امنیت بین‌المللی: انرژی و نظم در حال گذار

مفهوم امنیت بین‌المللی با توجه به ماهیت، مصادیق و کارویژه‌های آن، از ابعاد متعددی برخوردار است. این مفهوم به‌خصوص در ابتدای قرن بیست و یکم و قبل از آن، دربرگیرنده وجوه متفاوتی است؛ بنابراین، یکی از این متغیرهای کلیدی امنیت بین‌المللی، امنیت انرژی و آثار و پیامدهای آن بر روی تغییرات در حال گذار نظام جهانی است. انرژی و تأمین امنیت آن و کشمکش‌های سیاسی و اقتصادی در راستای تسهیل و تداوم دستیابی به آن از جمله اهداف اصلی بازیگران منطقه‌ای و جهانی در جهت جلوگیری از فروپاشی وضعیت نظم سیاسی –اقتصادی حاکم است. پرداختن به این مسئله، اهداف و ضرورت تبیین آن، می‌تواند بخشی از چالش‌های پیشروی نظام سرمایه‌داری و چگونگی مقابله و جلوگیری از فروپاشی نظم موجود را مورد واکاوی قرار دهد.

اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران و نظم جدید جهانی (مطالعه موردی کریدورها)

از آنجایی که کریدورها نقش قابل‌توجهی در نظم جدید جهانی خواهند داشت و جمهوری اسلامی ایران، میان دو مرکز ژئوپلیتیک و انرژی جهان (خلیج‌فارس و دریای خزر) قرارگرفته است، پیش‌بینی می‌شود که نقش پررنگی بر شکل‌گیری نظم جدید جهانی داشته باشد. با طرح این ادعا، تلاش خواهد شد که نقش اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران بر تغییر نظم جدید جهانی بررسی شود.

افول هژمونی ایالات‌متحده آمریکا و نظم جدید جهانی

به نظر می‌رسد علاوه بر این‌که قدرت‌هایی در حال ظهور هستند، نظم آمریکایی هم با بحران‌هایی مواجه شده است و بیش‌ازپیش، افول هژمونی آمریکا و شکل‌گیری نظم جدیدی در جهان را نمایان ساخته‌اند. هدف این یادداشت، بررسی افول هژمونی ایالات‌متحده آمریکا به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین بحران‌های نظم جهانی مدرن و شکل‌گیری نظم جدید جهانی است.

دکتر پل پیلار: احتمال وقوع جنگ میان آمریکا و چین وجود دارد!

پل پیلار در مصاحبه‌ای که با مرکز مطالعات راهبردی آمریکا داشت، با بیان اینکه تقریباً تمام طیف‌های سیاسی تأثیرگذار در حاکمیت آمریکا خواهان اتخاذ مواضع سخت در قبال چین هستند، پیش بینی کرد احتمال وقوع جنگ بین آمریکا و چین در اثر یک حادثه تصادفی یا اشتباه محاسباتی یکی از طرفین وجود دارد. جنگی که به احتمال زیاد آینده نظم جهانی و موقعیت قدرت‌های بزرگ را ترسیم خواهد کرد. همین موضوع مصاحبه‌ با استاد دانشگاه «جرج تاون» و از کارشناسان ارشد اندیشکده بروکینگز- مورد بررسی قرار گرفته است.

