بازخوانی خروج آمریکا از سوریه با منطق هزینه-فایده

بازخوانی خروج آمریکا از سوریه با منطق هزینه-فایده

متن ذیل ضمن تبیین ضررهای پیش روی کاهش سطح بی‌اعتمادی ایالات‌متحده در نزد هم‌پیمانان کرد، با نگاهی هزینه – فایده گرا در تلاش است تا منافعی را هم که آمریکا از این خروج دنبال می‌کند، برشمرد. اینکه این اقدام آمریکا تا چه حدی در مسیر افول و کاهش سرمایه اجتماعی خارجی آن‌ها قرار دارد، شاید گذشت زمان، شرایط را برای تحلیل دقیق‌تر مهیا سازد.

دکتر مهدی بهمنی؛ پژوهشگر پژوهشکده مطالعات فناوری ریاست جمهوری، همکار در مرکز مطالعات آمریکا

متن ذیل ضمن تبیین ضررهای پیش روی کاهش سطح بی‌اعتمادی ایالات‌متحده در نزد هم‌پیمانان کرد، با نگاهی هزینه – فایده گرا در تلاش است تا منافعی را هم که آمریکا از این خروج دنبال می‌کند، برشمرد. اینکه این اقدام آمریکا تا چه حدی در مسیر افول و کاهش سرمایه اجتماعی خارجی آن‌ها قرار دارد، شاید گذشت زمان، شرایط را برای تحلیل دقیق‌تر مهیا سازد.

سوریه، محور مقاومت، نفت، داعش، حضور نظامی ایران، ترکیه، روسیه و اخیراً نیز خروج نظامیان آمریکایی؛ این‌ها بخشی از مهم‌ترین واژگانی هستند که منظومه تحلیلی را برای کسانی که پیگیر اخبار و روند تحولات منطقه شامات هستند، شکل می‌دهند. اخیراً در این منظومه، سکانس ماندگاری خلق شد؛

زمانی که نیروهای آمریکایی در حال ترک مناطق کردنشین شمال سوریه بودند، از سوی کردهای این منطقه با تخم‌مرغ و گوجه بدرقه شدند، آن‌هم درحالی‌که با الفاظی چون خائن، مورد خطاب قرار می‌گرفتند.

در این زمان، طولی نکشید که مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا در سفری به ترکیه، با رئیس‌جمهور این کشور، دیدار و گفتگو کرد. لازم به ذکر است که دو طرف در روزهای پیش از آن و در جنگی لفظی، یکدیگر را به شکل­های مختلف نواخته بودند و کار تا جایی پیش رفته بود که ترامپ، از تحریم­های سرسختانه علیه آنکارا سخن می‌گفت؛ اما بعد از این دیدار، بیانیه­ای قرائت شد که بیش از هر چیزی، گویای معامله­ای رضایت‌بخش برای دو طرف بود. پنج روز آتش‌بس که بعد از آن، ترکیه با خیال راحت می­توانست نیروهای خود را وارد شمال سوریه کند و منطقه حائلی را -که موردنظرش بود- ایجاد نماید. این حرکت به آمریکا نیز این فرصت را داد تا با سروصدای زیاد، مدعی شود که امنیت کردها را در قبال هرگونه تعدّی ترکیه تضمین نموده است.

حال اگر از نقض چندین‌باره آتش‌بس و گزارش درگیری­های متعدد میان دو طرف هم بگذریم، بار دیگر این موضوع، سخن طرفداران این ادعا را در گوش‌ها طنین‌انداز می‌کند: «مشاهده کردید که آمریکا در سوریه راهبرد مشخصی ندارد؟! متوجه شدید که ارزش خاورمیانه برای آمریکا دیگر مانند گذشته آن‌قدر زیاد نیست که برایش هزینه کند؟! و «از این قبیل حرف‌های» مشابه دیگری که بیشتر انسان را مجبور به فکر کردن درباره محاسبه سود و زیان اقدامات طرف­های درگیر در این کشور می­نماید.

این خط درگیری ادامه داشت تا اینکه دوباره خبری از سوریه گوش­ها را تیز و بحث­ها را داغ کرد؛ که آن‌هم «هلاکت ابوبکر البغدادی با عملیات طراحی‌شده توسط نیروهای آمریکایی­ بود». بگذریم که این خبر برای چندمین بار بود که منتشر می­شد و همچنین، شک و تردیدهای بسیاری پیرامون آن وجود داشته و دارد، اما با این مقدمات، نگارنده قصد دارد تا خواننده را به اصل بحث خود دعوت کند تا بگوید، واقعیت این است که راهبرد ایالات‌متحده در سوریه را نباید و نمی­توان در چارچوب راهبرد کلان­تر شیطان بزرگ برای منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، نادیده گرفت و ارزیابی نکرد. راهبردی که به نظر می­رسد هدف آن، حفظ توازن قوا به نفع آمریکا و اذناب منطقه­ای آن است؛ البته با کمترین هزینه ممکن. پایه اصلی این راهبرد نیز، تقویت بی­ثباتی پایدار در منطقه و ایجاد درگیری میان همسایگان و با وجود بازیگران نوظهوری چون داعش است.

