استیضاح ترامپ یا استیضاح آمریکا؟

استیضاح ترامپ یا استیضاح آمریکا؟

زبیگنیو برژینسکی، راهبرد نگار برجسته آمریکایی در سال 1997 میلادی اثر برجسته خود را با عنوان «صفحه بزرگ شطرنج» منتشر کرد. وی با اشاره به اینکه ایالات‌متحده با داشتن مؤثرترین تسلیحات و بزرگ‌ترین اقتصاد در جهان، توانسته به جایگاه استثنایی پس از پایان جنگ سرد نائل شود، به این پرسش پاسخ داد که با کدام راهبرد جهانی می‌توان این جایگاه استثنایی را تداوم بخشید.

دکتر مهدی امینیان؛ پژوهشگر و تحلیلگر فرهنگ و سیاست آمریکایی و همکار در مرکز مطالعات آمریکا

برژیسنکی به‌درستی پیش‌بینی کرد: اوراسیا که از مالزی تا لهستان کشیده شده است، به زمین جدید شطرنج آمریکا تبدیل می‌شود و ایالات‌متحده باید برای پیروزی در این زمین بزرگ و پیچیده، راهبرد جدیدی اتخاذ کند. او در این کتاب و کتاب بعدی خود -که در سال ۲۰۰۴ میلادی منتشر شد- پیشنهاد داد تا ایالات‌متحده به‌جای حرکت به سمت سلطه بر جهان، رهبری جهان را بر عهده بگیرد که مهم‌ترین نمود آن، در حل‌وفصل اختلافات و منازعات در هر منطقه به‌گونه‌ای است که هیچ رقیب قدرتمند جدیدی ظهور نکند. او هشدار داده بود، نگاه به چین به‌عنوان یک رقیب مانند یک پیش‌بینی خود تحقق‌بخش عمل می‌کند.[۱]

وی که خود برخاسته از اروپای شرقی بود، دولت آمریکا را ترغیب کرد تا نفوذش در آن منطقه را از طریق اوکراین و همسایگانش تا مرز روسیه توسعه دهد و از آن‌سو، اقمار گذشته شوروی در آسیای مرکزی را به جبهه خود وارد کند.[۲] بیست سال بعد از انتشار کتاب، رئیس‌جمهوری بر سر کار آمد که گویی موبه‌مو خلاف پیشنهادهای برژیسنکی را به اجرا گذاشت. درحالی‌که زبیگنیو آخرین نفس‌هایش را می‌کشید، شاهد آن بود که آمریکا بار دیگر به‌جای رهبری غیرمستقیم، به مداخله مستقیم روی آورده است؛ او به‌جای توسعه نفوذ از غرب به شرق، دست روی شرق گذاشت و پیش از همه با چین و کره شمالی درافتاد و به‌جای تکمیل پروژه نیمه‌کاره اوکراین، سوریه را نیز از دست داد. همچنین، به‌جای راهبری پیمان‌های جهانی، پا بر روی مهم‌ترین آن‌ها گذاشت و به‌جای نفوذ در مناطق مختلف جهان از طریق پیمان‌های تجاری و نظامی، به دست‌کاری پیچ و مهره هر یک پرداخت و از همه مهم‌تر، به‌جای حل‌وفصل اختلافات به‌گونه‌ای که رهبری جهانی آمریکا را تداوم و توسعه بخشد، مانند همان کاری که اوباما در پرونده هسته‌ای ایران انجام داده بود یا آنچه با برگزاری نشست ناتو در لهستان به دست آورد،[۳] به اختلاف‌افکنی در مناطقی پرداخت که پیش‌تر در آغوش جبهه غربی جهان قرارگرفته بودند؛ مانند اروپا. به دلیل همه این‌ها به دونالد ترامپ، یک رئیس‌جمهور ساختارشکن می‌گویند.

با روی کار آمدن ترامپ، بلافاصله باندهای قدرتمندی که از توسعه قدرت ایالات‌متحده در جهان سود می‌بردند، در آمریکا با او درافتادند و شکاف داخلی میان خود و ترامپ را بر شکاف اجتماعی میان جهان‌گرایان و ملی‌گرایان در ایالت‌های مختلف منطبق کردند. او قرار بود خیلی زودتر از این‌ها برکنار شود، اما موج خشمگین ملی‌گرایان که نماینده اصلی آن‌ها سفیدپوستان برتری‌طلب بودند، مانند یک گاو خشمگین به ترامپ سواری می‌داد[۴] و نزدیک شدن به او حتی بعد از کسب اکثریت مجلس نمایندگان توسط دموکرات‌ها در انتخابات ۲۰۱۸ را دشوار کرده بود؛ اما درنهایت، دموکرات‌ها مچ او را در پرونده «اوکراین گیت» گرفتند و پروژه استیضاح او را در مجلس نمایندگان کلید زدند، آن‌هم پیش از آنکه بیش از این آمریکا را در جهان مفتضح کند.