مهم‌ترین حوزه‌های تأثیرگذار در نظم جدید جهانی

نظام بین­‌الملل یکی از مفاهیم اساسی در روابط بین­‌الملل است که به دلیل اهمیت آن، مورد توجه اندیشمندان این رشته قرارگرفته است. استنلی هافمن، نظام بین‌­الملل را یک الگوی روابط میان واحدهای اصلی سیاست جهانی می­‌داند که طیف وسیعی از اهداف را دنبال کرده و ابزارهایی را برای تأمین این اهداف، به کار می­‌گیرند. وقتی از نظام بین‌الملل سخن گفته می‌شود، بیشتر به وضعیت سیاسی جهان از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی به بعد اشاره می‌­شود و تا پیش از آن، بیشتر نظام‌های محدود منطقه‌­ای، مطرح بوده است. در واقع، طی پنج قرن گذشته، تمرکز قدرت به شکل جهانی درآمده و مفهوم نظام بین­‌الملل، محقق شده است. برخی معتقدند فرآیند چرخش در نظام بین‌­الملل -که حاصل تغییر در مناسبات و موازنه قدرت و برآیند ظهور و افول کنشگران و واحدهای سیاسی بوده است- پنج مرحله را پشت سر گذاشته که آخرین مرحله آن بعد از فروپاشی شوروی بوده و آمریکا به‌عنوان قدرت برتر از دهه آخر قرن بیستم، مطرح شده اما با آغاز قرن بیست و یکم این گزاره در بین تحلیل­گران و ناظران روابط بین­‌الملل، قوت گرفته که نظام بین‌­الملل تک‌قطبی، چندان تداوم نداشته و در حال تغییر است. تعابیر متعددی برای تغییر در نظام بین‌­الملل مطرح می‌­شود که «نظم جدید جهانی» و «دوره گذار»، مهم‌ترین آن‌ها محسوب می­‌شود که می‌توان گفت با توجه به ماهیت تغییر در نظام بین‌­الملل، تفاوت آن‌چنانی میان این دو مفهوم نخواهد بود.

قدرت، غایت فی‌ نفسه نظم جهانی

با گذر زمان و مشاهده اتفاقاتی که در جهان درحال رخ دادن است، می‌توان ظهور نشانه‌هایی از نظمی جدید را در عالم شاهد بود. حال این نظم نوین جهانی از چه جنسی است؟ آیا این نظم برآمده از هویتی جدید و ماهیتی متفاوت از نظم قبلی است؟ آیا ریشه‌های تفکری این نظم جدید، می‌تواند تمدنی جدید بسازد؟ دکتر بیگدلی، عضو هیئت‌علمی دانشگاه جامع امام حسین (ع) طی مصاحبه‌ای که با مرکز مطالعات آمریکا داشتند، در رابطه با هویت‌های جدید تمدنی و نظم جدید جهانی، نظرات خود را بیان نمودند. درواقع، ایشان معتقدند که نظم جدید، هویتی مستقل از نظم کنونی ندارد، بلکه صورت و شکلی متفاوت از این نظم خواهد داشت.

منابع و مراکز جدید قدرت در نظم در حال گذار بین‌المللی

تاریخ روابط بین‌الملل، همواره شاهد ظهور و افول الگوهایی از نظام بین‌الملل بوده است و ما این عرصه پویا را دائماً در حال تغییر دیده‌ایم. این تغییرات با جنگ‌های بزرگ جهانی، منطقه‌ای، مرزی، انقلاب‌ها، فروپاشی و گاهی صلح، همراه بوده است. این تغییرات محصول ذات ثابت نظام بین‌الملل یعنی آنارشی است. این فقدان اقتدار مرکزی همواره شرایطی را به وجود آورده که در آن، دولت‌ها که بازیگران اصلی این عرصه هستند، در یک رقابت همیشگی با یکدیگر برای حفظ امنیت، تأمین منافع و تقویت جایگاه خود قرار دارند. در این رقابت، گاهی برخی دولت‌ها بر دیگری پیروز می‌شوند و جایگاه خود را ارتقا می‌دهند و در این میان، هر آنکه جایگاه بالاتری داشته باشد، توانایی اعمال نظم مطلوب خود را در محیط پیرامونی خود، بیشتر خواهد داشت. بدین‌سان ما، همواره در طول تاریخ شاهد نظم‌های متعددی از زمان امپراتوری‌ها تا تأسیس دولت‌های ملی در وستفالیا، نظم بریتانیای کبیر و رقابت قدرت‌های اروپایی و نظم چندقطبی تا نظم دوقطبی میان آمریکا، شوروی و نظم تک‌قطبی آمریکایی بعد از فروپاشی شوروی بوده‌ایم.

