی ایالات‌متحده از نقش پساجنگ جهانی دوم خود به‌عنوان تأمین­ کننده­ امنیت منطقه، اشتباهی مهلک است که به منافع این کشور و همچنین، ثبات منطقه آسیب می­زند، چراکه بازیگران جدید همچون چین و ایران، این خلأ را پر می­کنند. اهمیت ندهید که سیاست آمریکا در طول آن بیست‌وپنج سال، بعد از شکست در دو جنگ بزرگ و متحمل ­شدن تلفات انسانی و مالی (۶٫۴ تریلیون دلار)، یک فاجعه بوده است که نتیجه­ آن، نه صلح بود و نه ثبات.

احتمالاً حمله و اشغال عراق توسط آمریکا، جنگ در افغانستان و دخالت نظامی «بشردوستانه» -که منجر به تغییر رژیم و روی کار آمدن یک حکومت ضعیف در لیبی شد- عامل بی­ثباتی در منطقه ناپایدار بوده است. اضافه کنید به این، چهار سال شعار «اوّل آمریکا» ی دونالد ترامپ[۷] را، همچنین، یک جامعه آمریکایی با انگیزه کمتر برای دخالت بیشتر در منطقه و نیز اطمینان خاطری که این کشور، به‌ندرت به منطقه می­دهد. باوجوداین، اگرچه آمریکا علی­رغم کاهش نه‌چندان بزرگ حضور در خاورمیانه، همچنان بخش اعظمی از حلقه­ پایگاه­ های نظامی خود را در این منطقه حفظ کرده، اما ادعا می­شود که نقش سیاسی-امنیتی ایالات‌متحده در منطقه -که بعد از عقب­‌نشینی اوباما[۸] از خط قرمز تهدید خود در سوریه دچار افول شده- یک اشتباه پیش­بینی نشده است. برخی معتقدند که برای اعمال فشار بیشتر بر روسیه و پایین آوردن بهای نفت، آمریکا باید وارد فضای گفتگوهای جدید با سعودی­ ها شود تا بدین‌وسیله، تعهّد امنیتی خود را در ازای تولید بیشتر نفت و برداشتن گام­‌هایی همچون پایان دادن به جنگ یمن و به رسمیت شناختن اسرائیل، عمق بیشتری ببخشد؛ اما با توجه به منافع جهانی آمریکا -که از اولویت بالاتری برخوردارند- آیا فرورفتن بیشتر در باتلاق خاورمیانه معقول است؟

عقب ­نشینی ایالات‌متحده بیشتر ناظر بر تصور موجود از مقصود و هدف است تا ظرفیت­ ها؛ اما مردم بر اساس تصورات خود عمل می­کنند و نگرانی درباره نقش آمریکا، فقط یکی از محرک­های منطقه سازی جدید است. بسیاری از کشورهای سنّی- عرب که محرکشان نگرانی درباره ایران، ستوه ناشی از جنگ‌­های نیابتی و ترس­ از اینکه در زمان توقف وابستگی به نفت و انتقال فناوری در عرصه اقتصادی تنها بمانند، به تجارت، فناوری و سرمایه­‌گذاری اسرائیل دل‌بسته و امیدوار هستند. ماهواره­‌های امارات که در مدار مریخ قرار دارند و سرمایه‌گذاری­‌های امارات و عربستان در زمینه انرژی­‌های تجدیدپذیر و شهرهای فناوری، موجب تقویت تلاش برای فراتر رفتن از اقدامات گذشته می­شود. اخیراً، جهش‌­های ژئوپلیتیک ناشی از جنگ ایران نیز، می­تواند به‌عنوان یک عامل در نظر گرفته شود.

میزبانی بی­سابقه اسرائیل از اجلاس نقب[۹] در ماه مارس با حضور بحرین، مصر، مراکش و امارات و همچنین، وزیر امور خارجه آمریکا، آنتونی بلینکن[۱۰]، نشانه­ای برای تبدیل پیمان ابراهیم به یک آشتی دوباره با ابعاد اقتصادی، سیاسی و دفاعی بود. اردوغان که در منجلاب اقتصادی ساخت خود فرورفته، تلاش­ها برای سازش با عربستان سعودی، امارات و اسرائیل را آغاز کرده است. بعد از برگزاری پنج دور گفتگو در سطح مقامات ارشد، به نظر می‌رسد تنش‌زدایی بین عربستان و ایران -که برای ثبات منطقه‌­ای ضروری است- در حال شکل­‌گیری می­باشد، اگرچه همچنان چالش­‌هایی وجود دارد.