زمانی که از آن‌طرف گود به تماشای مجدد ماجرا بنشینیم، شاید قضاوتمان نیز تغییر کند. شمار نظامیان آمریکایی در سوریه کمی بیشتر از ۳۰۰۰ نفر بودند که با استانداردهای ارتش این کشور، حدود یک-سوم آن‌ها را نیروهای رزمی و دو-سوم باقی‌مانده را نیروهای پشتیبانی شکل می­دادند. هزینه هر سرباز آمریکایی در خارج از کشور، رقمی حدود ۱۵۰ هزار دلار در سال است و زمانی که قرار باشد این مبلغ در سوریه­ای صرف شود که «گاو شیرده» نیست، درواقع باید آن را از جیب دولت پرداخت کرد.

از طرف دیگر، متحد بومی قابل اتکایی نیز در سوریه وجود ندارد تا بگوییم که همسو با آمریکا، اقدامات اثرگذاری در صحنه تحولات این کشور انجام می­دهد. به تعبیر یکی از صاحب­نظران: «آمریکا هیچ‌وقت در سوریه زیر پای محکمی نداشته و همین امر، باعث شده است که نیروهایش همزمان از سوی چندین گروه تهدید می­شوند. ازاین‌رو به نفع آنان بود که محیط پر تهدید سوریه را آبرومندانه ترک کنند.» (سعد الله زارعی؛ رئیس مرکز مطالعات راهبردی اندیشه‌سازان نور).

نکته حائز اهمیت دیگر این است که ترک سوریه از سوی نظامیان آمریکایی، تقریباً تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر معادله نظامی در این کشور ندارد، زیرا به دلیل عدم حضور آمریکا در فرایند سیاسی سوریه، این خروج، تأثیری در معادله سیاسی سوریه نیز نخواهد داشت. درعین‌حال، برای واشنگتنی که خواهان بی‌ثباتی در خاورمیانه بوده، چه حالتی بهتر از این است که ارتش ترکیه در یک بده و بستان، وارد سوریه شود و روسیه نیز مخالفت چندانی نداشته باشد (بلکه سهمش را بگیرد) تا شاید از این تعرض و معامله، راهی برای شکراب کردن روابط رو به گسترش محور تهران-آنکارا-مسکو باز شود!

درواقع، چه وضعیتی بهتر از این می­تواند شکل بگیرد تا تمرکز بخش قابل‌توجهی از نیروهای ارتش سوریه و توان لجستیکی دولت را متوجه مناطق شمالی نماید و از این رهگذر، فرصتی مناسب برای ترمیم گروه­های معارضی چون احرار الشام و ارتش آزاد در اطراف دمشق و مرزهای لبنان فراهم گردد؟! برای رژیم متجاوز اسرائیل، چه فرصتی بهتر از این می­توان فراهم کرد تا از آب گل‌آلود، ماهی خود را صید کند و نقاط حساسی را که در مناطق مختلف شناسایی کرده است، مورد هدف موشک قرار دهد؟ در این صورت، کردهای آواره در شمال سوریه نیز از نظر دور نمی‌مانند، به‌خصوص زمانی که تخمین­ها از جابه‌جایی اجباری نزدیک به نیم میلیون حکایت می­کنند. مقولات مهمی چون اسکان و تغذیه این افراد و آینده­ای که پیش رو خواهند داشت، همگی پیش‌درآمدهایی برای ازسرگیری زدوخوردهای مسلحانه میان ترکیه و کردهای این منطقه به شمار می­روند که به احتمال زیاد، همچون استخوانی میان زخم تا سال­ها منشأ ناآرامی و تنش خواهد بود.

با این تفاسیر، تداوم حضور غیر مؤثر و پرهزینه نیروهای آمریکایی در سوریه -که با سطح تهدید بالایی نیز همراه است- منطقاً توجیه چندانی پیدا نمی­کند، به‌خصوص وقتی‌که رئیس‌جمهور این کشور درگیر کمپین انتخاباتی خود شده و نیازمند اقناع هوادارانی است که دور قبل او را به دلیل وعده­هایش مبنی بر تلاش برای قدرتمند ساختن دوباره آمریکا، انتخاب کرده بودند؛ وعده­ای که قرار بود از راه کم کردن هزینه­های غیرضروری همچون حضور گسترده نظامی در خاورمیانه محقق شود.

بنابراین اگر هدف ترامپ و گروه او را بالا بردن سرمایه اجتماعی داخلی برای پیروز شدن در انتخابات پیش رو بدانیم، تضعیف سرمایه اجتماعی خارجی، به‌خصوص در میان کردهایی که از یکسو مورد معامله رهبران قدرت‌طلبشان قرارگرفته‌اند و از سوی دیگر با دشمنانی همچون ترکیه و داعش درگیر هستند، ضرر چندان بزرگی نیست که قابل جبران نباشد. همچنین، با وجود «گاوهای شیردهی» چون عربستان سعودی و بوق­های تبلیغاتی مختلف در داخل و خارج، جبران این ضرر، چندان طول نخواهد کشید.