استیضاح ترامپ از سوی کنگره یا استیضاح دولت آمریکا توسط ترامپ

اگر نگاهی به دو اتهام ترامپ در مجلس نمایندگان بیندازیم،[۵] عیناً دو اتهام اصلی آمریکا در جهان است. ایالات‌متحده به‌عنوان یک ابر زورمند در عرصه بین‌الملل، خود را در مسیر رهبری جهان پس از فروپاشی شوروی قرار داده بود اما عملاً رهبری تخریب جهانی را به‌پیش می‌برد. هنر ترامپ این بود که نمای بلورین بنای عظیم ایالات‌متحده را کنار زد تا اسکلت خشن آن، در چشم جهانیان آشکار شود.

۱- سوءاستفاده از قدرت

دموکرات‌ها دونالد ترامپ را به این امر متهم می‌کنند که از قدرت خود به‌عنوان رئیس‌جمهور برای کسب رأی به‌عنوان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری، سوءاستفاده کرده است تا یک پرونده در اوکراین علیه او درست کند. همان کاری که ترامپ در آمریکا انجام می‌دهد، کل دولت آمریکا در جهان انجام می‌دهد. پرسش اینجا است که ایالات‌متحده از کدام قدرت خود در جهان سوءاستفاده نکرده است؟ همین چند روز پیش بود که واشنگتن اعلام کرد به محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران برای شرکت در نشست شورای امنیت سازمان ملل، روادید نخواهد داد و همین کار را هم انجام داد.[۶] سوءاستفاده آمریکا از قدرت‌هایش، موجب فرسایش و تبدیل آن به خشونت شده است. واشنگتن عملاً از سیاست زور برای پیشبرد کارهایش بهره می‌گیرد که نشانه آن، کاهش احتمال توافق با طرف‌های بین‌المللی است. اگر اوباما سعی می‌کرد با برگزاری نشست‌های سالانه به چین، به قدرت خود جهت‌دهی دهد، واشنگتن، به تحریم هوآوی و اعمال یک‌جانبه تعرفه بر کالاهای چینی اقدام می‌کند. اگر دولت قبلی از منزوی کردن ایران در عرصه جهانی برای جلوگیری از نفوذ منطقه‌ای این کشور بهره می‌گرفت، دونالد ترامپ، رسماً سردار عالی‌مقام سپهبد قاسم سلیمانی را هدف موشک‌های پهپاد خود قرار می‌دهد.

۲- ممانعت از اعمال قدرت کنگره

ترامپ به روش‌های مختلف سعی کرده است تا به‌تنهایی ایالات‌متحده را اداره کند، بی‌نیاز از کنگره و هر وظیفه و اختیاری که دارد. شاید تنها جایی که ترامپ، به کنگره نیاز داشت، همان ابتدای مسئولیتش بود که لایحه مالیات را به مجلس برد تا مالیات ثروتمندان را کاهش دهد؛[۷] بگذریم که اساساً خود او به دلیل عدم ارائه اظهارنامه مالیاتی، مشخص نیست آن را قبل از این نیز پرداخت می‌کرده است یا خیر. البته واقعیت آن است که به همان نسبت، کل دولت آمریکا در جهان نیز تلاش می‌کند تا هیچ سازمان بین‌المللی و چندجانبه‌ای، نتواند اعمال قدرت کند. کاخ سفید در مسیر این هدف، به مانع‌تراشی‌های مختلفی دست می‌زند. مثلاً از هر سازمان بین‌المللی که ناراضی است، به‌جای سوق دادن آن به گزینه موردنظر خود، با بهره‌گیری هوشمندانه از قدرتش، به اقدامی سخت دست می‌زند. یکی از این اقدامات، قطع بودجه همان نهاد بین‌المللی است که نمونه برجسته آن، آژانس امداد و اقدام سازمان ملل متحد است.[۸] همچنین، واشنگتن هرگاه به نفع خودش بداند، از یک نهاد بین‌المللی خارج می‌شود؛ مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل[۹] یا تهدید می‌کند که خارج خواهد شد، مانند سازمان تجارت جهانی.[۱۰]

این عملکرد کاخ سفید نسبت به سازمان‌های جهانی، آنارشی را در عرصه بین‌المللی تشدید می‌کند. آیا یک قدرت مسلط در جهان، حتی اگر آن را به سمت هرج‌ومرج بیشتر سوق دهد، بازهم در افکار عمومی جهانی مشروعیت دارد؟ ترامپ با این‌گونه اقدامات، ته‌مانده اعتبار ایالات‌متحده در جهان را جارو کرده و یک دادگاه بزرگ علیه ایالات‌متحده به پهنای جهان تشکیل داده است.