الگوهای ژئوپلیتیک جدید در حال تغییر بوده و رشته‌­ای مستحکم­تر شده از پیوندهای اقتصادی، سیاسی، امنیتی و آشتی درون منطقه‌ای، حاکی از این هستند که خاورمیانه جدید، علی­رغم یا احتمالاً به دلیل نقش کمتر برجسته­ ایالات‌متحده، می­تواند در عمل کارساز باشد. بسیاری از مخالفان و شکاک­ها در آمریکا، به نفوذ روبه رشد چین و روسیه در خاورمیانه بزرگ،[۱۱] اشاره کرده و می­ترسند که این مسئله به قیمت منافع آمریکا تمام شود. فارغ از وجود نسلی از جنگ­های شکست­‌خورده، جهانی که به سمت دوران پسا نفت در حرکت است، نشان می­دهد که اکنون، زمان بازنگری در منافع آمریکا است. منافع آمریکا، مدت‌ها عبارت بودند از استمرار جریان تولید نفت و جلوگیری از سلطه­ یک نیروی هژمون بر منطقه. همواره نسبت به نگرانی­ درباره نفت، بزرگ­نمایی می­شود، زیرا صادرکنندگان نفت خلیج‌فارس و مشتریان اصلی­شان مانند چین، هیچ انگیزه­ای برای اختلال در روند تولید نفت ندارند.

نسبت به مسئله هژمونی باید گفت که با وجود چین، روسیه، ترکیه، ایران و عربستان سعودی -که همگی بر سر نفوذ در منطقه رقابت دارند- بروز یک موازنه کلی محتمل­تر به نظر می­رسد تا اینکه یکی از این کشورها، سلطه را به دست بگیرد. چین، بزرگ­ترین مصرف­ کننده نفت در جهان، سریع­ترین نفوذ روزافزون را در خاورمیانه دارد، البته هنوز عمدتاً در جنبه اقتصادی. البته این کشور، مراقب بوده است تا از مداخله نظامی اجتناب کند. چین به‌عنوان واردکننده اصلی نفت عربستان و ایران، تلاش کرده است تا در فضای سیاسی، بی­طرف باقی بماند. روسیه تا چه زمانی می­تواند حضور جدید خود را در خاورمیانه حفظ کند، با توجه به اینکه در حال تبدیل­‌شدن به کشوری مطرود، در سطح جهان است؟ خطرناک­ترین مشکل، جاه‌­طلبی­‌های منطقه­‌ای و هسته­ای ایران است. با وجود درخطر بودن توافق هسته­‌ای با ایران و اینکه تهران با سرعت مشغول تولید بیشتر ماده شکافا است، تصور بروز یک رقابت تسلیحات اتمی با عربستان، ترکیه و مصر، در منطقه دشوار نیست. پاشنه آشیل ایران، مشکلات شدید اقتصادی است. این امر، لزوماً به معنای پایان جنگ‌­های نیابتی و عصری جدید از کاهش تنش ایران-عربستان نیست. حرکت آرام‌آرام به سمت سازش، ممکن است به شکست بینجامد، اما ایران انتحاری نیز عمل نمی­کند. در هر صورت، احتمالاً یک انتخاب اشتباه شکل خواهد گرفت، آن‌هم مبنی بر اینکه آمریکا، خاورمیانه را ترک می­کند یا در آن باقی می­ماند. البته هیچ­کدام صحیح نیست. درواقع، ایالات‌متحده همچنان توانایی و ظرفیت‌­های قابل­‌توجهی را در خاورمیانه حفظ می­کند و به مقابله با خطرات تهدیدکننده­ ثبات، ادامه خواهد داد؛ اما هرچقدر بیشتر به جلو پیش می­رویم، کمتر احتمال می­رود که ایالات‌متحده برای تغییر، مبارزه کند یا در ورطه شرایط گمراه ­کننده خاورمیانه گرفتار شود. روندهای اصلی در منطقه، حاکی از این است که تمامی طرف­ها نیز مطابق با این جریان­‌ها، در حال تعدیل انتظارات خود هستند.

برای مشاهده اصل مقاله کلیک کنید


[۱] Abraham Accords

[۲] Recep Tayyip Erdogan

[۳] Indo-Pacific

[۴] Guam Doctrine

[۵] Richard Nixon

[۶] Washington, D.C.

[۷] Donald Trump

[۸] Obama

[۹] Negev-Summit

[۱۰] Antony Blinken

[۱۱] Greater Middle East