اعتراضات دانشجویان آمریکایی علیه جنایات اسرائیل در غزه
در روزهای اخیر، دانشجویان متعددی از دانشگاههای مختلف در آمریکا، در حمایت از فلسطین و به خصوص مردم بیپناه غزه، اعتراضاتی را صورت دادهاند. دانشجویان با چادر زدن در محوطه دانشگاهها و سر دادن شعارهایی در حمایت از غزه، خشم خود نسبت به جنایات اسرائیل در این سرزمین را اعلام کردند. اما واکنش دولت و پلیس آمریکا نسبت به این اعتراضات، با سرکوب شدید داشنجویان و دستگیر کردن تعداد زیادی از آنان همراه شد. از جمله سرکوب دانشجویان در دانشگاه کلمبیا در نیویورک، موجی از اعتراضات گستردهتر را در دانشگاههای سراسر آمریکا به راه انداخت و در این میان بیش از ۸۰۰ نفر دستگیر شدند.
سناریوی تهاجمیتر شدن حضور آمریکا در اوکراین: از شعار حمایت از دموکراسی تا نگرانی از آینده قطببندی جهانی
با وجود پروپاگاندای دولت و تحلیلگران مطرح آمریکایی که دغدغه حمایت از دموکراسی را بهعنوان رسالت این کشور و بهانه مداخله در منازعه شرق اروپا و تکرار گفتمان محدودسازی نفوذ بلوک شرق مطرح میکنند، دلایل واقعگرایانهتری میتوان برای این مداخله متصور شد که ماهیت هرچه تهاجمیتر آن را تبیین میکنند. دو تحلیل که چنین سناریویی را تکمیل میکند، عبارتاند از: هراس آمریکا از انزوا در اروپا که از راه تقویت ناتو درصدد مقابله با آن است و «نبرد کریدورها» که بر اساس آن، آمریکا آینده قدرت و ثروت را این بار هم در رقابت با بلوک شرق و از راه فرسایشی نمودن منازعات کشورهای قرار گرفته در راه این کریدورها، دنبال میکند.
از کشتار می لای چه میدانید؟!
آموزش نسل جدید مقامات آمریکا به منظور گریز از باتلاق
جان روزا ، مقالهای با عنوان «دنیای فانتزی امپراتوری آمریکا» منتشر کرد. هدف این مقاله مروری بر دو کتاب «جادهای که در آن قدم نگذاشتهاند: إدوارد لنزدِیل و تراژدی آمریکا در ویتنام »، از مکس بوت و «جادهای بهسوی بدبختی: تاریخی جدید درباره فرورفتن آمریکا در باتلاق ویتنام » از برایان ون دو مارک است. یافتههای این مقاله نشان میدهد که مقامات آمریکا، زامبیوار قدرت حیرتآور نظامی را به کار میگیرند تا بر مؤسسات اجتماعی زور بگویند و قتلعامی پشت سر، بر جای بگذارند. در حقیقت، این روایت به زبان ساده میگوید که مقامات آمریکا هیچ اهمیتی حتی به خواستههای کنشگران همسو و همکار خود قائل نیستند و باید نسل جدید مقامات را آموزش دهند که بهتر بتوانند، امپراتوری آمریکا را مدیریت و سنگ بنای جادههای موفق آینده را بنا نهند.
جلوگیری از بازتاب خشونت و ورود فاشیسم در آمریکا
دنیل بسنر استاد دانشگاه واشنگتن و بن بورگیز و استاد فلسفه، مطالب مشترکی با عنوان «ترامپ یک تهدید و برای دموکراسی است اما نه بدین معنا که برنده میشود »، در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۱ منتشر کردند. هدف این یادداشت جلوگیری از بازتاب خشونت و فاشیسم در آمریکا است. درواقع، معتقدند تشبیه مسیر پیش روی دولتهای آمریکا به فاشیسم، به لحاظ سیاسی نادرست است؛ درحالیکه گسترش مؤلفههای فاشیست و خشونت، به تمامی بخشهایی از کشور آمریکا، بهخصوص نیروهای امنیتی، از پلیس تا اداره مهاجرت و اداره گمرک (ICE) تا ارتش نشان میدهد، فاشیسم در آمریکا، ریشه دوانده است.
حمله به ساختمان کنگره/ تهدیدی برای دموکراسی
دنیل بسنر و بن بورگیز؛ دنیل بسنر استاد دانشکده هنری ام جکسون مطالعات بینالملل در دانشگاه واشنگتن و بن بورگیز، استاد فلسفه و نویسنده کتاب «با آنها گفتگو کنید: منطق برای چپ»، در این مطلب با عنوان «ترامپ یک تهدید برای دمکراسی است اما نه بدین معنا که برنده میشود» که در شانزدهم ژانویه ۲۰۲۱ در مجله ژاکوبین منتشر شده است معتقد هستند توفان حمله به کنگره آمریکا که ظاهراً توسط انبوهی از نظریهپردازان توطئهگر و بیبندوبار از طبقات پست به پا شد، دور دیگری از بحث بیپایان فاشیستی بودن ترامپ و اقدام بهصورت کودتا را به راه انداخت. کسانی که معتقد بودند ترامپیسم شکلی از فاشیسم است، این طغیان را تهدیدی واقعی علیه نهادهای دمکراتیک ایالاتمتحده تلقی کردند. حتی اگر طرفداران توطئه پنهان در کنگره تصور میکردند که میتوانند دولت را سرنگون کنند و بقای قدرت ترامپ را تضمین نمایند، اقدام دیوانهواری را که شانس توفیق نداشت، نمیتوان کودتا نامید. در غیر این صورت، هر
رویداد عجیبوغریبی، از تلاش چارلز منسون برای تحریک جنگ نژادی که ایالاتمتحده را تغییر داد، گرفته تا بمبگذاریهای انجامشده توسط سازمانهای کوچک در دهه ۱۹۷۰ که خود را پیشتاز جنگ انقلابی علیه دولت میخواندند همه را میتوان «کودتا» حساب کرد. شوک برانگیزترین جنبه حمله به کنگره این بود که آشوبگران، توانستند وارد آن شوند. اگرچه هنوز هم دقیقاً نمیدانیم چه چیزی رخ داد و اگر به کمک تصویر خشم برانگیز پلیس کنگره قضاوت میکنیم که با شورشیان سلفی میگرفت، احتمال دارد که دستکم برخی عناصر پلیس کنگره، عمدتاً بیمیل به سختگیری در برابر کسانی بودند که بهطور غریزی آنها را رفیق تلقی میکردند. این، یک مشکل بزرگ است که چپها باید به آن بپردازند. دشوار است که تسلیم این وسوسه نشویم تا درباره آن شورش اغراق کنیم و آن را «کودتای» بالقوه موفقی بدانیم که توانست دمکراسی سرمایهداری را بر فاشیسم مسلط کند؛ اما این تصور درستی نیست و با وانمود کردن آن، آب به آسیاب دشمن میریزیم.