چرا ترامپ به استیضاح آمریکا دست زد؟

واقعیت آن است که استیضاح آمریکا در این چند سال، نه‌فقط به خواست ترامپ و سلیقه او، بلکه نتیجه همزمانی ریاست‌جمهوری ترامپ با دوره‌ای در تاریخ جهان است که پیش‌بینی‌های راهبرد نگاران آمریکا اشتباه درآمده است.

  1. ریاست‌جمهوری یک سرمایه‌دار (عامل داخلی)

آنچه شکاف میان ترامپ و جبهه چپ‌گرای سیاستمداران آمریکایی را بیشتر کرده، این است که برخلاف سایر ثروتمندان آمریکایی که از یک سیاستمدار در انتخابات، حمایتِ مالی به عمل می‌آورند، خود به میدان انتخابات قدم گذاشت و به همین دلیل نیز مورد تمسخر اوباما قرار گرفت.[۱۱] این وضعیت موجب شد تا ترامپ، خود را نه‌فقط در مقابل یک جناح دیگر، بلکه در مقابل رقبای سرمایه‌دار خود ببیند و دقیقاً خلاف جهت آن‌ها عمل کند تا جایی که حتی با سیاستمداران محافظه‌کار آمریکایی نیز پیوند جدی نداشته باشد. درنتیجه، بارها دو طرف علیه یکدیگر دست به افشاگری زده و چهره ایالات‌متحده را در جهان مفتضح ساختند.

استیصال آمریکا در مناطق مختلف (عامل خارجی)

قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین، پیش ازآنچه راهبرد نگاران آمریکایی تصور می‌کردند به یک قدرت جهانی تبدیل شدند و بیش ازآنچه فکر می‌کردند، با ایالات‌متحده زاویه پیدا کردند؛ بنابراین با قدرت یک‌جانبه ایالات‌متحده در سایر مناطق جهان به مقابله پرداختند که نمونه آن، کمک‌های چین و روسیه به کره شمالی و ایران در برابر تحریم‌های ایالات‌متحده یا به نتیجه نرسیدن تلاش‌های آمریکا برای کنار زدن بشار اسد در سوریه است. این وضعیت موجب شده تا ترامپ که دستش از قدرت نیز خالی است و فقط با دلار و سلاح در پی تحقق اهدافش برمی‌آید، در بسیاری از مناطق جهان به بن‌بست برسد و مجبور به استفاده بیش‌ازحد از زور شود که به‌نوبه خود، گامی در راستای استیضاح ایالات‌متحده در عرصه بین‌المللی است.

به‌سوی ناکجا

رقبای جهانی از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید، بیشترین بهره را می‌برند و مشخص نیست پس از دوره ریاست‌جمهوری او، به‌ویژه اگر ۸ سال به طول بینجامد، هر رئیس‌جمهور دیگری بتواند جایگاه گذشته را به ایالات‌متحده برگرداند. افکار عمومی جهان که روبه‌روی چهره خشن آمریکا قرارگرفته و مزه اتحاد در برابر آن را می‌چشند، دولت‌های خود را همراهی می‌کنند تا دو اهرم زورمندی ایالات‌متحده یعنی سلاح و دلار را از آن بگیرند؛ اولی را با تقویت نظامی کشورهای متخاصمِ آمریکا (نمونه آن بمب اتمی کره شمالی و موشک‌های نقطه زن ایران) و دومی را با معامله بدون دلار (مانند توافق سوآپ میان چین و روسیه) و تشکیل باشگاه تحریمی‌ها. دنیای آینده با این دست‌فرمان، جهانی چندقطبی است که هرکدام از قطب‌ها با یک یا چند مزیت نسبی، جایگاه خود را به‌عنوان یکی از قدرت‌های جهانی تثبیت کرده است؛ اما در آن زمان، ایالات‌متحده که در اوایل دولت ترامپ، قدرتش را ازدست‌داده و در پایان آن اهرم‌های زورمندی‌اش را، در کدام ناکجا قرارگرفته است؟


[۱] https://www.amazon.com/Grand-Chessboard-American-Geostrategic-Imperatives/dp/0465027261

[۲] https://www.foreignaffairs.com/reviews/capsule-review/1997-11-01/grand-chessboard-american-primacy-and-its-geostrategic-imperatives

[۳] https://www.nato.int/cps/en/natohq/events_132023.htm

[۴] https://time.com/5647304/white-nationalist-terrorism-united-states/

[۵] https://www.nytimes.com/2019/12/18/us/politics/trump-impeached.html

[۶] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/10/20/2178806

[۷] https://www.investopedia.com/taxes/trumps-tax-reform-plan-explained/

[۸] https://meidaan.com/archive/57492

[۹] https://www.isna.ir/news/97033014191/

[۱۰] https://www.straitstimes.com/world/united-states/trump-threatens-to-pull-us-from-wto-if-we-have-to

[۱۱] https://www.youtube.com/watch?v=HHckZCxdRkA