ظهور چین، ایالات‌متحده و نظم جهانی تک‌قطبی

رقابت میان ایالات‌متحده و چین را می‌توان از چشم‌اندازهای گوناگون مورد تجزیه‌وتحلیل قرارداد و تصویری چندوجهی از ابعاد این موقعیت پیچیده برای مخاطب ارائه نمود. رویکرد پکن در این میانه، بسیار مهم است. فهم ذهنیت و قصد پکن در رقابت با ایالات‌متحده، ما را با این پرسش روبرو می‌سازد که آیا چین می‌کوشد از جایگاه یک ابرقدرت اقتصادی فراتر برود و در جایگاه ابرقدرت سیاسی و نظامی نیز قرار گیرد؟ چین با شتاب در حال تلاش برای نزدیک شدن به مرکز صحنه جهانی است. مقامات چینی تشخیص می‌دهند که باید بر موانعی در مسیر دستیابی به اهداف ملی کشورشان غلبه کنند. برای انجام این کار نیز چین می‌کوشد یک محیط خارجی غیر خصمانه، تمرکز بر اولویت‌های داخلی و گسترش نفوذ چین در خارج از کشور را به شکل راهبردی دنبال نماید.

ابررسانه‌ها و نظم جدید جهانی

امروزه ابررسانه‌ها هم در حفظ نظم هژمونیک و هم در تغییر آن، می‌توانند مؤثر باشند. سازوکار اثرگذاری این رسانه‌ها را می‌توان در امور سیاسی، اقتصادی و همچنین فرهنگ و هویت انسان، مانند جدا کردن انسان از هویت‌هایی ماورائی، ثابت، فطری، اخلاقی، دینی و قطع اتصال او با حقایق حاقِ جهان و اتصالش به شبه حقیقت‌ها یا وانمودها، سپس مدیریت آن وانمودها و شبه حقایق و وقایع مشاهده کرد. دکتر عبدالکریم خیامی، دانش‌آموخته تاریخ تمدن و عضو هیئت‌علمی دانشگاه امام صادق (ع) در گفتگو با مرکز مطالعات آمریکا پیرامون اهمیت ابررسانه‌ها در ایجاد نظم نوین جهانی، به بیان نقطه نظرات خویش پرداختند. در ادامه، می‌توانید متن کامل این گفتگو را مطالعه نمایید.

رسالت و منطق سیاست خارجی آمریکا در نظم جدید جهانی؛ «انزوا‌گرایی نرم»

پیگیری منطق انزوا‌گرایی (سنت جفرسونیسم) که بر نقش الهام بخشی آمریکا و سیاست سرمشق‌گرایی تأکید داشت، می‌تواند قابل‌توجه دولتمردان آمریکا باشد. جفرسون معتقد بود که یک دولت جمهوری درست و استوار در امریکا، اثری نمونه و به‌جا ماندنی برای مردم جهان خواهد بود، او به‌شدت مخالف مداخله‌گرایی در عرصه سیاست خارجی بود و اعتقاد داشت که مداخله‌گرایی، سبب می‌شود ارزش‌های آمریکایی به‌ویژه آزادی، هم از سوی خود دولت امریکا و هم از سوی دیگران، با محدودیت مواجه شود. از همین رو، منافع ملی باید محدود تعریف و تبیین شود تا تقابلی با منافع دیگران به همراه نداشته باشد؛ بنابراین، شاید بتوان از عنوان «انزوا گرایی نرم» برای تعیین رسالت و منطقِ سیاست خارجی آمریکا در نظم جدید جهانی نام برد، یعنی نوعی از انزوا‌گرایی که با دوری جستن از مداخلات و سیاست‌های نظامی و با تمرکز بر منابع قدرت نرم به بازسازی فرهنگ و تمدن بپردازد.